PREPOSITIONS IN ENGLISH: Learn 20 Verbs with Prepositions

I believe in you. Hey everyone, I'm Alex. Thanks for clicking and welcome to this lesson on 20

من به تو ایمان دارم. سلام به همه، من الکس هستم. از اینکه کلیک کردید و به این درس در مورد 20

common prepositional verbs. So, there are some verbs in English which require a preposition

فعل اضافه متداول خوش آمدید متشکریم. بنابراین، برخی از افعال در زبان انگلیسی وجود دارند که

if you want to follow them with an object. Some English learners do not use the prepositions

اگر بخواهید آنها را با یک مفعول دنبال کنید، به حرف اضافه نیاز دارند. برخی از زبان آموزان انگلیسی از حروف اضافه

correctly or they don't know that you need a preposition to begin with. In this lesson,

به درستی استفاده نمی کنند یا نمی دانند که برای شروع به حرف اضافه نیاز دارید. در این درس

I will make sure that you know which verbs go with which prepositions and I will give you a

مطمئن می شوم که می دانید کدام افعال با کدام حرف اضافه می آیند و

lot of example sentences so that you can see these prepositional verbs in context. If you enjoy this

جملات مثال زیادی به شما می دهم تا بتوانید این افعال اضافه را در متن ببینید. اگر از این

video, make sure to click the like button, share this with your friends, with your social media

ویدیو لذت بردید، حتما روی دکمه لایک کلیک کنید، این را با دوستان خود، با گروه های رسانه های اجتماعی خود به اشتراک بگذارید

groups, and subscribe to my channel. Oh, and when you're done with all of this, also make sure to

و در کانال من عضو شوید. اوه، و وقتی با همه اینها تمام شد، حتما

check out the quiz on www.engvid.com. Now, let's take a look at some prepositional verbs.

امتحان را در www.engvid.com نیز بررسی کنید. حالا بیایید نگاهی به چند افعال اضافه بیندازیم.

We start with "belong to". So, you can belong to a group or belong to a family or something like

ما با "تعلق به" شروع می کنیم. بنابراین، شما می توانید متعلق به یک گروه یا متعلق به یک خانواده یا چیزی شبیه به

that. So, "belong to a church", "belong to a mosque", for example. "Does this belong to you?"

آن باشید. پس مثلاً «متعلق به کلیسا»، «متعلق به مسجد». "این مال توست؟"

So, you are asking if someone is the owner, the possessor of something. So, if you found a phone

بنابراین، شما می‌پرسید که آیا کسی مالک، مالک چیزی است؟ بنابراین، اگر تلفنی پیدا کردید

and you think it belongs to Tina, you can say, "Hey, Tina." You can say, "Is this yours?" or

و فکر می کنید متعلق به تینا است، می توانید بگویید: "هی، تینا". می توانید بگویید: "این مال شماست؟" یا

"Does this belong to you?" So, repeat after me. "Does this belong to you?"

"آیا این متعلق به شماست؟" پس بعد از من تکرار کن "این مال توست؟"

Good. It's like asking, "Is this yours?" Next, "deal with". So, you can deal with people,

خوب مثل این است که بپرسیم "این مال توست؟" بعد، "معامله با". بنابراین، می توانید با مردم کنار بیایید،

deal with problems. How you deal with things is how you manage them. So, for example,

با مشکلات کنار بیایید. نحوه برخورد شما با مسائل به نحوه مدیریت آنها بستگی دارد. بنابراین، برای مثال،

I am dealing with a lot of stress. So, this means you currently have a lot of stress in your life

من با استرس زیادی دست و پنجه نرم می کنم. بنابراین، این بدان معناست که شما در حال حاضر استرس زیادی در زندگی خود دارید

and you are doing your best to manage it, to handle it. So, I hope you are not dealing with

و تمام تلاش خود را برای مدیریت آن، مدیریت آن انجام می دهید. پس امیدوارم این روزها با استرس زیادی دست و پنجه نرم نکرده باشید

a lot of stress these days, but just in case, let's repeat this sentence after me.

اما در صورت امکان این جمله را بعد از من تکرار کنیم.

"I'm dealing with a lot of stress."

"من با استرس زیادی دست به گریبان هستم."

Good. Next, we have this, I'm going to call this the trifecta of dependence. A trifecta means

خوب بعد، ما این را داریم، من می‌خواهم آن را سه‌گانه وابستگی بنامم. یک trifecta به این معنی است که

there are three. You hear the word "try". So, the trifecta of dependence with "depend on", "rely on",

سه مورد وجود دارد. کلمه "تلاش" را می شنوید. بنابراین، سه گانه وابستگی با "وابسته به"، "تکیه بر"،

"count on". So, this means you need someone or something in order to accomplish something,

"شمار روی". بنابراین، این بدان معنی است که شما برای انجام کاری به کسی یا چیزی نیاز دارید،

or you need them in order to continue living in some cases. So, in this case,

یا در برخی موارد برای ادامه زندگی به آنها نیاز دارید. بنابراین، در این مورد،

a very common mistake is "depends of". I've mentioned this in previous videos,

یک اشتباه بسیار رایج "بستگی دارد". من در ویدیوهای قبلی به این موضوع اشاره کرده ام،

so I'm going to mention it here again. It depends on the situation. So, if I say,

بنابراین در اینجا دوباره به آن اشاره خواهم کرد. بستگی به موقعیت داره. بنابراین، اگر من بگویم،

"Oh, would you do this or that?" or "Do you think this or that?" and you can say, "Well,

"اوه، آیا این یا آن را انجام می دهی؟" یا "آیا به این یا آن فکر می کنی؟" و می توانید بگویید، "خب،

I don't know. It depends on the situation." So, repeat after me this very common sentence,

من نمی دانم. بستگی به موقعیت دارد." بنابراین، بعد از من این جمله بسیار رایج را تکرار کنید،

"It depends on the situation."

"بستگی به شرایط دارد."

Good. "Rely on". So, for example, maybe you are having a rough time, maybe you have lost your job

خوب "وابسته به". بنابراین، به عنوان مثال، شاید شما روزهای سختی را سپری می کنید، شاید اخیراً شغل خود را از دست داده اید

recently, and you are relying on government assistance. So, here we have the sentence,

و به کمک های دولتی متکی هستید. بنابراین، در اینجا این جمله را داریم که

"We rely on government assistance." This is similar to, "We depend on it. We need it in

"ما به کمک های دولتی متکی هستیم". این شبیه به "ما به آن وابسته هستیم. ما به آن نیاز داریم

order to continue paying for our house, to receive money." So, you need the government

تا به پرداخت هزینه خانه خود ادامه دهیم و پول دریافت کنیم." بنابراین،

assistance in this case. So, repeat after me, "We rely on government assistance."

در این مورد به کمک دولت نیاز دارید. بنابراین، پس از من تکرار کنید، "ما به کمک دولت متکی هستیم."

Good. "Count on". This one is very common. This sentence in particular,

خوب "روی حساب کن". این یکی بسیار رایج است. مخصوصاً این جمله را

just repeat it after me right away, "I'm counting on you."

بلافاصله بعد از من تکرار کنید «روی تو حساب می کنم».

Good. So, if you count on someone, you trust them to do something for you that they say they will do

خوب بنابراین، اگر روی کسی حساب کنید، به او اعتماد می کنید که کاری را برای شما انجام دهد که می گوید انجام می دهد

or they have promised that they will do for you. So, if, for example,

یا قول داده است که برای شما انجام خواهد داد. بنابراین، اگر، برای مثال،

"I can't think of a situation in the moment." It's so hard in the moment to think of one sometimes.

"من نمی توانم به موقعیتی در لحظه فکر کنم." در لحظه فکر کردن به یکی گاهی خیلی سخت است.

So, you can count on someone to do something for you. You trust them to do what they say they will

بنابراین، می توانید روی کسی حساب کنید که کاری برای شما انجام دهد. شما به آنها اعتماد دارید که کاری را که می گویند

do. "I'm counting on you that you understand what I'm saying right now." So, one more time,

انجام خواهند داد. "من روی تو حساب می کنم که متوجه می شوی چه می گویم." بنابراین، یک بار دیگر،

repeat after me, "I'm counting on you." Okay, good. And you know what? Give me a comment down

بعد از من تکرار کنید: "من روی شما حساب می کنم." باشه خوبه میدونی چیه؟ در زیر به من نظر بدهید در

below. What is a situation where someone might say this to someone? "I'm counting on you."

چه شرایطی ممکن است کسی این را به کسی بگوید؟ "من روی تو حساب میکنم."

Next, we have "listen to". So, a common mistake here is people say, "Just listen." For example,

بعد، ما "گوش دادن به" را داریم. بنابراین، یک اشتباه رایج در اینجا این است که مردم می گویند، "فقط گوش کن." به عنوان مثال،

"I listen music." "I listen podcasts." "I listen my parents." If you want to mention the person

"من موسیقی گوش می دهم." "من پادکست گوش می کنم." "من به پدر و مادرم گوش می دهم." اگر می خواهید به شخص

or the thing that is the object of your listening, you need to say you listen to that person or to

یا چیزی که هدف گوش دادن شماست اشاره کنید، باید بگویید که به آن شخص یا

that thing. So, for example, "I've been listening to a lot of podcasts." So, again, you can listen

آن چیز گوش می دهید. بنابراین، برای مثال، "من به پادکست های زیادی گوش داده ام." بنابراین، دوباره، شما می توانید

to music. So, repeat after me, "I've been listening to a lot of podcasts."

به موسیقی گوش دهید. بنابراین، بعد از من تکرار کنید، "من به پادکست های زیادی گوش داده ام."

Wonderful. You got the intonation and everything. Okay. Next, we have "fight for". So, if you fight

فوق العاده است. شما لحن و همه چیز را دریافت کردید. باشه. بعد، ما "جنگ برای" داریم. بنابراین، اگر

for something, here, "People have to fight for their rights." I just think of the old Beastie

برای چیزی می جنگید، در اینجا، "مردم باید برای حقوق خود بجنگند." من فقط به آهنگ قدیمی Beastie Boys فکر می کنم

Boys song, "Fight for your right to party." And if you are someone who was born in the 1970s,

، "برای حق خودت در مهمانی بجنگ". و اگر شما فردی هستید که در دهه 1970،

the 1980s, maybe the 1990s, you might know what I'm talking about. So, you fight for something.

1980، شاید 1990 متولد شده است، ممکن است بدانید که من در مورد چه چیزی صحبت می کنم. بنابراین، شما برای چیزی می جنگید.

Fight for your beliefs, for your values, for your rights. You can also fight against something. So,

برای باورهایتان، برای ارزش‌هایتان، برای حقوقتان بجنگید. شما همچنین می توانید با چیزی مبارزه کنید. بنابراین،

you're trying to push back against something. So, "We must fight against tyranny." I have a

شما در حال تلاش برای عقب راندن چیزی هستید. پس «باید با استبداد مبارزه کنیم». من در

lot of government examples here, and tyranny, and oppressive governments. Not a great topic,

اینجا نمونه های حکومتی و استبداد و حکومت های ظالم بسیار دارم. موضوع خوبی نیست،

but it's a reality in parts of the world. So, "We must fight against tyranny." Actually,

اما در بخش‌هایی از جهان یک واقعیت است. پس «باید با استبداد مبارزه کنیم». در واقع

repeat after me. First, we'll go with this one, "People have to fight for their rights."

بعد از من تکرار کن اول، ما با این یکی می رویم، "مردم باید برای حقوق خود بجنگند."

"We must fight against tyranny."

ما باید با استبداد مبارزه کنیم.»

Now, I know this feels like an anti-government video now, and I don't want it to feel that way,

حالا، می دانم که این یک ویدیوی ضد دولتی است و نمی خواهم چنین احساسی داشته باشد،

but these are the examples that came to my mind. I don't know why. Next, "plan on". So,

اما اینها نمونه هایی هستند که به ذهن من رسید. نمی دانم چرا. بعد، "برنامه ریزی". بنابراین،

you can plan to do something, or you can plan on doing something. So, for example,

می توانید برای انجام کاری برنامه ریزی کنید، یا می توانید برای انجام کاری برنامه ریزی کنید. بنابراین، برای مثال،

"I didn't plan on spending this much money." So, you went to the mall, you saw that there were

"من قصد نداشتم اینقدر پول خرج کنم." بنابراین، شما به مرکز خرید رفتید، دیدید که

many sales, and maybe you planned on spending $20, but in the end, you spent $100, and you said,

فروش های زیادی وجود دارد، و شاید قصد داشتید 20 دلار خرج کنید، اما در نهایت، 100 دلار خرج کردید و گفتید:

"Oh my goodness, I didn't plan on spending so much money." So, this wasn't my plan. Next,

"وای خدای من، من قصد نداشتم اینقدر خرج کنم. پول زیاد." بنابراین، این برنامه من نبود. بعد،

"believe in". So, if you believe in something or believe in someone, you have faith in that person

"باور داشته باشید". بنابراین، اگر به چیزی اعتقاد دارید یا به کسی اعتقاد دارید، به آن شخص ایمان دارید

or faith in that thing. People talk about believing in God, believing in a cause,

یا به آن چیز ایمان دارید. مردم در مورد ایمان به خدا، اعتقاد به یک علت،

believing in yourself, believing in someone. So, here we go. "Believe in yourself." So,

باور به خود، اعتقاد به کسی صحبت می کنند. پس بزن که بریم. "خودت را باور کن." پس

repeat after me, "Believe in yourself." And you know what? Let's make this personal. Repeat after

بعد از من تکرار کن "خودت را باور کن". میدونی چیه؟ بیایید این را شخصی کنیم. بعد از من تکرار کنید:

me, "I believe in myself." That's great. That's the spirit. All right, let's do 10 more. Okay,

"من به خودم ایمان دارم." عالیه. به این میگن روحیه. بسیار خوب، بیایید 10 مورد دیگر انجام دهیم. بسیار خوب،

so next up, we have "agree with". So, you can agree with someone or disagree with someone,

پس در مرحله بعدی، ما "موافق هستیم". بنابراین، شما می توانید با کسی موافق باشید یا با کسی

or something. For example, you can disagree with a policy or a law or a decision, for example.

یا چیزی مخالف باشید. مثلاً می‌توانید با یک سیاست یا قانون یا تصمیم مخالف باشید.

So, "I agree with you." A common error here is some students say, "I am agree" and "I am agree"

بنابراین، "من با شما موافقم." یک اشتباه رایج در اینجا این است که برخی از دانش آموزان می گویند: "من موافقم" و "من موافقم"

is incorrect. So, it's always subject-verb. So, repeat after me, "I agree with you."

نادرست است. بنابراین، همیشه فاعل-فعل است. بنابراین، بعد از من تکرار کنید: "با شما موافقم."

Good. Next, "approve of". So, you have given your approval of someone or something. So, here,

خوب بعد، "تأیید". بنابراین، شما به کسی یا چیزی تایید کرده اید. بنابراین، در اینجا،

"My mom didn't approve of my fashion sense." So, maybe when I was a teenager, I had a very

"مامان من حس مد من را تایید نکرد." بنابراین، شاید زمانی که من نوجوان بودم، یک

specific fashion sense that my mom said, "Nope, you are not wearing that," or something like that.

حس بسیار خاص مد داشتم که مادرم می‌گفت: «نه، تو آن را نمی‌پوشی» یا چیزی شبیه به آن.

Or she said, "You can wear what you want, but I just want you to know I disapprove." So,

یا او گفت: "شما می توانید آنچه را که می خواهید بپوشید، اما من فقط می خواهم بدانید که من مخالفم." پس

the opposite of "approve" is to "disapprove" of something. So, repeat after me,

نقطه مقابل «تأیید»، «نپذیرفتن» چیزی است. بنابراین، بعد از من تکرار کنید،

"My mom didn't approve of my fashion sense." All right. Good. Next, we have "decide on". So,

"مامان من حس مد من را تایید نکرد." خیلی خوب. خوب بعد، ما "تصمیم گیری در مورد" را داریم. بنابراین، می

you can decide to do something. You can also decide on something. So, you can decide on a plan,

توانید تصمیم بگیرید که کاری انجام دهید. شما همچنین می توانید در مورد چیزی تصمیم بگیرید. بنابراین، شما می توانید در مورد یک برنامه تصمیم بگیرید، در

decide on a strategy, decide on what you're going to do. So, for example,

مورد یک استراتژی تصمیم بگیرید، در مورد آنچه که قرار است انجام دهید تصمیم بگیرید. بنابراین، به عنوان مثال،

"Have you decided on a vacation spot?" So, in this case, someone has told you that they are going

"آیا برای یک مکان تعطیلات تصمیم گرفته اید؟" بنابراین، در این مورد، شخصی به شما گفته است که

on vacation with their family, and they just haven't decided where they will go on vacation.

با خانواده خود به تعطیلات می روند و آنها فقط تصمیم نگرفته اند که به تعطیلات کجا بروند.

And you talk to them three days later, and you ask them, "Have you decided on a vacation spot?"

و سه روز بعد با آنها صحبت می کنید و از آنها می پرسید: "آیا برای تعطیلات تصمیم گرفته اید؟"

A vacation spot is the place of the vacation. So, are you going to go, you know, to Mexico,

محل تعطیلات محل تعطیلات است. بنابراین، می‌دانید، آیا می‌خواهید به مکزیک،

to the Bahamas, or where are you going to go on your vacation? So, repeat after me,

به باهاما بروید، یا در تعطیلات خود کجا می‌روید؟ بنابراین، بعد از من تکرار کنید،

"Have you decided on a vacation spot?"

"آیا برای تعطیلات تصمیم گرفتی؟"

Next, we have "look at". So, you look at something, which means you direct your attention,

بعد، "نگاه به" را داریم. بنابراین، شما به چیزی نگاه می کنید، به این معنی که توجه خود،

the attention of your eyes, towards something or someone. So, "We've looked at five houses this

توجه چشمان خود را به سمت چیزی یا کسی معطوف می کنید. بنابراین، "ما در این هفته به پنج خانه نگاه کردیم

week." So, this person or this couple, these people, are looking for a house, and they have

." پس این شخص یا این زوج، این افراد به دنبال خانه هستند و

looked at five houses this week. Maybe they don't like any of them, or maybe some of them are too

این هفته به پنج خانه نگاه کرده اند. شاید هیچکدام از آنها را دوست نداشته باشند یا شاید برخی از آنها خیلی

expensive. So, imagine you are house shopping, and repeat after me, "We've looked at five houses this

گران باشند. بنابراین، تصور کنید که در حال خرید خانه هستید و بعد از من تکرار کنید: "ما در این هفته پنج خانه را بررسی کردیم

week." Okay, very good. Next, you can look for something, to search for something. So, here,

." باشه خیلی خوبه بعد، شما می توانید به دنبال چیزی بگردید، چیزی را جستجو کنید. بنابراین، اینجا،

she's looking for a job. So, she is checking the online ads, maybe she is checking the newspaper,

او به دنبال کار است. بنابراین، او دارد تبلیغات آنلاین را بررسی می کند، شاید روزنامه را بررسی می کند،

maybe she is asking her friends if they know anyone at their company who might be willing

شاید از دوستانش می پرسد که آیا کسی را در شرکت خود می شناسند که ممکن است

to give them a job, for example. So, repeat after me, "She's looking for a job."

برای مثال به آنها شغل بدهد. بنابراین، بعد از من تکرار کنید: "او به دنبال کار است."

Good. So, we look for things online all the time. Next, "think about". So, you're giving your

خوب بنابراین، ما همیشه به دنبال چیزهای آنلاین هستیم. بعد، "درباره فکر کن". بنابراین، شما

thoughts to something, and you're considering something. "Have you thought about their offer?"

افکار خود را به چیزی می‌دهید، و چیزی را در نظر می‌گیرید. "آیا در مورد پیشنهاد آنها فکر کرده اید؟"

So, this person is asking if you have thought about a job offer, maybe from a company,

بنابراین، این شخص از شما می پرسد که آیا به پیشنهاد شغلی فکر کرده اید، شاید از یک شرکت،

or your company wants to give you a promotion. So, repeat after me, "Have you thought about

یا شرکت شما می خواهد به شما ارتقاء دهد. بنابراین، بعد از من تکرار کنید، "آیا به

their offer?" Good. And next, we have "remind someone of something or someone". So, if you

پیشنهاد آنها فکر کرده اید؟" خوب و در مرحله بعد، "به کسی چیزی یا کسی را یادآوری کنید". بنابراین، اگر

remind someone of something or someone, you think, "When I look at you, I think of this person or

چیزی یا کسی را به کسی یادآوری کنید، فکر می کنید: "وقتی به شما نگاه می کنم، به این شخص یا

that thing." So, for example, "You remind me of someone." Like, you have a similar character to

آن چیز فکر می کنم." بنابراین، به عنوان مثال، "شما من را به یاد کسی می اندازید." مثلاً شما شخصیتی شبیه به

another person, or maybe you look similar to another person that I know. So, repeat after me,

شخص دیگری دارید یا شاید شبیه شخص دیگری هستید که من می شناسم. بنابراین، بعد از من تکرار کنید:

"You remind me of someone."

"شما مرا یاد کسی می اندازید."

Well done. And we only have three more to go. So, you can add something to something. So, you can,

آفرین. و ما فقط سه تا دیگر فرصت داریم. بنابراین، می توانید چیزی را به چیزی اضافه کنید. بنابراین،

when you're cooking, you add ingredients to what you are cooking. So, here, "You need to

وقتی در حال آشپزی هستید، می‌توانید مواد را به چیزی که می‌پزید اضافه کنید. بنابراین، در اینجا، "شما باید

add salt to the soup." So, repeat after me, "You need to add salt to the soup."

نمک را به سوپ اضافه کنید." بنابراین، بعد از من تکرار کنید، "شما باید نمک را به سوپ اضافه کنید."

You got it? Okay, good. And you can also thank someone for something. So, I want to thank you

فهمیدی؟ باشه خوبه و همچنین می توانید از کسی برای چیزی تشکر کنید. بنابراین، من می خواهم از شما

for watching this video. And if you like it, don't forget, like, share, subscribe. engvid.com,

برای تماشای این ویدیو تشکر کنم. و اگر دوست داشتید، فراموش نکنید، لایک کنید، به اشتراک بگذارید، مشترک شوید. engvid.com،

do the quiz. So, here, another sentence, repeat after me, "Thank you for your advice."

مسابقه را انجام دهید. بنابراین، این یک جمله دیگر، بعد از من تکرار کنید، "ممنون از راهنمایی شما".

So, in this sentence, you are showing gratitude to someone for something. In this case,

بنابراین، در این جمله، شما در حال قدردانی از کسی برای چیزی هستید. در این صورت،

you are showing gratitude for the person's advice. And finally, you can provide someone

شما در حال قدردانی از توصیه آن شخص هستید. و در نهایت، شما می توانید چیزی را برای کسی فراهم کنید

with something. So, you give them something that helps them in some way. So, here,

. بنابراین، شما چیزی به آنها می دهید که به نوعی به آنها کمک می کند. بنابراین، در اینجا،

"The company provided us with extra support." So, maybe you are working on a project,

"شرکت از ما پشتیبانی بیشتری ارائه کرد." بنابراین، شاید شما در حال کار بر روی پروژه ای هستید

and you realize we don't have enough people to finish this project. So, the company got people

و متوجه می شوید که ما افراد کافی برای تکمیل این پروژه را نداریم. بنابراین، این شرکت افرادی را

from another department to help you finish the project on time. So, repeat after me,

از بخش دیگری به خدمت گرفت تا به شما کمک کنند تا پروژه را به موقع انجام دهید. بنابراین، بعد از من تکرار کنید،

"The company provided us with extra support."

"شرکت از ما حمایت بیشتری کرد."

Well done. Okay, if you found this video useful, and you want to learn more common English phrases

آفرین. بسیار خوب، اگر این ویدیو برای شما مفید بود و می‌خواهید عبارات و کلمات رایج انگلیسی را بیاموزید،

and words, you can actually check out my book, "300 Practical English Words and Phrases." There

می‌توانید کتاب من، "300 کلمه و عبارات کاربردی انگلیسی" را بررسی کنید.

is a link in the description to this video. Again, you can learn a lot of practical language you will

لینکی در توضیحات این ویدیو وجود دارد. باز هم، شما می توانید بسیاری از زبان های عملی که

actually use. You can use real language to make real progress in your English learning, and you

در واقع استفاده خواهید کرد، یاد بگیرید. شما می توانید از زبان واقعی برای پیشرفت واقعی در یادگیری زبان انگلیسی خود استفاده کنید و

again, check out the link attached to this video. When you buy a book, not only do you support your

مجدداً لینک پیوست شده به این ویدیو را بررسی کنید. وقتی کتابی می‌خرید، نه تنها از

own English advancement, you also support me, which I really appreciate. And I've loved writing

پیشرفت زبان انگلیسی خود حمایت می‌کنید، بلکه از من نیز حمایت می‌کنید، که من واقعاً از آن تشکر می‌کنم. و من عاشق نوشتن

these books, and I'm going to continue writing books and English learning materials for you

این کتاب‌ها بودم و تا سال‌های آینده به نوشتن کتاب و مطالب آموزشی انگلیسی برای شما

guys for years to come. So, check it out. And one more time, thank you for watching,

بچه‌ها ادامه خواهم داد. بنابراین، آن را بررسی کنید. و یک بار دیگر، از تماشای شما متشکرم،

and I'll see you next time for real this time. Okay, bye.

و دفعه بعد شما را به طور واقعی این بار می بینم. باشه خداحافظ.