Top 10 Most Common C1 Adjectives in the English Language! (with QUIZ)

Welcome back to JForrest English.

به JForrest English خوش آمدید.

I'm Jennifer, and today you're going to  learn the 10 most common C1 adjectives  

من جنیفر هستم و امروز قرار است 10 صفت رایج C1 را یاد بگیرید

to help you express your ideas  fluently and professionally.

تا به شما کمک کند ایده های خود را روان و حرفه ای بیان کنید.

And at the end, I'm going to quiz you to  make sure you really know these adjectives.

و در پایان، من از شما سؤال می‌کنم تا مطمئن شوید که واقعاً این صفت‌ها را می‌شناسید. بیا

Let's get started.

شروع کنیم.

The vocabulary you're going to learn  in this video is at the C1 level.

واژگانی که قرار است در این ویدیو یاد بگیرید در سطح C1 است.

This C1 level is an advanced  level of English proficiency.

این سطح C1 سطح پیشرفته‌ای از مهارت انگلیسی است.

Students at this level are expected to have a wide  

انتظار می رود دانش آموزان در این سطح

range of vocabulary and use  complex language structures.

دامنه وسیعی از واژگان داشته باشند و از ساختارهای پیچیده زبانی استفاده کنند.

And remember, this video is focused on adjectives.

و به یاد داشته باشید، این ویدیو بر روی صفت ها متمرکز شده است.

An adjective modifies a noun or a pronoun.

یک صفت اسم یا ضمیر را تغییر می دهد.

It provides additional information  about the noun or the pronoun,  

اطلاعات بیشتری درباره اسم یا ضمیر،

such as the size, color,  shape, quantity, or quality.

مانند اندازه، رنگ، شکل، کمیت یا کیفیت ارائه می‌کند.

Ultimately, adjectives help make this  sentence more descriptive and interesting,  

در نهایت، صفت‌ها کمک می‌کنند این جمله توصیفی‌تر و جالب‌تر شود،

and they'll help you sound very  fluent and advanced in English.

و به شما کمک می‌کنند در زبان انگلیسی بسیار روان و پیشرفته به نظر برسید.

So let's get started with the  10 most common C1 adjectives.

پس بیایید با 10 صفت رایج C1 شروع کنیم.

Ubiquitous, ubiquitous.

همه جا حاضر، همه جا حاضر.

This means present, found,  or appearing everywhere.

این به معنای حضور، یافتن، یا ظاهر شدن در همه جا است.

For example, smartphones are ubiquitous devices.

به عنوان مثال، گوشی های هوشمند دستگاه هایی هستند که همه جا حاضر هستند.

They're found everywhere.

همه جا پیدا میشن

They're found in every home, every office.

آنها در هر خانه و هر دفتری یافت می شوند.

So we can say smartphones are ubiquitous, devices  in every home and office, paramount, paramount.

بنابراین می‌توانیم بگوییم تلفن‌های هوشمند در همه جا حاضر هستند، دستگاه‌ها در هر خانه و اداره‌ای، از همه مهم‌تر و برترین هستند.

When something is paramount, it means  it's more important than anything else.

وقتی چیزی مهم است، به این معنی است که از هر چیز دیگری مهم‌تر است.

In emergency situations, the safety of the  passengers is paramount to the airline crew.

در شرایط اضطراری، ایمنی مسافران برای خدمه هواپیمایی مهم است.

So you know, the safety of the passengers  is important to the airline crew,  

بنابراین می‌دانید، ایمنی مسافران برای خدمه هواپیمایی مهم است،

but by including the adjective paramount, you  know, it's more important than anything else.

اما با درج صفت اصلی، می‌دانید که مهم‌تر از هر چیز دیگری است.

So the safety of the passengers is more  important than protecting the actual airplane.

بنابراین ایمنی مسافران مهم‌تر از محافظت از هواپیمای واقعی است.

The safety of the passengers is paramount.

امنیت مسافران در درجه اول اهمیت قرار دارد.

Vast, vast, This means a very  great extent or quantity.

وسیع، وسیع، این به معنای میزان یا مقدار بسیار زیاد است.

So when I hear vast, I know  that the extent is very great.

بنابراین وقتی حجم وسیعی را می‌شنوم، می‌دانم که میزان آن بسیار عالی است.

For example, the Sahara desert  is a vast expanse of sand dunes.

برای مثال، صحرای صحرا وسعت وسیعی از تپه‌های شنی است.

So of course I know there  are sand dunes in the desert.

بنابراین مطمئناً می دانم که تپه های شنی در بیابان وجود دارد. می

I know there are many sand dunes.

دانم که تپه های شنی زیادی وجود دارد.

But when I hear vast, the image I have  in my mind all of a sudden changes.

اما وقتی صدای وسیعی را می‌شنوم، تصویری که در ذهنم دارم ناگهان تغییر می‌کند.

And I see sand dune after sand dune after sand  dune because it's vast, profound, profound.

و من تپه‌های ماسه‌ای پشت تپه‌های شنی پشت تپه‌های شنی می‌بینم، زیرا وسیع، عمیق، عمیق است.

This means having deep insight or understanding.

این به معنای داشتن بینش یا درک عمیق است.

For example, the professor's lecture on quantum  mechanics was profound by using this adjective.

به عنوان مثال، سخنرانی استاد در مورد مکانیک کوانتومی با استفاده از این صفت عمیق بود. می‌دانم

I understand that the person saying this  learned a lot of very deep insights or  

که فردی که این را می‌گوید، بینش‌های بسیار عمیق زیادی آموخته است یا

now has a very deep understanding of the topic  because it was profound, pervasive, pervasive.

اکنون درک بسیار عمیقی از موضوع دارد، زیرا این موضوع عمیق، فراگیر و فراگیر بود.

This means spreading widely  throughout a group or an area.

این به معنای گسترش گسترده در یک گروه یا یک منطقه است.

Remember we talked about how  smartphones are ubiquitous?

به خاطر دارید که درباره اینکه تلفن‌های هوشمند در همه جا حاضر هستند صحبت کردیم؟

They appear everywhere.

همه جا ظاهر می شوند.

Well, as a result, we can say that social  media is a pervasive part of modern society  

خب، در نتیجه، می‌توان گفت که رسانه‌های اجتماعی بخشی فراگیر از جامعه مدرن هستند،

because smartphones are ubiquitous and social  media like the J Force English YouTube channel  

زیرا تلفن‌های هوشمند در همه جا وجود دارند و رسانه‌های اجتماعی مانند کانال انگلیسی J Force YouTube

is now everywhere as well.

در حال حاضر نیز در همه جا وجود دارد.

So it's pervasive.

بنابراین فراگیر است. به

It is spread widely and  spread quickly within society.

طور گسترده منتشر می شود و به سرعت در جامعه گسترش می یابد.

Inherent.

ذاتی.

Inherent.

ذاتی.

This means existing in something as a  permanent or inseparable quality or element.

این به معنای وجود در چیزی به عنوان یک کیفیت یا عنصر دائمی یا غیرقابل تفکیک است.

For example, cats have an inherent ability  to land on their feet when they fall.

برای مثال، گربه‌ها توانایی ذاتی دارند که هنگام زمین خوردن روی پاهای خود فرود آیند. آیا

Have you heard that before that when a  cat falls, it always lands on its feet?

شنیده اید که قبل از آن وقتی یک گربه می افتد، همیشه روی پاهایش فرود می آید؟

Well, this is an inherent quality.

خوب، این یک کیفیت ذاتی است.

It's permanent within the cat.

در درون گربه دائمی است.

It's not separable from the cat.

از گربه قابل جدا شدن نیست

The cat didn't learn how to do this.

گربه یاد نگرفت که چگونه این کار را انجام دهد.

It's just an inherent quality,  inquisitive, inquisitive.

این فقط یک کیفیت ذاتی است، کنجکاو، کنجکاو.

This means showing a strong  curiosity or willingness to learn.

این به معنای نشان دادن کنجکاوی یا تمایل شدید برای یادگیری است.

For example, my daughter was very  inquisitive when we were at the museum.

برای مثال، زمانی که ما در موزه بودیم، دخترم بسیار کنجکاو بود.

Generally, someone displays being  inquisitive by asking a lot of questions.

به طور کلی، شخصی با پرسیدن سؤالات زیادی کنجکاو نشان می دهد.

So if you're at the museum with a young child or  even an adult, and they ask a lot of questions  

بنابراین، اگر با یک کودک خردسال یا حتی یک بزرگسال در موزه هستید و آنها سؤالات زیادی

about what they're seeing, they could also be  inquisitive by wanting to read all of the signs  

درباره آنچه که می بینند می پرسند، می توانند با خواندن همه علائم

and the posters and the information about the  objects that they're looking at at the museum.

و پوسترها و اطلاعات، کنجکاو باشند. درباره اشیایی که در موزه به آنها نگاه می کنند.

In my opinion, being inquisitive is a very  beneficial quality when you're learning,  

به نظر من، هنگام یادگیری، کنجکاو بودن یک ویژگی بسیار مفید است،

especially when you're learning a language.

به خصوص زمانی که در حال یادگیری زبان هستید.

I love when my students ask  questions when they're inquisitive,  

وقتی دانش‌آموزانم وقتی کنجکاو هستند، سؤال می‌پرسند،

because it shows they're  really trying to understand.

زیرا نشان می‌دهد که واقعاً در تلاش برای درک کردن هستند.

And when you ask questions  and you get those answers,  

و وقتی سؤال می‌پرسید و آن پاسخ‌ها را دریافت می‌کنید،

you're able to form those connections  in your brain and learn faster as well.

می‌توانید آن ارتباطات را در مغز خود ایجاد کنید و همچنین سریع‌تر یاد بگیرید.

So hopefully you are inquisitive when  it comes to the English language.

بنابراین امیدواریم در مورد زبان انگلیسی کنجکاو باشید.

Fickle.

بی ثبات.

Fickle.

بی ثبات.

That's fun to say.

گفتنش جالب است.

Fickle.

بی ثبات.

This means changing frequently, especially  in one's loyalties, interests, or affections.

این به معنای تغییر مکرر است، به‌ویژه در وفاداری‌ها، علایق یا محبت‌های فرد.

For example, the fashion industry  is known for its fickle trends.

برای مثال، صنعت مد به‌خاطر گرایش‌های بی‌ثباتش معروف است.

Trends in the fashion industry  change very quickly, very frequently.

روندها در صنعت مد بسیار سریع، بسیار مکرر تغییر می کند.

One day it could be very fashionable  to wear a sweater like this, and then  

یک روز پوشیدن چنین ژاکتی می تواند بسیار شیک باشد ، و سپس

next week they say that is the ugliest  sweater ever and you shouldn't wear it.

هفته آینده می گویند این ژاکت زشت ترین ژاکت است و نباید آن را بپوشید.

So they're very fickle about what's  trendy and what's not trendy.

بنابراین آنها در مورد اینکه چه چیزی مد روز است و چه چیزی مد روز نیست، بسیار بی ثبات هستند.

The fashion industry could also be fickle  about which designers they promote and support.

صنعت مد همچنین می‌تواند در مورد اینکه کدام طراحان را تبلیغ و حمایت می‌کنند بی‌ثبات باشد.

Maybe one day this person is the  designer that everyone's talking about,  

شاید یک روز این شخص همان طراح باشد که همه درباره آن صحبت می‌کنند،

but then next week nobody's talking about that  person, and there's a totally new designer.

اما هفته آینده هیچ‌کس درباره آن شخص صحبت نمی‌کند و یک طراح کاملاً جدید وجود دارد.

So the fashion industry and many other  industries is very fickle, intrinsic, intrinsic.

بنابراین صنعت مد و بسیاری از صنایع دیگر بسیار ناپایدار، ذاتی و ذاتی هستند.

This means belonging naturally and  therefore it's an essential part.

این به معنای تعلق طبیعی است و بنابراین یک بخش اساسی است.

For example, an intrinsic motivation to succeed  drives some athletes to push their limits.

برای مثال، یک انگیزه درونی برای موفقیت، برخی از ورزشکاران را وادار می‌کند تا محدودیت‌های خود را پشت سر بگذارند.

So they're not motivated by winning a trophy  because that's an external motivation.

بنابراین آنها با بردن یک جام انگیزه ندارند، زیرا این یک انگیزه بیرونی است.

The trophy is outside of them.

جام خارج از آنهاست.

They're motivated by something  within an intrinsic motivation.

آنها توسط چیزی در یک انگیزه درونی برانگیخته می شوند.

And just like I said that, being inquisitive  is important when you're learning a language.

و درست همانطور که گفتم، زمانی که در حال یادگیری زبان هستید، کنجکاو بودن مهم است.

So is having an intrinsic motivation if you're  only motivated to study to pass the IELTS?

بنابراین اگر فقط برای قبولی در آیلتس انگیزه مطالعه دارید، داشتن انگیزه درونی است؟

Well, that's an external motivation.

خب، این یک انگیزه بیرونی است.

And although it's great to have that  motivation generally, it's not enough.

و اگرچه به طور کلی داشتن این انگیزه عالی است، اما کافی نیست.

Generally, we also need an intrinsic motivation  

به طور کلی، ما همچنین به یک انگیزه درونی نیاز داریم

to really push ourselves and  succeed our full potential.

تا واقعاً به خودمان فشار بیاوریم و پتانسیل کامل خود را به موفقیت برسانیم.

Eminent.

برجسته

Eminent.

برجسته

This means famous and respected  within a specific profession or field.

این به معنای مشهور و مورد احترام در یک حرفه یا رشته خاص است.

For example, she was awarded a prize for  her eminent contributions to the field,  

به‌عنوان مثال، به‌خاطر مشارکت‌های برجسته‌اش در این زمینه، جایزه‌ای به او اعطا شد

the field being the area of her profession.

.

So if she is a quantum mechanic,  then that is her field.

بنابراین اگر او یک مکانیک کوانتومی است، پس این رشته اوست.

Quantum mechanics is her field.

مکانیک کوانتومی رشته اوست.

If she is a physicist, then that is her field,  her area of study, interest or profession.

اگر او یک فیزیکدان است، پس این رشته، حوزه تحصیل، علاقه یا حرفه او است.

And here is that her eminent contributions.

و این است که سهم برجسته او.

So it's implying that her contributions are famous  

بنابراین به این معناست که مشارکت‌های او

or respected within that particular field,  whether it be quantum mechanics or physics.

در آن زمینه خاص، چه مکانیک کوانتومی یا فیزیک، مشهور یا قابل احترام است.

Now you have the top 10 adjectives  added to your vocabulary.

اکنون 10 صفت برتر را به دایره لغات خود اضافه کرده‌اید.

But how well do you really know these adjectives?

اما واقعا چقدر این صفت ها را می شناسید؟

Let's find out with a quiz.

بیایید با یک مسابقه دریابیم.

Here are the questions.

در اینجا سؤالات وجود دارد.

Hit pause.

مکث را بزنید. به

Take as much time as you need,  and when you're ready, hit play.

اندازه‌ای که نیاز دارید وقت بگذارید و وقتی آماده شدید، روی play ضربه بزنید.

So how'd you do with that quiz?

پس چگونه با آن مسابقه کار کردید؟

Well, let's find out.

خب بیایید بفهمیم

Here are the answers.

در اینجا پاسخ ها آمده است.

Hit pause.

مکث را بزنید.

Review them.

آنها را مرور کنید.

Take as much time as you need.

هر چقدر که نیاز دارید وقت بگذارید.

And when you're ready to continue, hit play.

و وقتی برای ادامه آماده شدید، بازی را بزنید.

So how do you do with that quiz?

پس چگونه با آن مسابقه کار می کنید؟

Make sure you share your score in the comments and  also share your favorite adjective from the list.

مطمئن شوید که امتیاز خود را در نظرات به اشتراک می گذارید و همچنین صفت مورد علاقه خود را از لیست به اشتراک می گذارید.

It's hard to choose, but I would probably say for  me it's fickle because that is really fun to say.

انتخاب کردن سخت است، اما احتمالاً برای من می گویم که بی ثبات است زیرا گفتن آن واقعاً سرگرم کننده است.

Fickle.

بی ثبات.

Fickle.

I like that one.

بی ثبات.

من آن را دوست دارم.

What about you?

تو چطور؟

Share it in the comments and try an example  sentence using your favorite adjective and you can  

آن را در نظرات به اشتراک بگذارید و یک جمله مثال را با استفاده از صفت مورد علاقه خود امتحان کنید و می‌توانید

get this free speaking guide where I share 6 tips  on how to speak English fluently and confidently.

این راهنمای گفتاری رایگان را دریافت کنید که در آن من 6 نکته را درباره نحوه صحبت کردن به انگلیسی روان و مطمئن به اشتراک می‌گذارم. می‌توانید

You can Click to download it or look for the link  

برای دانلود آن کلیک کنید یا به دنبال پیوند

in the description and why don't you get  started with your next video right now?

در توضیحات بگردید و چرا همین الان با ویدیوی بعدی خود شروع نمی‌کنید؟