Confusing English Words! | Fix These Common Mistakes & Errors

There aren't many.

تعداد زیادی نیست.

Confusing.

گیج کننده.

Word pairs in English like.

جفت کلمات در انگلیسی مانند.

Weary and weary.

خسته و خسته.

Affect and E.

Affect و E.

Fact specially.

Fact مخصوصا.

And.

Especially.

و.

بخصوص.

And even native.

و حتی بومی.

Speakers get these.

بلندگوها اینها را می گیرند.

Wrong, but not you.

اشتباهه ولی تو نه

Because today.

چون امروز قراره یاد

You're going to learn.

بگیری

All these confusing.

این همه گیج کننده

Word pairs you'll.

جفت کلمات شما.

Learn the correct use.

استفاده صحیح را یاد بگیرید و.

And the.

Correct pronunciation.

تلفظ صحیح

Welcome back to JForrest.

به JForrest برگردید.

English, of course I'm Jennifer.

انگلیسی، البته من جنیفر هستم.

Now let's get.

حالا بیایید بگیریم.

Started.

آغاز شده.

Let's.

اجازه دهید.

Review these word.

این کلمه را مرور کنید

Pairs.

جفت.

As a little.

به اندازه کمی.

Quiz.

امتحان

She was after her long.

او به دنبال طولانی خود بود.

Trip.

سفر.

She.

او.

Was weary after.

بعدش خسته بود

Her long trip, did you get that?

سفر طولانی او، متوجه شدی؟

Right, let's review this.

درست است، بیایید این را مرور کنیم.

Confusing.

گیج کننده.

Word pair we have weary.

جفت کلمه ما خسته شده ایم.

Listen to that.

به آن گوش کن

Pronunciation eerie like.

تلفظ وهم آلود.

Ear weary.

گوش خسته

Weary.

خسته

This means.

این یعنی.

Very tired or lacking.

خیلی خسته یا کم.

Energy and enthusiasm and this.

انرژی و اشتیاق و این.

Could be.

Why after?

می تواند باشد.

چرا بعد؟

The long journey.

سفر طولانی.

She.

Felt completely weary and  needed to rest or he grew.

او.

احساس می کرد کاملا خسته است و به استراحت نیاز داشت وگرنه رشد کرد.

Weary of the.

خسته از

Constant complaints from.

شکایات مداوم از.

His colleagues.

همکارانش.

So he grew.

بنابراین او رشد کرد.

Tired.

خسته

Of them.

They made him.

از آنها.

او را ساختند.

Lack.

عدم.

Energy and enthusiasm.

انرژی و اشتیاق.

He grew weary.

او خسته شد.

Now hopefully.

You're not lacking energy or enthusiasm  when you're watching this video.

حالا به امید خدا وقتی این ویدیو را تماشا می‌کنید،

انرژی یا اشتیاق کم ندارید .

If not, say I'm.

اگر نه، بگو من هستم.

Excited.

برانگیخته.

Or you.

Can sound really natural and say.

یا شما.

می تواند واقعا طبیعی به نظر برسد و بگوید.

I'm fired up, which means I'm.

من آتش زده ام، یعنی هستم.

Excited the opposite of weary, so put that in the.

هیجان زده برعکس خسته، بنابراین آن را در.

Comments now I'm excited I'm.

نظرات در حال حاضر من هیجان زده هستم.

Fired up.

اخراج کردن.

Don't.

Confuse.

نکن.

گیج کردن.

This with wary.

این با احتیاط به

Notice that pronunciation.

آن تلفظ توجه کنید.

Air Ware Wary.

ایر وارای. با

Repeat that wary.

احتیاط تکرار کن

This.

Means not completely.

این.

یعنی نه به طور کامل

Trusting or certain about.

اعتماد یا اطمینان در مورد.

Something or someone?

چیزی یا کسی؟

She.

Was wary of.

او.

محتاط بود.

Strangers offering.

غریبه ها ارائه می دهند.

Help after her.

بعدش کمک کن

Previous.

قبلی

Bad experiences investors are.

سرمایه گذاران تجربیات بدی دارند.

Becoming.

تبدیل شدن.

Wary of the.

محتاط از.

Potential risks?

خطرات احتمالی؟

In the market?

در بازار؟

Let's review them.

آنها را مرور کنیم.

Side by side.

کنار هم.

Remember.

یاد آوردن.

Weary.

خسته

Repeat.

تکرار.

After me weary.

بعد از من خسته

Tired.

خسته

Or.

یا.

Exhausted.

خسته.

Weary.

خسته

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن

Weary.

خسته

Cautious or careful?

محتاط یا محتاط؟

Don't.

Worry about taking.

نکن.

نگران گرفتن باشید

Notes because.

یادداشت به دلیل.

I summarize everything in a free lesson PDF.

من همه چیز را در یک درس رایگان PDF خلاصه می کنم.

You can find the link.

می توانید لینک را پیدا کنید.

In the description.

در توضیحات.

Now how about this one?

حالا این یکی چطوره؟

The.

Dress was made.

.

لباس ساخته شد.

For her.

برای او.

Wedding.

عروسی.

The dress.

لباس.

Was made specially.

مخصوص ساخته شد

For her.

برای او.

Wedding specially.

مخصوصا عروسی

First, let's review especially.

ابتدا به طور خاص مرور می کنیم.

Notice.

اطلاع.

That especially especially.

که به خصوص.

For pronunciation.

برای تلفظ.

It's a very.

Soft difference.

این خیلی

تفاوت نرم

And you might.

و شما ممکن است.

Not hear it at a natural pace.

آن را با سرعت طبیعی نشنید.

And I know some students they.

و من برخی از دانش آموزان را می شناسم.

Add an A at the front of.

یک A در جلو اضافه کنید.

Of s s.

از s s.

So when you try to say.

بنابراین وقتی سعی می کنید بگویید.

Specially make sure.

مخصوصا مطمئن شوید

You don't.

شما این کار را نمی کنید.

Add that uh.

اضافه کن که اوه

And make it sound.

Like, uh, specially.

و به صدا در بیاورید.

مثل، اوه، مخصوصا پس

So repeat after me especially.

به خصوص بعد از من تکرار کنید.

This is used.

این مورد استفاده قرار می گیرد.

To single out.

برای جدا کردن.

One person or.

یک نفر یا.

One thing.

یک چیز.

Over all others.

بیش از همه.

So it's to.

بنابراین آن را به. بر

Emphasize the importance of something.

اهمیت چیزی تاکید کنید.

She loves all styles.

او همه سبک ها را دوست دارد.

Of dance.

از رقص

Now I want to.

حالا من می خواهم.

Emphasize 1.

تاکید 1.

Even though I'm talking about the.

حتی اگر من در مورد صحبت کردن.

Category of dance I want to.

دسته بندی رقص من می خواهم.

Emphasize 1 so I can.

روی 1 تاکید کنید تا بتوانم.

Say, especially ballet especially.

بگو، مخصوصاً باله.

Ballet.

باله.

The cake.

کیک.

Was delicious.

خوشمزه بود.

Now that's a general statement.

حالا این یک بیانیه کلی است.

I want to.

من می خواهم.

Highlight to.

برجسته کردن به.

Point out to.

اشاره به. روی

Emphasize one thing about the.

یک نکته در مورد آن تاکید کنید.

Cake that was delicious.

کیکی که خوشمزه بود

The cake.

کیک.

Was delicious, especially.

خوشمزه بود مخصوصا

The chocolate frosting.

فراستینگ شکلاتی.

Now let's compare.

That to specially.

حالا بیایید مقایسه کنیم.

که به خصوص.

Notice that.

توجه کنید که.

Repeat that specially.

آن را به طور خاص تکرار کنید.

This.

Means for a.

این.

به معنی برای الف.

Particular purpose.

هدف خاص.

In a special.

در یک ویژه.

Manner.

شیوه. با

Although.

اينكه.

Native speakers will benefit  from this lesson because.

سخنرانان بومی از این درس بهره خواهند برد زیرا.

Remember I told you that?

یادته بهت گفتم؟

Even native speakers.

حتی زبان مادری.

Confuse these words.

این کلمات را اشتباه بگیرید. پس

So although native.

هر چند بومی.

Speakers will benefit from this lesson.

سخنرانان از این درس بهره خواهند برد.

It was made.

ساخته شد.

Specially for non-native speakers.

مخصوصا برای افراد غیر بومی.

Specially for you.

مخصوص شما

Or I could say I made this.

یا می توانم بگویم این را من ساخته ام.

Cake specially for you because.

کیک مخصوص شما چون.

Maybe.

شاید.

It's your birthday.

تولدت است

Remember.

یاد آوردن.

Especially repeat.

مخصوصا تکرار کن

Especially.

بخصوص.

Used to highlight something as  being more important or relevant.

برای برجسته کردن چیزی به عنوان مهم‌تر یا مرتبط‌تر استفاده می‌شود.

Than others.

از دیگران. به

Specially repeat specially.

خصوص تکرار ویژه.

Used to.

عادت داشتن.

Indicate something done.

نشان دادن کاری انجام شده

For a specific purpose or.

برای یک هدف خاص یا.

In a special manner, How about?

به شیوه ای خاص، چطور؟

This one.

این یکی.

The car remained during the.

ماشین در طول.

Traffic jam the.

ترافیک.

Car.

ماشین.

Remained.

باقی ماند.

Tationary during the.

ثابت در طول.

Traffic jam Stationary.

ترافیک ثابت.

Notice that.

Pronunciation Stationary.

توجه کنید که.

تلفظ ثابت.

This.

Means.

این.

به معنای.

Not moving or.

حرکت نکردن یا.

Still.

هنوز.

Right now.

همین الان.

I am stationary.

من ثابت هستم

I'm not moving.

من حرکت نمی کنم.

I'm still.

من هنوز هستم.

We often.

ما اغلب.

Use this with.

استفاده از این با.

Objects the.

اشیاء.

Bike.

دوچرخه.

Remained stationary on.

ثابت ماند.

Its stand let's.

ایستاده آن اجازه دهید.

Compare this to.

این را با

Stationary.

ثابت.

Exact same pronunciation.

دقیقا همین تلفظ

Notice there is just a spelling.

توجه داشته باشید که فقط املا وجود دارد.

Difference.

تفاوت.

Stationary, same pronunciation.

ثابت، همان تلفظ.

But this is writing.

اما این نوشتن است.

Materials such as paper and envelopes.

موادی مانند کاغذ و پاکت.

She bought new stationary.

او لوازم التحریر جدید خرید.

For her office.

برای دفترش

Or the store sells beautiful stationary.

یا فروشگاه لوازم التحریر زیبا می فروشد.

And cards.

و کارت ها پس

So remember stationary.

ثابت را به خاطر بسپارید.

This means not moving or.

این یعنی حرکت نکردن یا.

Still stationary.

هنوز ثابت.

With the exact same pronunciation.

دقیقا با همان تلفظ.

But slightly different.

اما کمی متفاوت است.

Spelling is writing.

املا نوشتن است.

Materials like paper.

موادی مانند کاغذ

And envelopes.

و پاکت.

How about this one?

این یکی چی؟

She.

او.

Is a woman of strong?

آیا یک زن قوی است؟

She.

او.

Is a woman.

یک زن است.

Of strong principles.

از اصول قوی

This is another one where the pronunciation  is the same, it's just a spelling difference.

این یکی دیگر است که در آن تلفظ یکسان است، فقط یک تفاوت املایی است.

Principles.

اصول.

This is a basic.

این یک پایه است.

Truth and also use for.

حقیقت و همچنین استفاده برای.

Moral.

Rules for behavior.

اخلاقی.

قوانین رفتار

For example.

مثلا.

Honesty is an.

صداقت یک اصل

Important principle.

مهم

In our family.

در خانواده ما

Or he stood by his.

یا پای خودش ایستاد.

Principles even when.

اصول حتی زمانی که.

It was difficult.

سخت بود.

Now I'm sure you know.

حالا مطمئنم میدونی سازمان بهداشت جهانی

Who?

The principal.

؟

مدیر.

Is in a.

در یک.

School so the.

مدرسه بنابراین.

Principal or our principal?

مدیر یا مدیر ما؟

Is the head of a.

رئیس الف است.

School, but this can also mean main.

مدرسه، اما این می تواند به معنای اصلی نیز باشد.

Or most.

یا بیشتر.

Important for example.

برای مثال مهم است.

The school.

Principal delivered the speech the.

مدرسه.

مدیر مدرسه سخنرانی را ایراد کرد.

Principal reason.

دلیل اصلی

So in this case it means.

پس در این مورد به این معنی است.

The main reason the.

دلیل اصلی

Principal.

اصلی.

Reason for the delay?

دلیل تاخیر؟

Was the weather.

هوا بود

So remember Principal.

پس مدیر را به خاطر بسپار.

This is a.

این یک است.

Basic.

پایه ای.

Truth.

Or moral rule.

حقیقت.

یا قانون اخلاقی.

And principal this same pronunciation.

و اصل همین تلفظ.

This is the head of A.

این رئیس مدرسه الف است

School.

.

Or the most important.

یا مهم ترین.

So remember that.

پس این را به خاطر بسپار

Spelling difference.

تفاوت املایی

How about this one?

این یکی چی؟

The news had a.

خبر یک داشت.

Big on him.

بزرگ به او.

The news had a.

خبر یک داشت.

Big effect of.

اثر بزرگ از.

Fact on him a.

واقعیت در مورد او الف.

Fact with an.

واقعیت با یک.

A.

A.

This is a verb it.

این یک فعل آن است.

Means to have.

یعنی داشتن.

An.

یک

Influence on or.

تأثیر بر یا.

Make a difference too, for example.

برای مثال شما نیز تفاوت ایجاد کنید.

The cold weather.

هوای سرد

Can negatively affect.

می تواند تاثیر منفی بگذارد.

Your health.

سلامتی شما.

Notice how we.

توجه کنید که چگونه ما.

Added negatively.

منفی اضافه شد.

Because something can.

چون چیزی می تواند. روی

Positively affect you.

شما تاثیر مثبت بگذارد

Or something else?

یا چیز دیگری؟

As.

مانند.

Well.

In this one.

خوب.

در این یکی.

His words.

کلماتش.

Deeply affected.

عمیقا متاثر شد.

Her.

او

Feelings in this?

احساس در این؟

Case we actually don't know  if it's positive or negative.

موردی که ما واقعاً نمی دانیم که مثبت است یا منفی.

We would need.

ما نیاز داریم.

More information.

اطلاعات بیشتر.

Now E fact.

در حال حاضر E واقعیت است.

Notice.

اطلاع.

Here when I.

Say the.

اینجا وقتی من.

بگو.

Individual word E.

کلمه فردی E.

Fact, I stress.

واقعیت، تاکید می کنم.

That EE.

آن EE.

More but in.

A natural sentence.

بیشتر اما در.

یک جمله طبیعی.

I would.

Just say.

من می خواهم.

فقط بگو.

A fact I.

یک واقعیت من.

Wouldn't stress it as much.

آنقدر بر آن تاکید نمی کنم.

So it will.

بنابراین خواهد شد.

Sound very similar to.

صدا بسیار شبیه به

A fact the.

یک واقعیت

Verb.

It's the sentence structure.

فعل این

ساختار جمله است.

That will tell.

که خواهد گفت.

You.

Which one is?

شما.

کدومشون؟

Needed because affect.

مورد نیاز است زیرا تأثیر می گذارد.

Is a.

Verb and effect.

هست یک.

فعل و اثر.

Is a noun and as a.

یک اسم است و به عنوان یک.

Noun.

It means.

The result?

اسم. به این

معنی.

نتیجه؟

Of a particular.

از یک خاص

Influence.

نفوذ.

For example, the medicine.

مثلا دارو.

Had.

داشته است.

An immediate effect.

یک اثر فوری پس

So here.

I know it's.

اینجا

من می دانم که این است.

A noun on.

یک اسم در.

The patient.

بیمار.

'S symptoms.

علائم S

Or.

یا.

The new policy had.

سیاست جدید داشت.

A positive effect because.

یک اثر مثبت زیرا.

Again.

از نو.

Effects can be.

اثرات می تواند باشد.

Positive or negative?

مثبت یا منفی؟

Just like the verb.

درست مثل فعل.

So the policy.

بنابراین سیاست.

Had a positive effect.

تاثیر مثبت داشت.

On the company.

روی شرکت.

'S productivity so.

بهره وری بنابراین.

Remember a fact.

یک واقعیت را به خاطر بسپار

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن

A fact.

یک واقعیت.

A fact.

یک واقعیت.

This means to.

Influence or make a change and.

این یعنی به.

تحت تاثیر قرار دادن یا ایجاد تغییر و.

A fact said without.

واقعیتی که بدون آن گفته شد.

Stress more in the natural.

استرس بیشتر در طبیعت

Way a fact.

یک واقعیت

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن

A fact.

یک واقعیت.

This is the result.

این نتیجه است.

Of an outcome.

از یک نتیجه.

Or.

A change how?

یا.

یک تغییر چگونه؟

About this one.

در مورد این یکی

I will.

من خواهم.

Your invitation You.

دعوت شما شما

Probably knew it was.

احتمالاً می دانسته است.

I will accept your invitation.

من دعوت شما را می پذیرم.

In this case.

در این مورد. این

It's the pronunciation that is.

تلفظ است که است.

Very similar and that.

خیلی شبیه و همین.

Might cause the.

ممکن است باعث شود.

Confusion if you're using these so.

سردرگمی اگر از اینها استفاده می کنید.

Accept.

تایید کنید.

Accept.

تایید کنید.

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن

Accept.

تایید کنید.

This means to receive.

این به معنای دریافت است.

Willingly or to.

به میل یا به.

Agree to she.

با او موافقت کنید.

Accepted the job.

کار را پذیرفت.

Offer.

پیشنهاد.

Without.

Hesitation.

بدون.

تردید.

Or he.

Accepted the gift.

یا او

هدیه را پذیرفت.

Graciously.

با مهربانی

Accept.

تایید کنید.

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن

Accept.

تایید کنید.

So we have.

پس ما داریم.

Accept.

تایید کنید.

Accept.

تایید کنید.

Don't.

Worry if you.

نکن.

نگران باش اگر

Can't hear?

نمی شنوی؟

That difference?

این تفاوت؟

Because it is.

چون هست.

Context.

متن نوشته.

That will tell you.

Which one you need but keep?

که به شما خواهد گفت. به

کدام یک نیاز دارید اما نگه دارید؟

Practicing and.

تمرین و.

Try to get that pronunciation.

سعی کنید آن تلفظ را به دست آورید.

Difference.

تفاوت.

Except this is.

جز این است.

Not including or other than.

شامل یا غیر از.

Everyone except.

همه به جز

John, so not including John, everyone.

جان، پس نه از جمله جان، همه.

Except.

بجز.

John was present.

جان حضور داشت.

At the meeting.

در جلسه.

Or I like all vegetables except.

یا من همه سبزیجات را دوست دارم به جز.

How would you complete that I?

چگونه آن من را کامل می کنید؟

Like all vegetables except put a vegetable.

مثل همه سبزیجات به جز یک سبزی قرار دهید.

You don't like?

دوست نداری؟

That's not included.

که شامل نمی شود.

Put your.

Choice.

خود را قرار دهید.

انتخاب.

In the comments.

در نظرات.

For me.

برای من.

I like.

من دوست دارم.

All vegetables except.

همه سبزیجات به جز

Baby corn I will.

بچه ذرت من.

Not eat baby.

نخور عزیزم

Corn.

ذرت.

So remember except.

پس به یاد داشته باشید جز. به

Means to receive.

معنای دریافت است.

Or agree.

یا موافق.

To something and.

به چیزی و.

Except means excluding.

جز به معنای حذف کردن است.

Other than.

غیر از

How about this one?

این یکی چی؟

Your outfit?

لباس شما؟

Really.

واقعا

Your eyes, your.

چشم های تو، تو

Outfit really complements.

لباس واقعا مکمل است.

Your.

Eyes and notice that spelling.

شما

چشم و به آن املا توجه کنید.

The ending needs to have.

پایان باید داشته باشد.

The EE.

EE.

Not the I.

نه I.

Complements.

مکمل ها.

Your eyes.

چشمانت.

So first let's look at the.

بنابراین ابتدا اجازه دهید نگاهی به.

Spelling with the.

املا با.

I.

I.

This is.

A noun, A compliment.

این است.

یک اسم، یک تعریف.

This means.

این یعنی.

An expression of praise or admiration.

بیان تمجید یا تحسین.

She.

Gave.

او.

داد.

Him a compliment you?

او از شما تعریف می کند؟

Give.

دادن.

Someone a compliment?

کسی تعارف کند؟

She gave him a compliment on.

او به او تعارف کرد.

His new haircut.

مدل موی جدیدش

Or he received many compliments on.

یا از او تعریف های زیادی دریافت کرد.

His presentation now complement the.

ارائه او در حال حاضر مکمل.

Same pronunciation, but different spelling.

تلفظ یکسان، اما املای متفاوت.

Notice the.

توجه کنید.

Ending has that.

پایان دادن همین را دارد.

E Complement.

مکمل E.

Is a verb.

یک فعل است.

It's something.

این چیزی است.

That completes.

که کامل می شود.

Or goes well with.

یا به خوبی پیش می رود. یه

Something else for example.

چیز دیگه مثلا

Ice.

Cream perfectly complements apple pie or her.

یخ.

خامه کاملاً مکمل پای سیب یا او است.

Skills compliment his.

مهارت ها او را تحسین می کنند.

Experience so he.

تجربه بنابراین او.

Has a specific.

خاصی دارد.

Set of experience.

مجموعه تجربه.

And.

و.

Her skills match.

مهارت های او مطابقت دارد.

Perfectly with.

کاملا با.

That her skills.

که مهارت های او. از

Compliment his experience.

تجربه او تعریف کنید.

So.

Remember the pronunciation.

بنابراین.

تلفظ را به خاطر بسپارید.

Is the same but.

همان است اما.

Compliment.

تعریف و تمجید.

As a noun.

به عنوان یک اسم.

This is praise or admiration.

این ستایش یا تحسین است.

And to.

Compliment as a.

و به.

تعریف و تمجید به عنوان یک. املای

Verb spelled with the E.

فعل با E.

At the end.

در پایان. برای

Is to complete.

تکمیل است.

Or enhance something.

یا چیزی را تقویت کند.

How about this one?

این یکی چی؟

The arrival of the guest was  announced the arrival of the.

ورود مهمان، ورود مهمان اعلام شد.

Eminent guest.

مهمان برجسته

Was announced eminent.

برجسته اعلام شد.

With an E Notice that pronunciation.

با یک E به این تلفظ توجه کنید.

Eminent.

برجسته

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن

Eminent good.

خیر برجسته

Eminent means famous and respected within a.

برجستگی به معنای معروف و محترم در یک.

Particular sphere.

کره خاص.

The Eminent.

برجسته. از

Professor was invited to speak.

استاد برای سخنرانی دعوت شد.

At the conference, she.

در کنفرانس، او. با

Met several eminent scientists.

چندین دانشمند برجسته آشنا شد.

At the event.

در این رویداد.

So in the.

بنابراین در.

Sphere in the world of Science.

حوزه در دنیای علم.

These particular people.

این افراد خاص

Are eminent, but in.

برجسته هستند، اما در.

Other.

Worlds The world of.

دیگر.

دنیاها دنیای.

Music or dance?

موسیقی یا رقص؟

They're probably not eminent imminent.

آنها احتمالاً قریب الوقوع نیستند.

With an I notices pronunciation.

با یک I متوجه تلفظ می شود.

M imminent.

M قریب الوقوع

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن

Imminent.

قریب الوقوع.

Imminent means about to happen.

قریب الوقوع به معنای در شرف وقوع است.

Impending the storm's arrival is imminent.

رسیدن قریب الوقوع طوفان قریب الوقوع است.

Or the company face.

یا چهره شرکت.

Imminent bankruptcy.

ورشکستگی قریب الوقوع

Remember eminent repeat.

تکرار برجسته را به خاطر بسپار

Eminent.

برجسته

This means famous and.

این یعنی معروف و.

Respected, imminent, Repeat imminent.

محترم، قریب الوقوع، تکرار قریب الوقوع.

This means about to happen.

این یعنی در شرف وقوع است.

How about?

This one, Robert, that he was not.

چطور؟

این یکی، رابرت، که او نبود.

Interested in the position?

به این موقعیت علاقه دارید؟

Robert implied that he was.

رابرت به طور ضمنی گفت که او چنین است.

Not interested in the position imply.

به این موقعیت اشاره نمی کند.

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن

Imply imply.

دلالت کند.

This means to.

این یعنی به.

Suggest or indicate.

پیشنهاد یا نشان دهید.

Without.

بدون.

Explicitly.

به صراحت.

Stating.

بیان می کند.

So he didn't say.

پس نگفت.

I'm not interested.

من علاقه ای ندارم.

But.

Maybe.

ولی.

شاید. مال

It was his.

او بود.

Body.

بدن

Language or his tone or his.

زبان یا لحن او یا او.

Reaction, for example, his tone implied.

به عنوان مثال، لحن او حاکی از واکنش بود.

That he.

که او.

Was annoyed.

اذیت شد.

So in this.

بنابراین در این.

Example he did.

مثالی که او انجام داد.

Not.

Say I'm annoyed.

نه.

بگو من اذیت شدم

But he said.

اما او گفت.

Well, can we do it already?

خوب، آیا می توانیم آن را قبلا انجام دهیم؟

And that implied.

و این به طور ضمنی اشاره کرد.

That he was.

که او بود.

Annoyed.

اذیت شده.

You can use this.

می توانید از این استفاده کنید.

In a positive.

در حالت مثبت.

Way.

Her smile implied.

مسیر.

لبخندش حکایت از آن داشت.

That she was pleased with.

که از آن راضی بود.

The outcome?

نتیجه؟

Infer.

نتیجه گیری.

Repeat after.

Me infer.

بعد از آن تکرار کنید.

من استنباط کنم

Infer.

نتیجه گیری.

This means to.

این یعنی به.

Deduce or.

استنباط یا.

Conclude information from.

نتیجه گیری اطلاعات از.

Evidence.

شواهد و مدارک.

And reasoning, for example from.

و استدلال، به عنوان مثال از.

His words.

کلماتش.

I inferred that he.

من استنباط کردم که او

Was unhappy, Oi concluded based on his.

اوی بر اساس او به این نتیجه رسید که ناراضی بود.

Words, maybe the.

کلمات، شاید

Tone of his.

لحن او

Voice or what?

صدا یا چی؟

He said.

But.

He didn't.

او گفت.

ولی.

او این کار را نکرد.

Specifically say.

به طور مشخص بگویید.

I'm unhappy I.

من ناراضی هستم.

Inferred.

استنباط کردم.

It because he.

چون او

Implied.

ضمنی.

It with his words we use.

آن را با کلمات او استفاده می کنیم.

This a lot.

این خیلی

With making.

با ساخت.

Conclusions, she inferred.

نتیجه گیری، او استنباط کرد.

From the data that the.

از داده هایی که.

Project was.

پروژه بود.

Successful.

Remember, imply.

موفقیت آمیز.

به یاد داشته باشید، اشاره کنید.

Repeat after me imply.

بعد از من تکرار کن.

This means to.

این یعنی به.

Suggest.

Or indicate infer.

پیشنهاد می دهد.

یا استنباط را نشان دهد.

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن

Infer.

نتیجه گیری.

This means.

To deduce or.

این یعنی.

برای استنباط یا.

Conclude from evidence.

از شواهد نتیجه بگیرید.

How about this one?

این یکی چی؟

The Knot.

Was too.

گره. هم

بود.

And came undone the knot.

و گره را باز کرد.

Was too loose.

خیلی شل بود

With two.

O's loose.

با دو.

O's شل است.

And came undone.

و لغو شد.

Loose means knot tight.

گشاد یعنی گره محکم.

Or firmly fixed.

یا محکم ثابت شده است.

We use this a lot.

ما از این خیلی استفاده می کنیم.

With clothing, she.

با لباس، او.

Wore a.

پوشید.

Loose dress.

لباس گشاد.

On a.

در یک.

Hot.

Day.

داغ

روز

But you can use this to mean not.

اما می توانید از این به معنای نه استفاده کنید.

Tightly fixed.

محکم ثابت شده است.

For example the.

به عنوان مثال.

Screws.

پیچ.

On the chair.

روی صندلی.

Were.

Loose.

بود.

شل.

Now don't confuse.

حالا گیج نشو

This.

این.

With the spelling of lose.

با املای باخت.

Which has one O and.

که یک O و دارد.

A different pronunciation.

یک تلفظ متفاوت

Because notice that.

زیرا توجه کنید که

ZZZ lose.

ZZZ باخت.

Lose.

از دست دادن.

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن

Lose.

از دست دادن.

But not tight.

اما تنگ نیست.

Loose with an S loose.

شل با S شل.

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن

Loose lose.

سست از دست دادن.

OK, very good.

Practice that.

باشه خیلی خوب.

آن را تمرین کنید.

To lose is of course.

البته از دست دادن است.

To be unable.

ناتوان بودن.

To find something.

برای پیدا کردن چیزی

But it.

اما آن.

Also means to.

همچنین به معنی به.

Fail.

To.

شکست.

به.

Win for example.

برای مثال برنده شوید.

I always lose.

من همیشه باختم

My keys or.

کلیدهای من یا.

The team doesn't want to.

تیم نمی خواهد. یک

Lose another game so.

بازی دیگر را ببازید پس

Remember Loose?

لوس را به خاطر دارید؟

This means not.

این یعنی نه.

Tight.

تنگ.

Or firmly fixed.

یا محکم ثابت شده است.

And lose, lose.

و باخت، باخت.

This means unable.

این یعنی ناتوان.

To.

Find or fail.

به.

پیدا کنید یا شکست بخورید.

There are many more.

بسیاری دیگر وجود دارد.

Confusing word pairs.

جفت کلمات گیج کننده

In English, if you want me to make  another lesson like this, put.

به زبان انگلیسی، اگر می‌خواهید درس دیگری مانند این بسازم، بگذارید.

Yes, yes, yes.

بله بله بله.

Put Yes, yes, yes.

بله، بله، بله را قرار دهید.

In the comments.

در نظرات.

And of course, make sure you like this lesson,  share it with your friends and subscribe SO.

و البته، مطمئن شوید که این درس را دوست دارید، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و در SO مشترک شوید. به

You're notified.

شما اطلاع داده شده است.

Every time I post a new lesson and you.

هر بار که من یک درس جدید و شما ارسال می کنم.

Can get this free speaking guide where  I share 6 tips on how to English.

می‌توانم این راهنمای گفتاری رایگان را دریافت کنم که در آن ۶ نکته در مورد نحوه انگلیسی به اشتراک می‌گذارم.

Fluently and confidently.

روان و با اطمینان. می

You can click.

توانید کلیک کنید.

Here to download it or.

اینجا برای دانلود یا.

Look for the link.

دنبال لینک بگرد

In the descripcion.

در توضیحات.

And you can keep.

Filling your vocabulary with this lesson right?

و می توانید نگه دارید.

واژگان خود را با این درس پر می کنید درست است؟

Now.

اکنون.