LIVE English Conversation - English Addict 158 - Sun 18th July 2021 - The Power of persuasion

yes we are back together again and i hope you  are feeling good today we are outside it's so hot  

بله، ما دوباره با هم برگشتیم و امیدوارم امروز احساس خوبی داشته باشید، بیرون هستیم،

it's boiling in fact here we go again yes we  are back together live from the birthplace of  

the english language and yes you can see  there it is it is a glorious summer day  

خیلی گرم است. یک روز تابستانی باشکوه

it is wonderful and feeling rather happy even  though i am suffering slightly from hay fever  

است   فوق‌العاده است و نسبتاً احساس خوشحالی می‌کنم، حتی اگر کمی از تب یونجه رنج می‌برم

but i will not let that put me off i am going  to con continue i am going to keep going forward  

اما نمی‌گذارم که من را ناامید

with today's live stream no matter how many times  i sneeze here we go then yes it is english addict  

کند. خیلی وقت‌ها من اینجا عطسه می‌کنم، می‌رویم، بله، این معتاد انگلیسی است

for those who don't know what this is well  i will explain in a few moments from now

برای کسانی که نمی‌دانند این خوب چیست  چند لحظه دیگر توضیح خواهم داد که

i am outside and normally what happens when i'm  outside there are quite often technical things  

من بیرون هستم و معمولاً وقتی خارج هستم چه اتفاقی می‌افتد ، اغلب موارد فنی هستند. چیزهایی

that i have to sort out so if i appear distracted  there is a reason i'm twiddling i'm fiddling with  

که باید آنها را مرتب کنم، بنابراین اگر حواسم پرت به نظر می‌رسد ، دلیلی وجود دارد که من در حال چرخش هستم،

my knobs i hope you don't mind hi everybody  this is mr duncan in england how are you today  

با دستگیره‌هایم سر و کار دارم، امیدوارم برایتان مهم نباشد سلام به همه، این آقای دانکن در انگلیس است، امروز شما چطور هستید؟

are you okay i hope so are you feeling happy  happy happy happy this is the place where  

امیدوارم شما هم احساس خوشبختی کنید اپی خوشحال شاد اینجا جایی است که

everyone is welcome to smile to have a little  bit of fun without being offended or outraged

همه می توانند لبخند بزنند تا کمی خوش بگذرانند بدون اینکه توهین یا عصبانی شوند،

no one will try to cancel you here so don't worry  about it yes we are back together again my name is  

هیچ کس سعی نمی کند شما را در اینجا لغو کند، پس نگران نباشید  بله ما دوباره با هم برگشتیم نام من

duncan i talk about the english language you might  even say that i am an english addict you see like  

دانکن است من در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم شما حتی ممکن است بگویید که من یک معتاد انگلیسی هستم که می بینید

the writing on the screen in front of you  now seven minutes past two o'clock it is live  

مانند نوشته های روی صفحه در مقابل شما اکنون ساعت دو و هفت دقیقه زنده است

and we are coming to you live from my garden  today this is the hottest day of the year  

و ما امروز از باغ من به شما می آییم. این گرم‌ترین روز سال است

so far here in england around 30 degrees  is the temperature at the moment i'm under  

تا اینجا اینجا در انگلیس حدود 30 درجه  دمایی است که در لحظه‌ای که زیر

my little gazebo trying my best to stay  cool but unfortunately it it isn't cool  

it's it's rather hot so i'm i'm already regretting  this not just that but also there are once more  

آن قرار دارم من قبلاً متأسفم  نه فقط برای این، بلکه یک بار دیگر

those annoying flies are crawling up into my  shorts and they are doing all sorts of things  

آن مگس های مزاحم به شورت من می خزند و همه کارها را انجام می دهند

i think they are having a little party in there to  be honest i can feel them doing something anyway

فکر می کنم آنها یک مهمانی کوچک در آنجا برگزار می کنند  صادقانه بگویم می توانم آنها را احساس کنم به هر حال کاری انجام دادن

so that's the introduction out of the way i hope  you're feeling good yes we have the live chat  

تا مقدمه کاملاً درست است، امیدوارم  احساس خوبی داشته باشید بله، ما چت زنده

as well oh by the way for those who haven't seen  them yet there are some new lessons on my youtube  

را داریم   همچنین آه، اتفاقاً برای کسانی که هنوز آنها را ندیده‌اند، در طول هفته نیز درس‌های جدیدی در کانال یوتیوب من وجود دارد.

channel as well during the week so next week  there will be a new lesson posted on wednesday  

هفته آینده  یک درس جدید در چهارشنبه پست خواهد شد

and i hope you can catch that as well oh by the  way it is a big day tomorrow here in england  

و امیدوارم بتوانید آن را نیز درک کنید، اتفاقاً فردا روز بزرگی است در اینجا در انگلیس

because tomorrow july the 19th is tomorrow  and it's a special day because for for us  

زیرا فردا 19 ژوئیه فردا است و روز خاصی است زیرا برای ما

apparently here in england it is freedom day  that means that many of the lockdown procedures  

ظاهراً  اینجا در انگلیس روز آزادی است به این معنی که بسیاری از رویه‌های قرنطینه

many of the rules that we have been forced  to observe and follow over the past year  

بسیاری از قوانینی که در سال گذشته مجبور به رعایت و پیروی از آنها

uh in fact it's nearly nearly one and a half  years can you believe it one and a half years  

شده‌ایم، در واقع تقریباً یک سال و نیم می‌گذرد. نیم سال

we've been in this situation it seems incredible  but here in england they are going to relax most  

ما در این وضعیت بودیم، باورنکردنی به نظر می‌رسد اما اینجا در انگلیس

of the rules from tomorrow however already there  seems to be some problems because some people  

از فردا بیشتر قوانین را کاهش می‌دهند، با این حال به نظر می‌رسد در حال حاضر مشکلاتی وجود دارد زیرا به نظر می‌رسد برخی افراد

seem to think that we should not relax the rules  we should continue as they are because we are  

فکر می‌کنند که ما نباید قوانین را کاهش دهیم. باید به همین شکلی که هستند ادامه دهیم زیرا

not out of the woods things have not resolved  themselves in fact some people seem to think  

ما خارج از جنگل نیستیم، مسائل خودشان حل نشده اند، در واقع به نظر می رسد برخی از مردم فکر می کنند

we are a very long way from that so tomorrow  here in england we are having our freedom day  

که ما خیلی با آن فاصله داریم، بنابراین فردا اینجا در انگلیس روز آزادی

that's what they're calling it anyway so i thought  tomorrow if i can i'm not sure this is only 50  

خود را داریم. به هر حال، بنابراین فکر کردم فردا اگر بتوانم مطمئن نیستم که این فقط 50

percent decided so i'm not sure if this will  happen tomorrow but i'm hoping tomorrow i will  

درصد تصمیم گرفته شده است، بنابراین مطمئن نیستم که فردا این اتفاق بیفتد یا خیر، اما امیدوارم

be live in much wenlock in the town square  tomorrow i hope so i might not be so it  

فردا در میدان شهر زندگی کنم. امیدوارم که اینطور نباشم

just depends on what the situation is and the  reason why i say that is because some people are  

فقط بستگی به شرایط دارد و دلیل اینکه من این را می گویم این است که برخی افراد

saying that they will not allow you into their  shops or businesses if you don't have a mask  

می گویند اگر شما ماسک نداشته باشید، به شما اجازه ورود به مغازه ها یا مشاغل خود را نمی دهند.

but the government here have said  you don't have to wear a mask anymore  

اینجا گفته‌اند که دیگر لازم نیست از فردا ماسک بزنید،

from tomorrow so tomorrow is what we are  calling freedom day although already people are  

بنابراین فردا همان چیزی است که ما آن را روز آزادی می‌نامیم، اگرچه مردم در حال حاضر

arguing they are debating on whether or not it  is too early to relax the lockdown rules so that  

بحث می‌کنند که آیا خیلی زود است که قوانین قرنطینه را کاهش دهند یا نه.

is happening from tomorrow and hopefully i will  be with you in the town square of much wenlock  

فردا و امیدوارم فردا بعدازظهر با شما در میدان شهر بسیار ونلاک باشم

tomorrow afternoon i hope so i'm not sure yet i  haven't decided completely we will have to see  

. امیدوارم پس مطمئن نیستم هنوز کاملاً تصمیم نگرفته‌ام، باید ببینیم

what happens i will have to way up way up  if you weigh up something it means you are  

که چه اتفاقی می‌افتد، اگر وزن کنید، باید خیلی بالا بروم. چیزی به این معنی است که شما

still trying to work out that particular  thing you are weighing up the situation  

هنوز در حال تلاش برای حل آن چیزی هستید که

i'm not sure if i will be there or not i am trying  to weigh up the situation and then i will be able  

در حال ارزیابی موقعیت هستید.

to decide what to do so that hopefully will be  happening tomorrow of course we have made it  

به طوری که امیدوارم فردا اتفاق بیفتد البته ما

all away to the end of another week and also the  end of another weekend almost yes it is sunday

آن را به پایان رساندیم   تا پایان یک هفته دیگر و همچنین پایان یک آخر هفته دیگر تقریباً بله یکشنبه است

yes it is sunday and i'm so happy to  be with you once more here on youtube

بله یکشنبه است و من بسیار خوشحالم که یک بار دیگر در اینجا با شما هستم در یوتیوب

and i hope you're feeling good wherever you are in  the world today we have the live chat as well oh  

و امیدوارم در هر کجای دنیا که هستید احساس خوبی داشته باشید امروز ما چت زنده را نیز داریم. اوه

nice to see so many people already joining in on  today's live chat we are talking about persuasion  

خوش است که می‌بینیم افراد زیادی در حال حاضر در چت زنده امروزی که در مورد

persuasion an interesting word if you are a person  who has the ability to persuade another person  

متقاعدسازی صحبت می‌کنیم می‌پیوندند. فردی که توانایی متقاعد کردن را دارد

maybe you persuade them to change their mind about  something or to make a decision you persuade them  

ممکن است شما او را متقاعد کنید که نظرش را در مورد چیزی تغییر دهد یا تصمیمی بگیرد

you do something to change their mind a person who  is able to persuade other people to do things can  

be described as persuasive so what about you i  suppose today's interesting question might be  

که او را متقاعد کنید. فرض کنید سوال جالب امروز ممکن است این باشد

are you a persuasive person are you able to  persuade people to do things can you persuade  

آیا شما فردی متقاعدکننده هستید آیا می‌توانید افراد را به

someone to do something maybe they want to go  somewhere or maybe they don't want to go somewhere  

and perhaps you do so to persuade someone is often  seen as active to persuade is an active thing  

انجام کارهایی متقاعد کنید. کسی اغلب فعال به نظر می رسد که متقاعد کردن، کاری فعال است

you are doing it it is the thing you are doing  you are trying to persuade someone however  

شما در حال انجام آن هستید، این همان کاری است که شما انجام می دهید  شما سعی می کنید کسی را متقاعد کنید، با این حال

in the passive sense you might be persuaded to  do something so the person who is persuading  

به معنای منفعل ممکن است متقاعد شوید که  کاری انجام دهید، بنابراین شخصی که

you is the person who is trying to change your  mind or maybe to try and change your opinion  

شما را متقاعد می کند شخصی که سعی می کند نظر شما را تغییر دهد یا شاید سعی کند نظر شما را نسبت

of something and the person who is being persuaded  is the receiving person they are the person who is  

به چیزی تغییر دهد و شخصی که متقاعد می شود فرد دریافت کننده است.

trying to be persuaded so persuade is active to be  persuaded is passive you are on the receiving end  

سعی می‌کند متقاعد شود، بنابراین متقاعد کردن فعال است تا متقاعد شود، منفعل است، شما درگیر

of that thing so what about you are you good  at persuading people some people and i've  

آن چیزی هستید، پس شما در متقاعد کردن برخی افراد خوب هستید و من

noticed this especially in business you quite  often find people who are very good at selling  

این را به خصوص در تجارت متوجه شده‌ام که اغلب افرادی را پیدا می‌کنید که در

a person who is in sales if they are  very good at their job you often find  

فروش فردی که در فروش است بسیار خوب هستند اگر در کار خود بسیار خوب باشند اغلب متوجه می شوید

that they are very persuasive they are  very good at changing someone's mind  

که آنها بسیار متقاعد کننده هستند در تغییر نظر یک نفر

maybe they are very good at selling things so  maybe you you go to someone's house perhaps you  

بسیار خوب هستند   شاید در فروش چیزها خیلی خوب هستند بنابراین شاید شما به سراغ کسی بروید شاید شما

knock on their door and you are trying to sell  something and the person opens the door and now  

در خانه او را می‌کوبید و سعی می‌کنید چیزی را بفروشید و آن شخص در را باز می‌کند و

you have to try and persuade that person  to buy the thing that you are selling  

اکنون باید سعی کنید آن شخص را متقاعد کنید تا چیزی را که می‌فروشید بخرد.

so good sales people do often appear to be  very good at persuading they are persuasive  

متقاعد کردن آنها متقاعدکننده هستند

so if you are good at selling i think it would  be fair to say that you are also very good at  

بنابراین اگر در فروش خوب هستید، فکر می‌کنم منصفانه است که بگوییم در

persuading you are a very persuasive person  however of course we might also talk about people  

متقاعد کردن شما نیز بسیار خوب هستید ، البته ممکن است در مورد آن نیز صحبت کنیم. افرادی

who are easily persuaded so maybe someone is  asking you to do something maybe someone is trying  

که به راحتی متقاعد می شوند، بنابراین شاید کسی از شما می خواهد کاری انجام دهید، شاید کسی سعی

to sell an item to you what about you are you easy  to persuade if you have one thought in your mind  

می کند کالایی را به شما بفروشد ، اگر فکری در ذهن دارید به راحتی متقاعد می شوید

is it possible for someone to change that  opinion so we might think of persuading  

. آیا ممکن است کسی آن نظر را تغییر دهد. بنابراین ممکن است متقاعد کردن

or persuasion as being quite a simple thing but  in fact in the real world it is quite a skill  

یا متقاعد کردن را به عنوان یک چیز کاملاً ساده در نظر بگیریم، اما در واقع در دنیای واقعی، این

it is a very useful skill to have you might say  that politicians oh mr duncan politicians oh  

یک مهارت است.

you might say that politicians can be very  persuasive they are often very good at using words  

بسیار متقاعد کننده باشید آنها اغلب در استفاده از کلمات

they are very good at speaking and quite  often they are very good at changing other  

بسیار خوب هستند   در صحبت کردن بسیار خوب هستند و اغلب در تغییر

people's opinions the things that people think  they are very good at changing someone's mind  

نظرات دیگران بسیار خوب

so what about you are you very persuasive think  about that question and i will ask it again  

هستند. درباره آن سوال فکر کنید و من دوباره آن را چند لحظه دیگر می‌پرسم.

in a few moments we also have mr steve here  today he is here feeling very hot and this week  

ما همچنین آقای استیو را اینجا داریم، امروز او اینجاست که احساس گرمی می‌کند و این

has been very special for mr steve he will explain  all about that a little bit later on also some sad  

هفته برای آقای استیو بسیار خاص بود. همه چیز در مورد آن را کمی بعد توضیح خواهم داد و

news as well something a little sad happen here  i will tell you about that later on as well  

همچنین اخبار غم انگیزی را توضیح خواهم داد و همچنین یک اتفاق کمی غم انگیز در اینجا رخ می دهد. بعداً در مورد آن به شما خواهم گفت

also by the way last week it was the fifth  anniversary five years can you believe it  

همچنین به هر حال هفته گذشته پنجمین سالگرد پنج سال بود، آیا می توانید آن را باور کنید

five years since i did my first ever live stream  the first time i ever went live and there you can  

پنج سال‌ها از زمانی که اولین پخش زنده‌ام را انجام دادم اولین باری که زنده پخش کردم و

see it there now on the screen that is a short  clip of my first ever live stream that i did  

می‌توانید   آن را اکنون روی صفحه ببینید که یک کلیپ کوتاه از اولین پخش زنده من است که

on the 15th of july 2016. and that is it those are  my first few moments of my first ever live stream  

در 15 ژوئیه 2016 انجام دادم. آیا این اولین لحظات من از اولین پخش زنده من است

and a lot of people say mr duncan we like it when  you were sitting down in your studio we used to  

و بسیاری از مردم می گویند آقای دانکن ما آن را دوست داریم وقتی شما در استودیوی خود نشسته بودید، عادت

like that we used to think you looked really  relaxed the only problem is if you sit down  

داشتیم  فکر کنیم واقعاً آرام به نظر می رسید تنها مشکل این است که اگر

for too long then quite often your legs will  begin to hurt so i don't like sitting down  

برای مدت طولانی بنشینید، اغلب اوقات پاهای شما شروع به درد می‌کنند، بنابراین من از نشستن خوشم نمی‌آید،

for those who know me well you will know that i  don't like sitting down i really don't i don't  

برای کسانی که مرا خوب می‌شناسند، می‌دانید که من نشستن را دوست ندارم، واقعاً دوست ندارم.

like sitting down for too long so if i had a  choice between sitting in a chair and standing  

مانند نشستن برای مدت طولانی، بنابراین اگر انتخابی بین نشستن داشتم روی صندلی و ایستاده

i would always want to stand so there it is my  first ever live stream that i did and it was the  

من همیشه می‌خواهم بایستم، بنابراین اولین پخش زنده من است که انجام دادم و

fifth anniversary last week last wednesday  i think it was yes last wednesday was the  

پنجمین سالگرد هفته گذشته چهارشنبه گذشته بود فکر می‌کنم بله بود چهارشنبه گذشته،

fifth anniversary of my first ever youtube live  stream i can't believe that it's been five years  

پنجمین سالگرد اولین یوتیوب من بود. پخش زنده  من نمی توانم باور کنم که پنج سال

it's gone very very quickly i have to say  so five years of live and don't forget also  

گذشت   خیلی سریع گذشت، باید بگویم پس پنج سال زنده و فراموش نکنید همچنین

in october we have the 15th anniversary of this on  youtube my whole channel the birth of my channel  

در اکتبر پانزدهمین سالگرد این اتفاق را در YouTube کل کانال من داریم تولد من کانال

happened almost 15 years ago i can't believe it  and can you believe also i i have never received  

تقریباً 15 سال پیش اتفاق افتاد، من نمی توانم آن را باور کنم و آیا می توانید باور کنید که من هرگز

my award from youtube never no i haven't got my  silver button i haven't got my gold button from  

جایزه خود را از

youtube i don't know why it's almost as if youtube  doesn't like me i wonder why that could be oh yes  

یوتیوب دریافت نکرده ام چرا تقریباً انگار یوتیوب از من خوشش نمی‌آید، نمی‌دانم چرا می‌توانم اینطور باشد

the live chat is now live and running oh very  interesting once again with his fast finger

، بله، چت زنده اکنون زنده است و بسیار جالب است، یک بار دیگر با انگشت سریع او اجرا می‌شود

of course the olympic games start  next week and i am thinking maybe  

، البته بازی‌های المپیک هفته آینده شروع می‌شوند و من فکر می‌کنم شاید

clicking your mouse with your finger  should be an olympic sport i think so  

کلیک کنم. موس شما با شما انگشت r باید یک ورزش المپیکی باشد، من فکر می‌کنم

if they can have skateboarding i'm sure they  can have clicking your mouse with your finger  

اگر آنها می‌توانند اسکیت‌برد داشته باشند، مطمئن هستم که می‌توانند با انگشت ماوس شما را کلیک کنند

yes of course it is the gold medal the gold  medal winner vitesse you are first once again

بله، البته این مدال طلاست برنده مدال طلا، شما یک بار دیگر اولین هستید

oh vitas one day i'm sure one day  vittess is going to share his secret  

اوه یک روز مطمئنم که روزی ویتس راز خود را به اشتراک می‌گذارد، همه ما به این راز پی

we will all find out the secret how he  is able to click that mouse so quickly  

خواهیم برد که چگونه او می‌تواند آنقدر سریع روی ماوس کلیک

very fast your finger is very fast did  you see the football match last week

i'm not saying anything that's all i'm  saying i'm not saying anything else  

کند. تمام چیزی که من می‌گویم، چیز دیگری نمی‌گویم،

because i'm sure you are thinking the same  thing as i am which is oh mr duncan please  

زیرا مطمئن هستم که شما هم به همان چیزی فکر می‌کنید که من فکر می‌کنم، اوه آقای دانکن، لطفاً

don't talk about that we don't want to talk  about the football match last week really  

در مورد چیزی صحبت نکنید که ما نمی‌خواهیم درباره فوتبال صحبت کنیم. مسابقه هفته گذشته واقعاً

that's all they have been talking about for the  for the whole week so no i won't be mentioning  

این تمام چیزی است که آنها در طول هفته در مورد آن صحبت کرده اند، بنابراین نه،

the football match but i did watch it by the  way mr steve said he was going to watch it  

به   مسابقه فوتبال اشاره نمی کنم، اما من آن را همانطور که آقای استیو گفت می خواهد آن را تماشا کند، تماشا کردم

but also i joined him as well and we watched it  together so i thought it was quite it was okay  

اما من هم به او پیوستم. همینطور و ما آن را با هم تماشا کردیم، بنابراین فکر کردم کاملاً خوب است خیلی

i'm not a big fan of football i don't really  follow football as such but yes i enjoyed it  

خب   من طرفدار زیادی از فوتبال نیستم، واقعاً فوتبال را دنبال نمی‌کنم، اما بله، از آن لذت بردم

and if i was honest i thought i thought italy  played very well i thought they were they were  

و اگر صادقانه بگویم فکر می‌کردم ایتالیا خیلی خوب بازی می‌کند، فکر می‌کردم که آنها  تیم بسیار خوبی هستند،

quite a good team even though now and again they  were they were doing some rather dirty tackles

هرچند گاه و بیگاه آنها تکل های نسبتاً کثیف انجام

that's all i'm saying but yes i suppose a lot of  people said that italy were the best team and as  

می دادند، این همه چیزی است که من می گویم، اما بله، فکر می کنم بسیاری از افراد می گفتند که ایتالیا بهترین تیم است و همانطور

we often say in english the best team always wins  well for most of the time anyway so the live chat  

که اغلب به انگلیسی می گوییم بهترین تیم همیشه در بیشتر بازی ها برنده می شود. به هر حال زمان، بنابراین چت زنده

is now up and running yes we have a lot of people  already talking and chatting can i say hello to

اکنون راه اندازی شده است، بله، ما افراد زیادی داریم  در حال حاضر صحبت می کنند و چت می کنند، می توانم به

oh hello adele adele says i do not have any  patience to persuade anyone some people have  

او سلام کنم، سلام آدل آدل می گوید من حوصله ندارم کسی را متقاعد کنم که برخی افراد دارند

it you see so when when we think of a  person's character we often think of  

آن را می بینید پس چه زمانی ما به شخصیت یک فرد فکر می‌کنیم، اغلب به آن

the way their character is either strong or weak  we often think of a person with a strong character  

فکر می‌کنیم که شخصیت او قوی یا ضعیف است. اغلب فکر می‌کنیم فردی با شخصیت قوی

is a person who is very good at talking  or very good at expressing their feelings  

فردی است که در صحبت کردن بسیار خوب است یا در بیان احساسات خود بسیار

but also you might say that a person  who has a strong character might also  

خوب است. که شخصی که h از آنجایی که یک شخصیت قوی همچنین ممکن است

be very good at persuading people as well to  persuading people to do something differently  

در متقاعد کردن مردم بسیار خوب باشد و همچنین افراد را متقاعد به انجام کاری

persuade them to change their opinion as i  mentioned earlier we often think of politicians

متفاوت کند.

there is a fly chewing on my  leg and i don't like it at all  

اصلاً

yes if you haven't already realized i'm  outside in the garden it is very hot i  

بله، اگر تا به حال متوجه نشده‌اید که من بیرون در باغ هستم، خیلی گرم است،

don't know what the weather is doing where  you are but it is really hot today 30 degrees  

من نمی‌دانم در جایی که  شما هستید، هوا چه می‌کند ، اما امروز واقعاً 30 درجه گرم

right now in the garden here in england apparently  this is going to be the hottest day of the year  

است   همین الان در باغ اینجا در انگلستان ظاهراً  این گرم‌ترین روز سال

in england hello can i say hello to oh beatrice is  here hello beatrice nice to see you here as well  

در انگلستان خواهد بود   سلام می‌توانم به او سلام کنم، بئاتریس اینجاست  سلام بئاتریس خوشحالم که شما را اینجا می‌بینم

and we also have rosa salman hello salman hello  also to helene haleem abdo i do recognize your  

و ما همچنین روزا سلمان داریم سلام سلمان سلام همچنین به هلن حلیم ابدو می‌کنم. نام خود

name i think i've seen you here before have you  been here before i think so we also have victoria  

را بشناسم فکر می‌کنم قبلاً شما را اینجا دیده‌ام آیا قبلاً اینجا بوده‌اید فکر می‌کنم پس ما نیز ویکتوریا

willian hello willian nice to see you back as  well grace chin hello grace nice to see you  

داریم   ویلیان سلام ویلیان خوشحالم که دوباره شما را می‌بینم همچنین گریس چانه سلام گریس خوشحالم که شما را می‌بینم

here also florence also connell hello connell  nice to see you back also and also we have  

اینجا نیز فلورانس نیز کانل سلام کانل خوشحالم که دوباره شما را می بینم و همچنین ما داریم

christina hello christina nice to  see you i like your name christina  

کریستینا سلام کریستینا خوشحالم که  می بینم شما نام شما را دوست دارم کریستینا

it sounds like maybe a member of the royal family  in another country christina princess christina  

به نظر می رسد شاید یکی از اعضای خانواده سلطنتی در کشور دیگری کریستینا پرنسس کریستینا

i think it i think that has a very nice ring  

فکر می کنم فکر می کنم حلقه بسیار زیبایی

to be honest islam hello islam islam hamed who is  watching in sudan hello sudan nice to see you here  

دارد   صادق باش اسلام سلام اسلام حامد که در سودان تماشا می کند سلام سودان خوشحالم که اینجا

is it hot there i i have a feeling it might be  hot in sudan but i have i also have a feeling that  

می بینمت آیا آنجا گرم است من احساس می کنم ممکن است در سودان گرم باشد اما همچنین این احساس را دارم که

here in england it might be as hot  as sudan i think so hello also maxpo  

اینجا در انگلیس ممکن است به همان اندازه گرم باشد به عنوان سودان من فکر می کنم همینطور سلام

hello sarah sarah peltier hello to you sarah  nice to see you and welcome is it your first  

maxpo   سلام سارا سارا پلتیر سلام به شما سارا خوشحالم که شما را می بینم و خوش آمد می گویم آیا اولین

time if it is please tell me please say mr duncan  it is my first time on the live chat hello also to

بار است   اگر هست لطفاً به من بگویید لطفاً آقای دانکن اولین بار است که در چت زنده حضور دارم سلام به

satorino it's very nice what i love about  doing this i will be honest with you what  

ساتورینو نیز خیلی خوب است کاری که من در مورد انجام این کار دوست دارم با شما صادق خواهم بود.

i love about doing this is everyone  is so friendly towards each other  

everyone is so friendly to each  other very nice oh hello louis mendes  

louis is here as well nice to see you back on  the live chat andrew is here andrew maloy chikov  

برای اینکه دوباره شما را در چت زنده ببینم اندرو اینجاست اندرو مالوی

i always worry that i mispronounce your  name i hope i pronounce it correctly

چیکوف   من همیشه نگران هستم که نام شما را اشتباه تلفظ کنم، امیدوارم که آن را به درستی تلفظ کنم،

you can always correct me you see like last week  

شما همیشه می توانید من را اصلاح کنید، می بینید مانند هفته گذشته

see now last week mr steve and myself we both  had difficulty pronouncing someone's name so  

اکنون ببینید هفته گذشته آقای استیو و من که هر دو داشتیم. تلفظ نام کسی مشکل است

so this week i will try to pronounce everyone's  name correctly i will try my best hello rita  

بنابراین این هفته سعی می کنم نام همه را به درستی تلفظ کنم. تمام تلاشم را می کنم سلام ریتا

are you good at selling are you a person who  can persuade someone to buy something oh edit  

آیا در فروش خوب هستید آیا شما فردی هستید که می توانید کسی را متقاعد کنید که چیزی بخرد.

edit galley says i was very good at selling i  was an account manager in a fashion magazine  

من یک مدیر حساب در یک مجله مد بودم

so you were a very good salesperson i think so now  i remember many years ago you might not know this  

بنابراین شما فروشنده بسیار خوبی بودید، فکر می‌کنم اکنون  یادم می‌آید سال‌ها پیش ممکن بود این را نمی‌دانستید

but it is a little bit of information about my  past many many years ago when i was starting out  

اما اطلاعات کمی درباره گذشته من سال‌ها پیش، زمانی که شروع به کار کردم، است.

on my journey in the world of work i used  to work in sales you might not know that  

در سفرم در دنیای کار، قبلاً در بخش فروش کار می‌کردم، ممکن است این را ندانید

and i used to enjoy it so much i used to love  sales because when you are selling something  

و قبلاً آنقدر از آن لذت می‌بردم، من قبلاً عاشق فروش بودم، زیرا وقتی چیزی را می‌فروشید

is it is a little bit like performing and  i used to love it so much i used to love  

، کمی شبیه اجرا است. و قبلاً آنقدر آن را دوست داشتم، قبلاً عاشق

sales selling and then later i would train people  how to sell as well so i really enjoyed all of  

فروش فروش بودم و بعداً به مردم آموزش می دادم که چگونه بفروشند، بنابراین واقعاً از همه چیز لذت بردم

that i thought it was good fun good fun it might  be one of the reasons why i enjoy doing this you  

که فکر می کردم سرگرم کننده خوبی بود سرگرمی خوب، شاید یکی از دلایلی باشد که من از انجام این کار لذت ببرید

see because i suppose teaching is a little bit  like performing so when you are teaching people  

می‌بینید زیرا فکر می‌کنم تدریس کمی شبیه اجرا است، بنابراین وقتی به مردم آموزش می‌دهید

it is a little bit like putting on a performance  i think so and you certainly have to enjoy it or  

کمی شبیه اجرای یک اجراست من فکر می‌کنم اینطور است و مطمئناً باید از آن لذت ببرید یا   در

else there's no point doing it is there really  you have to enjoy what you do whatever it is  

غیر این صورت هیچ فایده‌ای وجود ندارد که آن را انجام دهید. واقعا باید از کاری که انجام می‌دهی لذت ببری هر کاری که هست   هر کاری که می‌کنی

whatever it is hello to eda hello eda  nice to see you as well sergio is here

سلام به ادا سلام ادا همینطور خوشحالم که تو را می‌بینم سرجیو اینجاست

sergio says what lovely recollections mr duncan  

سرجیو می‌گوید چه خاطرات دوست‌داشتنی آقای دانکن

of your young days before your  haemorrhoids what that's not me i don't  

از روزهای جوانی‌تان قبل از بواسیر شما چه آن من نیستم.

oh how dare you i wish i had my greta thumberg  here wait there let me find it where is it

آه چطور جرات می کنی کاش گرتا تامبرگم را داشتم اینجا صبر کن ببینم کجاست

i can't see my screen because it's too bright  

من نمی توانم صفحه نمایشم را ببینم چون خیلی روشن است

i'm trying to see my screen  but normally i have a lovely

من سعی می کنم صفحه ام را ببینم اما به طور معمول یک

oh come on where is it

آه دوست داشتنی دارم. آیا

i can't find it how annoying it's disappeared  

نمی توانم آن را پیدا کنم که چقدر آزار دهنده است ناپدید شد

i wanted to have my greta thunberg  moment you say but i can't  

می‌خواستم گرتا تونبرگم را داشته باشم لحظه‌ای که تو می‌گویی، اما

i'm sure it's here somewhere no it's not where  has it gone who has stolen my my greta thumburg

نمی‌توانم   مطمئن هستم که اینجا جایی است، نه آنجا نیست آن کسی که گرتا تامبورگ مرا دزدیده است،

i can't fight oh there it is  i found it i found it everyone  

نمی‌توانم بجنگم اوه آنجاست  آن را پیدا کردم همه را پیدا کردم

sergio how could you suggest  that i have haemorrhoids

سرجیو چطور می‌توانی پیشنهاد کنی که من هموروئید دارم

how dare you

چطور جرأت می‌کنی

yes exactly

بله دقیقاً

thank you greta

متشکرم

in a few moments we have mr steve here  we also have the sentence game we are  

گرتا چند لحظه دیگر ما آقای استیو را اینجا داریم  همچنین بازی جملاتی را داریم   که

talking about being persuasive and also i  will be sharing a little bit of sad news  

درباره متقاعدکننده بودن صحبت می‌کنیم و همچنین من کمی به اشتراک خواهم گذاشت از اخبار غم انگیز

from my garden also we will be taking a look  at something rather nice as well from my garden  

از باغ من نیز، ما نگاهی به چیزی نسبتاً خوب و همچنین از باغ من خواهیم داشت

all of that coming up a little bit  later on but now we'll have a break  

همه آن چیزهایی که کمی بعداً مطرح می شود، اما اکنون استراحت خواهیم داشت

whilst mr steve gets himself all lovely and  comfortable yes it is an excerpt from full  

در حالی که آقای استیو خودش را دوست داشتنی و راحت می کند بله این گزیده ای از کامل

english number 30 and then we will be back and  mr steve will be here as well don't go away

انگلیسی شماره 30 است و سپس ما برمی گردیم و آقای استیو نیز اینجا خواهد بود

it's funny how some english phrases have more than  one use here is a good example of this occurrence  

، خنده دار است که چگونه برخی از عبارات انگلیسی بیش از یک کاربرد دارند در اینجا مثال خوبی از این اتفاق است

the phrase take off can be used in many  ways you can take off something as in  

عبارت take خاموش را می توان به طرق مختلف مورد استفاده قرار داد می‌توانید چیزی را درآورید، همانطور که در

removing it to peel off something or to  remove one thing from another is to take off  

درآوردن آن برای کندن چیزی یا  جدا کردن یک چیز از چیز دیگر به معنای درآوردن است

you can take off the paint from an object such  as a door or wall you can take off your clothes  

می‌توانید رنگ را از روی یک شی مانند در یا دیوار بردارید و می‌توانید لباس‌های خود را درآورید

to remove something is to take off to mimic or  impersonate someone is to take off to copy the  

برای برداشتن چیزی بلند شدن برای تقلید یا جعل هویت شخصی به معنای برخاستن برای کپی کردن

mannerisms of a person such as their movements and  voice is to take off his take off of elvis presley  

رفتارهای یک فرد مانند حرکات و صدا است که از الویس پریسلی

was really convincing to delete something from  a list you will need to take off that item  

برداشته شود. این مورد

i had to take off the names of the absent students  to lift off from the ground in an aircraft is to  

که مجبور شدم نام دانش‌آموزان غایب را برداریم برای بلند شدن از زمین در هواپیما به این معنی

take off you take off in an airplane  the plane is ready to leave the ground  

است که    شما در هواپیما بلند شوید   هواپیما آماده ترک زمین است

can you please tell the passengers to prepare for  take off there is also take down which describes  

می‌توانید لطفاً به مسافران بگویید که برای  پرواز آماده شوند. همچنین حذف کردن وجود دارد

the action of making a written record of something  i will need to take down your name and address  

که   اقدام ایجاد یک رکورد کتبی از چیزی را توصیف می‌کند که باید نام و آدرس شما

take down can also mean dismantle to slowly  break something apart with care is to  

را حذف کنم   برداشتن پایین نیز می‌تواند به معنای از بین بردن به آرامی تجزیه کردن چیزی با

take down something we will have to take down  the tent tomorrow when the wind is not so strong  

احتیاط باشد.    چیزی که فردا زمانی که باد چندان قوی نیست باید چادر

to destroy a person's reputation with criticism  can be described as a takedown you defeat someone  

را از بین ببریم   برای از بین بردن آبروی یک فرد با انتقاد را می‌توان به عنوان حذفی توصیف کرد که شما کسی را شکست می‌دهید

by criticizing them a website that is removed  from the internet is a takedown the owners of  

با انتقاد از او وب‌سایتی که از اینترنت حذف می‌شود، حذف مالکان است.

the website were given a takedown notice  by the government even the word take can  

دولت به وب‌سایت اخطار حذف داده است، حتی کلمه take

be used in many ways to steal something  is take the way you view something is take  

می‌تواند به روش‌های زیادی برای سرقت چیزی استفاده شود.

what is your take on the situation in syria  to film a sequence that has been prepared in  

advance is a take you might have to do many  takes of something before you get it right  

پیشبرد کاری است که ممکن است مجبور شوید قبل از اینکه درست انجام دهید کارهای زیادی انجام دهید

let's go again with another take i hope we get  it right this time to transport something from  

بیایید دوباره با برداشت دیگری برویم، امیدوارم این بار درست انجام دهیم تا چیزی را از

one place to another is also take you can  take a person to the airport in your car  

یک مکان به مکان دیگر منتقل کنیم، همچنین می‌توانید یک نفر را به مکان دیگری ببرید. فرودگاه در ماشینتان

you can take some clothes out of the wardrobe  to take in is to give a home to someone you  

که می‌توانید مقداری لباس از کمد بیرون بیاورید  تا آن را بپوشانید، این است که خانه‌ای را به شخصی بدهید که

might take in a homeless person during the winter  months to relax or consider something for a while  

ممکن است در طول ماه‌های زمستان، یک فرد بی‌خانمان را برای استراحت یا فکر کردن به چیزی در نظر بگیرید. برای مدتی

or to process something is to take time it will  take time for you to recover from your injuries  

یا پردازش چیزی به این معناست که زمان می‌برد، بهبودی شما از آسیب‌هایتان زمان می‌برد

there are so many uses of the word take  it's true you can take my word for it

کاربردهای بسیار زیادی از کلمه برداشتن وجود دارد  درست است که می‌توانید حرف من را قبول

it's time now to take a look at another buzzword a  buzz word is a phrase or sentence that is popular  

کنید، اکنون وقت آن است که به واژه‌ای دیگر نگاهی بیندازید. کلمه buzz عبارت یا جمله ای است که

during a certain period of time or is commonly  used in general today's buzzword is controversy  

در یک بازه زمانی خاص محبوب است یا معمولاً به طور کلی استفاده

or controversy the word controversy is a noun  which means a row in a response or a negative  

reaction to something a strong reaction to  something such as someone's personal opinion or  

می شود. واکنش به چیزی مانند نظر شخصی یا

a provocative action his words caused controversy  throughout the world you can create controversy by  

اقدام تحریک‌آمیز سخنان او باعث ایجاد جنجال در سراسر جهان می‌شود. شما می‌توانید با

saying something inflammatory or provocative the  words used cause anger and outrage to speak in a  

گفتن چیزی تحریک‌آمیز یا تحریک‌آمیز بحث ایجاد کنید.

way that offends people a controversy usually  involves people with opposing views one group  

دیدگاه‌های مخالف، یک گروه

agrees or holds the same opinion whilst the  other group disagrees thus creating controversy  

موافق یا همان عقیده است در حالی که گروه دیگر مخالف است و در نتیجه اختلاف ایجاد

the occurrence of the controversy is described as  controversial a controversial plan a controversial  

می‌کند   وقوع جنجال به عنوان بحث برانگیز توصیف می‌شود یک طرح بحث‌برانگیز

idea a controversial film a controversial speech  controversial is the adjective form of controversy  

یک ایده بحث‌برانگیز یک فیلم بحث‌برانگیز یک سخنرانی بحث‌برانگیز  جنجالی شکل صفت جنجال است

the president has announced controversial  reforms to the health care service  

رئیس‌جمهور اعلام کرده است که اصلاحات بحث‌برانگیز در خدمات بهداشتی و درمانی انجام می‌شود.

the controversial thing creates controversy it  is controversial because one group objects while  

another accepts a person who causes controversy  is controversial he or she is a controversial  

فردی که باعث اختلاف نظر می شود بحث برانگیز است او شخصیتی بحث برانگیز

character the word controversy comes from the  latin word for turn around which refers to an  

است. کلمه مناقشه از کلمه لاتین به معنای چرخش می آید که به دیدگاه مخالف اشاره دارد

opposing view or the actual disagreement synonyms  of controversy include altercation disagreement  

یا مترادف های واقعی اختلاف نظر عبارتند از

dispute opposition quarrel wrangle the  overall disagreement over something in society  

مشاجره مخالفت در جامعه   را

can be described as controversy the  subject in question is controversial  

می توان به عنوان بحث و جدل توصیف کرد، موضوع مورد بحث بحث برانگیز است

life is full of surprises you never  really know what is around the corner  

زندگی پر از شگفتی است، شما هرگز واقعاً نمی دانید چه چیزی در گوشه و کنار است

life is unpredictable and quite often you  can find yourself being caught on the hop  

زندگی غیرقابل پیش بینی است و اغلب اوقات می توانید متوجه شوید که در حال گیر افتادن هستید

i love that expression to get caught on the  harp means to be caught unawares and unprepared  

من آن سابق را دوست دارم فشار برای گرفتار شدن بر روی چنگ به معنای غافل شدن و ناآماده شدن است،

if you are distracted by something you are  doing then it is possible to suddenly be caught  

اگر حواس‌تان به کاری که انجام می‌دهید پرت می‌شوید ، ممکن است ناگهان

on the hup you were caught off guard and  forced into a difficult situation by being  

روی هاپ گرفتار شوید و با ناآماده‌بودن این عبارت، مجبور شوید در موقعیتی دشوار قرار بگیرید.

unprepared this phrase is often used in british  english we can also say that a person who is busy  

اغلب در انگلیسی انگلیسی استفاده می‌شود، همچنین می‌توانیم بگوییم که فردی که مشغول

doing something is on the hop they are bustling  they are active they are actively doing something  

انجام کاری است، در حال شلوغی است ، فعال هستند، فعالانه در حال انجام کاری

they are on the hop another great phrase for  being unprepared is caught with your pants down  

هستند.

a person who has been put in a difficult  position by being unprepared for something  

فردی که به دلیل آماده نبودن برای چیزی در موقعیت دشواری قرار

has been caught with their pants down the regional  manager's visit caught us all with our pants down  

گرفته است   با شلوار پایین

the inquiry caught many  politicians with their pants down  

to be caught on the hop to be caught with your  pants down you were not ready for what happened  

گرفتار شده است. با شلوار پايين گير كردي، براي اتفاقي كه افتاد آماده نبودي،

for most of us it's just another  day in this crazy thing we call life

براي بيشتر ما فقط يك روز ديگه در اين چيز ديوانه‌اي است كه

and there it was one of my many full  english lessons on my youtube channel  

به آن زندگي مي‌گوييم. یکی از بسیاری از درس‌های انگلیسی کامل من در کانال یوتیوب من

and don't forget every week there  is a new english lesson being posted  

و فراموش نکنید هر هفته  یک درس انگلیسی جدید

on my youtube channel as well also we are here  live every sunday just like we are right now

در کانال یوتیوب من پست می‌شود   همچنین ما اینجا هستیم هر یکشنبه به صورت زنده، درست مثل اینکه الان

here he is hello hello everyone hello mr  duncan he is back everyone in the garden  

اینجا هستیم، سلام سلام همه سلام آقای دانکن او برگشته است همه در

it's hot it's sticky there is a well-known song by  noel coward all about how mad dogs and englishmen  

باغ هستند   گرم است، چسبنده است، آهنگ معروفی از نوئل کوارد وجود دارد که درباره این که چگونه سگ‌ها و انگلیسی‌های دیوانه

go out in the midday sun and we are out in the  sun at the moment it is the hottest day of the  

زیر آفتاب ظهر بیرون می‌روند و ما در حال حاضر زیر آفتاب هستیم. گرم‌ترین روز

year so far apparently 31 degrees in some places  i think it's about 30 here so to put that into  

سال   تا کنون، ظاهراً در بعضی جاها 31 درجه است من فکر می‌کنم اینجا حدود 30 است، بنابراین می‌توان گفت که در

some sort of perspective it's about as warm here  as it is in say malaysia and it feels just as  

اینجا تقریباً به همان اندازه گرم است که مثلاً در مالزی است و به همان اندازه   احساس

humid because we've been having a lot of rain um  over the last few weeks and now we've had the sun  

رطوبت دارد، زیرا ما در چند هفته گذشته باران زیادی می‌بارید و اکنون خورشید را داشتیم

all that water is evaporating and causing humid  conditions it's very hot and sticky particularly  

که آب تبخیر می‌شود و باعث ایجاد شرایط مرطوب می‌شود، بسیار گرم و چسبنده است، به‌خصوص

as mr duncan has set up a kind of tent yes here  so it feels like i'm inside a tent with the sun  

چون آقای دانکن نوعی چادر درست کرده است، بله، اینجا احساس می‌کند. مثل اینکه من داخل چادر هستم با خورشید

shining down so it's adding i think inside your  uh tent area here mr duncan rather than 30 degrees  

می‌درخشد، بنابراین دارد اضافه می‌کند، فکر می‌کنم در داخل منطقه چادر شما اینجا آقای دانکن به جای 30 درجه

it's near a sort of 36. i think well it's hard  it's a hot day i don't think there's any escaping  

، نزدیک به 36 درجه است. فکر می‌کنم خوب است، این یک روز گرم است، فکر نمی‌کنم هیچ راه فراری

the heat we could be indoors in the shade yes that  would be very nice but then but then we would be  

از گرمای ما وجود داشته باشد. در فضای داخلی در سایه بله ، خیلی خوب خواهد بود، اما پس از آن، ما

in my studio with all of the hot studio lights you  see what we need mr duncan is a fan yes and uh and  

در استودیوی من با همه چراغ‌های داغ استودیو خواهیم بود. می‌بینید آنچه ما نیاز داریم آقای دانکن یک فن است بله و اوه،

i don't mean the kind of fan that watches us every  week oh did you see what i did there mr duncan  

و  منظورم از آن نوع طرفداران نیست. که هر هفته ما را تماشا می کند اوه دیدی من آنجا چه کار کردم آقای

that was hilarious play on words a fan can i just  i've got an important message to pass explain  

دانکن   بازی خنده دار با کلمات بود یک طرفدار می توانم فقط یک پیام مهم دارم که باید منتقل کنم توضیح

that but never mind hello to math and physics who  says can you please say happy birthday to my niece  

دهید   اما مهم نیست به ریاضی و فیزیک سلام کنم که می گوید می توانید لطفاً به خواهرزاده ام بگو تولدت مبارک

arthur he would be he would d do you know your  niece would be a girl so so nice is a girl nephew  

آرتور او می شود آیا می دانی که خواهر زاده شما دختر می شود خیلی خوب است خواهرزاده ام

is a boy so maybe you mean a boy if it is a boy  its nephew if it is a girl it is niece so hello  

پسر است پس شاید منظور شما پسر باشد اگر پسر باشد خواهرزاده اش اگر دختر باشد این خواهرزاده است پس سلام

anyway and a happy birthday to arjun and thank  you also to maths and physics we need to say happy  

به هر حال و تولدت مبارک به ارجون و تشکر  از شما برای ریاضی و فیزیک ما باید

birthday for tuesday yeah to michael victorino  hello uh whose birthday is on the 20th that's  

برای سه شنبه تولدت مبارک   بله به مایکل ویکتورینو سلام آه که تولد او در بیستمین سال است،

incredible which i think it's the 18th today so  if i got that right it's your birthday on tuesday  

باورنکردنی است که فکر می کنم امروز هجدهمین سال است، بنابراین اگر درست متوجه شده باشم، تولد شما در روز سه شنبه است

so happy birthday to you as well michael wow and  we've got new people watching today i was going to  

پس تولد شما نیز مبارک مایکل واو و ما امروز افراد جدیدی داریم که تماشا می‌کنند،

explain the difference between fan and fan yes so  there are two different types of fan yes there is  

می‌خواستم   تفاوت بین پنکه و پنکه را توضیح دهم بله، بنابراین دو نوع پنکه وجود دارد بله،

the noun which is the item which we often use for  keeping cool a fan to blow cold air over us yes  

اسمی وجود دارد که اغلب برای خنک نگه داشتن پنکه برای دمیدن هوای سرد از آن استفاده می‌کنیم. بیش از ما بله

or also fan also a noun means a person who is  very fond or enjoys a certain type of thing  

یا همچنین طرفدار، همچنین یک اسم به معنای شخصی است که خیلی دوست دارد یا از نوع خاصی لذت می‌برد

or maybe a certain type of person who performs  maybe a certain type of music band perhaps you are  

یا شاید نوع خاصی از شخص که اجرا می‌کند شاید نوع خاصی از گروه موسیقی را اجرا می‌کند، شاید شما

into k-pop oh you're always talking about k-pop  mr duncan well would you say that some of you out  

به کی‌پاپ علاقه‌مند هستید، اوه که هستید. همیشه در مورد کی پاپ صحبت می کنید آقای دانکن خوب آیا می گویید که برخی از شما

there watching are fans of mr duncan are you a fan  and i don't mean only fans because we're not on  

طرفداران آقای دانکن را تماشا می کنید آیا شما طرفدار هستید و منظور من فقط طرفداران نیست زیرا ما در آنجا نیستیم.

there can i just say right now that that neither  mr steve or myself we are not on only fans that is  

که نه آقای استیو و نه من نیستیم نه فقط در مورد طرفداران این

a very different thing altogether what is that mr  duncan i've never heard of that i can't even talk  

چیز کاملاً متفاوت است، آقای دانکن من هرگز در مورد آن چیزی نشنیده ام که حتی نمی توانم در

about it okay ada antonio if you're still here ada  if i pronounce your name correctly which i doubt  

مورد آن صحبت کنم، خوب آدا آنتونیو اگر هنوز اینجا هستید، اگر نام شما را به درستی تلفظ کنم که شک دارم

so apologies for that your first time  on here today oh ada anton antonio aida  

پس از اینکه برای اولین بار امروز در اینجا حضور داشتید پوزش می طلبم، آدا آنتون آنتونیو آیدا

or eda uh so welcome welcome to mr duncan's  channel and please check out all his  

یا ایدا، پس به کانال آقای دانکن خوش آمدید و لطفاً همه

nearly coming up to a thousand videos did  you say you have on there now i have around  

نزدیک به هزار ویدیوی او را بررسی کنید.

a thousand videos but that is that of course  that's including the live streams that i've done  

هزاران ویدیو، اما این البته شامل پخش‌های زنده    در

over the past five years last week it was the  anniversary of of my first ever live stream uh  

پنج سال گذشته است که هفته گذشته سالگرد اولین پخش زنده من بود آه

would you like to see a little bit of it  steve go on so here i am looking nervous  

دوست دارید کمی از آن را ببینید استیو ادامه دهد بنابراین من عصبی به نظر می‌رسم

there's no sound so we can carry on talking but  there there i am there is a very nervous looking  

هیچ صدایی وجود ندارد تا بتوانیم به صحبت کردن ادامه دهیم، اما من آنجا هستم یک ظاهر بسیار عصبی به نظر می‌رسد.

mr duncan that's me five years ago five years ago  you haven't aged a bit mr duncan i wish i really  

wish and at that stage you hadn't got your smiley  face t-shirt no well i i had it but i didn't wear  

و در آن مرحله شما تی شرت صورتک تو را خوب نگرفتم، من آن را داشتم اما نپوشیدم،

it you weren't wearing it which of course became  a fixture later on and i would like to say if you  

شما آن را نپوشیدید که البته بعداً تبدیل به یک لباس ثابت شد و می‌خواهم بگویم

haven't you've probably oh yes you've you've  got your like tick your like um what would you  

اگر ندارید، احتمالاً اوه بله، شما باید لایک خود را علامت بزنید. اوم چه می

say that was on on your hat a reminder to people  to like anything that you liked today in today's  

گویید که روی کلاه شما بود، به مردم یادآوری می کند که هر چیزی را که امروز دوست دارید در درس امروز دوست داشته باشند،

lesson please tick the like button it really  does help mr duncan yes to go further and wider  

لطفاً دکمه لایک را علامت بزنید، واقعاً به آقای دانکن کمک می کند بله برای رفتن بیشتر و گسترده تر

in the youtube world yes although although we  are facing a strange time at the moment because  

در دنیای یوتیوب بله، اگرچه ما در حال حاضر با زمان عجیبی روبرو هستیم زیرا

during the summer months on youtube many people  stop watching not just me but generally because  

در طول ماه های تابستان در یوتیوب، بسیاری از افراد نه فقط من را تماشا نمی کنند، بلکه عموماً به این دلیل

when the the nice weather comes people don't sit  in front of their their screens they go out and  

وقتی هوای خوب فرا می رسد، مردم نمی نشینند  جلوی صفحه‌هایشان بیرون می‌روند و

do things so i do understand that but if you are  a fan please give me a lovely like those likes  

کارهایی انجام می‌دهند، بنابراین من این را می‌دانم، اما اگر طرفدار هستید، لطفاً به من یک لایک دوست‌داشتنی بدهید

do actually help you might not realize it but  this is actually a very important thing if you  

در واقع کمک کنید ممکن است متوجه آن نشوید، اما این در واقع یک چیز بسیار مهم است اگر

give me a nice big thumbs up today but beatrice  has said that it's belarussia's birthday oh okay  

به من بدهید. امروز خیلی خوب است اما بیتر ice  گفته است که تولد بلاروس است، اوه خوب

then is that today yesterday i know it's sometime  in july it's today belarusian is it really claudia  

پس امروز دیروز می دانم که زمانی در ژوئیه است، امروز است آیا واقعاً کلودیا

or claudia claudia it is your birthday yes it  is today happy birthday i suppose that deserves  

یا کلودیا کلودیا تولد شماست بله ، امروز تولدت مبارک است، فکر می کنم سزاوار

a round of applause it definitely does and  to everyone celebrating their birthday today

یک دور تشویق است که قطعاً انجام می دهد و برای همه کسانی که امروز تولدشان را جشن

i'm getting very excited i know birthday's all  over the place it's it's it's not yours yet is  

می گیرند، بسیار هیجان زده می شوم، می دانم تولد همه جاست، این است که مال تو نیست، هنوز

it mr duncan it is month it is month yeah next  month it is my birthday next month well i noticed  

است   آقای دانکن ماه است، ماه است، بله، ماه آینده، ماه آینده تولد من است، خوب متوجه شدم

that you were talking about persuasion  or persuading yes is that correct yes um  

که شما در مورد متقاعد کردن صحبت می‌کردید یا متقاعد کردن بله درست است بله،

i only noticed that because i was looking  at the live chat good and people were making  

من فقط متوجه شدم که چون به چت زنده خوب نگاه می‌کردم و مردم در حال ساختن بودند

uh oh thank you sergio who's clicked the  like button 20 times well only once counts  

اوه اوه متشکرم سرجیو که دکمه لایک را 20 بار خوب کلیک کرد فقط یک بار حساب می‌شود

i mean despite yeah well sergio was talking  about haemorrhoids earlier wasn't he he was  

. خوب سرجیو قبلاً در مورد بواسیر صحبت می کرد، نه او بود،

he was suggesting he was suggesting that i have  them and can i just say i do not have haemorrhoids  

او پیشنهاد می کرد که من آنها را دارم و می توانم فقط بگویم که من هموروئید ندارم.

someone else does but it's definitely not me  anyway it comes with age it comes with age and  

یکی دیگر این کار را انجام می‌دهد، اما قطعاً من نیستم، به هر حال، با افزایش سن، با افزایش سن به وجود می‌آید، و

obviously it takes one to know one that's as they  say so i'm suggesting that sergio knows all about  

بدیهی است که باید یکی را بداند که آن‌ها می‌گویند، بنابراین من پیشنهاد می‌کنم که سرجیو همه چیز را درباره هموروئید بداند

haemorrhoids as well there are no real treatments  as i've discovered um maybe surgery but that uh  

و همچنین هیچ درمان واقعی وجود ندارد . من متوجه شدم ممکن است جراحی انجام شود، اما اوه

doctors don't really want you to go down that  route why are you whispering by the way um  

پزشکان واقعاً نمی‌خواهند که شما آن مسیر را طی کنید، چرا زمزمه می‌کنید

well because i don't want the neighbours to know  what i've got always so yes don't worry about it  

، خب چون من نمی‌خواهم همسایه‌ها بدانند که من همیشه چه چیزی دارم، بنابراین بله نگران آن

it's just between us i'm gonna shout it to  everyone now hello neighbours haemorrhoids  

باشید   این فقط بین ما است، من آن را برای  همه فریاد خواهم زد، سلام همسایه‌ها هموروئید

well i mean they can probably guess because i mean  most men well i don't know about women as well but  

خوب منظورم این است که آنها احتمالاً می‌توانند حدس بزنند زیرا منظورم این است که  بیشتر مردها در مورد زنان نیز نمی‌دانم، اما

well women i think women get haemorrhoids they  do from pregnancy i think yeah um but i think  

خوب زنان فکر می‌کنم زنان هموروئید می‌گیرند. از بارداری انجام دهید، فکر می‌کنم بله، اما فکر می‌کنم

most people over a certain age probably have them  i don't know i don't know the stats yes okay short  

بیشتر افراد بالای یک سن خاص احتمالاً آنها را دارند نمی‌دانم آمار را نمی‌دانم بله خوب است کوتاه

for statistics it's not the sort of thing you tend  to keep in your mind um you know what i'm going to  

برای آمار، این چیزی نیست که شما تمایل دارید  در ذهن خود نگه دارید. شما می دانید که

do today i'm going to research all of all of the  statistics of people who suffer from haemorrhoids  

من امروز قرار است چه کار کنم به تحقیق در مورد همه آمار افرادی که از بواسیر رنج می‌برند

that's it well um not normally the sort of  thing you do so persuading you were talking  

این است که معمولاً آن چیزی نیست که در

about persuading yes is that the theme for today  it is so interesting two ways of defining that  

مورد متقاعد کردن بله صحبت می‌کردید این است که موضوع امروز بسیار جالب است دو روش برای تعریف آن

persuade someone which is which is the active  thing so you are trying to persuade someone and of  

کسی را متقاعد کنید که همان چیزی است که فعال است، بنابراین شما سعی می‌کنید کسی را متقاعد کنید و

course you can be on the receiving end and you are  being persuaded right so maybe for example maybe  

البته می‌توانید طرف مقابل باشید و درست متقاعد می‌شوید، بنابراین شاید مثلاً

i want you to come with me to a party but  you don't want to go because you're tired  

من می‌خواهم با من به مهمانی بیایید، اما نمی‌توانید نمی‌خواهم بروم چون خسته

and you've been working in the garden all day and  so he doesn't so i have to try and persuade mr  

هستی و تمام روز را در باغ کار می‌کنی و او این کار را نمی‌کند، پس من باید سعی کنم آقای استیو را متقاعد

steve to go to the party i have to persuade him  somehow so i am the active person trying to get  

کنم که به مهمانی برود و باید او را به نحوی متقاعد کنم. فرد فعالی که سعی می کند

mr steve to change his mind and uh and do i i  thought you were getting i thought we were going  

آقای استیو نظرش را تغییر دهد و اوه و آیا من فکر می کردم که شما می گیرید فکر می کردم

to do a role play i i i tell you something  i know one thing steve you are very easily  

می خواهیم نقشی را انجام دهیم. من چیزی به شما می گویم.

persuaded that is true a role play by the way a  role play that's when two people act something out  

اتفاقا بازی کن یک نقش‌بازی زمانی است که دو نفر کاری را

pretend to do something so if you were to try  and i mean we're not going to a party mr duncan  

انجام می‌دهند   وانمود می‌کنند که کاری را انجام می‌دهند، بنابراین اگر می‌خواهید تلاش کنید و منظورم این است که ما به یک مهمانی نمی‌رویم، آقای دانکن

hasn't been invited to a party no no surprise  there uh but assuming that uh no uh so if it's a  

به مهمانی دعوت نشده است، جای تعجب نیست، اما با این فرض که اوه نه، پس اگر این

make-believe party and you are trying to persuade  me or show others how you might persuade me  

یک مهمانی ساختگی است و شما سعی می کنید من را متقاعد کنید یا به دیگران نشان دهید که چگونه می توانید من را متقاعد کنید.

that would be a role play yes wouldn't it we  would be pretending so yes any situation where  

two people or more than two people are pretending  to do something they are acting out a situation  

دو نفر وانمود می‌کنند که کاری را انجام می‌دهند که در موقعیتی قرار می‌گیرند

that you might come across in everyday life so  that is role playing is it the same as manipulate  

که ممکن است در زندگی روزمره با آن برخورد کنید، بنابراین این همان نقش آفرینی است که همان دستکاری است

yes uh says now myori yes let's not let's not  get the pronunciation let's not do that again

بله اوه می‌گوید اکنون بله، اجازه ندهیم تلفظ را دریافت نکنیم، دوباره آن را انجام ندهیم.

i don't know there's there's my aura and there's  my ori oh okay that's not the people that's the  

نمی‌دانم هاله‌ی من وجود دارد و اوی من وجود دارد، اوه، اوه، این افراد نیستند، این

people let's not do that again no it did take  up a lot of time last week i got a thumbs up  

افراد هستند، اجازه دهید این کار را دوباره انجام ندهیم، نه، هفته گذشته زمان زیادی

there so we must have done it right thank you  thank you um i was about to say something then  

را به خود اختصاص داد. درست است متشکرم  متشکرم اوم من بودم می‌خواهم چیزی بگویم،

i know what was it yes if if you are persuading  someone to do something it could be described as  

پس می‌دانم اگر کسی را متقاعد می‌کنید که کاری را انجام دهد، می‌توانست آن را به‌عنوان

manipulation because you are trying to change that  person in some way so even if it's a small thing  

دستکاری توصیف کند، زیرا می‌خواهید آن شخص را به نحوی تغییر دهید، حتی اگر این یک چیز کوچک باشد،

like what we just talked about so i want to  persuade steve to come to the party so even that  

مانند چیزی که در مورد آن صحبت کردیم. بنابراین من می‌خواهم استیو را متقاعد کنم که به مهمانی بیاید، بنابراین حتی

i suppose in a certain way could be described as  manipulation you are manipulating you are trying  

فکر می‌کنم به روشی خاص می‌توان آن را به‌عنوان یک دستکاری که در حال دستکاری شما هستید توصیف کرد که

to change something so persuade to to varying  degrees i suppose it depends what you are trying  

سعی می‌کنید چیزی را به درجات مختلف تغییر دهید.

to persuade the person to do yes i think when  you use the word manipulation which is a form of  

فردی که باید بله را انجام دهد، فکر می‌کنم وقتی از کلمه دستکاری استفاده می‌کنید که نوعی

persuasion i think normally you would associate  that with somebody trying to persuade you to do  

متقاعد کردن است، فکر می‌کنم معمولاً این را با کسی مرتبط می‌دانید که تلاش می‌کند شما را متقاعد به انجام

something that you don't want to do yes or that  could be detrimental or not beneficial to you yes  

کاری کند که شما نمی‌خواهید انجام دهید بله یا می‌تواند مضر باشد یا برای شما مفید نیست بله

so if someone's trying to manipulate you that's  usually got a negative connotation to it so  

بنابراین اگر کسی سعی می کند شما را دستکاری کند، معمولاً معنای منفی آن دارد، بنابراین

that's right they might be persuading you to try  and move all your investments into some kind of  

ممکن است شما را متقاعد کنند که تلاش کنید و تمام سرمایه گذاری های خود را در به نوعی

risky uh company's shares okay you sound so sure  of that yes because that would be they were trying  

سهام شرکت خطرناک است، خیلی مطمئن به نظر می‌رسی که بله، زیرا آنها سعی

to manipulate you into doing that because  then they were going to sell all the shares  

می‌کردند شما را در انجام این کار دستکاری کنند، زیرا پس از آن می‌خواستند همه سهام را بفروشند

and then you'd lose money or something like that  or somebody might be manipulating you emotionally  

و سپس شما پول یا چیزی شبیه آن را از دست می‌دهید. یا ممکن است کسی شما را از نظر عاطفی دستکاری کند

that happen relationships yes that's a good point  in relationships abusive relationships quite often  

که اتفاق می‌افتد روابط بله این نکته خوبی است در روابط روابط توهین‌آمیز

there is a certain amount of manipulation  maybe one person is using maybe threats  

اغلب   مقدار مشخصی دستکاری وجود دارد شاید یک نفر در حال استفاده از شاید تهدید

or some sort of mental cruelty to another  person in the relationship so so yes you  

یا نوعی ظلم ذهنی به شخص  دیگری در رابطه است، بنابراین بله شما

might go from persuasion to something far  more serious like manipulation so it can  

ممکن است از متقاعدسازی به چیزی بسیار جدی‌تر مانند دستکاری بروید، بنابراین می‌تواند

happen also in relationships you are right good  one we're not on about us by the way oh no no  

در روابط نیز اتفاق بیفتد، شما درست می‌گویید، خوب می‌گویید، اوه نه نه

but yes sometimes and of course people discuss  this don't they when people are in relationships  

اما بله گاهی اوقات بله و البته مردم درباره این موضوع بحث می‌کنند. وقتی افراد در

it's sometimes the lines get blurred it's  difficult to tell whether you're being  

رابطه هستند   گاهی اوقات خطوط تار می‌شوند، تشخیص اینکه آیا شما

persuaded or manipulated in a bad way because  you can't see what's bad and what's good anymore  

متقاعد می‌شوید یا به طرز بدی دستکاری می‌شوید، دشوار است، زیرا شما دیگر نمی توانید ببینید چه چیز بد و چه چیز خوب است

you probably don't feel good about it but people  from the outside can look in and say well i think  

احتمالاً در مورد آن احساس خوبی ندارید، اما افراد از بیرون می توانند به داخل نگاه کنند و خوب بگویند من فکر می

that particular person's manipulating that that  other person in the relationship and it's not  

کنم   آن شخص خاص در حال دستکاری آن شخص دیگری در رابطه است و این

good for them um sales in the how can i make  yeah well i mentioned this briefly earlier yes  

برای آنها خوب نیست  um sales in the How can I

well i'm in sales i've mentioned that before  lots of people do sales and obviously the prime  

focus for a sales person is to try and  persuade the customer to purchase your products  

محصولات خود را

over a competitor's products so and from my point  of view i mean you will get different sales people  

بر روی محصولات رقیب بخرید، بنابراین و از دیدگاه من، منظورم این است که

selling different things and i've always been  lucky in that for me to sell something i need  

فروشندگان مختلف چیزهای مختلفی را می فروشند و من همیشه خوش شانس بوده ام که چیزی را بفروشم

to believe in the product that i'm selling  and i've been lucky in that the products  

که به آن نیاز دارم. فروش و من خوش‌شانس بوده‌ام که محصولات

and the companies that i've always worked for  i've believed in the products and i know that  

و شرکت‌هایی که همیشه برای آنها کار کرده‌ام، به محصولات اعتقاد داشته‌ام و می‌دانم که

if i'm trying to persuade somebody to  buy that product it is in fact better  

اگر بخواهم کسی را متقاعد کنم آن محصول را بخرد، در واقع بهتر

than the competitors i can't imagine must be  very difficult to try and sell something when  

از آن است. را رقبایی که نمی‌توانم تصورش را بکنم باید بسیار سخت باشد که سعی کنید چیزی را بفروشید، وقتی

you know that your product isn't as good as  the competitors so i mean usually you have some  

می‌دانید که محصول شما به خوبی رقبا نیست، بنابراین منظورم این است که معمولاً

positive point about your product it's not  normally all negative and of course in a way you  

نکات مثبتی در مورد محصول خود دارید که معمولاً منفی نیست و البته در روشی که

could be said to be manipulate because if you know  there's something that's not so good about your  

می‌توان گفت شما را دستکاری می‌کنید، زیرا اگر می‌دانید چیزی وجود دارد که در مورد

product you might not mention that very much you  might just talk about the things that are good and  

محصول شما خوب نیست، ممکن است آن را زیاد ذکر نکنید، ممکن است فقط در مورد چیزهایی که خوب هستند صحبت کنید و چیزهایی را که خوب

not mention the things that aren't or only mention  them very briefly so as to sort of in a way you  

نیستند یا فقط ذکر نکنید. آن‌ها را خیلی کوتاه ذکر کنید تا به نحوی نشان دهید که شما

are manipulating in a way well all sales all  sales i don't think there is any type of selling  

به‌خوبی همه فروش‌ها

that doesn't involve some type of persuasion  or maybe in some cases manipulation you are  

را دستکاری می‌کنید.

saying things using words in a certain way quite  often we will use scare tactics you might use  

با استفاده از کلمات به روشی خاص می‌گوییم اغلب ما از تاکتیک‌های ترساندن استفاده می‌کنیم که ممکن است از

something in your sales technique that  will make a person feel worried or afraid  

چیزی در تکنیک فروش خود استفاده کنید که باعث می‌شود فرد احساس نگرانی یا ترس

so that is another thing you see so it is  another way of persuading someone by using  

کند. روش او برای متقاعد کردن کسی با استفاده از

fear scarcity scarcity is is a is a tactic  often used in sales and we see this a lot on  

ترس کمبود کمبود یک تاکتیک است که اغلب در فروش استفاده می‌شود و ما این را

the television with shopping channels they use  scarcity as a means to make you feel as though  

در تلویزیون با کانال‌های خرید زیاد می‌بینیم که از کمبود به عنوان وسیله‌ای استفاده می‌کنند تا به شما این احساس

you need to buy something because that product  is going to sell out soon and you might miss out  

را بدهند که می‌خواهید چیزی بخرید زیرا آن محصول به زودی فروخته می‌شود و ممکن است آن را از دست بدهید

so if something is scarce if the thing is scarce  it means it is in short supply so get it now  

بنابراین اگر چیزی کمیاب است اگر آن چیز کمیاب است به این معنی است که کمبود دارد پس همین الان آن را تهیه

you must buy it now because there will be  nothing left yes buy it now so they are creating  

کنید   باید همین الان آن را بخرید زیرا چیزی باقی نمی‌ماند بله همین الان بخرید. آنها در حال ایجاد

an element of fear or worry or even panic this is  prevalent it's everywhere in all walks of life and  

عنصری از ترس یا نگرانی یا حتی وحشت هستند، این رواج دارد، همه جا در همه جنبه‌های زندگی

there's there's a name attack there's a there's  an acronym fomo okay f-o-m-o oh i see i i was  

وجود دارد و   یک حمله به نام وجود دارد، یک  مخفف fomo وجود دارد، اوکی f-o-m-o اوه می‌بینم،

going to say i've been called that a few times but  that's that's that's another thing all together  

می‌خواستم   بگم که من اینطور نامیده شده‌ام چند بار اما این همه چیز دیگری است

yes this is f-o-m-o and it stands for fear of  missing out and it's a technique that is used  

بله این f-o-m-o است و از ترس از دست دادن می‌آید و این تکنیکی است که

in all areas of sales quite a lot they get you  to feel as though you need to buy that product  

در همه زمینه‌های فروش استفاده می‌شود. محصول کلاهی

because everyone else is and if you don't  get it you might miss out and you worry  

چون همه افراد دیگر هستند و اگر شما آن را دریافت نکنید، ممکن است از دست بدهید و نگران باشید

about this happens a lot in the stock  market yes with you know people people  

در مورد این اتفاق در بازار  سهام زیاد می‌افتد، بله، با افرادی که می‌شناسید

it's often said that people uh average people  who don't know much about investing will tend to  

مردم   اغلب گفته می‌شود که افراد متوسطی که چیز زیادی نمی‌دانند در مورد سرمایه‌گذاری تمایل به

buy as the markets are at a peak i'm getting the  feeling that steve's been watching videos about  

خرید دارد زیرا بازارها در اوج هستند، من این احساس را دارم که استیو در حال تماشای ویدیوهایی در

the people tend to buy so they call the so the  average members of the public will tend to buy  

مورد افرادی است که تمایل به خرید دارند، بنابراین افراد به طور متوسط ​​به خرید

shares and assets as it's at uh when it's at this  high point because they think they've got to buy  

سهام و دارایی‌ها می‌گویند. وقتی در این نقطه اوج است چون فکر می‌کنند باید

it then otherwise they'll miss out it's called  fomo meanwhile all that all the clever people  

آن را بخرند، در غیر این صورت از دست می‌دهند، به آن فومو می‌گویند، در همین حال تمام چیزهایی که همه افراد باهوش

have sold there is you buy it a high okay and then  it crashes down and you and you miss out uh but  

آنجا فروخته‌اند این است که شما آن را با قیمت بالایی خریداری می‌کنید و سپس خراب می‌شود. و شما و شما چیزی را از دست داده اید، اما

yes fomo is used a lot this is english by the way  we're teaching not not not stocks and shares fear  

بله، فومو زیاد استفاده می شود، به هر حال، این انگلیسی است. ما آموزش می دهیم نه نه سهام و ترس را به اشتراک می گذاریم   از

of missing out but it's not just that it's it's  that it's it's if you watch shopping channels  

از دست دادن فرصت، اما فقط به این دلیل نیست که اگر کانال های خرید را تماشا می کنید، اینطور نیست.

they always have the same pattern they've got this  product we only have limited numbers of them or  

همیشه همین را داشته باشید الگوی آن‌ها این محصول را دارند، ما فقط تعداد محدودی از آنها داریم یا

there's many of you on the phone now it's that  oh it's missing out what must be a good product  

تعداد زیادی از شما در حال حاضر با تلفن تماس می‌گیرید، این است که اوه، چیزی را از دست می‌دهد که باید محصول خوبی باشد

if everyone's buying it it must be good i better  get it fomo fear of missing out yes that's a good  

اگر همه آن را می‌خرند، باید خوب باشد، بهتر است آن را دریافت کنم از دست دادن بله این یکی خوب است

one i like that one so persuasion you're not a  fomo why are you missing i'm not a i'm not a fomo  

من آن یکی را دوست دارم بنابراین متقاعد کردن که شما یک فومو نیستید چرا از دست می‌دهید من یک فومو نیستم

although you're not you're  not far off you're not far off  

اگرچه شما نیستید، شما خیلی دور نیستید خاموش

so if you are easily persuaded a person quite  often this is seen as a negative thing if you  

بنابراین اگر شما به راحتی فردی را متقاعد می کنید اغلب اگر به راحتی متقاعد شوید این یک چیز منفی تلقی می شود، اگر

are easily persuaded we might describe a person as  having weak character or or not a strong character  

به راحتی متقاعد شوید ممکن است فردی را به عنوان شخصیت ضعیف یا شخصیت قوی

if you are easily persuaded so it can happen uh i  was asked about a phrase gaslight yes gaslighting  

توصیف کنیم . در مورد عبارتی پرسیده شد، بله، روشن کردن گاز

is a form of persuasion it is also a form  of i suppose you would call it mental mental  

نوعی متقاعد کردن است، همچنین نوعی ترغیب است، فکر می‌کنم شما آن را دستکاری ذهنی ذهنی

manipulation where you are trying to get a person  to doubt their own sanity or the the things that  

می‌نامید، جایی که می‌خواهید کسی را وادار کنید به سلامت عقل خود یا چیزهایی که می‌داند درست هستند شک

they know to be true so that is a very different  thing altogether but it is a form of persuasion  

کند. بنابراین این یک چیز کاملاً متفاوت است ب این نوعی متقاعد کردن است

and it does happen quite often in relationships  in politics as well so maybe a politician will try  

و اغلب در روابط  در سیاست نیز اتفاق می افتد، بنابراین شاید یک سیاستمدار سعی

to make you believe that you are being misled or  maybe the things you believe are not really true  

کند   شما را وادار کند که گمراه شوید یا شاید چیزهایی که معتقدید واقعاً درست نباشند

when in fact you might be the one who is right  so gaslighting is something it is a it is a type  

در حالی که در واقع ممکن است شما چنین باشید. کسی که درست می‌گوید، پس نور گاز چیزی است، یک

of abuse you might say nitram says do have you  heard of the sales technique called anchoring and  

نوع سوءاستفاده است، ممکن است بگویید نیترام می‌گوید آیا درباره تکنیک فروش به نام لنگر انداختن

now i haven't heard of that i wonder if that's  similar to hook so getting someone on the hook  

چیزی شنیده‌اید و اکنون من چیزی نشنیده‌ام، نمی‌دانم که آیا این روش شبیه به هوک است یا نه. یک نفر را سر

or getting someone in place and making sure  that they they are then then your your customer  

جای خود قرار دهید   یا شخصی را در جای خود قرار دهید و مطمئن شوید که او همان مشتری شماست

it's very difficult for them to say no maybe  because you you you manipulate them with a series  

نه گفتن برای آنها بسیار دشوار است، شاید چون شما او را با یک

of questions which uh um and i've noticed this  tech technique quite a lot in sales well you ask  

سری سؤال دستکاری می کنید که اوهوم و من متوجه شده ام. این تکنیک تکنیکی در فروش بسیار زیاد است که

you ask a series of questions you almost get them  to answer the questions for you yes in a way that  

شما می‌پرسید   یک سری سؤال می‌پرسید و تقریباً آنها را به سؤالات شما پاسخ می‌دهید به نحوی که

makes it impossible for them to say no to that  product they're almost they're almost agreeing  

نه گفتن به آن محصول را غیرممکن می‌کند. شما تقریباً موافقت می‌کنید

to have the product because of the way they  ask the question so maybe that's it maybe it's  

محصول را به دلیل روشی که سؤال می‌پرسند، داشته باشید، بنابراین شاید این سؤال

i mean if you anchor a ship it means it's stable  it can't move so maybe it's to do with maybe you  

باشد  منظورم این است که اگر کشتی را لنگر بیندازید به این معنی است که پایدار است  نمی‌تواند حرکت کند، بنابراین شاید به این موضوع مربوط می‌شود که شاید شما

can explain that to us nitram but it sounds  very much like you say you've hooked them  

می‌توانید توضیح دهید که برای ما nitram اما به نظر می رسد بسیار شبیه شما باشد که می گویید آنها

in to all the benefits of that product and  it's very difficult for them to break free  

را   به تمام مزایای آن محصول متصل کرده اید و برای آنها بسیار دشوار است

of of that of that product and therefore they'll  probably buy it imagine fishing so you are fishing  

که از آن محصول خلاص شوند و بنابراین احتمالاً آن را می خرند که ماهیگیری را تصور کنید. شما در حال ماهیگیری

you see you will use a hook to catch the fish so  sales is very similar it's a little bit like you  

هستید   می بینید که از یک قلاب برای صید ماهی استفاده می کنید، بنابراین فروش بسیار مشابه است، کمی شبیه به این است

have to put some some bait something to attract  the customer and then when you have them you can

که باید مقداری طعمه برای جذب مشتری قرار دهید و سپس وقتی آنها را دارید می

it's a little bit like fishing so so yes you  you can say you you are you are you've got your  

توانید کمی شبیه ماهیگیری باشد. بنابراین بله، شما می توانید بگویید که شما هستید، شما هستید،

your customer on the hook you've got them you've  got them where you want them and now you can reel  

مشتری خود را جذب کرده اید، آنها را به دست آورده اید، آنها را به جایی که می خواهید رسیده اید و اکنون می توانید

them in because you've you've almost made the  sale so it's it's interesting that sergio says  

آنها را به چرخش درآورید، زیرا شما به آنها رسیده اید. تقریباً فروش را انجام داده است، بنابراین جالب است که سرجیو می گوید

he he finds it quite easy to persuade  himself to having a couple of vodkas  

he he fi متقاعد کردن خود به خوردن چند ودکا بسیار آسان است،

do you have to look in the mirror and sell that  to yourself all i can say is i don't think there  

آیا باید در آینه نگاه کنید و آن را به خودتان بفروشید، تنها چیزی که می‌توانم بگویم این است که فکر نمی‌کنم

is much persuasion needed to be honest and  thank you for the comments about the garden  

متقاعد کردن زیادی برای صادق بودن وجود داشته باشد و از نظرات شما متشکرم در مورد باغ

uh jamila i have been working hard not today  because it's too hot in fact it's very quiet  

اوه جمیلا من امروز سخت کار نمی‌کنم چون خیلی گرم است در واقع خیلی ساکت است

let's not tempt fate no don't reward don't  say anything touch wood uh it's very quiet  

بیایید سرنوشت را وسوسه نکنیم نه جایزه نده چیزی نگو چوب را لمس کن خیلی ساکت است

because i think all the neighbours are indoors  okay um don't tame fate but then just carry on  

چون فکر می‌کنم همه همسایه‌ها در داخل خانه هستند خوب است اوم، سرنوشت را اهلی نکن، اما فقط ادامه بده   خوب بگو،

saying it well i was just explaining because it's  too hot to be out in the garden yes so therefore  

من فقط توضیح دادم زیرا برای بیرون بودن در باغ خیلی گرم است بله، بنابراین

everyone is indoors mad dogs and englishmen  go out in the midday sun and that's why we're  

همه در داخل خانه هستند، سگ‌های دیوانه و انگلیسی‌ها زیر آفتاب ظهر بیرون می‌روند و به همین دلیل است که ما

outside because we're both you see we are  both mad english men and some might say mad  

بیرون چون هر دوی ما هستیم، می‌بینی که هر دو مرد انگلیسی دیوانه‌ایم و برخی ممکن

dogs as well at the same time oh by the way steve  did something this week didn't you you you've  

است در همان زمان بگویند سگ‌های دیوانه، اتفاقاً استیو کاری این هفته انجام داد، مگه شما

started going back on the road yes yes so things  are slowly getting back to normal tomorrow we have  

شروع به برگشتن به جاده کردید بله بله، پس همه چیز کم کم به حالت n برمی گردد فردای عادی ما

freedom day that's what they could that's what  they're calling it that's what that's what they're  

روز آزادی داریم، این چیزی است که آنها می‌توانستند، این همان چیزی است که به آن می‌گویند این همان چیزی است

calling it but it doesn't appear as if all of  those freedoms are going to be given over easily  

که می‌گویند اما به نظر نمی‌رسد که همه آن آزادی‌ها به راحتی داده می‌شوند

so but i'm hoping to do a live stream tomorrow  hopefully from the centre of much wenlock i will  

پس اما من هستم به امید اینکه فردا یک پخش زنده انجام دهم امیدوارم از مرکز بسیاری از wenlockها

see what happens there because it just depends  on what the rules are so maybe you'll go too  

ببینم آنجا چه اتفاقی می‌افتد، زیرا این فقط به قوانین بستگی دارد، بنابراین شاید

much wedlock tomorrow and the people will be  just ecstatic they will be happy and they'll be  

فردا خیلی  ازدواج کنید و مردم خوشحال شوند  و آن‌ها

parties in the streets there will be hugging and  kissing and rolling around on the floor together  

مهمانی‌هایی در خیابان‌ها خواهند داشت، بغل کردن، بوسیدن و غلت زدن روی زمین با هم وجود خواهد داشت،

just like just like it used to  be in the centre of much wenlock

درست مانند گذشته در مرکز بسیاری از قفل‌ها،

so hopefully i can do that tomorrow but also yes  steve is back on the road so things are getting  

بنابراین امیدوارم فردا بتوانم این کار را انجام دهم، اما بله، استیو دوباره به آنجا بازگشته است. راه، بنابراین همه چیز

back to normal so you're starting to go out now  to make calls in your customers in your job yes  

به حالت عادی برمی‌گردد، بنابراین شما اکنون شروع به بیرون رفتن برای برقراری تماس با مشتریان خود در محل کار خود کرده‌اید، بله،

and uh it was um very tiring because um i mean i  have been over for well in sales for over 30 years  

و اوه، خیلی خسته‌کننده بود، زیرا اوم، یعنی من بیش از 30 سال فروش خوبی داشته‌ام. سالها

and uh used to spending most of my time driving  maybe you know 20 25 000 miles a year 30 000  

و اوه عادت داشتیم وقتی بیشتر وقتم را رانندگی می کنم شاید بدانید 20 25 000 مایل در سال 30 000 000

kilometers and then suddenly going back to from  doing nothing to driving again it was very tiring  

کیلومتر و سپس ناگهان برگشتن از انجام هیچ کاری برای رانندگی دوباره خیلی خسته کننده بود

um so so but my point was everything's getting  back to normal it is starting to yes suddenly it  

، بنابراین اما هدف من این بود که همه چیز به حالت عادی باز می گردد. بله، ناگهان

feels like like life is starting to get back to  normal here so steve is out and about he's he's  

احساس می‌شود که زندگی در اینجا شروع به بازگشت به حالت عادی می‌کند، بنابراین استیو بیرون است و درباره او به او

been told to start going out because of course  many people have been working from home but steve  

گفته شده که بیرون رفتن را شروع کند، زیرا البته بسیاری از مردم از خانه کار می‌کنند، اما

is now going out it isn't what we thought  anchoring okay anchoring is about uh prices  

استیو اکنون بیرون می‌رود، این چیزی نیست که ما فکر کردیم لنگر انداختن لنگر خوب مربوط به قیمت‌های اوه است

and individuals decisions are influenced by  a particular reference point or anchor ah  

و تصمیمات افراد تحت تأثیر یک نقطه مرجع یا لنگر خاص است آه  ،

so the answer that right the anchor is like  a reference point for example an individual  

بنابراین پاسخ به این که لنگر درست مانند یک نقطه مرجع است، به عنوان مثال، یک فرد

may be more likely to purchase a car if it is  placed along a more expensive model the anchor  

ممکن است در صورت قرار دادن خودرو، احتمال بیشتری برای خرید خودرو داشته باشد. در امتداد یک مدل گران‌تر، لنگر

oh yes so it's like a reference it's rather like  putting expensive things in the window next to  

اوه بله، بنابراین مانند یک مرجع است، بیشتر شبیه به قرار دادن چیزهای گران قیمت در پنجره در کنار

things that aren't so expensive and so you are  giving the the impression that everything there  

چیزهایی است که چندان گران نیستند و بنابراین شما در حال دادن آن هستید این تصور که همه چیز در

has the same value even though the other things  are less expensive in fact can i just tell you  

آنجا   ارزش یکسانی دارد، حتی اگر چیزهای دیگر  ارزان‌تر باشند، در واقع می‌توانم به شما بگویم

something we used to do something very similar to  that in sales many years ago when i was working  

چیزی که ما قبلاً کاری مشابه آن را در فروش انجام می‌دادیم، زمانی که من

in sales so yes it is a good way of  luring people in right because you  

در بخش فروش کار می‌کردم، بله، این یک کار است. راه خوبی برای جذب مردم به درستی چون

that's good i don't think we ever called it  anchoring but but it's it's relating one item  

شما خوب است من فکر نمی‌کنم ما هرگز آن را لنگر انداختن نامیدیم، اما این ارتباط دادن یک مورد

that is that is expensive with another one that is  not as expensive but you are giving the impression  

است که گران است با مورد دیگری که به آن گران نیست اما شما این تصور را ایجاد می‌کنید

that they are both equal so for example if the  more expensive model for yes for example you go to  

که آن‌ها هستند. هر دو برابر هستند، مثلاً اگر مدل گران‌تر بله، مثلاً

a uh a car showroom to buy a car and uh say you go  to i don't know mercedes and you see the s-class  

برای خرید ماشین به یک نمایشگاه اتومبیل بروید و بگویید به «من نمی‌دانم مرسدس» می‌روید و مرسدس کلاس s را

mercedes there but it's far too expensive yes uh  the sales people put that in a prominent position  

آنجا ببینید، اما دور است. خیلی گران است بله ، فروشندگان آن را در موقعیت برجسته ای قرار می دهند

uh you can't afford that but you still want a  mercedes so you think well okay i can't afford  

اوه شما نمی توانید آن را بخرید، اما همچنان یک مرسدس می خواهید، بنابراین فکر می کنید خوب است، من نمی توانم

that but maybe i can buy the the c class or or  the a class and so is that what's that what you  

آن را بخرم، اما شاید بتوانم کلاس c یا a را بخرم کلاس و به همین ترتیب است که آنچه که w

mean nitram so the the expensive model is used as  sort of like a halo product to sort of make the  

منظور شما نیترام است، بنابراین مدل گران قیمت به‌عنوان یک محصول هاله استفاده می‌شود تا

brand look really good so that then you will buy  into the brand even if it's not their top model  

برند   واقعاً خوب به نظر برسد، به طوری که بعداً برند را خریداری کنید، حتی اگر مدل برتر آنها نباشد.

am i correct yes in that niche only trail  something nice how about something nice the other  

فقط دنبال یک چیز خوب چطور می‌شود

night i was out in the garden steve i was doing  some filming and i spotted something in the sky  

شبی که بیرون در باغ بودم استیو مشغول فیلم‌برداری بودم و چیزی را در آسمان دیدم که در آسمان

flying overhead something lovely something  that i've never seen since moving here properly  

پرواز می‌کرد، چیزی دوست‌داشتنی که از زمانی که به درستی به اینجا رفتم هرگز آن را ندیده‌ام

and certainly something i've never actually  been able to film so i was very excited the  

. در واقع هرگز نتوانسته‌ام فیلم‌برداری کنم، بنابراین شب دیگر بسیار هیجان‌زده بودم

other night because i was out in the garden and  look what we have flying by our house look at this

چون بیرون در باغ بودم و نگاه کنید به چه چیزی در کنار خانه‌مان پرواز می‌کنیم، به این نگاه کنید

is it a bird is it a plane there it is oh mr steve  it's a heron look at that so there is a heron  

این یک پرنده است، آیا یک هواپیما آنجاست، اوه آقای استیو. حواصیل به آن نگاه کنید، بنابراین یک حواصیل وجود دارد

that now flies by the house every evening and the  other night i was outside doing some filming so i  

که اکنون هر روز عصر از کنار خانه پرواز می کند و شب دیگر من بیرون بودم و مشغول فیلمبرداری بودم

was able to actually film the heron flying by  and i suppose from this particular shot it is  

، بنابراین   توانستم از حواصیل که در حال پرواز است فیلمبرداری کنم  و فکر می کنم از این نما خاص  این

it's not easy to appreciate just how big that  bird is but it is huge its wingspan is probably  

آسان نیست برای درک اینکه چقدر آن پرنده بزرگ است، اما بزرگ است طول بال هایش احتمالاً

maybe four five maybe five feet so it's a huge  bird so we're heron flying over and as we all know  

شاید چهار پنج یا پنج فوت است، بنابراین پرنده بزرگی است، بنابراین ما حواصیل هستیم که بر فراز آن پرواز می کنیم و همانطور که همه

if you know about this bird you will know that  this particular bird likes eating fish so i think  

می دانیم   اگر در مورد این پرنده بدانید، خواهید دانست که این پرنده خاص خوردن ماهی را دوست دارد، بنابراین فکر می‌کنم

around here there are lots of people who have fish  ponds they keep fish in their garden and i think  

در این اطراف افراد زیادی هستند که حوضچه‌های ماهی دارند و در باغ خود ماهی نگهداری می‌کنند و فکر می‌کنم

this particular bird flies around trying to find  some fish it's huge mr duncan it's a big bird that  

این پرنده خاص در تلاش برای یافتن  چند ماهی در اطراف پرواز می‌کند ، آقای دانکن، پرنده بزرگی است که

it looks like something from prehistoric times  it looks like a pterodactyl it is not a stalk  

به نظر می‌رسد. مانند چیزی از دوران ماقبل تاریخ به نظر می رسد مانند پتروداکتیل، ساقه

it's not a stalk it is a heron although the shape  is very similar it's actually very similar to  

نیست، ساقه نیست، حواصیل است، اگرچه شکل آن بسیار شبیه است، در واقع بسیار شبیه

a stalk but the the colour is very different so  but now it's every night and yesterday evening  

به ساقه است، اما رنگ آن بسیار متفاوت است، اما اکنون هر شب است و دیروز

i saw two go past so i i was outside and  i looked up and there were two herons  

عصر   دیدم دو نفر از کنارشان گذشتند، بنابراین من بیرون بودم و به بالا نگاه کردم و دو حواصیل در

flying by and they were they  were calling to each other  

حال پرواز بودند و آنها همدیگر را صدا می کردند

one of the things i found out is that the the  sound of a heron is not very nice it's sort of

یکی از چیزهایی که فهمیدم این است که صدای حواصیل درست نیست. خوب است که

uh vitas says that uh this heron  will come and take our fake heron  

اوه ویتا می گوید که اوه این حواصیل می آید و حواصیل تقلبی ما را می برد

yes and uh maybe try to try to make relations  with our plastic heron yes well last weeks  

بله و شاید سعی کنید سعی کنید با حواصیل پلاستیکی ما رابطه برقرار کنید بله خوب هفته های

can you believe last week's steve broke  the head off the heron so our poor heron  

گذشته   باورتان می شود استیو هفته گذشته سر از حواصیل شکست. حواصیل بیچاره ما

lost its head the plastic one not the real  one well so so steve has got some sticky tape  

سر خود را از دست داد، آن پلاستیکی که نه واقعی است، بنابراین استیو مقداری نوار چسب

he's put some sticky tape and he's stuck the head  back on there and it i was doing some gardening  

دارد.

and i needed to move the heron yes it's been out  exposed to the elements and we say the elements  

بیرون در معرض عناصر قرار گرفته است و ما می گوییم عناصر

we mean the sun the rain weather the weather  and i think the sun has weakened the plastic  

منظورمان خورشید است، باران آب و هوا است و فکر می کنم خورشید پلاستیک را ضعیف کرده است

and maybe frost as well and i just moved it  and it just fell over onto the grass and the  

و شاید یخبندان را نیز ضعیف کرده است و من فقط آن را جابجا کردم و روی چمن و چمن افتاد.

head just snapped off at the neck but it was so  brittle the plastic i think it's as i say it's  

سر از گردن جدا شد، اما پلاستیک آنقدر شکننده بود، فکر می‌کنم همانطور که می‌گویم

been exposed to the ultraviolet rays of the sun  i can't believe it you you decapitated our lovely  

در معرض پرتوهای فرابنفش خورشید قرار گرفته است .

plastic heron so i might need to buy a new one but  for now in fact it happened just before the live  

جدید اما برای n اوه در واقع درست قبل از

stream last week i was going to tell you live on  air okay uh but i thought no i'll fix it and then  

پخش زنده هفته گذشته اتفاق افتاد، من می‌خواستم به شما بگویم زنده روی آنتن، اوه، اما فکر کردم نه، آن را درست می‌کنم و سپس

pretend it didn't happen i notice everything if  there's one thing you have to learn about me is i  

وانمود می‌کنم که این اتفاق نیفتاده است، اگر  یک چیزی باشد که باید انجام دهید، متوجه همه چیز می‌شوم. درباره من بیاموز این است که من

never miss anything my eyes they're always looking  always watching yes even you mr steve i'm always  

هرگز چیزی را از دست نمی دهم چشمان من همیشه به دنبال آن هستند همیشه تماشا می کنند بله حتی شما آقای استیو من همیشه   دارم به

watching what you are doing i can't get away with  anything mr duncan seems to have like a sixth  

کاری که شما انجام می دهید نگاه می کنم نمی توانم از هر چیزی خلاص شوم به نظر می رسد آقای دانکن مانند حس ششم است.

sense you know that little boy in the film with  uh bruce willis i see dead people and sometimes  

آن پسر کوچولوی فیلم با بروس ویلیس من افراد مرده را می بینم و گاهی اوقات

i see mr steve doing things that he thinks  i haven't seen you sort of your mind sort of  

آقای استیو را می بینم که کارهایی انجام می دهد که فکر می کند شما را ندیده ام.

gets clues little little small little  changes and it sort of joins the dots  

i'm like columbo i i'm a real life columbo i would  make a brilliant detective i really would so i'm  

نقطه‌ها   من مثل کلمبو هستم من یک کلمبو زندگی واقعی هستم، کارآگاهی باهوش می‌کنم، واقعاً این کار را انجام می‌دهم، بنابراین

very good at piecing things together little things  that i notice that are different and i'm able to  

در کنار هم قرار دادن چیزهای کوچکی که متوجه می‌شوم متفاوت هستند و می‌توانم همه چیز را تکه تکه کنم، خیلی خوب هستم.

piece all of those things together so i would  be a brilliant detective i think so all right  

آن چیزها با هم تا من یک کارآگاه باهوش باشم خیلی خوب فکر کن

the middle price is the desirable price and the  rest to anchor you so that you tell yourself i  

قیمت متوسط ​​قیمت مطلوب است و بقیه به شما لنگر می‌اندازد تا به خودتان بگویید

won't buy the cheap one or the expensive one  oh i see so you write that's it so you go for  

ارزان یا گران را نمی‌خرم  اوه می‌دانم پس شما بنویسید همین است، بنابراین به دنبال آن هستید

the one that's in the middle of the say well  say you might put the c class then might be the  

که در آن موجود است. وسط حرف بگو خوب بگو ممکن است کلاس c را بگذاری، سپس ممکن است

angle okay and you could yeah so you could  go up or down i see right or if it was a bmw  

زاویه درست باشد و می‌توانی بله، بنابراین می‌توانی بالا یا پایین بروی، درست می‌بینم یا اگر bmw بود

i don't wish to say that i'm you know making  preference to one brand or another it could be  

نمی‌خواهم بگویم که من هستم شما می‌دانید که ترجیح دادن یک برند یا برند دیگر

the the three series of the anchor and you could  give the five or seven or below that fascinating  

می‌تواند سری‌های سه‌گانه لنگر باشد و می‌توانید پنج یا هفت یا کمتر از آن را جذاب کنید.

uh yes exactly well people that know about cars  will know what i'm talking about people that don't  

know about cars have tuned away yes well ford then  ford uh you may be the anchor could be the mondeo  

نمی‌دانم اتومبیل‌ها تیون شده‌اند، بله، فورد، پس فورد، اوه، شما ممکن است لنگر آن باشید که می‌تواند موندئو باشد

mondeo that that's been around for  years they're scrapping the mondeo  

موندیو که سال‌هاست در اطراف

in the uk it will be no more they are getting rid  of it okay bye bye viewers that's a few more gone  

آن وجود دارد . خوب خداحافظ بای بینندگان که چند نفر دیگر رفته اند

i can actually see the figures going down every  time steve mentions cars the the the viewers  

من واقعاً می توانم آن را ببینم هر بار که استیو از ماشین‌ها نام می‌برد، اعداد و ارقام پایین می‌آیند،

actually drop slightly and then when i come  back on and start talking they go up again  

بیننده‌ها واقعاً کمی پایین می‌آیند و بعد وقتی دوباره می‌روم و شروع به صحبت می‌کنم دوباره بالا می‌روند

no not really we had something sad  this week yes something sad well adele  

نه واقعاً ما یک چیز غم انگیز داشتیم این هفته بله یک چیز غم انگیز خوب آدل

said that she likes watching this i know what  you're going to say mr duncan something's sad  

گفت که دوست دارد این را تماشا کند. میدونی چی میخوای بگی آقای دانکن یه چیزی غمگینه

nothing's gone we had to say goodbye to the  sheep the sheep have gone sadly the farmer  

هیچی نرفته ما مجبور شدیم با گوسفند خداحافظی کنیم، گوسفندها متأسفانه رفتند، کشاورز

came on friday and he took the sheep away but  just before he came guess what in the garden yes  

جمعه آمد و گوسفندها را با خود برد، اما درست قبل از آمدن، حدس بزن در باغ چه

there was one of the lambs  so what this particular lamb  

چیزی یکی از بره‌ها بود، بنابراین چیزی که این بره خاص

had developed a habit of coming into the  garden mr steve is yawning that's never good

عادت کرده بود به باغ بیاید، آقای استیو خمیازه می‌کشد که خوب نیست

am i am i sending you to sleep steve so  this little lamb came into the garden look  

، من تو را به خواب می‌فرستم استیو پس این بره کوچولو به باغ آمد.

but now they've all gone within hours he was  gone he's now probably dead they've all gone back  

در عرض چند ساعت رفته بود او رفته بود او اکنون احتمالاً مرده است همه آنها برگشته

by the way that strange noise is is farm equipment  you can hear in the distance yes i don't think  

اند   به هر حال صدای عجیبی که وجود دارد تجهیزات مزرعه است شما می توانید از دور بشنوید بله فکر نمی کنم

people can hear it um i think it will be all  right anyway back to the lambs the sheep have gone  

مردم بتوانند آن را بشنوند، من فکر می کنم همه چیز خواهد بود به هر حال به بره‌ها برگردیم، گوسفندها

the lambs have gone and now it's quite  sad really isn't it it is sad because  

رفته‌اند   بره‌ها رفته‌اند و اکنون بسیار غم‌انگیز است، نه واقعاً غم‌انگیز است زیرا

you know that's the last view we've had of  this lamb he's probably dead as we've said  

می‌دانید که این آخرین دیدگاهی است که از این بره داشتیم، او احتمالاً مرده است همانطور که گفتیم

no he's not dead i think he is they're not dead  don't say that please he's already been chopped up  

نه او نمرده است من فکر می کنم او نمرده است نگو که لطفاً او قبلاً خرد شده است

and uh put into plastic bags for people to eat  yes well we were eating lamb last night i know  

و او را در کیسه های پلاستیکی قرار می دهند تا مردم بخورند بله خوب ما دیشب داشتیم بره می خوردیم می دانم

that's hypocrites that's the crazy part of it  well we're not hypocrites how can we be hypocrites  

اینها ریاکاران هستند که بخش دیوانه کننده آن است خوب ما ریاکار نیستیم چطور می توانیم ریاکار

we're not telling people not to eat meat see  if if we told people not to eat meat steve  

باشیم   به مردم نمی گوییم گوشت نخورید ببینید اگر به مردم گفتیم که گوشت نخورند استیو

and then we eat meat i think  that would make us hypocrites  

و بعد گوشت می خوریم فکر می کنم این باعث می شود ما ریاکار شویم

but i like animals but the only problem  with some animals is they taste delicious

اما من حیوانات را دوست دارم اما تنها مشکل بعضی از حیوانات این است که مزه‌ای خوشمزه می‌دهند.

what uh hip says hello mr dunn what does not  even closed mean not even clothes i think you  

باسن می‌گوید سلام آقای دان، چیزی که حتی بسته نمی‌شود به معنای حتی لباس

might mean not even close something that is  not even close means something that bears no  

relation to that thing it's not even close it's  not even near it's it's very far off so one thing  

نیست. حتی نزدیک نیست، شب نیست n نزدیک آن خیلی دور است، بنابراین یک

is is nothing like another thing it's it's nothing  like it so it's not that close it's nothing like  

چیز   چیزی شبیه به چیز دیگری نیست، آن چیزی نیست  مثل آن پس آنقدر نزدیک نیست، چیزی شبیه

it it's nowhere near as close yes so for example  if i try to draw a lamb oh okay there we go all  

آن نزدیکی نیست، بله، به عنوان مثال اگر من سعی کنم یک بره بکشم اوه باشه ما آنجا هستیم برو

right all right there we go hi everybody hello  mr steve is drawing there we go wait for the wait  

همه چیز   درست باشه ما برویم سلام به همه سلام آقای استیو داره نقاشی می‌کشه ما می‌رویم منتظر منتظر بمانیم

hilarity will follow there we go  that's my drawing of a lamb okay

خنده‌داری دنبال می‌شود، ما می‌رویم این نقاشی من از یک بره است،

there is mr steve's drawing of a lamb  so you could then say to me mr duncan  

خب، نقاشی آقای استیو از یک بره وجود دارد پس می‌توانید به من بگویید آقای دانکن

i i would say um that looks like a worm with legs  yeah so you might say to me draw a lamb mr duncan  

من می‌گویم که شبیه کرمی است که پاهایش دارد بله، پس ممکن است به من بگویید یک بره بکشم آقای دانکن

and then you would say well what would you  say what do you mean what would i say it's  

و سپس می‌گویید خوب چه می‌گویید منظورتان چیست، می‌توانم بگویم که

not even close is that that is what yes that  that looks nothing like a lamb it's not even  

حتی نزدیک هم نیست چیزی است که بله چیزی شبیه بره نیست، حتی

close that looks like a worm that has legs yes  but i was trying to get across the meaning of  

نزدیک نیست که شبیه کرمی است که پا دارد، بله، اما من سعی می‌کردم به معنی «

when to use the phrase rather than that is rubbish  that's what i wanted to concentrate on mr duncan  

زمانی که این عبارت را به جای این که زباله است» بشناسم، این چیزی است که می‌خواستم روی آن تمرکز کنم. آقای

not on my attempt at drawing a lamb because i  deliberately okay i'm trying to get some words

دانکن در تلاش من برای d خام کردن بره چون عمداً خوب است، سعی می‌کنم کلماتی را به دست بیاورم،

i i don't know why sometimes steve doesn't  realize i'm just leading up to to a bit of  

نمی‌دانم چرا گاهی اوقات استیو متوجه نمی‌شود که من فقط به آموزش کمی پیش می‌روم،

teaching you see that wasn't what i really thought  oh dear one day one day we will get it right but i  

می‌بینی که این چیزی نبود که واقعا فکر می‌کردم. اوه عزیزم یه روز درست میشیم اما

i would say oh that drawing is awful see this is  what i was doing steve that's terrible that that  

من میگم آه که نقاشی افتضاحه ببین این کاری بود که من انجام میدادم استیو خیلی وحشتناکه

it's supposed to be a lamb it's not even close  it's not even close it looks nothing like a lamb  

که قراره بره باشه حتی نزدیک نیست حتی نزدیک نیست یک

it looks like a worm that has grown little  legs imagine that imagine if worms had legs

بره شبیه کرمی است که پاهای کوچکی دارد تصور کنید اگر کرم‌ها پا داشتند،

yes nitram is talking a lot about he's fascinated  by the selling technique and persuading and of  

بله، نیترام خیلی در موردش صحبت می‌کند که مجذوب تکنیک فروش و متقاعد کردنش شده است و

course the thing is there is there is a there  are people that will say that uh most people  

البته چیزی که وجود دارد این است که افرادی هستند بگو که اوه اکثر مردم

want to be persuaded yes most people want to  buy something they they want to be you know  

می‌خواهند متقاعد شوند، بله، بیشتر مردم می‌خواهند چیزی را بخرند که می‌خواهند باشند.

deep down they want somebody to persuade them to  do something because it's just easier than trying  

to make a decision yourself so because people like  to buy things as well we all like to buy things so  

خرید همچنین همه ما دوست داریم چیزهایی بخریم، بنابراین

if somebody persuades us to buy something then  that decision-making process has been taken away  

اگر کسی ما را متقاعد کرد که چیزی بخریم، آن فرآیند تصمیم گیری

from us in a way and uh you know you might  regret later on but uh yes that's the thing  

به نوعی از ما سلب شده است و اوه می دانید که ممکن است بعداً پشیمان شوید، اما اوه بله، موضوع همین است،

but the thing with salespeople is mr  duncan in this country uh if you are  

اما موضوع با فروشندگان، آقای دانکن در این کشور است، آه اگر شما

in sales it's not looked upon as a a job of  high prestige okay it is looked upon as quite a  

در فروش هستید، به آن به عنوان شغلی با اعتبار بالا نگاه نمی شود، خوب است، به عنوان

a lonely job what's this got to do with persuasion  nothing but i'm just saying because because the  

یک شغل کاملاً تنها به نظر می رسد، چه ربطی به متقاعدسازی دارد، چیزی نیست، فقط می گویم چون چون

art of persuading is quite a skill yes so sales  persuasion it's quite a skill that takes a long  

هنر متقاعد کردن کاملاً یک مهارت است، بله، بنابراین متقاعد کردن فروش، کاملاً مهارتی است که

time to learn donald trump wrote all about it  right and many people have written lots of books  

یادگیری آن زمان زیادی طول می‌کشد تا یاد بگیرید دونالد ترامپ همه چیز را درست نوشته است و بسیاری از مردم کتاب‌های زیادی

about sales and sales techniques um but in this  country if you are in sales people will go oh it's  

درباره فروش و تکنیک‌های فروش نوشته‌اند، اما در این کشور اگر شما در بخش فروش هستید، افراد فروش خواهند رفت، اوه،

it's seen as as almost unethical i think he means  his mum no but if you're in america for example  

تقریباً غیراخلاقی به نظر می‌رسد، من فکر می‌کنم منظور او از مادرش نه، اما اگر به عنوان مثال در آمریکا

then sales if you're in sales it's seen as as  quite a prestigious job because i don't know  

هستید، اگر در بخش فروش هستید، فروش به‌عنوان یک شغل کاملاً معتبر تلقی می‌شود، زیرا من این کار را انجام نمی‌دهم. نمی دانم

why but in this country it's not seen as as you  know if you're a doctor a lawyer a teacher a nurse  

چرا اما در این کشور اینطور دیده نمی‌شود که شما می‌دانید اگر پزشک باشید، وکیل، معلم و پرستار

they're seen as as really you know good jobs  but if you say you're in sales certainly not  

، به نظر می‌رسد که شما واقعاً شغل‌های خوبی بلد هستید، اما اگر می‌گویید در فروش هستید، مطمئناً

probably not so much now but it used to be always  looked down upon oh sales oh sales rep oh dear  

اینطور نیست. الان خیلی زیاد اما قبلا همیشه به تحقیر نگاه می‌شد آه فروشنده، آه نماینده فروش، آه عزیزم،

you know there was something dodgy about it  yes it again it's steve's mum but no it's not  

می‌دانی چیزی مبهم در آن وجود داشت. بله، باز هم مادر استیو است، اما نه اینطور نیست،

because my dad was in sales but it is yeah but  in america it's thought of as wow a salesperson  

چون پدرم در فروش بود، اما بله، در آمریکا اینطور است. به عنوان یک فروشنده عجب به

you're looked up to yes looked up to people admire  you but not in the uk but don't don't you think  

شما نگاه می شود، بله، مردم شما را تحسین می کنند اما نه در بریتانیا، اما آیا فکر نمی

also the the the the way of being proud of being  in sales is working for a very well-known company  

کنید که راه افتخار کردن به حضور در فروش برای شما مفید است. شرکت بسیار معروف

or being very high up in the company as well so  that also has a little bit of a bit of prestige  

یا اینکه در شرکت بسیار بالا هستم و همینطور   که کمی هم اعتبار دارد

i like that word prestige so what about your  countries what about in italy in russia in brazil  

من آن کلمه پرستیژ را دوست دارم پس در مورد کشورهای شما چه در ایتالیا در روسیه در برزیل

um iraq we've got somebody watching today  from iraq mohammed in iraq hello what about  

اوم عراق ما داریم کسی را تماشا می‌کند که امروز از عراق محمد در عراق سلام می‌کند،

sales there how how is it looked upon  so this art of persuasion which is sales  

فروش آنجا چگونه است آیا به این هنر متقاعدسازی که فروش

what is that profession what status does it have  in your country i'd be very interested yes is it  

است، چه شغلی است، در کشور شما چه جایگاهی دارد، من بسیار علاقه مند خواهم بود، بله، آیا به آن

looked down upon or are you seen as somebody with  lots of skills and people oh you're in settle  

نگاه تحقیر آمیز می‌شود یا شما را فردی با مهارت‌ها و افراد زیادی می‌دانند. در حال حاضر

well done while we're talking about that another  job is teaching of course in this country teaching  

خوب انجام داده‌ام، در حالی که ما در مورد این صحبت می‌کنیم که شغل دیگری تدریس می‌کند، البته در این کشور،

is seen as quite quite an unglamorous job it's  interesting yeah yeah when i was working in  

تدریس به عنوان یک شغل کاملاً غیر جذاب دیده می‌شود.

china you you were up there with everyone you  were up there with the doctors and the nurses  

آن بالا با پزشکان و پرستاران

and the surgeons and the teachers everyone is  up there equally but here if you are a teacher  

و جراحان و معلمان همه به طور مساوی آنجا هستند، اما اینجا اگر معلم

you tend to be looked down on unfortunately yes  um yeah i would say that um teaching isn't seen  

هستید   متأسفانه به شما از تحقیر نگاه می شود، بله، بله، من می گویم که اموزش دادن

as i think it's seen as a i think you get respect  um it's not as bad as being in sales in the uk  

آنطور که من فکر می کنم دیده نمی شود. به نظر من به شما احترام می‌گذارند. اوم، این بد نیست که در فروشندگی در بریتانیا باشید،

okay although i don't think that's when when  a poor teacher has to deal with all of the  

اما من فکر نمی‌کنم این زمانی باشد که یک معلم فقیر باید با همه

students parents shouting through the  windows telling the teacher what they can  

دانش‌آموزانی که والدین از پنجره‌ها فریاد می‌زنند، برخورد کند. هرکدام چه چیزی می

and can't teach their children yes i i would  not want to be a teacher in this country  

توانند   و نمی توانند به فرزندانشان بیاموزند بله من نمی خواهم در این کشور

a lot of people ask mr duncan would you like to  go into teaching in the uk and i would say no  

معلم شوم   بسیاری از مردم از آقای دانکن می پرسند که آیا شما دوست دارید به تدریس در انگلستان بروید و من می گویم نه

because it's a it's a job that many people try  to get out of i used to know when i grew up  

زیرا این یک امر است شغلی که بسیاری از مردم سعی می‌کنند از آن خارج شوند، من می‌دانستم وقتی بزرگ

lots of my friends went into teaching they've all  left every one of them i probably knew about three  

شدم، بسیاری از دوستانم به تدریس مشغول شدند، همه آنها را ترک کردند، احتمالاً حدود سه

four teachers this is this is probably more  so secondary school 11 11 to 18 they've all  

چهار معلم را می‌شناختم، این احتمالاً بیشتر است، بنابراین دبیرستان 11 11 تا 18 همه آنها را

left because it's become a very very stressful  job yes it is and a lot of the stress comes  

ترک کرده اند، زیرا این شغل بسیار استرس زا شده است، بله اینطور است و استرس زیادی از والدینی ناشی می شود

from the parents who who are constantly  telling the teachers how to do their job  

که دائماً به معلمان می گویند که چگونه کار خود را انجام دهند.

so yes teachers parents used to side used to be  on the side of the teachers many years ago but now  

سال‌ها پیش در کنار معلم‌ها باشم، اما اکنون

um they tend to be on the side of their children  and berate the teachers yes but i don't know very  

آنها تمایل دارند که در کنار فرزندانشان باشند و معلمان را سرزنش کنند، بله، اما من چیز

much about that but all i know is all my friends  have left because they hated it when they first  

زیادی در مورد آن نمی‌دانم، اما تنها چیزی که می‌دانم این است که دوستانم آن‌ها را ترک کرده‌اند. وقتی برای اولین بار

started doing it 30 years ago they love doing it  and then regulations and behaviour of children  

شروع به انجام آن کردند 30 از آن متنفر بودم سال‌ها پیش آن‌ها عاشق انجام این کار بودند و سپس قوانین و رفتار بچه‌ها

all sorts of things have made the job lots of  paperwork and bureaucracy have made the job  

همه چیز باعث شد کار زیاد کاغذبازی و بوروکراسی کار

um very unattractive the parents are the worst  part that's what any teacher working in this  

را بسیار غیرجذاب کرده باشد.

country they always say the children aren't  too bad it's the parents the the that are the  

بچه‌ها خیلی هم بد نیستند، مشکل والدین هستند،

problem so words to do with persuading right  and also i suppose i've got the word convince  

بنابراین کلماتی که باید با متقاعد کردن به درستی انجام شود و همچنین فکر می‌کنم کلمه متقاعد کردن

as well so we often think of these two words when  we talk about changing someone's idea or maybe  

را هم داشته باشم، بنابراین وقتی درباره تغییر دادن کسی صحبت می‌کنیم، اغلب به این دو کلمه فکر می‌کنیم. ایده یا شاید

changing someone's opinion you persuade or you  try to convince them so these words are often used  

تغییر نظر کسی که متقاعد می‌شوید یا سعی می‌کنید آن‌ها را متقاعد کنید، بنابراین این کلمات اغلب

side by side or in the same context to persuade  is to insist on something you are insisting  

در کنار هم یا در یک زمینه برای متقاعد کردن استفاده می‌شوند، یعنی اصرار بر چیزی که دارید اصرار دارید که

on something happening quite often because you  want it to happen so i want to do something mr  

چیزی اغلب اتفاق بیفتد، زیرا می‌خواهید آن اتفاق بیفتد. من می‌خواهم کاری را انجام دهم که آقای

steve does not want to do it so i have to insist  that mr steve comes with me but to do that i  

استیو نمی‌خواهد آن را انجام دهد، بنابراین باید اصرار کنم که آقای استیو با من بیاید، اما برای انجام این

will need to persuade steve so i can't tell him i  can't say steve you must come to the party with me  

کار، باید استیو را متقاعد کنم تا نتوانم به او بگویم نمی‌توانم به استیو بگو باید با من به مهمانی

you have to use persuasion persuade oh come on  steve you'll have a good time you never know  

بیایی   باید از متقاعد کردن استفاده کنی اوه بیا استیو تو خوش گذرانی هرگز

there might be some some i nearly said something  then but i'm not going to say that forget what i  

نمی‌دانی   ممکن است بعضی‌ها باشند که نزدیک بود چیزی بگویم اما نمی‌خواهم بگویم که فراموش کن آنچه

just said then and forget what was in my brain as  well i will just get rid of that that's gone but  

را که بعداً گفتم و فراموش می کنم آنچه در مغزم بود را نیز فراموش می کنم، من فقط از شر آن چیزی که رفته است خلاص می شوم، اما

you know what i mean to try and get you to come to  the party i want you to come as well steve please  

شما می دانید منظورم چیست که تلاش کنم و شما را به مهمانی

come with me i don't like parties yeah you see so  that that's it so to persuade someone quite often  

بیاورم. من مهمانی‌ها را دوست ندارم، بله می‌دانید ، بنابراین برای متقاعد کردن کسی

is to insist on something you are saying that you  have to do that sorry mr duncan if we go to india

اغلب اصرار بر چیزی است که می‌گویید باید این کار را انجام دهید، متأسفم آقای دانکن اگر به هند برویم،

he says that you would be looked up up uh  upon as a teacher in india yes so it's it's  

او می‌گوید که شما را نگاه می‌کنند. به عنوان یک معلم در هند بله،

it's a high status job whereas sales isn't in  india oh i see as the same as it is here um  

این یک شغل با موقعیت بالا است، در حالی که فروش در هند نیست، اوه من می بینم که اینجا اینجاست.

so yeah so yeah so you could go but i'd have  to stay that's it i wouldn't be any better off  

اگر به هند می رفتیم وضعیت بهتری

if we went to india your status would go up here  yes and mine would stay probably around the same  

نداشتم احتمالاً

as it should be as it should then maybe i could  become an english teacher with you my status  

همان‌طور که باید باشد، همان‌طور که باید باشد، پس شاید بتوانم با شما معلم انگلیسی شوم، وضعیت من

should always be high wherever i go  up here everyone else down here to  

باید همیشه بالا باشد، هر جا که بالا می‌روم ، هر کس دیگری اینجاست تا

encourage a person to do something you might  encourage them so this is more this is a more  

کسی را تشویق به انجام کاری کنم که ممکن است او را تشویق کنید. بیشتر این یک

kinder way of persuading you you encourage them  so so you might say things to get them to go to  

راه مهربان‌تر برای متقاعد کردن شماست که آنها را تشویق کنید ، بنابراین ممکن است چیزهایی بگویید تا آنها را وادار کنید

the party or to do that thing so i might flatter  mr steve i might say oh steve but you must come to  

به مهمانی بروند یا آن کار را انجام دهند تا من ممکن است برای آقای استیو چاپلوسی کنم، ممکن است بگویم اوه استیو، اما شما باید

the party because you're always good when you go  to parties and everybody loves your everyone loves  

به   مهمانی می‌گیری چون همیشه وقتی به مهمانی می‌روی خوب هستی و همه تو را دوست دارند همه

your company they love your company at the party  so you must come you'll have a good time so i i'm  

دوست دارند شرکت شما را دوست دارند در مهمانی پس باید بیای تو خوش خواهی گذراند بنابراین من

encouraging steve but but what if mr duncan i went  there and nobody did talk to me are you sure that  

استیو را تشویق می‌کنم اما اگر آقای دانکن من به آنجا رفتم و هیچکس با من صحبت نکرد، آیا مطمئن هستید

they would well that's probably what will happen  actually that's not very good persuading mr duncan

که آنها احتمالاً این اتفاق خواهد افتاد. در واقع این خیلی خوب نیست که آقای دانکن

to persuade a person to change their opinion and i  think these days i think this is very suitable for  

را متقاعد کند که یک نفر را متقاعد کند که نظرش را تغییر دهد و فکر می کنم این روزها فکر می کنم خیلی خوب است ممکن است

for what's happening at the moment a lot of people  are are putting forward their opinion about things  

برای   اتفاقی که در حال حاضر رخ می‌دهد، بسیاری از مردم نظر خود را در مورد چیزها

and they are trying to persuade other people  to change their point of view or their opinion  

مطرح می‌کنند   و سعی می‌کنند دیگران را متقاعد کنند  دیدگاه یا نظرشان را تغییر

as well so yes i think that's that's true nitram  nitram says education and teaching is the greatest  

دهند   همچنین بله، من فکر می‌کنم این درست است nitram nitram می‌گوید آموزش و تدریس بزرگترین

thing in the world countries who get it win  countries that don't lose now this is what  

چیز در جهان است کشورهایی که آن را دریافت می‌کنند برنده می‌شوند کشورهایی که اکنون شکست نمی‌خورند این همان چیزی است

you can see has been happening in china i read  a report about this some time ago okay in china  

که می‌توانید ببینید در چین اتفاق می‌افتد. چندی پیش گزارشی در این مورد خواندم، در چین

teaching and education is absolutely the central  core yes everything yes and as a result of that  

آموزش و آموزش کاملاً هسته مرکزی بله همه چیز بله و در نتیجه آن

and but in the west particularly in america  and here teachers now the reputation is bad  

و اما در غرب به خصوص در آمریکا و اینجا معلمان اکنون شهرت بدی دارند

and people don't really look up to education as  certainly as much as they used to and it's a sort  

و مردم واقعاً به اندازه گذشته به تحصیل توجه نمی کنند و این یک نوع است

of a cultural change that's gone on and i think  that we're going to fall behind um places like  

یک تغییر فرهنگی که ادامه دارد و من فکر می‌کنم که از مکان‌هایی مانند چین عقب می‌افتیم،

china because we won't have as many people who  are knowledgeable who are good at computers and  

زیرا تعداد زیادی از افراد با دانش که در رایانه و همه چیز خوب هستند، نخواهیم داشت.

all sorts of things like that yeah but there  are there are more as well it does help when  

مواردی از این قبیل بله، اما موارد بیشتری نیز وجود دارد، زمانی که

your country has 1.3 billion people and we only  have about 50 million so it's very very different  

کشور شما 1.3 میلیارد نفر جمعیت دارد و ما فقط حدود 50 میلیون نفر داریم، بسیار مفید است، بنابراین اگر روی

if you don't invest in your young then you won't  have a future that is true i i agree with that  

جوان خود سرمایه گذاری نکنید، خیلی متفاوت است. آینده‌ای داشته باشید که درست است، من با آن موافقم

so to persuade a person to change their opinion  you persuade them you you make some sort of point  

بنابراین برای متقاعد کردن یک نفر برای تغییر عقیده‌اش شما او را متقاعد می‌کنید که به نوعی به این نکته اشاره

that that hopefully will change their mind that's  something that politicians are always trying to do  

می‌کنید   که امیدواریم نظر او تغییر کند، این چیزی است که سیاستمداران همیشه در تلاش هستند

yes trying to persuade us to to vote for  them yes or or to think something different  

بله تلاش برای متقاعد کردن ما رای دادن به آنها بله یا فکر کردن به چیزی متفاوت

from what we already believe yeah so quite often  this i suppose tomorrow is a good example because  

از آن چیزی که قبلاً معتقد بودیم بله، خیلی اوقات، فکر می کنم فردا مثال خوبی است زیرا

tomorrow is supposed to be freedom day here in  england where lots of the lockdown restrictions  

فردا قرار است روز آزادی در اینجا در انگلیس باشد، جایی که بسیاری از محدودیت های قرنطینه

will will disappear so people will be able to take  their masks off however it looks as if some places  

ناپدید خواهند شد. مردم می‌توانند نقاب‌های خود را بردارند، با این حال به نظر می‌رسد که برخی از مکان‌ها

some businesses will still insist that you wear  a mask so we will find out tomorrow hopefully  

برخی کسب‌وکارها همچنان اصرار دارند که ماسک بزنید ، بنابراین فردا متوجه می‌شویم

i will be able to go into town tomorrow into much  wenlock and hopefully i can do a do a live stream  

من بتوانم بروم فردا وارد شهر می‌شویم و امیدوارم بتوانم یک پخش زنده انجام دهم

whilst everyone is is finding their freedom oh  so you're doing a live stream tomorrow we best  

در حالی که همه دارند آزادی خود را پیدا می‌کنند، اوه، پس شما فردا پخش زنده پخش می‌کنید، ما بهتر است

must advertise mr duncan yes i'm not sure if it's  actually happening so we will see what happens  

آقای دانکن را تبلیغ کنیم، بله، مطمئن نیستم که واقعاً این اتفاق می‌افتد. خواهیم دید که چه اتفاقی

i will have to i will judge the situation  louis makes a makes a an interesting statement  

می‌افتد   من باید وضعیت را قضاوت می‌کنم لوئیس اظهارات جالبی می‌کند

hi louis um i don't talk anybody out of doing  anything that's very interesting so yes because if  

سلام لوئیس ام من از انجام هیچ‌کس حرف نمی‌زنم کاری که خیلی جالب است، بنابراین بله، زیرا

you were to talk somebody out of doing something  then maybe they would have liked it so it's  

اگر   قرار بود با کسی مخالفت کنید چیزی سپس شاید آنها آن را دوست داشتند، بنابراین

sometimes better not to try and persuade somebody  not to do something because it's probably better  

گاهی بهتر است سعی نکنید و کسی را متقاعد نکنید  کاری را انجام ندهد، زیرا احتمالاً بهتر

for them to try it or you can persuade somebody to  do something you know i think you should take up  

برای آنهاست که آن را امتحان کنند یا شما می‌توانید کسی را متقاعد کنید کاری را انجام دهد که می‌دانید من فکر می‌کنم باید به

a hobby of some you know you might persuade  somebody to do but to persuade somebody not to  

یک سرگرمی مشغول شوید. برخی را که می دانید ممکن است کسی را متقاعد کنید که انجام دهد، اما برای متقاعد کردن کسی به

do something i mean obviously if you it might  be worth trying to persuade somebody maybe  

انجام کاری، واضح است که اگر شما ممکن است ارزش تلاش برای متقاعد کردن کسی را داشته باشد

not to commit suicide that might be a worthwhile  thing yeah that's uh so are you saying louis is  

که شاید خودکشی نکند که ممکن است یک مشکل باشد. با این حال، آره، اینطور است که می‌گویی لویی این است

that not the opposite are you saying louis that  you wouldn't he wouldn't try and dissuade somebody  

که برعکس نیست، لویی که نمی‌خواهی او سعی نمی‌کند کسی را

from committing suicide i think you'd probably  that's an extreme example i think i know what  

از خودکشی منصرف کند، فکر می‌کنم احتمالاً این یک مثال افراطی است، فکر می‌کنم می‌دانم چیست

lewis means though because you don't know if that  thing might be right for that person you know you  

لوییس به این معنی است که چون نمی‌دانی آیا آن چیز برای آن شخصی که می‌شناسی درست

might for example you might say i might say to  you mr duncan now you might say oh i want to um  

است یا نه، مثلاً ممکن است بگوییم به شما می‌گویم آقای دانکن، حالا ممکن است بگویید اوه می‌خواهم

i want to take up football as a hobby uh or long  distance running and i would say okay if you want  

اوم می‌خواهم فوتبال را شروع کنم. یک سرگرمی یا دویدن طولانی و من می گویم باشه اگر می خواهید

to no you might say to me i want to do no well you  might say well no for example you might say i want  

به نه، ممکن است به من بگویید نمی خواهم خوب کار نکنم، ممکن است بگویید خوب نه مثلاً ممکن است بگویید من می خواهم

to learn to drive a car because you don't drive  i don't drive and i might think oh dear i don't  

رانندگی ماشین را یاد بگیرم زیرا این کار را نمی کنی رانندگی نمی‌کنم، من رانندگی نمی‌کنم و ممکن است فکر کنم اوه عزیزم،

think that's a good idea at your age i might be  thinking in my head i don't think i should uh i  

فکر نمی‌کنم در سن شما این ایده خوبی است، شاید در ذهنم فکر می‌کنم، فکر نمی‌کنم باید اوه،

think i'll persuade mr duncan not to do with that  i might i might actually do it now just from that  

فکر می‌کنم که آقای دانکن را متقاعد کنم با آن انجام دهید شاید من واقعاً ممکن است این کار را انجام دهم فقط از این

well that's what i'm saying but you see you i  might be wrong about my assessment of you that  

خوب این چیزی است که من می گویم اما شما می‌بینمت، ممکن است درمورد ارزیابی من از شما اشتباه کنم که

you actually would be a very good driver it would  be a good thing for you to do so sometimes it's  

در واقع شما راننده بسیار خوبی خواهید بود، انجام دادن این کار برای شما کار خوبی خواهد بود، بنابراین گاهی اوقات

you know useful to persuade somebody not to do  something let them maybe make their own mistakes  

شما می‌دانید که متقاعد کردن کسی برای انجام کاری مفید است. اشتباهات

as long as it's not something that is going to  injure them in some way i mean well i think if  

تا زمانی که چیزی به آنها آسیب نرساند، منظورم خوب است، فکر می کنم

you just say to me yes i'm going to take a  rock climbing i think you should try heroin  

اگر  فقط به من بگویید بله، می خواهم سنگ نوردی کنم، فکر می کنم باید هروئین را امتحان

you should no try a bit of cocaine try a bit of  heroin have a go see you might like it so no you  

کنید   نباید کمی امتحان کنید. کوکائین کمی هروئین امتحان کن برو ببین ممکنه دوست داشته باشی پس

wouldn't do that you see i'm coming to see louis  because i'm going to say to louis oh yeah that's  

نه   نمیکنی که میبینم میام لویی رو ببینم چون به لوئیس میگم آه آره

it oh some i think i'll try heroin tonight and  louis isn't going to try and persuade me not to  

همین  امشب هروئین را امتحان می‌کنم و لوئیس قصد ندارد مرا متقاعد

no you say we'll have a go i think actually try it  you might enjoy it those extreme cases i think i  

کند که نکنم.

don't think it applies to that no i think it's  just being funny here it's things it's things  

فکر می‌کنم اینجا خنده‌دار است، چیزهایی هستند

that mm that most likely won't end up killing  you yes i think i i hopefully that you would  

که به احتمال زیاد شما را نمی‌کشند. من فکر می‌کنم امیدوارم

intervene and try and persuade somebody not to do  like rock climbing there we go although you don't  

مداخله کنید و سعی کنید کسی را متقاعد کنید که مانند صخره‌نوردی را انجام ندهد

normally announce it do you if i said to you if i  said listen you know what i was thinking of doing  

i was thinking of trying hard drugs give me yeah  i might just give it a try you don't normally do  

. داشتم به مصرف داروهای سخت فکر می‌کردم، بله، من فقط می‌توانم آن را امتحان کنم که معمولاً

that do you well let's try something in the middle  rock climbing for example if i said to you okay i  

انجام نمی‌دهید   خوب است، بیایید چیزی را در وسط سنگ‌نوردی امتحان کنیم، مثلاً اگر به شما گفتم باشه،

want to take it rock climbing mr duncan yeah do it  go ahead do it so you're not going to try persuade  

می‌خواهم آن را انجام دهم. دانکن آره انجامش

me not to do it i've got some nice rope down the  bottom of the garden it's been there for five  

بده  ادامه بده این کار را انجام بده تا سعی نکنی مرا متقاعد کنی که این کار را نکنم، من یک طناب خوب در پایین باغ دارم، پنج سال است که آنجاست

years it's nice and damp and maybe rotten are  you using negative psychology mr duncan should  

، خوب و مرطوب است و شاید تو پوسیده با استفاده از روانشناسی منفی آقای دانکن باید

i make me think that oh he wants me to take out  rock climbing maybe it's because he wants me to  

من را وادار کنم فکر کنم اوه او می‌خواهد از صخره‌نوردی بیرون بیاورم، شاید به این دلیل است که می‌خواهد

fall off therefore i won't do it so there you go  negative psychology you're using there mr duncan  

از زمین بیفتم، بنابراین من این کار را انجام نمی‌دهم، پس شما برو روانشناسی منفی که در آنجا استفاده می‌کنید، آقای دانکن

very clever maybe mr duncan is trying to off me  so a persuasive person is able to persuade well  

خیلی باهوش شاید آقای دانکن سعی دارد من را دور کند بنابراین یک فرد متقاعد کننده می تواند به خوبی متقاعد کند

let me just carry on steve we are teaching english  to persuade is to convince sway i like that one  

اجازه دهید من فقط ادامه دهم استیو ما در حال آموزش زبان انگلیسی هستیم  متقاعد کردن این است که تاب خوردن را متقاعد کنم که من آن یکی را دوست دارم

so you're trying to sway someone imagine a tree  blowing in the breeze swaying so you are trying to  

بنابراین شما در حال تلاش برای تکان دادن کسی هستید که تصور کنید درختی در نسیم می وزد و در حال تاب خوردن است.

move that person's opinion from there to there you  want to sway them you want to change their opinion  

نظر آن شخص را از آنجا به آنجا منتقل کنید، می‌خواهید او را تحت تأثیر قرار دهید، می‌خواهید نظر او را تغییر دهید

and of course another word that is often used  nowadays to describe people on the internet you  

و البته کلمه دیگری که امروزه اغلب برای توصیف افرادی در اینترنت استفاده می‌شود که

want to influence someone and we often talk about  people who influence on the internet but not me  

می‌خواهید روی کسی تأثیر بگذارید و ما اغلب در مورد افرادی صحبت می‌کنیم که بر روی افراد تأثیر می‌گذارند. اینترنت اما نه من

sadly i am not an influencer i might be  influencing people not to watch my live streams  

متأسفانه من یک تأثیرگذار نیستم، ممکن است روی مردم تأثیر بگذارم تا پخش‌های زنده من را تماشا نکنند

but nothing else so to persuade can be described  as convincing someone you want to sway them  

اما هیچ چیز دیگری برای متقاعد کردن نمی‌تواند به عنوان متقاعد کردن کسی توصیف شود که می‌خواهید او

or you try to influence them sergio  i should think sergio is swaying  

را تحت تأثیر قرار دهید   یا می‌خواهید روی او تأثیر بگذارید. تاب خوردن

at the moment due to the influence  of alcohol yes if you sway about  

در حال حاضر به دلیل تأثیر  الکل، بله، اگر در

when you're drunk people sway about don't they  oh oh oh oh i've got a car i have another drink  

هنگام مستی تاب می‌خورید، مردم در حال تاب خوردن هستند، آیا اوه اوه اوه آه اوه، من ماشین دارم، نوشیدنی دیگری

or stagger stagger about yes but  i think sergio can take his drink  

می‌خورم  یا گوزن تلو تلو خوردن گر در مورد بله، اما فکر می‌کنم سرجیو می‌تواند نوشیدنی‌اش را بخورد

very well i think a bottle of vodka would be  nothing to say jerry but you wouldn't even  

من فکر می‌کنم یک بطری ودکا چیزی برای گفتن نیست جری، اما شما حتی

know here is an interesting idiom we can  say if you want to persuade someone steve  

نمی‌دانید اینجا یک اصطلاح جالب است که می‌توانیم بگوییم اگر می‌خواهید کسی را متقاعد کنید استیو

twist a person's arm ah yes you are trying to  twist their arm but not really it is just said in  

حرف یک نفر را بچرخاند. بازو آه بله، شما سعی می کنید بازوی او را بچرخانید، اما نه واقعاً این فقط به

a figurative way so it's a figurative way of using  that particular action to twist a person's arm  

صورت مجازی گفته می شود، بنابراین یک روش مجازی برای استفاده از آن عمل خاص برای چرخاندن بازوی یک فرد است  این

is to try to change their mind or persuade them by  using force and pain yes you know if you say i'm  

است که سعی کنید نظر او را تغییر دهید یا با استفاده از زور و قانع کردن او را متقاعد کنید. درد بله می‌دانی اگر بگویی

going to twist your arm i mean you know yes if you  it means almost like you're making it painful for  

می‌خواهم بازویت را بچرخانم، یعنی می‌دانی بله، اگر می‌خواهی، تقریباً به این معناست که داری آن را برای آنها دردناک می‌کنی،

them not because if you were to twist somebody's  arm it would be painful yes you're putting them  

نه چون اگر بخواهی بازوی کسی را بچرخانی، دردناک خواهد بود، بله تو. دوباره آنها را

in a position where they can't say no yes exactly  you twist their arm can't say no because it's too  

در موقعیتی قرار دهید که نتوانند دقیقاً بله بگویند، شما بازویشان را بچرخانید نمی‌توانید نه بگویید چون خیلی

painful it twists their arms but you can say that  oh you're trying to twist my arm um doesn't have  

دردناک است، بازوهایشان را می‌پیچانید، اما می‌توانید بگویید که اوه، می‌خواهید بازوی من را بچرخانید.

to be serious it can be very light yes to persuade  someone in a very sometimes aggressive way  

باید   جدی باشد، می‌تواند خیلی ساده باشد، بله متقاعد کردن بعضی‌ها یکی به روشی بسیار گاهی پرخاشگرانه

an attempt to sway someone from their beliefs oh  yes you see so quite often a person will try to  

تلاشی برای منحرف کردن کسی از اعتقاداتش، اوه بله، اغلب می‌بینید که یک شخص سعی می‌کند

persuade you to change your your whole life or  the way you see the world religion i suppose is  

شما را متقاعد کند که کل زندگی خود را تغییر دهید یا  دیدگاهی که به دین جهانی دارید، فکر می‌کنم

a good example so maybe a person will try to to  encourage you to believe in a certain religion  

نمونه خوبی باشد. شاید شخصی سعی کند شما را تشویق کند که به یک مذهب خاص ایمان بیاورید

and then of course you have another person  who might try to persuade a religious person  

و البته شما شخص دیگری دارید که ممکن است سعی کند یک فرد مذهبی را متقاعد کند که

not to be religious so persuasion is quite often  a two-way thing you can find that there are people  

مذهبی نباشد، بنابراین اقناع اغلب یک چیز دو طرفه است که می توانید در آنجا پیدا کنید. آیا افرادی

that are persuading you to do something or  to think something and then there are people  

هستند که شما را متقاعد می‌کنند کاری انجام دهید یا به چیزی فکر کنید و سپس افرادی

that are persuading you not to do something  and not to think something so it depends really  

هستند که شما را متقاعد می‌کنند که کاری را انجام ندهید و به چیزی فکر نکنید، بنابراین واقعاً بستگی دارد

convince yes um if you're convincing someone  it means you're using um data or evidence that  

که اگر کسی را متقاعد می‌کنید، بله، به این معنی است که دارید استفاده می‌کنید. داده‌ها یا شواهدی مبنی بر اینکه

will absolutely irrefu irrefutably say that you  are right about something so if you're trying to  

کاملاً غیر قابل انکار می‌گویند که شما در مورد چیزی درست می‌گویید، بنابراین اگر می‌خواهید

convince somebody to uh to to buy a car um i don't  know whether you could convince somebody to buy a  

کسی را متقاعد کنید که ماشین بخرد، نمی‌دانم می‌توانید برخی را متقاعد کنید یا خیر. بدن برای خرید یک

car you'd you would persuade them so when would  you use convince convince me you would say well  

ماشین شما می خواهید آنها را متقاعد کنید، پس چه زمانی از  استفاده می کنید متقاعد کردن من را متقاعد کنید که می گویید خوب

convince me give me data give me information this  is all about a person's belief your uh yes but  

مرا متقاعد کنید به من داده بدهم اطلاعاتی به من بده این همه مربوط به اعتقاد یک فرد است شما بله بله، اما

yes to convince someone is to ask them to prove or  give strong evidence that what they think is the  

بله برای متقاعد کردن کسی این است که بپرسید آنها برای اثبات یا ارائه شواهد قوی مبنی بر اینکه آنچه آنها فکر می کنند

right thing you are hearing a lot of people at the  moment talking about certain issues with gender  

درست است. شما در حال حاضر می شنوید که بسیاری از افراد در مورد مسائل خاصی در مورد جنسیت

so some people believe that there are many genders  whilst others believe there aren't so you might  

صحبت می کنند.

find yourself in a position where you have to  prove you have to convince the other person  

خود را در موقعیتی بیابید که باید ثابت کنید باید طرف مقابل را

with your evidence that that thing is true there  is a guy called what's his name i can't remember  

با مدارک خود متقاعد کنید که این موضوع درست است، پسری وجود دارد که اسمش چیست، اکنون نام او را به خاطر نمی‌آورم،

his name now but there is a channel called  louder with crowder and there's a guy on there  

اما کانالی وجود دارد به نام بلندتر با شلوغی و مردی آنجاست

who goes around asking people questions quite  often very hot topics and he will ask them  

که دور می‌رود و از مردم سؤال می‌پرسد اغلب موضوعات بسیار داغ و از آنها می‌پرسد

to prove that the thing that he is  against or the thing he disagrees with  

تا ثابت کند چیزی که با آن مخالف است یا چیزی که با آن مخالف

is actually right so yeah quite interesting and  that is it from that i hope i have persuaded you  

است واقعاً درست است. بسیار جالب است و امیدوارم به روشی خوب شما را متقاعد کرده باشم که

in a nice way to improve your english and to stay  for the next 20 minutes for the next 20 minutes we  

انگلیسی خود را بهبود ببخشید و برای 20 دقیقه آینده 20 دقیقه آینده بمانید.

have something lovely we have something gorgeous  and delicious ever so nice we have coming up the  

sentence game thank you very much for all of your  lovely company today a lot of lovely people have  

بازی جملاتی در راه است از شما بسیار سپاسگزارم برای شرکت دوست داشتنی شما امروز بسیاری از افراد دوست داشتنی امروز

been on here today we've had birthdays we've  had celebrations we've had fireworks with that  

we've had everything we've had our little  lamb walking around the garden but sadly he  

اینجا بودند. بره کوچولوی ما داشت در اطراف باغ قدم می زد اما متأسفانه او

has left our little lamb has gone somewhere else  quite likely to be chopped up into little pieces  

بره کوچولوی ما را رها کرده است به جای دیگری رفته است به احتمال زیاد به قطعات کوچک خرد می شود.

shall we play the sentence game shall we we  are playing the sentence game right now and  

all of the words are connected to being persuasive  to persuade people words connected to that subject

کلمات به قانع‌کننده بودن مرتبط هستند برای متقاعد کردن مردم کلمات مرتبط با آن موضوع

we are live on youtube it's mr duncan and mr steve

ما در یوتیوب به صورت زنده پخش می‌شویم.

on a sunday afternoon we are out in the garden  it's the hottest day of the year 31 degrees  

خوب است

apparently it is i think it's about 40 under  my gazebo oh lewis is telling telling us of  

ظاهراً فکر می‌کنم حدود 40 است زیر آلاچیق من اوه لوئیس دارد به ما می‌گوید

his preferences oh for alcohol oh red wine uh  when it's good it must be always good in france  

ترجیحات خود را برای الکل آه شراب قرمز آه وقتی خوب است در فرانسه باید همیشه خوب باشد

uh after red wine comes whiskey cognac and when  the weather is hot a good beer i like the sound  

آه بعد از شراب قرمز، کنیاک ویسکی می‌آید و وقتی هوا خوب است یک آبجو خوب داغ من

of that it's strange actually beer if it's a  hot day like today quite often if you have a  

صدای آن را دوست دارم در واقع عجیب است آبجو اگر یک روز گرم مانند امروز باشد اغلب اگر

cold beer it can be very refreshing i know but i  think that's the only alcohol that you can drink  

آبجوی سرد بخورید می تواند بسیار با طراوت باشد می دانم اما فکر می کنم این تنها الکلی است که می توانید بنوشید.

that actually refreshes you if it's hot i mean you  don't hear people drinking whiskey when it's hot  

شما اگر گرم است منظورم این است که نمی شنوید که مردم وقتی گرم است ویسکی می نوشند

no oh i need some whiskey it's so hot today i'm  going to have some whiskey and quite often the  

نه آه، من به مقداری ویسکی نیاز دارم، امروز خیلی گرم است، می خواهم مقداری ویسکی بخورم و اغلب

whiskey will make you feel hotter it normally  makes makes your temperature rise you feel as  

ویسکی باعث می شود احساس گرمی بیشتری به شما دست دهد و معمولاً باعث می شود افزایش دما احساس

if you are actually getting hotter but what i'm  thinking of now steve is a cold glass of beer  

می‌کنید اگر واقعاً دارید گرم‌تر می‌شوید، اما چیزی که استیو اکنون به آن فکر می‌کنم یک لیوان آبجو سرد است.

oh imagine that wow yes well we've only got one  bottle left yeah in the house we can share it i  

think i'll put it in the fridge yes mind  you i've had beer two nights in a row so  

من آن را قرار می دهم در یخچال بله حواستان باشد که من دو شب پشت سر

uh mind you when i say i've had beer  uh half a glass this much half a pint  

هم آبجو خورده‌ام پس وقتی می‌گویم آبجو خورده‌ام نصف لیوان این مقدار نصف لیوان نیم لیتری

a night it's not really very much is it it's  nothing sergio would be uh ashamed to know me  

یک شب واقعاً زیاد نیست، این چیزی نیست که سرجیو نمی‌خواهد خجالت بکش از شناختن من

anyway we are doing the sentence game  steve right let's play this sentence game  

به هر حال ما داریم بازی جمله را انجام می‌دهیم استیو درست است بیایید این بازی جمله را انجام دهیم

and today is in tomic today or maura today today  are you here we have the sentence game persuade  

و امروز در تومیک است امروز یا امروز ماورا آیا اینجا هستید ما بازی جمله را داریم کلمات را متقاعد کنید

words so all of the sentence game today are  connected to people maybe trying to persuade you  

بنابراین همه بازی جملات امروز به شاید مردم سعی می کنند شما را متقاعد

maybe trying to get you to change your mind well  muhammad muhammad is trying to persuade me not to  

کنند   شاید سعی دارند شما را وادار کنند که نظر خود را به خوبی تغییر دهید محمد محمد سعی می کند مرا متقاعد کند

not to write with a red pen oh why not  i don't know why is it is it bad luck  

که با خودکار قرمز ننویسم آه چرا که نه نمی دانم چرا این بدشانسی است

convince me convince me only teachers are allowed  to write with red pens now i remember at school  

من را متقاعد کن من فقط معلمان اجازه دارند با خودکارهای قرمز بنویسند، یادم می‌آید در مدرسه،

people used to get into trouble because sometimes  they would write in their exercise books and they  

مردم قبلاً دچار مشکل می‌شدند، زیرا گاهی اوقات در دفتر تمرین خود می‌نوشتند و

would write with red pen and the teacher would get  very angry they would say hey only i am allowed  

با خودکار قرمز می‌نوشتند و معلم بسیار عصبانی می‌شد و می‌گفت فقط من من همه

to use a red pen you have to use the blue pen  or the black pen the red pen is for the teacher  

موظف   برای استفاده از خودکار قرمز باید از خودکار آبی یا سیاه قلم استفاده کنید، قلم قرمز برای معلم است.

um here we go then today's sentence  game here's the anybody seen maura or

i don't think they're here today but uh we missed  them please come back here we go today's sentence  

ما آنها را از دست دادیم لطفاً به اینجا برگردید ما می رویم جمله امروز

game oh here's the first one steve if he will  not something then we might have to something  

بازی اوه اینجا اولین نفری است که استیو می خواهد چیزی نباشد پس ممکن است مجبور باشیم

something something so straight in with four words  mr duncan yes this is this this might be hard but  

چیزی   چیزی خیلی مستقیم با چهار کلمه آقای دانکن بله این است این ممکن است سخت باشد اما

i've already given you the answer today so i'm  checking now to see how well you were listening  

من قبلاً امروز به شما پاسخ داده‌ام، بنابراین اکنون دارم بررسی می‌کنم تا ببینم چقدر خوب به حرف‌های من گوش می‌دادید،

to me so this is like an exam imagine this is  your final exam before you go on your holidays

بنابراین این مانند یک امتحان است تصور کنید این امتحان نهایی شما قبل از رفتن به تعطیلات است،

if he will not something then we might have to  something something something five letters five  

اگر او چیزی نخواست، پس ممکن است مجبور باشیم چیزی چیزی چیزی پنج حرف پنج

letters three letters three letters sergio  says that tomek sends kisses and hugs does  

حرف سه حرف سه حرف سرجیو  می‌گوید که تومک بوسه می‌فرستد و در آغوش می‌گیرد.

he uh how how has he done that has he told you  well i've often thought i've often thought steve  

that tomek and sergio are the same person never  i no well i don't know i'm not saying it is  

همان شخص هرگز  نه خوب نمی‌دانم نمی‌گویم این است

but i think maybe maybe well maybe they know  each other um and this happens sometimes i know  

اما فکر می‌کنم شاید خوب شاید همدیگر را می‌شناسند و این گاهی اتفاق می‌افتد، می‌دانم

in the past there used to be people that would  come on and use different names but they were  

در گذشته افرادی بودند که می‌آمدند و از نام‌های مختلفی استفاده می‌کردند. اما آنها

always always the same it's true i don't think  i think sergio and tomek are separate people  

همیشه یکسان بودند، درست است، فکر نمی‌کنم، سرجیو و تومک افراد جداگانه‌ای هستند

i do i want to see tomek and sergio on the on  the live stream together they have to know what  

.

at the same time yes so not just coming on  later because you can log out and log back in  

فقط بعداً وارد می‌شوید زیرا می‌توانید از سیستم خارج شوید و دوباره وارد شوید

no there are distinct distinctly different  characters okay uh between sergio and tommy  

نه، شخصیت‌های کاملاً متفاوتی وجود دارد، خوب بین سرجیو و تامی

he might just be very good at covering it tomek  of course is is in the netherlands isn't he  

او ممکن است در پوشش آن بسیار خوب باشد تامک  البته در هلند است، او

so uh and we know how awful the the weather's  been in uh central europe and i think  

نیست  ما می دانیم که هوا در اروپای مرکزی چقدر وحشتناک بوده است و فکر می کنم

germany belgium and certainly the netherlands  i think have all been affected so that could be  

آلمان بلژیک و مسلماً هلند فکر می کنم همه تحت تأثیر قرار گرفته اند، بنابراین

one of the reasons why tomek's not  here today hopefully not but uh he's  

یکی از دلایلی است که تومک امروز اینجا نیست امیدوارم نه، اما

all right we have some answers coming  through steve uh right yes uh right ah

او خوب است . پاسخ از طریق استیو، درست است، بله، درست است،

mohammed says in iraq only the governor has a  red pen oh i understand so a bit like here only  

محمد می‌گوید در عراق فقط فرماندار یک قلم قرمز دارد، اوه من می‌دانم، بنابراین کمی شبیه اینجاست،

teachers should use a red pen i don't know why i  use this pen only because it's just become a habit  

معلم‌ها باید از خودکار قرمز استفاده کنند، نمی‌دانم چرا از این خودکار استفاده می‌کنم، فقط به این دلیل تبدیل به یک عادت شده

um but yes sorry about that so maybe  maybe think of me as your your governor

ام اما بله متاسفم، پس شاید شاید من را به عنوان فرماندار خود

have we got answers yes that might  not be a good thing by the way  

در نظر بگیرید، پاسخ‌هایی دریافت کرده‌ایم که بله، اتفاقاً ممکن

what if the governor is a person who people don't  like as you see you see we have some correct  

است چیز خوبی نباشد. می بینید که ما

answers can we get the answer steve because uh  that is that's kind of your job nitram says if  

پاسخ های درستی داریم، آیا می توانیم پاسخ استیو را دریافت کنیم زیرا اوه ، این همان کار شماست که نیترام می گوید اگر

he will not agree then we might have to twist his  arm but is it the tram knee tram is it knee trauma  

موافق نباشد، ممکن است مجبور شویم بازوی او را بچرخانیم، اما آیا تراموا زانوی تراموا ضربه به زانو است

or nitram please tell us yes if i say nitra can we  have some names that's right give me a thumbs up  

یا نیترام لطفاً به ما بگویید بله اگر می‌گویم نیترا می‌توانیم نام‌هایی داشته باشیم که درست است.

yes lee tram says uh agree twist his arm so  that was the first neutron was the first person  

thank you victoria for your  answer as well nissa lia  

lia litty except uh is six letters unfortunately  that would work but it's six letters um v tess  

متأسفانه litty به جز uh شش حرف است این کار می کند اما شش حرف um v tess است

so we've got lots of correct answers let's have  the solution because we've got to move on we've  

بنابراین ما پاسخ های صحیح زیادی داریم بیایید راه حل را داشته باشیم زیرا باید ادامه دهیم

only got 14 minutes today's live stream has gone  by so quickly i can't quite believe it okay what  

فقط 14 دقیقه وقت داریم که پخش زنده امروز به سرعت تمام شد که نمی توانم کاملاً باور کنید خوب

do we have this week do we have matt hancock  or do we have our normal cockerel let's see

است   این هفته چه داریم، آیا مات هانکوک داریم  یا خروس معمولی خود را داریم، بیایید ببینیم

it's the normal cockerel the normal one nissan  says yes only teachers can use red pens in india  

این خروس معمولی است، یک نیسان می گوید بله فقط معلمان می توانند از خودکارهای قرمز در هند استفاده

it's the law map monopoly i think it's also got  it right lots of people have got this one right  

کنند   این انحصار نقشه قانون است، فکر می کنم این است. همچنین درست فهمیدم بسیاری از مردم این یکی را درست

uh i think we know this one mr duncan  answer please the answer is coming up now  

فهمیده‌اند   اوه من فکر می‌کنم این یکی را می‌دانیم، آقای دانکن پاسخ دهید، لطفاً اکنون پاسخ

well done if he will not agree  then we might have to twist his arm  

داده می‌شود   آفرین اگر موافق نباشد، ممکن است مجبور شویم بازوی او را بچرخانیم

yes to twist the person's arm as we said a few  moments ago to persuade someone maybe you have to  

بله برای چرخاندن بازوی شخص همانطور که چند لحظه پیش گفتیم برای متقاعد کردن کسی، شاید مجبور

use a little bit of extra persuasion yes you might  have to twist his arm you might you might uh bribe  

باشید از کمی متقاعدسازی استفاده کنید بله، ممکن است بازوی او را بچرخانید، ممکن است به او رشوه بدهید،

them maybe in some way that's it do something to  change their mind here we go here's another one  

شاید به نوعی این کار برای تغییر نظرش در اینجا انجام شود. برو اینجا یکی دیگه

oh they were most something that i  something something would there something  

اوه آنها بیشتر چیزی بودند که من یک چیزی بودند چیزی

funny and you can see the first missing word  begins with the i so i've made it clearer this  

خنده دار بود و می توانید ببینید که اولین کلمه گمشده با i شروع می شود، بنابراین من این هفته واضح تر توضیح داده ام

week that it's definitely an eye there's a dot  over there there we go they were most something  

که قطعاً یک چشم است که نقطه ای وجود دارد  آنجا ما می رویم آنها بیشتر چیزی بودند

that i something something with their something oh  and again again the clue is persuasion persuasion

که من چیزی با آنها چیزی آه و دوباره سرنخ ترغیب متقاعد کردن است

nessa says hip hip hurrah my answer is correct  it is it is correct uh although technically  

نسا می‌گوید هیپ هورای پاسخ من درست است  درست است اوه اگرچه از نظر فنی

nitram was first yes but then yes if you're not  if you're not looking at the live chat then you  

nitram ابتدا بله بود، اما اگر نیستید بله، اگر نیستید با نگاه کردن به چت زنده،

might be getting it on your own anyway if you're  writing your answers the sound behind us by the  

به هر حال ممکن است خودتان آن را دریافت کنید، اگر پاسخ‌هایتان را می‌نویسید، صدا پشت سر

way is the farmer so there is a farmer at the  moment gathering grass so last week they were  

ما کشاورز است، بنابراین یک کشاورز در حال جمع‌آوری علف‌ها است، بنابراین هفته گذشته آنها در

they were cutting the grass and today they are  gathering the grass so they are using a machine  

حال بریدن بودند. علف‌ها و امروز در حال جمع‌آوری علف‌ها هستند، بنابراین از ماشینی

to gather the grass and then later on in the year  when the winter comes they will use the grass  

برای جمع‌آوری علف‌ها استفاده می‌کنند و بعداً در سال، وقتی زمستان فرا می‌رسد، از علف‌ها

to feed the livestock so that's what the sound  is behind me it is a tractor and some machinery  

برای تغذیه دام‌ها استفاده می‌کنند. und پشت من است، این یک تراکتور و چند ماشین است

victoria you vittori you may well  have got the first word there

ویکتوریا شما ویتوری ممکن است شما اولین کلمه را در آنجا داشته باشید،

oh maybe not

اوه، شاید نه،

maybe not hmm so maybe we are  talking about someone that is trying  

شاید نه، پس شاید ما در مورد کسی صحبت می کنیم که سعی دارد

to encourage you to do something maybe they they  do it quite a lot they are being very persuasive

شما را تشویق به انجام کاری کند، شاید آنها آن کار را انجام دهند. خیلی خیلی متقاعد کننده هستند

i think that could be the correct answer or  certainly very close yes very good yes yes jimmy  

من فکر می کنم که می تواند پاسخ صحیح باشد یا مطمئناً خیلی نزدیک بله بسیار خوب بله جیمی

jimmy from hong kong very  good my pack has got it first  

جیمی از هنگ کنگ خیلی خوب است.

yes weldon mapak and also jimmy  in hong kong and victoria as well

خوب

yes uh olga if you twist somebody's arm  you're using uh additional techniques or  

بله، اوه اولگا، اگر بازوی کسی را بچرخانید، از تکنیک‌های اضافی یا

additional persuasive powers to try  and persuade somebody to do something  

قدرت‌های متقاعدکننده اضافی استفاده می‌کنید تا تلاش کنید و کسی را متقاعد کنید که کاری را انجام

and that are just with almost causing pain or  making somebody making it impossible for somebody  

to say no yes it is it is not a physical  thing it's just said so no harm will come  

دهد. این یک چیز فیزیکی نیست، فقط گفته می شود، بنابراین هیچ ضرری نخواهد داشت.

hopefully no it's just an expression uh  if somebody if you turn down a job offer  

امیدوارم نه، این فقط یک بیان است، اگر کسی اگر پیشنهاد کاری را رد کرد،

you might have turned down a job offer because  you didn't think the money was high enough  

ممکن است پیشنهاد کاری را رد کرده باشید، زیرا فکر نمی کردی پول به اندازه کافی زیاد باشد

and uh the the people trying  to persuade you to have the job  

و آه، افرادی که سعی می کنند شما را متقاعد کنند که این شغل را

might have a chat and say oh how can we twist  his or hers arm to take this job well they're  

داشته باشید   ممکن است با هم صحبت کنند و بگویند آه چگونه می توانیم بازوی او را بچرخانیم تا این کار را

like well why don't we offer them more money  yes we'll twist their arm by offering more money  

به خوبی انجام دهد. ما به آنها پول بیشتری پیشنهاد نمی کنیم  بله، با ارائه پول بیشتر بازوی

and they might say yes uh right here's the  answer and we'll try and get two more in

آنها را می پیچیم   و آنها ممکن است بگویند بله، پاسخ این است و ما سعی می کنیم دو نفر دیگر

said the actress to the bishop  i love my cockerel sound outside  

را وارد کنیم.

because the neighbours will  start thinking that we have  

چون همسایه ها شروع به فکر کردن می کنند که

we have chickens jamila if you can just get one  of the words then feel free you don't have to  

ما داریم جمیلا مرغ داریم اگر بتوانید فقط یکی از کلمات را به

get the whole sentence if you just can get one of  the words then just put that up as a suggestion  

دست آورید، پس خیالتان راحت نیست که اگر فقط می توانید یکی از کلمات را دریافت کنید، مجبور نیستید کل جمله را دریافت کنید ، سپس آن را به عنوان یک پیشنهاد

i'm not very good at it what do i do just  keep watching yes just keep learning english  

من خیلی در آن مهارت ندارم چه کار کنم فقط به تماشا کردن ادامه دهید بله فقط به یادگیری انگلیسی ادامه

increase your vocabulary and you will soon  find that you will be getting these answers

دهید   دایره لغات خود را افزایش دهید و به زودی خواهید فهمید که این پاسخ ها را خواهید گرفت.

um by the way nitram yes his real name is  martin so knit tram is just the reverse the  

تراموا درست برعکس

reverse of martin oh very nice fancy pants very  nice so right okay i like that that's very good  

معکوس مارتین اوه است شلوارهای فانتزی بسیار زیبا بسیار زیبا پس درست است من دوست دارم که خیلی خوب است

so here's the answer to this sentence game bing  bong bb they were most insistent that i go along  

پس جواب این جمله را می‌بینیم.

with their plan so to be insistent means  that you will not take no for an answer  

پاسخ

you insist you are forcing your opinion you  are saying no please you must you must you are  

شما اصرار دارید که دارید عقیده خود را تحمیل می‌کنید می‌گویید نه لطفاً باید حتماً باید

being insistent you don't give up you  don't give up you carry on trying to  

اصرار دارید که تسلیم نمی‌شوید  تسلیم نشوید به تلاش برای

persuade and if you go along with something to  go along with their plan means you agree to it  

متقاعد کردن ادامه دهید و اگر با چیزی همراه هستید با آن کنار بیایید طرح آنها به این معنی است که شما با آن موافقت می کنید

you agree to follow it or you agree to go along  with their plan whatever that might be so there  

شما موافقت می کنید که آن را دنبال کنید یا موافقت می کنید با برنامه آنها همراه شوید هر چه که ممکن است وجود داشته

it was and i think we will have maybe we might  be able to have two more we might have two more

باشد                                                                        و من فکر می کنم داشته باشیم شاید  بتوانیم دو مورد دیگر داشته باشیم و ممکن است دو مورد دیگر داشته باشیم

yes i know what you're going to say steve i think  the thunderbirds the thunderbugs are back baby  

بله می دانم چه می خواهی بگویی استیو من فکر می کنم رعد و برق ها باز گشتند عزیزم

fancy pants nissan the first one  

شلوار فانتزی نیسان اولین نفر

uh people are saying congratulations  to jimmy but in fact it was uh  

اوه مردم به جیمی تبریک می گویند اما در واقع خوب بود

well well congratulations to jimmy but technically  the first person to get it right was that my pack  

به جیمی تبریک می گویم اما از نظر فنی اولین نفر بود برای درست فهمیدن این بود که بسته من

yeah i believe let's have another  one steve uh monok before we go

بله، من معتقدم که بیایید یک  استیو اوه مونوک دیگر بخوریم قبل از اینکه

after an hour of something something i had to  something so again we're talking about the word  

بعد از یک ساعت کاری انجام دهیم که مجبور بودم چیزی را انجام دهیم، بنابراین دوباره در مورد کلمه

and the the topic that we've been talking about  for quite a lot yesterday teamwork that is  

و موضوعی که صحبت می کردیم صحبت می کنیم در مورد کار تیمی دیروز بسیار زیاد است که

correct we've often said this jimmy on on the live  chat when when we're talking about the sentence  

درست است. ما اغلب این را در چت زنده می‌گوییم، وقتی در مورد جمله   بازی صحبت می‌کنیم،

game yes i suppose one thing to mention about  persuasion is i suppose sometimes you have to be  

بله، فکر می‌کنم یک چیز در مورد متقاعد کردن ذکر شود، فکر می‌کنم گاهی اوقات باید

careful what you are being persuaded to do so like  we said earlier we did joke earlier about maybe  

مراقب باشید. آنچه شما را متقاعد به انجام آن می‌کنند، همان‌طور که قبلاً گفتیم، ما قبلاً درباره

deciding to do something that is either dangerous  or illegal but sometimes you can be persuaded  

اینکه شاید تصمیم به انجام کاری خطرناک یا غیرقانونی است، شوخی کردیم، اما گاهی اوقات می‌توان شما را ترغیب

to do something that is dangerous or illegal yes  and we call that peer pressure peer pressure it's  

کرد که کاری خطرناک یا غیرقانونی انجام دهید، بله، و ما به آن فشار همسالان همتا می‌گوییم. فشار،

a great word especially if you are young maybe  in your teenage years you often find that you are  

کلمه بسیار خوبی است، مخصوصاً اگر جوان هستید، شاید در سال‌های نوجوانی اغلب متوجه می‌شوید که به راحتی توسط اطرافیانتان که همسان شما هستند،

easily persuaded to do something by the other  people around you your equals and we often call  

ترغیب به انجام کاری می‌شوید و ما اغلب

that peer pressure so peer means the people around  you you are getting pressure from other people  

آن را p فشار پیشین بنابراین همتا به معنای اطرافیان شماست که از سوی افراد اطرافتان تحت فشار

around you yes quite often people will do bad or  illegal things if they're in a group or a gang  

قرار می‌گیرید، بله، اغلب افراد اگر در یک گروه یا باند باشند، کارهای بد یا غیرقانونی انجام می‌دهند،

because they want to be included in that group  in that gang they might one they might all do  

زیرا می‌خواهند در آن گروه در آن باند قرار بگیرند. ممکن است همه آنها انجام دهند

one person in that group  might not want to do something  

یک نفر در آن گروه ممکن است مایل به انجام کاری نباشد

but he feels compelled to do it to still feel  part of the group so his peers his equals  

اما او احساس می کند مجبور است این کار را انجام دهد تا همچنان احساس کند بخشی از گروه است تا همسالانش

will get put pressure on him to do the same as  everybody else even though he might not want to  

بر او فشار بیاورند که مانند سایرین انجام دهد حتی اگر او نمی‌خواهد

do it that's a very powerful force yes we often  hear about peer pressure with things like smoking  

این کار را انجام دهد، این یک نیروی بسیار قدرتمند است، بله، ما اغلب در مورد فشار همسالان با چیزهایی مانند سیگار کشیدن می‌شنویم

so when you're when you're a teenager you might  find that other people encourage you to start  

بنابراین وقتی نوجوان هستید ممکن است متوجه شوید که دیگران شما را تشویق می‌کنند

smoking or drinking or maybe committing crime even  yes uh you know if you want to be part of our gang  

سیگار کشیدن یا نوشیدن الکل را شروع کنید. شاید در حال ارتکاب جرم حتی بله آه، می‌دانی اگر می‌خواهی بخشی از باند

then you've got to do this thing were you ever in  a gang no i was never in again me neither pedro's  

ما باشی   پس باید این کار را انجام دهی، اگر در یک باند بودی، نه من دیگر در من نبودم، نه پدرو

here pedro belmont uh too late for the sentence  game but not the sentence game the um flags of  

اینجا پدرو بلمونت خیلی دیر برای حکم بازی bu نه بازی جملات،

the world well we didn't have them here and we did  we didn't have them today i was worried then steve  

پرچم‌های دنیا، خوب، ما آنها را در اینجا نداشتیم و داشتیم، امروز آنها را نداشتیم، نگران بودم پس

i wasn't sure if you you thought we'd had the but  we didn't we didn't have flags of the world today  

استیو   مطمئن نبودم که فکر می‌کردی ما آن را داشتیم، اما ما مگر امروز پرچم‌های دنیا را

because we're outside and it's too hot it's  too hot to wave your flags you see it's too hot

نداشتیم   چون بیرون هستیم و هوا خیلی گرم است، خیلی گرم است که نمی‌توان پرچم‌هایت را به اهتزاز درآورد، می‌بینی خیلی گرم است

i don't think anyone's uh this is a  hard one yes the first word i think is

، فکر نمی‌کنم کسی اوه این یک سخت باشد بله اولین کلمه من فکر می‌کنم

yes yes think of an animal so the  second word relates to an animal oh  

بله بله به یک حیوان فکر کنید بنابراین کلمه دوم به یک حیوان مربوط می‌شود آه

really mr duncan that does not make it any  easier i don't think it can be convinced  

واقعاً آقای دانکن که کار را آسان‌تر نمی‌کند، فکر نمی‌کنم بتوان آن را قانع کرد

even though that's eight words because i  don't think that grammatically that would work

حتی اگر این هشت کلمه باشد، زیرا من از نظر گرامری چنین فکر نمی‌کنم.

what if something never stops something  that does not stop something that goes on

اگر چیزی هرگز چیزی را متوقف نکند چه می‌شود که جلوی چیزی را نمی‌گیرد که ادامه دارد

yes i think you've hit on it

بله، فکر می‌کنم شما به آن ضربه زده‌اید،

so the second missing word is connected to animals  a certain type of animal that only comes out at  

بنابراین کلمه گمشده دوم به حیوانات مرتبط است ، نوع خاصی از حیوانات که فقط

night you sometimes see it oh maybe i'm wrong in  the night is that is that one of the words there  

شب‌ها بیرون می‌آیند، گاهی اوقات آن را می‌بینید. آه شاید من در شب اشتباه می کنم این است که یکی از کلمات وجود دارد

yes ah right hmm are we doing that again my aura  my aura my yeah so uh vitesse you could well have  

بله آه درست هوم آیا دوباره این کار را انجام می دهیم هاله من، هاله من، بله، پس اوه ویتسه شما می توانید

got the first word there mara vitas has one of  the words correct one of them correct oh right

اولین

my aura now has two of them  correct two correct words all right

کلمه را داشته باشید.

yes ah so the last missing word means to give in  or to to just say okay i will go along with you

بله آه پس آخرین کلمه از دست رفته یعنی تسلیم شدن یا فقط گفتن باشه من با تو همراهی می کنم

nitram you are near but that is  not the right word unfortunately

نیترام تو نزدیکی اما این کلمه درستی نیست متأسفانه

this is our last sentence game for today and  then we are going jimmy you've got two of the  

این آخرین بازی جملات ما برای امروز است و سپس ما به شما می رویم دوتا از

words correct but there is still the last one yes  we might have to give the answer to this one steve

کلمه‌ها را درست می‌دانم، اما هنوز آخرین مورد بله وجود دارد، ممکن است مجبور باشیم به این یکی جواب بدهیم استیو،

we might have to give the answer  oh what about what about that then  

ممکن است باید پاسخ را بدهیم.

no all right it's not it's not that either  

no it is to give in you giving you oh okay well  i mean that could be right that could be right  

نه این است که به شما بدهم، اوه، خب، منظورم این است که می‌تواند درست باشد، می‌تواند درست باشد.

uh jack dish that could be right hmm uh and also  uh uh suggested that as the last word as well  

but it's actually the opposite in this  particular sentence it's the opposite

جمله خاص آن

the word means the opposite thing

مخالف w است ord به معنای مخالف است

and we've got return there's another suggestion

و ما بازگشت داریم پیشنهاد دیگری وجود دارد کاملاً

all right to ziki yes another good suggestion  

به ziki بله پیشنهاد خوب دیگری

yeah well they're all they all work all these  suggestions for the last word actually work  

بله خوب آنها همه کار می کنند همه این پیشنهادها برای کلمه آخر در واقع کار می کنند

in the sentence so well done as we approach  four o'clock i will now give you the answer

در جمله خیلی خوب انجام می شود که به  چهار نزدیک می شویم ساعت من اکنون پاسخ شما را می دهم

so we haven't had a complete sentence  according to what you wanted no we don't  

بنابراین یک جمله کامل مطابق آنچه شما می خواستید نداشتیم

we don't have the last word unfortunately but  some of these do fit i think but let's see  

نه ما حرف آخر را نداریم متأسفانه اما برخی از اینها به نظر من مناسب هستند اما ببینیم

okay the missing words the real  missing word that i was looking for

باشه کلمات گمشده کلمه گمشده واقعی که دنبالش

if i can find it is ding ah you  see relent relent i had to relent

می گشتم اگر بتوانم آن را پیدا کنم دنگ آه شما می بینید پشیمان می شوید من مجبور شدم

after an hour of constant badgering i had to  relent so if you badger somebody hmm you keep  

بعد از یک ساعت گول زدن دائمی تسلیم شوم، بنابراین اگر به کسی بد می گویید او را

bothering them you're you're asking them the  same question you you keep disturbing them  

اذیت می کنید. اگر همان سؤالی را از آنها می‌پرسید که مدام مزاحمشان

you maybe you are asking the same thing again  and again trying to persuade them badgering this  

می‌شوید   شاید دوباره همان سؤال را می‌پرسید و دوباره سعی می‌کنید آنها را متقاعد کنید و با بدگویی

is what children do to their parents constantly  badgering their parents to buy them some sweets  

این کار را انجام می‌دهند

or a toy or do something yeah so badgering  you keep constantly asking the same thing  

. یک اسباب‌بازی هستید یا کاری انجام می‌دهید که آنقدر بدجنس است شما مدام همان چیزی را

or asking the same thing in a different way  stop badgering me you often say to somebody  

می‌پرسید   یا همان چیزی را به روشی متفاوت می‌پرسید از نشان دادن من خودداری کنید، اغلب به کسی

who's constantly asking you the same question  yes and you know you don't want to give an answer  

که مدام همان سؤال را از شما می‌پرسد بله و می‌دانید که نمی‌خواهید بگویید یک پاسخ

i had to relent that means to to to succumb or  give in yes you oh okay okay no problem so child  

من مجبور شدم تسلیم شوم که به معنای تسلیم شدن یا  تسلیم شدن است بله، اوه، باشه، مشکلی نیست، بنابراین

is trying to persuade you to buy them a new toy  so after an hour of constant badgering this child  

کودک   سعی می کند شما را متقاعد کند که برای او یک اسباب بازی جدید بخرید بنابراین پس از یک ساعت بدگویی مداوم این کودک

oh can i have the toy please be on me the toy oh i  want the toy they don't give up do their children  

اوه می توانم اسباب بازی را داشته باشم لطفاً روی من اسباب‌بازی باش آه من می‌خواهم اسباب‌بازی را که آنها رها نمی‌کنند بچه‌هایشان را انجام دهند

uh the parent had to relent had to give in yes  and there is an interesting word also relentless  

اوه والدین مجبور بودند تسلیم شوند بله و یک کلمه جالب نیز وجود دارد بی‌رحم

which is the opposite so if you are relentless  that means you don't stop you don't give in  

که برعکس است، پس اگر شما بی‌رحم هستید به این معنی است که شما متوقف نمی شوید تسلیم نمی شوید

it's the opposite so to relent is to  give in to be relentless is to not stop  

این برعکس است، بنابراین تسلیم شدن یعنی تسلیم شدن برای بی امان بودن یعنی توقف

and not give in it's the opposite but in  terms of the suggestions that people gave  

نکردن   و تسلیم نشدن برعکس است، اما از نظر پیشنهاداتی که مردم دادند

uh you could put return in there if you knew that  the sentence was about somebody trying to persuade  

اوه شما می توانید بازگشت را وارد کنید. اگر می‌دانستید که آن جمله است این در مورد کسی بود که سعی می‌کرد شما را متقاعد

you to go back somewhere then return would work  yes uh so definitely but so if the constant  

کند که به جایی برگردید و سپس برگردید جواب می‌دهد، بله، قطعاً، اما اگر مدام

badgering was i don't know your girlfriend  trying to persuade you to go back with her uh  

بدگویی می‌کردم، نمی‌دانم دوست دخترتان سعی می‌کرد شما را متقاعد کند که با او برگردید،

then then you might return to that relationship  or you might return back home again um resign  

آنگاه ممکن است به آنجا برگردید. آن رابطه یا ممکن است دوباره به خانه برگردی، استعفا

there's no badgering i had to well no because if  you were going to resign that doesn't really fit  

بدهی   هیچ بدگویی وجود ندارد، مجبور شدم خوب نه، زیرا اگر  می‌خواستی استعفا بدهی، واقعاً مناسب

uh but retire somebody might be trying to persuade  you to uh retire uh but yeah um that's it steve  

نیست، اما بازنشسته می‌شوی، ممکن است کسی سعی داشته باشد تو را متقاعد کند که بازنشسته شوی، اما بله، اینطور است آن استیو

thank you for all the different suggestions that's  it steve we have no more time that's it it's over  

متشکرم برای همه پیشنهادات مختلف ، استیو ما دیگر وقت نداریم تمام شد

we can go back in the house now and cool our  sweaty parts yes older relent means to give up  

اکنون می‌توانیم به خانه برگردیم و

sort of yeah very similar my shorts are now  full of dead flies given in or given up yes um  

قسمت‌های عرق‌زده‌مان را خنک کنیم. پر از مگس های مرده تسلیم شدند یا تسلیم شدند بله اوم

we are having a tea cake now we've uh i i'd like  to have them i thought you cancelled them i have  

ما داریم یک کیک چای می خوریم، حالا می خوریم، می خواهم  آنها را بخورم، فکر کردم آنها را لغو کردی، من دارم

but uh they came last week so i froze two of them  and i've defrosted them yesterday you didn't know  

اما اوه آنها هفته گذشته آمدند، بنابراین دو تا از آنها را فریز کردم من آنها را یخ زدایی کردم دیروز نمیدونستی

that i'm telling you now a little surprise  fascinating our lives are so exciting is that  

که الان دارم بهت میگم یه سورپرایز کوچولو جذاب زندگی ما خیلی هیجان انگیزه اینه

the biggest surprise is that the biggest surprise  you have for me today and there are insects uh  

که   بزرگترین سورپرایز اینه که بزرگترین سورپرایز که امروز برای من داری و حشرات وجود دارند آه

now sort of crawling over me yes i can see them i  think it's the uh the old thunderbugs thunderbirds  

حالا یه جورایی روی من خزیدن بله من می‌توانم آنها را ببینم، فکر می‌کنم این همان حشرات قدیمی

the thrips as we can also call them yes lovely to  be here mr duncan i don't think steve wants to go  

رعد و برق‌ها هستند.

i do actually um oh that's not that's even worse  i'm just getting a bit hot yeah it's like being in  

کمی گرم شدن بله مثل این است که در

a hot tent yes it's your age you see you're right  steve gets very hot and he he passes out you see  

یک چادر گرم باشید بله در سن شماست می بینید که حق با شماست استیو خیلی گرم می شود و او از حال می رود شما می بینید

very easily i do yes well as you get older  you can't regulate your temperature as easily  

خیلی راحت انجام می دهم بله با بزرگتر شدن شما خوب عمل می کنم  نمی توانید دمای خود را تنظیم کنید به همین راحتی

apparently uh right lovely to be here lovely to  see you all thanks once again for all your live  

ظاهراً خیلی دوست‌داشتنی است که اینجا هستم دوست‌داشتنی است همه شما را ببینم یک بار دیگر بابت همه

chat all your lovely comments and your interesting  and fascinating questions and i look forward to  

چت زنده  همه نظرات دوست داشتنی و سؤالات جالب  و جذاب شما متشکرم

seeing you all again next week that sounds good  to me that sounds brilliant goodbye janelle thank  

درخشان خداحافظ جانل متشکرم

you mr steve he's going now take one last look  hey mr steve you will see him again next sunday

شما آقای استیو او می‌رود حالا آخرین نگاهی به او بیندازید هی آقای استیو، یکشنبه بعد دوباره او را خواهید دید

mr steve has left has left he's gone back into  the house now steve has gone into the house he's  

آقای استیو رفته است ترک کرده است او به خانه برگشته حالا استیو به خانه رفته است

going to make a cup of tea a cup of tea from mr  steve thank you very much for your company for  

که می‌خواهد یک فنجان از آن درست کند. چای یک فنجان چای از آقای استیو بسیار متشکرم از همراهی شما

the past two hours two hours have i really been  here for two hours thank you very much for your  

در دو ساعت گذشته من واقعاً دو ساعت اینجا بودم از همراهی شما بسیار

company i hope you've enjoyed today's live stream  and of course i will be back with you next sunday  

سپاسگزارم امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید و البته من یکشنبه آینده با شما برمی گردم

at the same time as we prepare to say  goodbye to july next sunday and august  

همزمان با آماده شدن برای خداحافظی با ژوئیه یکشنبه آینده و اوت

will soon be arriving oh my goodness we know what  that means that means my birthday is also on its  

به زودی فرا می رسد خدای من، می دانیم چه معنایی دارد، یعنی تولد من نیز در

way oh dear i don't like that at all i do not  like that one bit don't forget to look out for my

راه است. من اصلاً آن را دوست ندارم، فراموش نکنید که مراقب من باشید

oh i see yes there is a magpie in fact there is  a family of magpies there is an adult and there  

، می بینم بله یک زاغی وجود دارد، در واقع یک خانواده زاغی وجود دارد، یک بزرگسال وجود دارد و

are three baby magpies and they come into the  garden quite often and make quite a lot of noise  

سه بچه سرخابی وجود دارد و آنها وارد می شوند. باغ اغلب اوقات و سر و صدای بسیار زیادی ایجاد می کند.

yes i will be with you on wednesday but not live  there will be a new english lesson posted on my  

بله من چهارشنبه با شما خواهم بود اما زنده نیستم ، یک درس انگلیسی جدید در

youtube channel on wednesday and of course we  will be back together next sunday as well i hope  

روز چهارشنبه در کانال یوتیوب من پست خواهد شد و البته ما یکشنبه آینده با هم خواهیم بود، امیدوارم

you've enjoyed today's live stream i hope it's  been interesting and i hope that it has made you  

از پخش زنده امروز لذت برده باشید، امیدوارم جالب بوده باشد. و امیدوارم که شما را

happy this is mr duncan in the birthplace of  the english language saying thanks for watching  

خوشحال کرده باشد. این آقای دانکن در زادگاه انگلیسی زبان است که می‌گوید از

see you next week 2 p.m uk time and of course  until the next time we meet here you know what's  

تماشای شما تشکر می‌کنم   هفته آینده ساعت 2 بعد از ظهر به وقت انگلستان شما را می‌بینم و البته تا دفعه بعدی که اینجا ملاقات می‌کنیم، بدانید که بعد از آن چه

coming next yes you do take care of yourselves  enjoy yourselves i might be with you tomorrow  

می‌آیید بله شما انجام می‌دهید. مواظب خودت باش  از خودت لذت ببر، شاید فردا با تو باشم

live from much wenlock but at the moment it is  not official so keep a lookout tomorrow i might  

از خیلی ونلاک زنده باشی، اما فعلاً رسمی نیست، پس فردا مواظب خودت

be with you tomorrow for a while in the town  center of much wenlock we will see what happens  

باش شاید  فردا برای مدتی در مرکز شهر خیلی ونلاک با شما باشم، خواهیم دید چه اتفاقی می افتد

and of course you know  what's coming next yes you do

و البته می‌دانید که در آینده چه اتفاقی می‌افتد، بله، فعلاً این کار را انجام می‌دهید

ta ta for now