Interesting ways to say LIKE and DON'T LIKE in IELTS Speaking

(lower third popping)

(پاپ سوم پایین)

- And do you like sport?

- و آیا ورزش را دوست دارید؟

(screen whooshing)

(صدای صفحه)

- Yeah, I like it.

- آره، دوستش دارم.

Oh no, I don't like it.

اوه نه، من آن را دوست ندارم.

(screen whooshing)

(صدای صفحه)

- Not bad,

- بد نیست،

(Keith laughing)

(کیث می خندد)

but not great.

اما عالی نیست.

Let's find some more interesting ways to say 'like'

بیایید راه‌های جالب‌تری برای گفتن «لایک»

(screen graphic popping)

(پرش گرافیک صفحه نمایش)

and 'don't like' in your IELTS speaking.

و «دوست ندارم» در سخنرانی آیلتس پیدا کنیم.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)

Hello there.

سلام.

This is Keith from the English Speaking Success

این کیث از انگلیسی Speaking Success

and the website Keith Speaking Academy.

و وب سایت Keith Speaking Academy است.

If you haven't seen the website,

اگر وب‌سایت را ندیده‌اید،

go and check it out

بروید و آن را

(screen graphic whooshing)

at keithspeakingacademy.com.

در keithspeakingacademy.com بررسی کنید.

Lots of great resources

if you're preparing for IELTS speaking,

اگر در حال آماده شدن برای صحبت کردن آیلتس هستید، منابع عالی زیادی وجود دارد،

(screen graphic whooshing)

talking of which, in IELTS Speaking: Part One,

صحبت کردن در مورد آن، در صحبت کردن آیلتس: قسمت اول،

one of the most common questions is,

یکی از رایج ترین سوالات این است که

(lower third popping)

(یک سوم پایین تر از آن)

do you like something?

چیزی را دوست دارید؟

And of course you can say, "Yes, I like it.

و البته می‌توانید بگویید: "بله، من آن را دوست دارم.

No, I don't like it,"

نه، دوست ندارم"،

but in this lesson,

اما در این درس،

you're going to learn some more interesting ways

روش‌های جالب‌تری

of expressing likes and dislikes so that you can show

برای ابراز علاقه‌مندی‌ها و دوست نداشتن‌ها یاد خواهید گرفت تا بتوانید خودنمایی کنید.

off a wider range of vocabulary to the examiner.

دامنه وسیع تری از واژگان برای ممتحن.

I'm going to look at first expressing likes, also dislikes,

من ابتدا به ابراز علاقه، همچنین دوست نداشتن،

and also neither like nor dislike when you're indifferent.

و همچنین نه دوست داشتن و نه دوست نداشتن وقتی شما بی تفاوت هستید نگاه می کنم.

Okay? Let's jump straight in.

باشه؟ بیایید مستقیم به داخل بپریم.

Okay, let's begin with things that we like.

خوب، بیایید با چیزهایی که دوست داریم شروع کنیم.

First, we can say "to be into something," right?

اول، می‌توانیم بگوییم « در چیزی بودن، درست است؟»

I'm into art.

من اهل هنر هستم

I'm into modern art.

من به هنر مدرن علاقه دارم.

You can make it more natural by adding 'quite.'

می‌توانید با اضافه کردن «کاملا» آن را طبیعی‌تر کنید.

I'm quite into art, especially modern art.

من کاملاً به هنر، به خصوص هنر مدرن علاقه دارم.

Next, to have a thing for something.

بعد، داشتن چیزی برای چیزی.

This is often when you like something quite unusual

این اغلب زمانی است که شما چیزی کاملا غیر معمول

or specific and maybe for unusual reasons as well.

یا خاص و شاید به دلایل غیرعادی نیز دوست دارید.

I have a thing for chocolate mints.

من یک چیز برای نعناع شکلاتی دارم.

Ah, man!

آه، مرد!

(candy wrappers crinkling)

Chocolate mints, After Eight.

(قفسه های آب نبات چروکیده)

نعناع شکلاتی، بعد از هشت.

I have a thing for After Eight mints.

من یک چیز برای After Eight Mints دارم.

Oh!

اوه!

Heaven!

بهشت!

(TV static buzzing)

(Keith giggling)

(وزوز استاتیک تلویزیون)

(کیث قهقهه)

Mm, mm, mm!

Mm, mm, mm!

(TV static buzzing)

I have a thing for nineties music.

(وزوز استاتیک تلویزیون)

من یک چیز برای موسیقی دهه نود دارم.

I'm stuck in the past.

من در گذشته گیر کرده ام.

(upbeat music playing on phone)

(موسیقی شاد در حال پخش از طریق تلفن)

I have a thing for nineties music.

من یک چیز برای موسیقی دهه نود دارم.

I also have a thing for Chinese comic books.

من همچنین یک چیز برای کتاب های کمیک چینی دارم.

I dunno why. They're just hilarious.

نمی دانم چرا آنها فقط خنده دار هستند.

Lao Fu Zi.

لائو فو زی.

I think I have a thing for these 'cause I used to read them

فکر می‌کنم برای این‌ها چیزی دارم، زیرا

with my daughter when she was growing up.

وقتی دخترم بزرگ می‌شد، آنها را با آنها می‌خواندم.

So, often specific things and unusual reasons, right?

بنابراین، اغلب چیزهای خاص و دلایل غیر معمول، درست است؟

"To have a thing for."

"برای داشتن چیزی."

It can also be when you are attracted to somebody.

همچنین ممکن است زمانی باشد که شما جذب کسی شوید.

I have a thing for this girl at work.

من یک چیز برای این دختر در محل کار دارم.

No, it's not true. It's an example.

نه، این درست نیست. یک نمونه است.

Next, to have a soft spot

بعد، داشتن یک نقطه نرم

for something, and this is when it's quite hard

برای چیزی، و این زمانی است که

to explain why you like something, right?

توضیح اینکه چرا چیزی را دوست دارید، بسیار سخت است، درست است؟

It can be something or someone.

ممکن است چیزی یا کسی باشد.

For example, I have a soft spot for old movies.

به عنوان مثال، من یک نقطه نرم برای فیلم های قدیمی دارم.

I have a soft spot for dogs.

من یک نقطه نرم برای سگ دارم.

You can make it more natural.

می توانید آن را طبیعی تر کنید.

I have a bit of a soft spot for old movies.

من برای فیلم های قدیمی کمی احساس ملایمت دارم.

It can also be

همچنین می تواند زمانی

for somebody when you like them, not attracted,

برای کسی باشد که شما او را دوست دارید، نه جذب آن،

but when you like them.

اما زمانی که دوستش دارید.

She has a soft spot for her niece,

او برای خواهرزاده اش یک لکه نرم دارد،

or this father has a soft spot

یا این پدر برای کوچکترین دخترش یک لکه نرم دارد

for his youngest daughter, things like that.

، چیزهایی از این قبیل.

Next, to be partial to something, often with food and drink.

بعد، جزئی بودن نسبت به چیزی، اغلب با غذا و نوشیدنی.

I'm partial to red wine. Hm.

من طرفدار شراب قرمز هستم. هوم

I'm partial to Spanish red wine.

من طرفدار شراب قرمز اسپانیایی هستم.

You can make it more natural by saying "quite."

می توانید با گفتن "کاملا" آن را طبیعی تر کنید.

I'm quite partial to red wine,

من نسبت به شراب قرمز کاملاً جانبدار هستم،

or I'm rather partial to red wine.

یا نسبت به شراب قرمز نسبتاً جانبدار هستم.

(bag crinkling)

(چروک شدن کیسه)

I'm quite partial to pistachio nuts.

من نسبت به مغز پسته کاملا بی تفاوت هستم.

Hmm.

هوم

(bag crinkling)

(کیسه چروک می شود)

Okay, next, we have to express a like when maybe

خوب، بعد، باید یک لایک بیان کنیم که شاید

before, you didn't like it,

قبلاً آن را دوست نداشتید،

but now, you are starting to like something.

اما اکنون، شروع به دوست داشتن چیزی کرده اید.

For example, and it's just an example. It's not true.

به عنوان مثال، و این فقط یک مثال است. این درست نیست.

When I arrived in Spain, I didn't like the food,

وقتی وارد اسپانیا شدم، غذا را دوست نداشتم،

but now, I'm starting to like it, right?

اما اکنون، شروع به دوست داشتن آن کردم، درست است؟ می

We can say "to take to something"

توانیم بگوییم «به چیزی بردن»

or "to warm up to something."

یا «به چیزی گرم کردن».

So, when I arrived in Spain,

بنابراین، وقتی به اسپانیا رسیدم،

I didn't like the food very much,

غذا را خیلی دوست نداشتم،

but now, I'm taken to it, or now, I have taken to it.

اما حالا، من را به آن برده اند، یا حالا، به آن غذا رسیده ام.

I've taken to it.

من به آن رسیده ام.

I didn't like this food before, but now I'm warming to it.

من قبلا از این غذا خوشم نمیومد ولی الان دارم باهاش ​​گرم میشم.

I've really warmed to it. Okay?

من واقعا با آن گرم شده ام. باشه؟

We can use the continuous,

می توانیم از استمرار،

present continuous, or present perfect.

حال استمراری یا حال کامل استفاده کنیم.

Finally, we can say "to grow on."

در نهایت، می‌توانیم بگوییم «به رشد کردن».

Something is growing on me.

چیزی روی من رشد می کند.

I'm beginning to like it.

کم کم دارم ازش خوشم میاد

So yeah, Spanish food has grown on me.

بنابراین بله، غذاهای اسپانیایی روی من رشد کرده است.

It's not true.

این درست نیست.

I've always liked Spanish food, but just practicing.

من همیشه غذاهای اسپانیایی را دوست داشتم ، اما فقط تمرین کردم.

Let's move on.

بیایید ادامه دهیم.

Right, next, let's talk about that bit in the middle,

درست است، بعد، بیایید در مورد آن بیت این وسط صحبت کنیم،

neither like nor dislike, indifferent, right?

نه دوست دارم و نه دوست ندارم، بی تفاوت، درست است؟

First, we'll look at things and then activities.

ابتدا به مسائل و سپس فعالیت ها نگاه می کنیم.

For example, if you are asked, "Do you like art,"

به عنوان مثال، اگر از شما بپرسند «آیا هنر را دوست داری»،

you could say, "I'm indifferent,"

می‌توانید بگویید «من بی‌تفاوت هستم»،

but maybe more natural is, "I don't mind it."

اما شاید طبیعی‌تر این باشد که «به من اهمیتی نمی‌دهد».

I don't mind it.

برام مهم نیست

It's not bad. It's not bad.

بد نیست. بد نیست.

I can take it or leave it.

می توانم آن را بگیرم یا بگذارم.

I can take it or leave it.

می توانم آن را بگیرم یا بگذارم.

I don't dislike it.

من آن را دوست ندارم.

This one's an interesting one, right?

این یکی جالب است، درست است؟

I don't dislike it,

من از آن بدم نمی آید، به این

which doesn't mean you like it, it just means indifferent.

معنی نیست که شما آن را دوست دارید ، بلکه به معنای بی تفاوتی است.

I remember once catching up

یادم می آید یک بار

with a friend I hadn't seen for ages.

با دوستی که سالهاست ندیده بودم ملاقات کردم.

He had got married several years earlier,

او چندین سال قبل ازدواج کرده بود

and we went for a drink

و ما رفتیم برای نوشیدنی

down at the pub and we sat down and I said, "Are you happy,"

در میخانه و نشستیم و من گفتم "شادی هستی"

and he said, "I'm not unhappy,"

و او گفت: "من ناراضی نیستم"

(Keith scoffing)

(کیث به تمسخر)

and I thought, "Oh dear.

و من فکر کرد، "اوه عزیزم.

(Keith scoffing)

That's not good for your marriage."

(کیث با تمسخر)

این برای ازدواج شما خوب نیست."

Indifferent, right? I'm not unhappy.

بی تفاوت، درسته؟ من ناراضی نیستم

I don't dislike it.

من آن را دوست ندارم.

Great, talking about activities.

عالی، صحبت کردن در مورد فعالیت ها.

So, if you are asked,

بنابراین، اگر از شما بپرسند

"Do you like getting up early in the morning,"

"آیا دوست دارید صبح زود بیدار شوید"،

you could say, "It's no big deal.

می توانید بگویید: "این چیز مهمی نیست.

It doesn't bother me."

من را آزار نمی دهد."

Okay? Or again, I don't mind.

باشه؟ یا باز هم، من مشکلی ندارم.

I don't mind.

من مشکلی ندارم.

If you have a verb,

اگر یک فعل،

"I don't mind" plus the verb,

"من مهم نیست" به اضافه فعل داشته باشید،

the verb is always in the gerund.

فعل همیشه به صورت جین است.

I don't mind doing that. Note, mental note.

بدم نمیاد اینکارو بکنم یادداشت، یادداشت ذهنی.

Do you like getting up early?

آیا دوست دارید زود بیدار شوید؟

Well, I don't mind getting

خوب، من بدم نمی آید که

up early so long as it's not too early.

زود بیدار شوم تا زمانی که خیلی زود نیست.

Lovely.

دوست داشتني.

(screen graphics whooshing)

(تصویر گرافیک صفحه نمایش)

Let's move on.

بیایید ادامه دهیم.

Right, let's look now at things that we don't like. Bleh!

درست است، بیایید اکنون به چیزهایی که دوست نداریم نگاه کنیم. بله!

(lower third popping)

(ترک یک سوم پایین) آیا

Do you like cooking?

آشپزی را دوست دارید؟

You can say, "I don't care for something," right?

شما می توانید بگویید، "من برای چیزی مهم نیستم"، درست است؟

I don't care for it,

من برای آن مهم نیستم،

or, if you have the verb, "I don't care for cooking."

یا، اگر فعل دارید، "من برای آشپزی مهم نیستم."

Notice,

(screen whooshing)

توجه داشته باشید،

(صفحه نمایش)

"care for," "for," preposition, plus a verb,

"مراقبت برای"، "برای"، حرف اضافه، به اضافه یک فعل،

the verb must be in the gerund.

فعل باید به صورت جین باشد.

I don't care for getting up early.

برایم مهم نیست که زود بیدار شوم

I don't care for walking the dog.

من به راه رفتن سگ اهمیتی نمی دهم.

(Keith giggling)

(کیث می خندد)

Okay? To make it even more natural, we often use "much."

باشه؟ برای طبیعی‌تر کردن آن، اغلب از «خیلی» استفاده می‌کنیم.

I don't care much for that.

من زیاد به آن اهمیت نمی دهم.

I don't care much for cooking.

من زیاد به آشپزی اهمیت نمی دهم.

Okay? Next, it does nothing for me.

باشه؟ بعد، برای من کاری انجام نمی دهد.

This is a bit stronger than indifferent.

این کمی قوی تر از بی تفاوتی است.

It's really that you don't like it, right?

این واقعاً این است که شما آن را دوست ندارید، درست است؟

It does nothing for me, or I can't be doing with it.

هیچ کاری برای من نمی کند یا نمی توانم با آن کار کنم.

I can't be doing with it. Nice, complicated.

من نمی توانم با آن کار کنم. زیبا، پیچیده

This is where you don't like something,

اینجا جایی است که شما چیزی را دوست ندارید،

and often, you have no patience, right?

و اغلب، حوصله ندارید، درست است؟

Sometimes we say, "Do you like getting up early?"

گاهی اوقات می گوییم " دوست داری زود بیدار شوی؟"

No, I can't be doing with it.

نه، نمی توانم با آن کار کنم.

Do you like modern art?

شما از هنر مدرن خوشتون میاد؟

No, I don't have the patience.

نه من حوصله ندارم

It's just so complicated. I can't be doing with it.

خیلی پیچیده است. من نمی توانم با آن کار کنم.

Very, very colloquial, but nice.

خیلی خیلی محاوره ای، اما خوب.

If you want to say you strongly don't like something,

اگر می خواهید بگویید به شدت چیزی را دوست ندارید،

I can't stand it.

من نمی توانم آن را تحمل کنم.

I can't stand it.

من نمی توانم آن را تحمل کنم.

Notice the T from 'can't' often drops, that sound drops.

توجه کنید T از "can't" اغلب می افتد، که صدا کاهش می یابد.

I can't stand it.

من نمی توانم آن را تحمل کنم.

I can't stand getting up early.

طاقت ندارم زود بیدار بشم

Now, some tips for you,

اکنون، چند نکته برای شما،

a couple of tips about natural spoken English.

چند نکته در مورد گفتار طبیعی انگلیسی.

First, for your listening skills,

اول، برای مهارت های شنیداری شما،

did you know we often drop the subject when we're speaking?

آیا می دانستید که ما اغلب هنگام صحبت کردن، موضوع را رها می کنیم؟

So, do you like this?

بنابراین، آیا این را دوست دارید؟

Don't care for it.

بهش اهمیت نده

The I can be dropped. Does nothing for me.

من را می توان رها کرد. هیچ کاری برای من نمی کند

Can't be doing with it. Can't stand it.

نمی توان با آن کار کرد نمیتونه تحمل کنه

So, when you're listening

بنابراین، هنگامی که

to native speakers, or proficient speakers,

به سخنرانان بومی یا سخنرانان ماهر گوش می دهید،

you may notice that the subject

ممکن است متوجه شوید که موضوع

is dropped and disappears, okay?

حذف شده و ناپدید می شود، خوب؟

The second thing is be careful with plurals.

نکته دوم این است که مراقب جمع باشید.

So, if somebody asks you, you know, "Do you like birthdays,"

بنابراین، اگر کسی از شما بپرسد، می دانید، "آیا تولدها را دوست دارید"،

birthdays plural, you need to change

جمع تولدها، باید "

the 'it' to 'them,' right?

آن" را به "آنها" تغییر دهید، درست است؟

I don't care for it, no.

برام مهم نیست، نه

If it's my birthday, I don't care for it,

اگر روز تولد من باشد، برای من مهم نیست،

but birthdays, I don't care for them.

اما تولدها، من برای آنها مهم نیستم.

They do nothing for me.

هیچ کاری برام نمیکنن

I can't be doing with them.

من نمی توانم با آنها کار کنم.

Can't stand them.

نمی توانی آنها را تحمل کنم.

Right? Be careful with the pronoun.

درست؟ مراقب ضمیر باشید.

It may change if it's a plural.

اگر جمع باشد ممکن است تغییر کند.

Excellent. Got it?

عالی فهمیدم؟

Good.

(screen whooshing)

خوب

(چروک شدن صفحه نمایش)

(candy wrapper crinkling)

(چروک شدن لفاف آب نبات)

Mm.

Mm.

Oh, you're still here?

اوه، تو هنوز اینجایی؟

I thought we'd finished.

فکر کردم تمام کردیم

(TV static buzzing)

(وزوز استاتیک تلویزیون)

Well, listen, I hope that you liked this video.

خوب گوش کنید امیدوارم از این ویدیو خوشتان آمده باشد.

I'm rather partial to Keith's videos.

من نسبت به ویدیوهای کیث جانبداری هستم.

If you are new to IELTS Speaking,

اگر در مکالمه آیلتس تازه کار هستید،

or even if you've been practicing and studying a long time,

یا حتی اگر مدت طولانی تمرین و مطالعه کرده اید،

but feel a bit frustrated, I have something for you,

اما کمی ناامید شده اید، من چیزی برای شما دارم،

a free online course.

یک دوره آنلاین رایگان.

Crack IELTS Speaking: Part One, it's gonna help you.

کرک آیلتس اسپیکینگ: قسمت اول، به شما کمک خواهد کرد.

It'll show you the most common question types

متداول‌ترین انواع سؤالات

in part one and how to handle them.

در بخش اول و نحوه رسیدگی به آنها را به شما نشان می‌دهد.

(screen whooshing)

(صفحه نمایش)

What's great is it's a really short course.

آنچه که عالی است این است که دوره بسیار کوتاهی است.

You can do it in an hour,

شما می توانید آن را در یک ساعت انجام دهید،

but then you need to go back and practice and practice.

اما پس از آن باید به عقب برگردید و تمرین و تمرین کنید.

You can get the link down below. Click on it.

می توانید لینک زیر را دریافت کنید. روی آن کلیک کنید.

It's free for the moment.

فعلاً رایگان است.

It may not always be, so go

ممکن است همیشه اینطور نباشد، بنابراین

and check it out while you can,

تا می توانید آن را بررسی کنید،

Crack IELTS Speaking: Part One.

Crack IELTS Speaking: Part One.

(screen whooshing)

(صدای صفحه نمایش)

That's it from me.

این از من است.

I hope you enjoyed the video.

امیدوارم از ویدیو لذت برده باشید.

If you did, please subscribe, turn on notifications,

اگر این کار را کردید، لطفاً مشترک شوید، اعلان‌ها را روشن کنید

and remember, the secret really is in the practice.

و به یاد داشته باشید، راز واقعاً در تمرین است.

If you want to get all of these expressions from today,

اگر می خواهید همه این عبارات را از امروز دریافت کنید،

there is a PDF.

یک PDF وجود دارد.

You can also click down below in the description

همچنین می توانید در قسمت زیر در توضیحات کلیک کنید

and get the PDF and start reviewing and practicing.

و PDF را دریافت کنید و شروع به بررسی و تمرین کنید.

That's it from me for today.

این از من برای امروز است.

I'll see you in the next video.

در ویدیوی بعدی شما را می بینم.

Thanks for watching.

Take care. Bye-bye.

ممنون از ملاحظه تان.

مراقب باش. خداحافظ.

Hm.

هوم

(candy wrapper crinkling)

(قطع شیرینی چروکیده)

(upbeat music playing on phone)

(موسیقی شاد در حال پخش در تلفن)

(upbeat music)

(موسیقی شاد)