Top 10 Phrasal Verbs in English - Most Common Phrasal Verbs

Hello and welcome to this lesson. Today you're  going to add the top 10 phrasal verbs to your  

سلام و به این درس خوش آمدید. امروز می‌خواهید 10 فعل عبارتی برتر را به

vocabulary. So first I'll explain what the phrasal  verb means, give you some example sentences  

دایره لغات خود اضافه کنید. بنابراین ابتدا توضیح می‌دهم که فعل عبارتی چیست، چند جملات نمونه

of that phrasal verb, and then at the end of this  video, you're going to test your knowledge. You're  

از آن فعل عبارتی را به شما می‌دهم، و سپس در پایان این ویدیو، دانش خود را آزمایش می‌کنید.

going to complete a quiz. So make sure you  stay right to the end to complete that quiz.  

می‌خواهید امتحانی را تکمیل کنید. بنابراین مطمئن شوید که برای تکمیل آن امتحان تا انتها می‌مانید.

Of course, I'm Jennifer from JForrestEnglish.com  And this channel is dedicated to helping you feel  

البته، من جنیفر از JForrestEnglish.com هستم و این کانال به شما کمک می‌کند

confident speaking English in public so you can  take your career and your life to the next level.  

در جمع انگلیسی صحبت کنید تا با اعتماد به نفس صحبت کنید تا بتوانید شغل و زندگی خود را به سطح بالاتری ببرید.

Now, before we go any further, make sure  you subscribe and hit that bell icon  

اکنون، قبل از اینکه جلوتر برویم، مطمئن شوید که مشترک شوید و نماد زنگ را بزنید

so you're notified every time I post a new  lesson. Now let's dive in with this lesson.  

تا هر بار که درس جدیدی را پست می‌کنم به شما اطلاع داده شود . حالا بیایید با این درس وارد شوید.

Are you ready to add the top 10  phrasal verbs to your vocabulary?  

آیا آماده‌اید 10 فعل عبارتی برتر را به واژگان خود اضافه کنید؟

Well, let's get started with number one. To  phase something in. When you phase something in,  

خوب، بیایید با شماره یک شروع کنیم. وارد کردن مرحله به چیزی. وقتی چیزی را وارد مرحله می‌کنید،   به این

it means that you introduce something  new, but you introduce it gradually,  

معنی است که چیز جدیدی را معرفی می‌کنید، اما آن را به تدریج معرفی می‌کنید،

which means little by little. And generally  what we're introducing is a new law, a new rule,  

که کم کم به این معنی است. و به طور کلی، آنچه ما معرفی می‌کنیم یک قانون جدید، یک قانون جدید،

a new regulation, or a new policy. So let's say  that your company has a new policy, and they're  

یک مقررات جدید یا یک خط‌مشی جدید است. بنابراین بیایید فرض کنیم که شرکت شما یک خط‌مشی جدید دارد و آن‌ها در حال

introducing a dress code. A dress code will tell  you what you can and cannot wear to work. Now,  

معرفی یک کد لباس هستند. کد لباس به شما می‌گوید چه چیزی را می‌توانید در محل کار بپوشید و چه چیزی را نمی‌توانید بپوشید. اکنون،

let's say they announced the new dress code,  but they say we're phasing in the new dress code  

فرض کنید آنها کد لباس جدید را اعلام کردند، اما آنها می‌گویند که ما در دو ماه آینده کد لباس جدید را وارد می‌کنیم

over the next two months. Now why would they want  to introduce it little by little? Well, maybe it's  

. حالا چرا می خواهند کم کم آن را معرفی کنند؟ خب، شاید به این

because we want to give you time to prepare.  You might have to go out and buy new clothing  

دلیل است که می‌خواهیم به شما زمان بدهیم تا آماده شوید. برای مثال ممکن است مجبور شوید بیرون بروید و لباس جدید بخرید

for example. So you might have to save money to  do that and get comfortable doing that as well.  

. بنابراین ممکن است مجبور شوید برای انجام این کار پول پس انداز کنید و همچنین در انجام آن راحت باشید.

So maybe the first week they introduced  the new shirts that they want you to wear  

بنابراین شاید هفته اول پیراهن‌های جدیدی را که می‌خواهند شما بپوشید معرفی کرده‌اند

and then the next week it's the new shoes and the  following week it's the new pants. And little by  

و سپس هفته بعد کفش‌های جدید و هفته بعد شلوار جدید باشد. و کم

little they phase in the new dress code. Number  two, to block off. Now the thing about phrasal  

کم کد لباس جدید را وارد می کنند. شماره دو، برای مسدود کردن. اکنون چیزی که در مورد

verbs is they're always used in a very specific  context. So in this context of blocked off, we're  

افعال عبارتی   وجود دارد این است که آنها همیشه در یک زمینه بسیار خاص استفاده می شوند . بنابراین در این زمینه مسدود کردن، ما به

talking specifically about time in your calendar  or on your schedule, so you're blocking off  

طور خاص درباره زمان در تقویم یا برنامه شما صحبت می‌کنیم، بنابراین شما

time. So what does that mean? It means that you  reserve that time for a specific task or activity,  

زمان را مسدود می‌کنید. پس این به چه معناست؟ این بدان معناست که شما آن زمان را برای یک کار یا فعالیت خاص رزرو می‌کنید،

and you reserve that time so no one else can  schedule a meeting with you or no one else  

و آن زمان را رزرو می‌کنید تا هیچ کس دیگری نتواند جلسه‌ای را با شما برنامه‌ریزی کند یا هیچ کس دیگری

can assign you a task during those specific  blocks of time because you block them off.  

نتواند در طول آن بلاک‌های زمانی خاص، کاری را به شما اختصاص دهد، زیرا آنها را مسدود کرده‌اید.

So let's say you're preparing for the aisles and  you might block off Monday, Wednesday, Friday  

بنابراین، فرض کنید در حال آماده شدن برای راهروها هستید و ممکن است دوشنبه، چهارشنبه، جمعه را

from seven to nine in your calendar, and that is  the time you're going to spend studying for aisles  

از هفت تا نه در تقویم خود مسدود کنید، و این زمانی است که قرار است برای مطالعه راهروها صرف کنید

or if you have an important deadline at  work, you might block off the entire day.  

یا اگر ضرب الاجل مهمی در تاریخ دارید. کار، ممکن است کل روز را مسدود کنید.

So you might block off Monday and just focus on  that task so you can meet the deadline. So this  

بنابراین ممکن است دوشنبه را مسدود کنید و فقط روی آن کار تمرکز کنید تا بتوانید ضرب الاجل را رعایت کنید. بنابراین این

is probably something you do every single  day anyway for time. management purposes.  

احتمالاً کاری است که هر روز به هر حال برای زمان انجام می دهید. اهداف مدیریتی

And now you know how to explain that naturally in  English. Number three, to clear out. And again,  

و اکنون می‌دانید که چگونه آن را به طور طبیعی به انگلیسی توضیح دهید . شماره سه، برای روشن شدن. و دوباره،

remember phrasal verbs are used in a very specific  context. And in this context, we're talking about  

به یاد داشته باشید که افعال عبارتی در یک زمینه بسیار خاص استفاده می‌شوند . و در این زمینه، ما در مورد

clearing out of a location, like a restaurant  or even a conference and office or mall.  

پاکسازی یک مکان مانند یک رستوران یا حتی یک کنفرانس و دفتر یا مرکز خرید صحبت می کنیم. به طور کلی

Any location that has a lot of people in  it generally. And when people clear out  

هر مکانی که افراد زیادی در آن هستند. و وقتی افراد

of a location, it means they simply leave the  location but that location then becomes empty.  

یک مکان را پاک می‌کنند، به این معنی است که آنها به سادگی مکان را ترک می‌کنند اما آن مکان خالی می‌شود.

So the majority or all of the people leave  a location. That's when you clear out  

بنابراین اکثریت یا همه افراد یک مکان را ترک می‌کنند. آن زمانی است که

of a location. So let's say you go to lunch at  a restaurant around 1:30 And it's really busy.  

یک مکان را پاک می‌کنید. بنابراین فرض کنید حدود ساعت 1:30 برای ناهار به یک رستوران می روید و واقعاً شلوغ است.

You get the last available table and you're  eating your lunch or talking to your coworker  

آخرین میز موجود را دریافت می‌کنید و ناهارتان را می‌خورید یا با همکارتان صحبت می‌کنید

and then around 2:30 You look around and you  notice that you're the only table left in  

، سپس حوالی ساعت 2:30 به اطراف نگاه می‌کنید و متوجه می‌شوید که تنها میز باقی مانده در

the restaurant. And remember the restaurant was  full when you got there. So you can turn to your  

رستوران هستید. و به یاد داشته باشید که وقتی به آنجا رسیدید، رستوران پر بود. بنابراین می‌توانید به

coworker and say, Wow, it really clear out which  means everybody left the restaurant number four,  

همکارتان رجوع کنید و بگویید، وای، واقعاً مشخص است که به این معنی است که همه رستوران شماره چهار را ترک کرده‌اند

to do without something. This is a really useful  one because it's a fact of life, you're going to  

تا کاری انجام دهند. این یک مورد واقعاً مفید است، زیرا این یک واقعیت زندگی است، شما مجبور خواهید بود

have to do without certain things as certain times  in your life. So when you do without something,  

بدون چیزهای خاصی مانند زمان‌های خاصی در زندگی خود انجام دهید. بنابراین وقتی بدون کاری انجام می‌دهید، به این

it means you manage despite the lack of and it's  the lack of the something that you do without.  

معنی است که علی‌رغم فقدان آن، مدیریت می‌کنید و این فقدان چیزی است که بدون آن انجام می‌دهید.

So let me give you an example. Maybe finances  are a little tight. You didn't get that bonus  

بنابراین اجازه دهید برای شما مثالی بزنم. شاید امور مالی کمی سخت باشد. شما آن پاداش   را که

you were hoping for so you might say we'll have  to do without a cleaner for the next few months.  

انتظارش را داشتید دریافت نکردید، بنابراین ممکن است بگویید که تا چند ماه آینده باید بدون تمیزکننده کار کنیم.

Do without a cleaner. So a cleaner is someone  who cleans your house, a house cleaner.  

بدون پاک کننده انجام دهید. بنابراین نظافتچی کسی است که خانه شما را تمیز می کند، نظافتچی خانه.

Now previously, a lot of people call this a maid.  I know many people in certain countries still  

قبلاً خیلی ها به این میگن خدمتکار. می‌دانم که بسیاری از مردم در برخی کشورها هنوز

call it a maid in North America. It's considered  outdated and even a little politically incorrect  

در آمریکای شمالی آن را خدمتکار می‌نامند. این که کسی را خدمتکار خطاب کنید، قدیمی و حتی از نظر سیاسی کمی نادرست در نظر گرفته می‌شود

to call someone a maid. We now call them house  cleaners. So just so you can know it's more  

. ما اکنون آنها را نظافتچی خانه می نامیم . بنابراین فقط برای اینکه بدانید

politically correct to use house cleaner so you  have to manage manage your day to day manage  

استفاده از تمیزکننده خانه از نظر سیاسی درست تر است، بنابراین باید مدیریت روزانه

your house. Despite the lack of a house cleaner.  We have to do without a house cleaner, because  

خود را مدیریت کنید. با وجود نبود نظافت منزل. ما باید بدون نظافت خانه کار کنیم، زیرا   من

I didn't get the bonus. So you can use this in  a personal context like I just gave you or you  

پاداش دریافت نکردم. بنابراین می‌توانید از آن در یک زمینه شخصی مانند آنچه که من به شما ارائه کردم استفاده کنید یا

can use this in a work context as well. Maybe your  assistant quit, and you're having trouble finding  

می‌توانید از آن در زمینه کاری نیز استفاده کنید. شاید دستیارتان دست از کار بکشد، و برای پیدا کردن

a new assistant. So you might say well, I guess  I'll have to do without an assistant for the next  

دستیار جدید مشکل دارید. بنابراین ممکن است بگویید خوب، حدس می‌زنم من باید برای   ماه آینده بدون دستیار کار کنم

month, which means you have to manage all your  work without an assistant do without something  

، به این معنی که باید تمام کارهای خود را بدون دستیار انجام دهید بدون چیزی

it's a very useful phrasal verb because we all  have to do without certain things at certain  

این یک فعل عبارتی بسیار مفید است، زیرا همه ما باید بدون انجام کاری انجام دهیم. چیزهای خاصی در

points in our life. Our next phrasal verb, to  force out. This is a very useful business phrasal  

نقاط خاصی از زندگی ما. فعل عبارتی بعدی ما، به اجبار خارج کردن. این یک فعل عبارت تجاری بسیار مفید است که همیشه

verb you're going to hear it in the media and  newspapers all the time. When someone is forced  

آن را در رسانه‌ها و روزنامه‌ها می‌شنوید. وقتی کسی به زور

out. It means that they are asked to leave their  position but it wasn't their decision to do so.  

بیرون می‌رود. این بدان معناست که از آنها خواسته می‌شود که سمت خود را ترک کنند، اما تصمیم آنها برای انجام این کار نبوده است. به

Notice the sentence structure I used I put this  in the passive to be forced out. For example,  

ساختار جمله ای که استفاده کردم توجه کنید . به عنوان مثال،

the CEO was forced out after the scandal. So  there's a scandal obviously, it didn't look good  

مدیرعامل پس از رسوایی مجبور به اخراج شد. بنابراین واضح است که یک رسوایی وجود دارد، برای مدیرعامل خوب به نظر نمی رسید

for the CEO. So the company wanted him to leave.  The CEO himself did not want to leave, but the  

. بنابراین شرکت می خواست که او را ترک کند. خود مدیرعامل نمی‌خواست آن را ترک کند، اما

company wanted him to leave. So the CEO was forced  out. Now if you use it in the active sentence,  

شرکت می‌خواست او برود. بنابراین، مدیر عامل شرکت مجبور به ترک شد. اکنون اگر از آن در جمله فعال استفاده کنید، در

you'll be talking about who forced out the CEO.  So you might say the Board of Directors forced the  

مورد اینکه چه کسی مدیر عامل را اخراج کرده است صحبت خواهید کرد. بنابراین ممکن است بگویید که هیئت مدیره

CEO out after the scandal. So you can absolutely  use this in the active but it's very commonly used  

پس از رسوایی، مدیر عامل را مجبور به خروج کرد. بنابراین می‌توانید کاملاً از آن در حالت فعال استفاده کنید، اما معمولاً

in the passive. Our next phrasal verb number  six, to sink in. When something sinks in,  

در حالت غیرفعال استفاده می‌شود. فعل بعدی شماره شش ما، to sink in. وقتی چیزی فرو می‌رود،

it becomes clear in your mind and the something  that sinking in is information news and events.  

در ذهن شما روشن می‌شود و چیزی که در آن فرو می‌شوید اخبار و رویدادهای اطلاعاتی است.

For example, it took him a while before his  mother's death sunk in. So his mother died.  

برای مثال، مدتی طول کشید تا مرگ مادرش به پایان برسد. بنابراین مادرش فوت کرد.

But that fact that event didn't sink in for some  time. It didn't become clear. So he didn't process  

اما این واقعیت که آن رویداد برای مدتی پنهان نشد . معلوم نشد بنابراین او آن را پردازش نکرد

it. He didn't fully understand it. He didn't  fully accept it as a fact as a reality for some  

. او کاملاً آن را درک نکرد. او برای مدتی آن را به عنوان یک واقعیت به طور کامل نمی پذیرفت

time. So the event his mother's death didn't sink  in. So we do use this a lot for tragic events.  

. بنابراین رویدادی که مرگ مادرش در آن غرق نشد. بنابراین ما از آن برای رویدادهای غم انگیز بسیار استفاده می کنیم.

Well, we can also use this with difficult  or complicated information. For example,  

خوب، می‌توانیم از این با اطلاعات دشوار یا پیچیده نیز استفاده کنیم. برای مثال،

let's say your coworker is explaining a new  accounting software, and it's pretty technical.  

فرض کنید همکارتان در حال توضیح یک نرم‌افزار حسابداری جدید است که بسیار فنی است.

So your coworker is explaining it, explaining it  explaining it quite quickly. And you might say  

بنابراین، همکارتان دارد آن را توضیح می‌دهد، به سرعت توضیح می‌دهد. و ممکن است بگویید

give me a minute. To let that sink in. So that is  the information the information your coworker was  

یک دقیقه به من فرصت دهید. این اطلاعاتی است که همکارتان

just explaining. And for that the information to  sink in. It means for you to fully understand it  

فقط توضیح داده است. و برای اینکه اطلاعات در آن غرق شوند. به این معنی است که شما آن را به طور کامل درک کنید

to fully process it, so we can use it for tragic  events. But we can also use this for complicated  

تا به طور کامل آنها را پردازش کنید، بنابراین ما می توانیم از آن برای رویدادهای غم انگیز استفاده کنیم . اما می‌توانیم از این برای اطلاعات پیچیده نیز استفاده کنیم

information. Number seven, to bail out. This is  another must know business phrasal verb but you  

. شماره هفت، برای نجات. این یکی دیگر از فعل‌های تجاری است که باید بدانید، اما

can also use it in your personal life as well.  When you bail someone out, it means that you  

می‌توانید در زندگی شخصی خود نیز از آن استفاده کنید. وقتی کسی را نجات می دهید، به این معنی است که

rescue them and you rescue them from a financially  difficult situation. So remember that CEO that was  

او را نجات می دهید و او را از یک وضعیت دشوار مالی نجات می دهید . بنابراین آن مدیر عاملی را که به

forced out and our previous example. Well, maybe  he had a sister that bailed him out. His sister  

زور اخراج شد و مثال قبلی ما را به خاطر بسپارید. خب، شاید او خواهری داشته که او را نجات داده است. خواهرش

bailed him out, which means his sister helped him  financially. So maybe she gave him a place to stay  

او را نجات داد، یعنی خواهرش از نظر مالی به او کمک کرد . بنابراین شاید او به او مکانی برای ماندن داده است

because he couldn't afford his rent. She gave him  food because it couldn't afford groceries. And  

چون نمی‌توانست هزینه اجاره‌اش را بپردازد. او به او غذا داد زیرا توانایی خرید مواد غذایی را نداشت. و

she gave him money because he didn't have any.  His sister bailed him out. So we can use it in  

او به او پول داد چون پولی نداشت. خواهرش او را نجات داد. بنابراین می‌توانیم از آن در

a personal context. But this is commonly used in  business context, in the sense of the government  

یک زمینه شخصی استفاده کنیم. اما این معمولاً در زمینه تجاری استفاده می‌شود، به این معنا که دولت به

bailing out companies because they're about to  go bankrupt. And why would the government do  

شرکت‌ها کمک می‌کند زیرا در شرف ورشکستگی هستند. و چرا دولت باید این کار را انجام دهد

that? Well, because that company is important for  the economy. For example, in the US, the company  

؟ خوب، زیرا آن شرکت برای اقتصاد مهم است . برای مثال، در ایالات متحده، شرکت

Chrysler, which is an automobile company, they've  been bailed out by the government multiple times.  

کرایسلر، که یک شرکت خودروسازی است، چندین بار توسط دولت کمک مالی شده است.

Chrysler as a company has almost gone bankrupt  multiple times. And the government has come in  

کرایسلر به عنوان یک شرکت تقریباً چندین بار ورشکست شده است . و دولت وارد شده

and bailed the company out. They bailed Chrysler  out. Number eight, to leave something behind.  

و شرکت را نجات داده است. آنها کرایسلر را نجات دادند . شماره هشت، برای گذاشتن چیزی پشت سر.

This is a very useful one in your everyday  vocabulary when you leave something behind.  

هنگامی که چیزی را پشت سر می گذارید، در فرهنگ لغات روزمره شما بسیار مفید است.

It simply means that you forget something at a  specific location. So we do this all the time,  

این به سادگی به این معنی است که شما چیزی را در یک مکان خاص فراموش می کنید. بنابراین ما همیشه این کار را انجام می دهیم،

right? We go to a restaurant, a cafe, we put  our phone on the counter, we get our coffee,  

درست است؟ به یک رستوران، یک کافه می رویم، تلفنمان را روی پیشخوان می گذاریم، قهوه مان را می خوریم،

and we go and oh no, I left my phone. Behind.  I think I left my phone behind at the cafe.  

و می رویم و اوه نه، گوشیم را جا گذاشتم. پشت. فکر کنم گوشیمو تو کافه گذاشتم.

So it's just the same as saying I think I forgot  my phone at the cafe. You can use this with  

بنابراین دقیقاً مثل این است که بگوییم فکر می‌کنم تلفنم را در کافه فراموش کرده‌ام. می‌توانید از آن با

any object you can leave behind your keys, your  sweater, your jacket, your computer. Whatever you  

هر شیئی که می‌توانید پشت کلید، ژاکت، ژاکت، رایانه‌تان بگذارید، استفاده کنید. هر چی

want. So this is a very useful one. So what about  you? Have you ever left something important behind  

میخوای بنابراین این یک مورد بسیار مفید است. درمورد شما چطور؟ آیا تا به حال چیز مهمی را پشت سر گذاشته اید

maybe you left your cell phone behind or your  laptop behind or important family photo is behind?  

شاید تلفن همراه خود را پشت سر گذاشته اید یا لپ تاپ خود را پشت سر گذاشته اید یا عکس خانوادگی مهمی را پشت سر گذاشته اید؟ آیا

Have you ever left something behind? Let us know  in the comments. Number nine, to miss out on  

تا به حال چیزی را پشت سر گذاشته اید؟ در نظرات به ما اطلاع دهید . شماره نه، برای از دست دادن

something. To miss out on something. And this  is when you miss an important opportunity or  

چیزی. از دست دادن چیزی و این زمانی است که شما یک فرصت مهم یا

an experience that shouldn't have been missed.  So let's say that you work for Tesla and Elon  

تجربه‌ای را که نباید از دست می‌دادید، از دست می‌دهید. بنابراین فرض کنید که شما برای تسلا کار می‌کنید و ایلان

Musk was making an appearance at your office that  day, and you were going to get to meet Elon Musk,  

ماسک در آن روز در دفتر شما ظاهر می‌شد ، و قرار بود با ایلان ماسک ملاقات کنید،

but your bus was late and you didn't get to work  on time and you didn't get to meet Elon Musk. You  

اما اتوبوس شما دیر شده بود و به موقع به سر کار نرسیدید. نمی توانم با ایلان ماسک ملاقات کنم. شما

my friend just missed out on an opportunity of a  lifetime. You missed out on meeting Elon Musk. So  

دوست من فرصتی را برای یک عمر از دست دادید . شما ملاقات با ایلان ماسک را از دست دادید. بنابراین

you can say I can't believe I missed out. You can  just end it there. I can't believe I missed out if  

می‌توانید بگویید من نمی‌توانم باور کنم که از دست رفته‌ام. فقط می‌توانید آن را در آنجا خاتمه دهید. اگر بخواهید ادامه دهید، نمی‌توانم باور کنم که از دست داده‌ام

you want to continue. You can say I can't believe  I missed out on meeting Elon Musk. And finally,  

. می‌توان گفت باورم نمی‌شود ملاقات با ایلان ماسک را از دست دادم. و در نهایت،

number 10, to show up. To show up has a very  simple definition it means to appear or arrive.  

شماره 10، برای نشان دادن. برای نشان دادن تعریف بسیار ساده ای دارد، یعنی ظاهر شدن یا رسیدن.

Native speakers don't really use appear  or arrive we used to show up. For example,  

سخنرانان بومی واقعاً از ظاهر استفاده نمی‌کنند یا از همان زمان که قبلاً نشان می‌دادیم، استفاده نمی‌کنند. برای مثال،

what time did you show up to the party? I  would never say What time did you arrive  

چه ساعتی در مهمانی حاضر شدید؟ هرگز نمی‌گویم چه ساعتی

to the party? I wouldn't say that that sounds  unnatural, outdated, too formal I would say what  

به مهمانی رسیدید؟ نمی‌توانم بگویم که غیرطبیعی، قدیمی، بیش از حد رسمی به نظر می‌رسد، می‌توانم بگویم چه

time did you show up? What time did you show up to  the party? What time did you show up last night?  

زمانی حاضر شدید؟ چه ساعتی در مهمانی حاضر شدید؟ دیشب ساعت چند اومدی؟

Now let's say you got to work late one day and  your boss is standing at your desk as you're  

حالا فرض کنید یک روز دیر سر کار آمدید و رئیستان در حالی که به سمت میزتان می

walking to your desk and you're 45 minutes late  and your boss might look at you and say Oh how  

روید پشت میزتان ایستاده است و شما 45 دقیقه دیر کرده اید و ممکن است رئیستان به شما نگاه کند و بگوید آه چقدر

nice of you to finally show up. That's obviously  sarcastic. But this happens a lot if you get to  

خوب است که بالاخره نشان دادید. بالا این واضح است که طعنه آمیز است. اما اگر

a party really late or even if you're  just having dinner at home with your  

خیلی دیر به مهمانی برسید یا حتی اگر فقط در خانه با

your husband or your wife. But dinner is normally  at seven and you don't get home till 730 And your  

همسر یا همسرتان شام می‌خورید، خیلی اتفاق می‌افتد. اما شام معمولاً ساعت هفت است و شما تا ساعت 730 به خانه نمی‌رسید و

husband or your wife has been waiting and waiting  and waiting. When you get home. They might say Oh  

شوهر یا همسرتان منتظر و منتظر و منتظر بوده‌اند. وقتی به خانه رسیدی ممکن است بگویند اوه

how nice of you to finally show up. So we use this  a lot in a sarcastic way when someone is late.  

چقدر خوب بودی که بالاخره ظاهر شدی. بنابراین وقتی کسی دیر می‌کند، ما از این به طعنه‌آمیز استفاده می‌کنیم.

But we also use it just to talk about getting  somewhere Oh I showed up at and then you say the  

اما ما همچنین از آن فقط برای صحبت در مورد رسیدن به جایی استفاده می‌کنیم که اوه من در آنجا حضور پیدا کردم و سپس شما

time. So now you have the top 10 phrasal verbs  added to your vocabulary is fine to test your  

زمان را بگویید. بنابراین اکنون شما 10 فعل عبارتی برتر را دارید که به دایره لغات شما اضافه شده است، برای آزمایش دانش شما خوب است

knowledge. So here's what we're going to do.  I'm going to show you a quiz that will have 10  

. بنابراین در اینجا کاری است که ما می خواهیم انجام دهیم. من قصد دارم آزمونی را به شما نشان دهم که 10

questions and you have to decide which phrasal  verb best completes the sentence. Now I'll only  

سؤال دارد و شما باید تصمیم بگیرید که کدام فعل عبارتی بهترین جمله را کامل می کند. اکنون فقط

show the quiz for about 10 seconds. Obviously that  isn't long enough. So just hit pause, complete the  

امتحان را برای حدود 10 ثانیه نشان می‌دهم. بدیهی است که به اندازه کافی طولانی نیست. بنابراین فقط مکث را فشار دهید،

quiz, and then I'll show you the answers. Again,  I'll show you the answers for about 10 seconds.  

آزمون   را کامل کنید، و سپس پاسخ‌ها را به شما نشان خواهم داد. دوباره، پاسخ‌ها را برای حدود 10 ثانیه به شما نشان می‌دهم.

So again, hit pause compare your answers and  then let us know how did you do let us know  

بنابراین دوباره، مکث پاسخ‌های خود را مقایسه کنید و سپس به ما اطلاع دهید که چگونه انجام دادید،

in the comments after you complete the  quiz. So let's start your quiz now.  

پس از تکمیل آزمون، در نظرات به ما اطلاع دهید . پس بیایید امتحان خود را همین الان شروع کنیم.

So how did you do with that quiz? Put your  mark in the comments and the ones you got wrong  

پس چگونه با آن مسابقه کار کردید؟ علامت خود را در نظرات و نظراتی که اشتباه کردید قرار دهید.

take some time and write out some practice  sentences with those new phrasal verbs. So  

کمی وقت بگذارید و چند جمله تمرینی را با آن افعال عبارتی جدید بنویسید. بنابراین

you really get that practice and repetition  and add them to your permanent memory. And  

شما واقعاً آن تمرین و تکرار را دریافت می‌کنید و آنها را به حافظه دائمی خود اضافه می‌کنید. و

if you found this video helpful, please hit  the like button, share it with your friends  

اگر این ویدیو را مفید دیدید، لطفاً دکمه لایک را بزنید، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

and of course subscribe. And before you go  make sure you head on over to my website  

و البته مشترک شوید. و قبل از رفتن، مطمئن شوید که به وب‌سایت من

JForrestEnglish.com and download your free  speaking Guide. In this guide I share six  

JForrestEnglish.com سر زده‌اید و راهنمای سخنرانی رایگان خود را دانلود کنید . در این راهنما، من شش

tips on how to speak English fluently and  confidently. And until next time, happy studying.

نکته را در مورد نحوه صحبت کردن به انگلیسی روان و با اطمینان به اشتراک می‌گذارم. و تا دفعه ی بعد از درس خوندن مبارک.