USED TO, BE USED TO, GET USED TO: When and How to Use Them

Hey, everyone. I'm Alex. Thanks for clicking, and welcome to this video on "used to", "be

هی همه. من الکس هستم از اینکه کلیک کردید متشکریم و به این ویدیو در مورد «عادت شده»،

used to", and "get used to". Hey, what's this? Oh, it's my book, 300 Practical English Words

«عادت کردن» و «عادت کردن» خوش آمدید. هی، این چیه؟ اوه، این کتاب من است، 300 کلمه

and Phrases. "Used to", "be used to", and "get used to" all have individual entries

و عبارات کاربردی انگلیسی. «استفاده به»، «عادت به» و «عادت کردن» همه

in this book. So, if you enjoy this material in this video, if you find it useful, and

در این کتاب مدخل‌های جداگانه دارند. بنابراین، اگر از این مطالب در این ویدیو لذت می‌برید، اگر آن را مفید می‌دانید، و

you want even more examples, more usage explanations, more collocations, you can find all of that

می‌خواهید حتی نمونه‌های بیشتر، توضیحات استفاده بیشتر، ترکیب‌بندی‌های بیشتر، همه آن‌ها را

in this book. It has over 2000 examples. It's quite thick, and I hope you enjoy it. So,

در این کتاب بیابید. بیش از 2000 نمونه دارد. کاملا ضخیم است و امیدوارم از آن لذت ببرید. بنابراین،

you can get the PDF directly from my website, or you can go to an Amazon store, and if Amazon

می‌توانید پی‌دی‌اف را مستقیماً از وب‌سایت من دریافت کنید، یا می‌توانید به فروشگاه آمازون بروید، و اگر آمازون

delivers to your area, you can order it on Amazon as well to own this beautiful purple

به منطقه شما تحویل دهد، می‌توانید آن را در آمازون نیز سفارش دهید تا این کتاب زیبای بنفش

book and everything that's inside. So, check it out. I hope you like it. 300 Practical

و هر چیزی که داخل آن است داشته باشید. بنابراین، آن را بررسی کنید. امیدوارم ازش خوشتان بیاید. 300

English Words and Phrases. EnglishAlex.com. Check the link attached to the video.

کلمه و عبارات کاربردی انگلیسی. EnglishAlex.com. لینک پیوست شده به ویدیو را بررسی کنید.

Now, let's move on to the material. So, I want to separate something here. I want to

حالا بیایید به سراغ مواد برویم. بنابراین، من می خواهم چیزی را در اینجا جدا کنم. می‌خواهم

separate "used to" and put it on this side, and I want to put "be used to" and "get used

«عادت‌شده» را جدا کنم و این‌طرف بگذارم و «عادت‌کردن» و «

to" on this side, because they are different. The usages are different. "Be used to" and

عادت‌کردن» را این‌طرف بگذارم، چون با هم فرق دارند. موارد استفاده متفاوت است. «عادت کن» و

"get used to" are sister phrases that live on this side, and "used to" lives on this

«عادت کن» عبارات خواهری هستند که در این طرف زندگی می کنند و «عادت» در گذشته در این طرف زندگی می کند

side in the past. So, "used to" always refers to the past. You can use it to talk about

. بنابراین، "عادت" همیشه به گذشته اشاره دارد. می‌توانید از آن برای صحبت در مورد

things that were true in the past, but you want to emphasize that they're not true now.

چیزهایی استفاده کنید که در گذشته درست بوده‌اند، اما می‌خواهید تأکید کنید که اکنون درست نیستند.

So, we use it to talk about past habits or behaviors, past states or facts that were

بنابراین، ما از آن برای صحبت در مورد عادات یا رفتارهای گذشته، حالات یا حقایقی گذشته استفاده می کنیم که

true before in the past, but which aren't true now, and you want to emphasize that they're

قبلاً در گذشته درست بودند، اما اکنون درست نیستند ، و شما می خواهید تأکید کنید که آنها

not true now. And the structure for "used to" to talk about past states, past facts,

اکنون درست نیستند. و ساختار "used to" برای صحبت در مورد حالات گذشته، حقایق گذشته،

past behaviors is "used to" plus the base verb, or depending on your grammar book, the

رفتارهای گذشته "used to" به اضافه فعل پایه ، یا بسته به کتاب دستور زبان شما،

bare infinitive. I just prefer base verb. It just works for me. It sounds fine. All

مصدر خالی است. من فقط فعل پایه را ترجیح می دهم. این فقط برای من کار می کند. صداش خوبه خیلی

right.

خوب.

So, let's look at some examples. "We used to live in San Diego." This means we don't

بنابراین، اجازه دهید به چند نمونه نگاه کنیم. ما قبلاً در سن دیگو زندگی می کردیم. این بدان معناست که ما دیگر

live in San Diego anymore, and we want to emphasize that fact. So, we used to live there.

در سن دیگو زندگی نمی کنیم و می خواهیم بر این واقعیت تأکید کنیم. بنابراین، ما قبلاً آنجا زندگی می کردیم.

We don't live there now. You can also say, "I used to take the bus to school." So, maybe

ما الان آنجا زندگی نمی کنیم. شما همچنین می توانید بگویید: "من با اتوبوس به مدرسه می رفتم." بنابراین، شاید

you're talking about, you know, school with your friends when you were kids, and you say,

شما در مورد مدرسه با دوستانتان در دوران کودکی صحبت می کنید و می گویید

"How did you get to school?" "Oh, I walked to school." Or, "I used to take the bus to

"چطور به مدرسه رسیدید؟" "اوه، من پیاده به مدرسه رفتم." یا "من با اتوبوس به

school." Of course, you're not in school now, so you're not taking the bus to school now

مدرسه می رفتم." البته، شما الان در مدرسه نیستید، بنابراین به دلیل بزرگسالی، اکنون با اتوبوس به مدرسه

because you're an adult. All right. Adults can go to school, too, and they can take the

نمی‌روید. خیلی خوب. بزرگسالان نیز می توانند به مدرسه بروند و می توانند

bus. I just want to specify that. Next, "Benji used to play the piano." Maybe Benji lost

سوار اتوبوس شوند. من فقط می خواهم آن را مشخص کنم. بعد « بنجی پیانو می زد». شاید بنجی

his passion for the piano, or he lost his interest in the piano. He doesn't play it

علاقه خود را به پیانو از دست داده یا علاقه خود را به پیانو از دست داده است . او الان آن را نمی

now, but yeah, he used to play the piano. I remember in high school, he was always playing

نواخت، اما بله، او قبلا پیانو می زد. یادم هست در دبیرستان همیشه

the piano. So, he used to play it, but now he doesn't play it. Next, "He used to be the

پیانو می زد. بنابراین، او آن را بازی می کرد، اما اکنون آن را بازی نمی کند. بعد، "او قبلاً

CEO of the company." He's not the CEO anymore. Maybe he retired and, you know, he wants to

مدیرعامل شرکت بود." او دیگر مدیرعامل نیست. شاید بازنشسته شده باشد و می‌خواهد

go on cruises and have vacations, but oh yeah, he used to be the CEO of the company. He's

به سفرهای دریایی برود و تعطیلات داشته باشد، اما اوه بله، او قبلاً مدیرعامل شرکت بوده است. او

not the CEO anymore. Next, "I used to believe in ghosts." I don't believe in ghosts now,

دیگر مدیرعامل نیست. بعد، "من قبلاً به ارواح اعتقاد داشتم ." من الان به ارواح اعتقادی ندارم،

but when I was a child or when I watched horror movies or paranormal TV series, I used to

اما وقتی بچه بودم یا وقتی فیلم های ترسناک یا سریال های ماوراء الطبیعه می دیدم،

believe in ghosts, but I don't believe in them now. And if you're an adult who believes

به ارواح اعتقاد داشتم، اما الان به آنها اعتقاد ندارم . و اگر بزرگسالی هستید که

in ghosts, also totally fine. It's good. Next, "We used to be friends." I'm going to let

به ارواح اعتقاد دارید، بسیار خوب است. خوبه. بعد، "ما قبلا با هم دوست بودیم." من می خواهم بگذارم

that one sit a little bit because it's very, very sad. Right? So, we used to be friends.

آن یکی کمی بنشیند زیرا بسیار بسیار غم انگیز است. درست؟ بنابراین، ما قبلا با هم دوست بودیم.

We're not friends now. Maybe we say we grew apart. So, you can grow apart from people.

ما الان با هم دوست نیستیم شاید می گوییم از هم جدا شدیم. بنابراین، شما می توانید جدا از مردم رشد کنید.

You have different interests. Maybe when you're kids, it's very simple to become friends.

شما علایق مختلفی دارید شاید وقتی بچه هستید ، دوست شدن خیلی ساده باشد.

You become friends because your friend likes Pokemon. You like Pokemon. Hey, you have a

شما دوست می شوید زیرا دوست شما پوکمون را دوست دارد . شما پوکمون را دوست دارید. هی، شما یک

Pokemon shirt. I have a Pokemon shirt. Want to play basketball? Yes, that's how people

پیراهن پوکمون دارید. من یک پیراهن پوکمون دارم. می خواهید بسکتبال بازی کنید؟ بله، اینگونه است که

become friends when they're kids, right? So, "We used to be friends, but we're not friends

مردم وقتی بچه هستند با هم دوست می شوند، درست است؟ بنابراین، "ما قبلا با هم دوست بودیم، اما اکنون با هم دوست نیستیم

now." Or, "She used to be my best friend in university, but something happened that ended

." یا "او قبلا بهترین دوست من در دانشگاه بود، اما اتفاقی افتاد که به

that friendship." Okay, so this is "used to". It is the easiest of what we are going to

آن دوستی پایان داد." خوب، پس این "عادت دارد". این ساده ترین چیزی است که امروز می خواهیم

learn today because it has one form. It's always "used to", alright? If you use the

یاد بگیریم زیرا یک شکل دارد. همیشه "عادت" است، خوب؟ اگر از

negative, use "I didn't use to", and one thing with the negative, just a reminder, when you

منفی استفاده می کنید، از "من استفاده نکردم" استفاده کنید و یک چیز با منفی، فقط یک یادآوری،

have an auxiliary verb, you always put the next verb in the base form. So, let me actually

وقتی یک فعل کمکی دارید، همیشه فعل بعدی را در شکل پایه قرار می دهید. بنابراین، اجازه دهید من در واقع

write this. If I say... I'll use a question. "Where did you used to", sorry that it's together,

این را بنویسم. اگر بگویم ... از یک سوال استفاده می کنم. "کجا بودی"، ببخشید که با هم هستیم،

"go to school?" Where did you used to go to school? Oh, I used to go to school at Bernard's

"مدرسه میرفتی؟" کجا مدرسه می رفتی؟ اوه، من در مدرسه ابتدایی برنارد به مدرسه می رفتم

Elementary School. I don't know if that's a real school, but I made it up. So, you can

. نمی‌دانم این مدرسه واقعی است یا نه، اما آن را درست کردم. بنابراین، شما می

see here, "Where did you used to", so here we remove the "d" because it is... There's

توانید اینجا ببینید، "Where did you used to"، بنابراین در اینجا "d" را حذف می کنیم زیرا این است...

an auxiliary verb, okay, in the past. The auxiliary verb "did", and you use this with

یک فعل کمکی، خوب، در گذشته وجود دارد. فعل کمکی "did" را انجام می‌دهید، و شما از آن با موارد

negatives as well. "I didn't used to think that", "I didn't used to believe that". If

منفی نیز استفاده می‌کنید. "قبلاً به این فکر نمی کردم"، "قبلاً این را باور نمی کردم".

you make sentences like that and you write them, just make sure you remove the "d" basically.

اگر چنین جملاتی می سازید و آنها را می نویسید، فقط مطمئن شوید که "د" را اساسا حذف کرده اید.

Alright, so that is "used to", always refers to the past, always has the same structure.

بسیار خوب، به طوری که "عادت" است، همیشه به گذشته اشاره دارد، همیشه ساختار یکسانی دارد.

Now, let's move on to those sister phrases. On this side, there's another board over there,

حالا بیایید به آن عبارات خواهری بپردازیم. این طرف، تخته دیگری آنجاست،

I'm going to walk to it. And let's check out "be used to" and "get used to". I'll see you

من می روم به سمت آن. و بیایید «عادت کن» و «عادت کن» را بررسی کنیم. اونجا میبینمت

there.

Okay, so now we are in the "be used to" and "get used to" room. So, like I mentioned,

خوب، پس اکنون در اتاق "عادت کن" و "عادت کن" هستیم. بنابراین، همانطور که اشاره کردم،

these are sister phrases. They both refer to being accustomed to something or becoming

اینها عبارات خواهری هستند. هر دو به عادت کردن به چیزی یا

accustomed to something. So, let's explore that a little bit. Let's start with "be used

عادت کردن به چیزی اشاره دارند. بنابراین، بیایید کمی آن را بررسی کنیم. بیایید با "

to". So, the structure of "be used to", again, unlike "used to", remember, base verb, very

عادت داشتن" شروع کنیم. بنابراین، ساختار "به عادت"، دوباره، بر خلاف "استفاده به"، به یاد داشته باشید، فعل پایه، بسیار

simple, "I used to live", "we used to play", "he used to have". Here, it's "be used to"

ساده، "من زندگی می کردم"، "ما بازی می کردیم"، "او قبلا داشت". در اینجا، "be used to"

plus the verb, "ing", or a noun, or a pronoun, and it refers to a state. Now, this will become

به اضافه فعل، "ing" یا یک اسم، یا یک ضمیر است و به یک حالت اشاره دارد. حالا

less complex, I promise. You can use it in the past, in the present, in the future. With

، من قول می‌دهم این پیچیده‌تر شود. شما می توانید از آن در گذشته، در حال، در آینده استفاده کنید.

"be used to", it's usually used in the present and the past, however. We'll get to more of

با این حال، معمولاً در حال و گذشته از آن استفاده می شود. در آینده به موارد بیشتری

that in the future. And it refers to to be accustomed to something or someone, or to

خواهیم رسید. و به عادت کردن به چیزی یا کسی یا

be familiar with and/or comfortable with something or someone. If you are used to something,

آشنا بودن و/یا راحت بودن با چیزی یا کسی اشاره دارد. اگر به چیزی عادت دارید،

it is not new for you. It is not strange. It is not weird. It is something you are used

برای شما تازگی ندارد. عجیب نیست. عجیب نیست. این چیزی است که شما

to, something you are accustomed to, comfortable with, familiar with. For example, "I'm not

به آن عادت دارید، چیزی است که به آن عادت کرده اید، با آن راحت هستید، با آن آشنا هستید. به عنوان مثال، "من عادت ندارم اینقدر

used to waking up this early." And first thing you'll notice, with "be used to", you conjugate

زود از خواب بیدار شوم." و اولین چیزی که متوجه خواهید شد، با "be used to"،

the verb "to be". So, if you're speaking in the past, you would say, "I was used to",

فعل "بودن" را با هم ترکیب می کنید. بنابراین، اگر در گذشته صحبت می کنید، می گویید: "عادت داشتم"

or "He wasn't used to", "We weren't", or "We were used to". In the present, "I am used

یا "او عادت نداشت"، "ما نبودیم" یا "ما عادت داشتیم". در حال حاضر، "من عادت کرده ام

to", "You are used to", "He is used to". And this example, "I am not used to waking up

"، "تو عادت کرده ای"، "او عادت کرده است". و این مثال، "من عادت ندارم اینقدر

this early." This means waking up this early is really hard for me. Normally, I wake up

زود بیدار شوم." یعنی زود بیدار شدن برای من واقعا سخت است. معمولا دیرتر از خواب بیدار می شوم

later. So, maybe your friend wakes you up, "Hey, we need to leave the house", because

. بنابراین، شاید دوستتان شما را از خواب بیدار کند، "هی، ما باید خانه را ترک کنیم"

you're going fishing, for example. You have an early morning fishing trip, and you feel

، زیرا مثلاً برای ماهیگیری می روید. شما صبح زود یک سفر ماهیگیری دارید و

really tired, and you tell your friend, "Sorry, I'm not used to waking up this early." This

واقعاً احساس خستگی می کنید و به دوست خود می گویید "ببخشید، من عادت ندارم اینقدر زود بیدار شوم." این

is weird for me. It's new for me. I'm not accustomed to it.

برای من عجیب است. برای من جدید است . من عادت ندارم.

Alright, "I live in Canada. I'm used to driving on the right side of the road." So, if I'm

خوب، "من در کانادا زندگی می کنم. من به رانندگی در سمت راست جاده عادت دارم." بنابراین، اگر من

on vacation in a place where people drive on the left side of the road, like London...

در تعطیلات در جایی باشم که مردم در سمت چپ جاده رانندگی کنند، مانند لندن...

London, they do that, right? I might say, "Whoa, this is weird. I'm not used to this."

لندن، آنها این کار را انجام می دهند، درست است؟ ممکن است بگویم، "وای، این عجیب است. من به این کار عادت ندارم."

This is strange for me. I'm in Canada. In Canada, we drive on the right side of the

این برای من عجیب است. من در کانادا هستم. در کانادا، ما در سمت راست

road. So, "I'm used to that." So, "I'm used to driving." And again, you see, "be used

جاده رانندگی می کنیم. بنابراین، "من به آن عادت کرده ام." بنابراین، "من به رانندگی عادت کرده ام ." و باز هم می‌بینید، «

to", verb-ing, "I'm used to driving on the right side of the road."

عادت‌بودن»، فعل، «عادت کرده‌ام در سمت راست جاده رانندگی کنم».

Imagine, I went on vacation. I went to Seattle. The weather in Seattle was really rainy. I

تصور کن من به تعطیلات رفتم. من به سیاتل رفتم. هوای سیاتل واقعا بارانی بود.

wasn't used to it. So, around Montreal, it's not super rainy. I think there's a normal

عادت نداشتم بنابراین، در اطراف مونترال، هوا فوق العاده بارانی نیست. من فکر می کنم

level of rain. Toronto is similar. But Seattle, apparently, is really rainy. So, I went to

سطح نرمال باران وجود دارد. تورنتو نیز مشابه است. اما ظاهراً سیاتل واقعاً بارانی است. بنابراین، من به

Seattle. I said, "Whoa, I wasn't used to the rain." So, it was weird, it was new, it was

سیاتل رفتم. گفتم: وای من به باران عادت نداشتم . بنابراین، عجیب بود، جدید بود

different, it was unexpected for me. I was not comfortable. I was not familiar with that

، متفاوت بود، برای من غیرمنتظره بود. من راحت نبودم. من با آن حالت آشنا نبودم

state, okay? And remember, this refers to a state. I am used to driving. This is my

، باشه؟ و به یاد داشته باشید، این به یک حالت اشاره دارد. من به رانندگی عادت دارم این حالت من

state on the right side. I'm not used to waking up like this, like this early. This is my

در سمت راست است. من عادت ندارم اینجوری، اینجوری زود بیدار بشم. این حالت من

state. And I wasn't used to the weather. Like, I was not comfortable with it. My state was

است. و من به آب و هوا عادت نداشتم. مثلا من با آن راحت نبودم. حالت من

discomfort or unfamiliarity because I was unfamiliar with it.

ناراحتی یا ناآشنایی بود چون با آن ناآشنا بودم.

Next, we have "get used to". So, like I said, "be used to" refers to the state of being

بعد، ما "عادت کنیم". پس همانطور که گفتم «عادت» به حالت

accustomed, the state of becoming... Not becoming, erase that. Of being comfortable and familiar

عادت کردن اشاره دارد، حالت شدن... نشدن، آن را پاک کن. راحت بودن و آشنا بودن

with something. "Get used to" refers to the process. So, of learning to become comfortable,

با چیزی. «عادت کن» به این فرآیند اشاره دارد . بنابراین، یادگیری راحت شدن،

learning to become familiar, learning to become accustomed to a new reality. And it's the

یادگیری آشنا شدن، یادگیری عادت کردن به واقعیت جدید. و

same thing. You can use it in the past, in the present, in the future. I got used to

همین موضوع است. شما می توانید از آن در گذشته، در حال، در آینده استفاده کنید. من به

it. I am getting used to it. Very common to use "get used to" in the present continuous

آن عادت کردم. دارم عادت میکنم اگر در حال آشنا شدن هستید، استفاده از «به عادت کردن» در حال استمراری بسیار رایج است

if you are in the process of becoming familiar. Like, yeah, I'm getting used to waking up

. بله، من به زود بیدار شدن

early because this is a new habit for you, a new behavior you are trying to develop.

عادت کرده ام، زیرا این یک عادت جدید برای شما است، یک رفتار جدید که سعی در ایجاد آن دارید.

So, again, refers to the process. To become accustomed to something or someone or to be

بنابراین، دوباره، به روند اشاره دارد. به چیزی یا کسی عادت کردن یا

familiar with... Or, sorry, to become familiar with or comfortable with someone or something.

آشنا شدن با... یا ببخشید با کسی یا چیزی آشنا یا راحت شدن.

Let's look at the examples. "This isn't easy." Like, I know all this grammar. It's a lot

بیایید به مثال ها نگاه کنیم. "این آسان نیست." مثلاً من همه این دستور زبان را می دانم. نمونه های زیادی است

of examples. There are many examples. "I know this isn't easy, but you'll get used to it."

. نمونه های زیادی وجود دارد. "من می دانم که این آسان نیست، اما شما به آن عادت خواهید کرد."

Okay? You'll become accustomed to it. "How long does it take to get used to living in

باشه؟ شما به آن عادت خواهید کرد. " چه مدت طول می کشد تا به زندگی در

a new city?" Like, to get used to, to become comfortable, to become accustomed to living

یک شهر جدید عادت کنیم؟" مثل عادت کردن، راحت شدن، عادت کردن به زندگی

in a new city. So, how was that? Not bad? So, remember, if you're ever wondering, "used

در شهر جدید. خب، چطور بود؟ بد نیست؟ بنابراین، به یاد داشته باشید، اگر تا به حال از خود می‌پرسید که «

to", "be used to", "get used to", ah, too many "used to's". "Used to" is by itself. Okay?

عادت کرده‌ای»، «عادت کرده‌ای»، «عادت کن»، آه، «عادت‌های زیادی » دارند. "عادت" به خودی خود است. باشه؟

You leave "used to" on one island in your brain, and then you take "be used to" and

شما "عادت" را در یک جزیره در مغز خود رها می کنید و سپس "عادت داشته باشید" را می گیرید و

get "used to" and put them on another island, because they are sister phrases. I will use

"عادت می کنید" و آنها را در جزیره ای دیگر می گذارید، زیرا آنها عبارت های خواهر هستند. من از آن اصطلاح استفاده خواهم کرد

that term. I like that term. They are sister phrases. One refers to the state of being

. من این اصطلاح را دوست دارم. آنها عبارات خواهری هستند . یکی به حالت آشنا بودن اشاره دارد

familiar. The other refers to the process of becoming familiar or becoming accustomed.

. دیگری به فرآیند آشنا شدن یا عادت کردن اشاره دارد.

I know it's a lot of information, but you know what would help you to digest this information,

من می دانم که اطلاعات زیادی است، اما می دانید چه چیزی به شما کمک می کند تا این اطلاعات را هضم کنید،

to take it a lot slower? Number one, watch this video again. That's a good thing. Number

تا آن را بسیار کندتر دریافت کنید؟ شماره یک، این ویدیو را دوباره تماشا کنید. این چیز خوبی است. شماره

two, do the quiz that is attached to this video. Number three, get my book. Yes, I'm

دو، آزمونی را که به این ویدیو پیوست شده است انجام دهید . شماره سه، کتاب من را بگیرید. بله،

showing you the book again, because all three of these phrases are included in this book.

دوباره کتاب را به شما نشان می دهم، زیرا هر سه این عبارت در این کتاب آمده است.

Let me show you what it looks like inside. So, whether you get the PDF or the physical

اجازه دهید به شما نشان دهم که در داخل چگونه به نظر می رسد. بنابراین، چه PDF یا کتاب فیزیکی

book, it's quite nice. The entries are logical, they are practical, there are many, many words

را دریافت کنید، بسیار خوب است. ورودی ها منطقی هستند، عملی هستند، کلمات و عبارات بسیار زیادی وجود دارد

and phrases that we use on a daily basis in English. So, check it out, get the PDF or

که ما روزانه در انگلیسی از آنها استفاده می کنیم . بنابراین، آن را بررسی کنید، PDF را

get the physical book from Amazon. Both of them, you can check the link attached to this

دریافت کنید یا کتاب فیزیکی را از آمازون دریافت کنید. هر دوی آنها، می توانید لینک پیوست شده به این

video on my website, EnglishAlex.com, and that's it.

ویدیو را در وب سایت من EnglishAlex.com بررسی کنید و تمام.

So, tell me, what is something you are currently getting used to? Leave a comment down below.

بنابراین، به من بگویید، چیزی که در حال حاضر به آن عادت می کنید چیست؟ در زیر نظر بدهید

Say, "Alex, I am getting used to waking up early. I am getting used to a new exercise

به عنوان مثال، بگویید: "الکس، من دارم به زود بیدار شدن عادت می کنم. دارم به یک برنامه ورزشی جدید

routine. I am getting used to practicing yoga on a daily basis", for example. Okay, that's

عادت می کنم. دارم به تمرین روزانه یوگا عادت می کنم ". باشه

it. Thank you very much. Thanks for clicking. Best of luck with all of your studies. Until

همین. بسیار از شما متشکرم. ممنون که کلیک کردید با آرزوی موفقیت در همه تحصیلات تا

next time, take care.

دفعه بعد، مراقب خودت باش.