Practice English Conversation (Family life - Loneliness) Improve English Speaking Skills

so how's Mom is she okay I heard she  bought a new TV and that's great yes  

حال مادر خوب است شنیدم که یک تلویزیون جدید خریده است و خیلی خوب است بله

she's fine she bought a bigger TV  you know she likes watching sub

او خوب است او یک تلویزیون بزرگتر خریده است. شما می دانید که او دوست دارد

operas oh yeah I know I remember we used  to watch TV together in the living room  

سریال های فرعی تماشا کند اوه بله می دانم که یادم می آید ما با هم در اتاق نشیمن تلویزیون تماشا می کردیم

and how are you how's your work going did  you get that pay raise you were telling me

و چطور تو چطوری کارت پیش میره اون افزایش حقوق رو گرفتی که داشتی

about yeah happily they gave it to me we  celebrated in the office and also at home  

بهم میگفتی بله خوشحالم که به من دادند ما در دفتر و همچنین در خانه

with Mom and the rest oh really why didn't  you tell me anything I would have liked to be

با مامان و بقیه جشن گرفتیم آه واقعاً چرا چیزی که میخواستم به من نگفتی دوست داشتم

there really you didn't used to go to our  meetings so that's why I didn't tell you

آنجا باشم واقعاً به جلسات ما نمی رفتی به همین دلیل چیزی به تو نگفتم

anything yeah well some things  can change why don't you sit

بله خوب بعضی چیزها می تواند تغییر کند چرا نمی

down no thank you I just came to visit you for a  moment I have to go home to wash clothes tomorrow  

نشینی نه ممنون من فقط برای یک لحظه به دیدنت آمدم فردا دوشنبه است برای شستن لباس‌ها باید بروم خانه

is Monday and I don't have clean shirts well I  guess I'll see you later no wait sit down brother  

و پیراهن تمیز ندارم، حدس می‌زنم بعداً می‌بینمت، صبر نکن بنشین برادر   بیا

let's drink something I have lemonade Coke or  we can cook something here I have chicken meat

چیزی بنوشیم من کوکا لیموناد بخوریم یا می‌توانیم اینجا چیزی بپزیم، گوشت مرغ دارم.

eggs why don't you stay and we have  lunch together I can make a great

تخم مرغ چرا نمی مانی و ناهار را با هم می خوریم من می توانم یک کباب عالی درست کنم،

barbecue are you serious you never say  something like that I thought you were

جدی می گویی، هرگز چنین چیزی را نمی گویی.

busy I mean you're always working hard that's  what you told me the last time I invited you to my

تو تا

birthday yes I had to work hard to buy this  house house you know but I have some time  

روز تولدم بله، من مجبور شدم سخت کار کنم تا این خانه را بخرم، می‌دانی، اما من کمی وقت دارم،

now why don't you stay and we can use  the pool I have a swimming pool in my

حالا چرا نمی‌مانی و می‌توانیم از استخر استفاده کنیم.

backyard you're going to love it it's not  very big but it's beautiful I haven't used it

خیلی بزرگ نیست اما زیباست من هنوز از آن استفاده نکردم

yet swimming pool I don't think  so I didn't bring my swimsuit

استخر فکر نکنم بنابراین مایو نیاوردم

sorry don't worry about that I have some  shorts in my closet you can take some if you

ببخشید نگران نباشید که چند شورت در کمدم دارم اگر خواستید می توانید کمی بردارید

want I don't think so I really have to go well  take care no wait have you played Monopoly it's a  

فکر نمی‌کنم واقعاً باید خوب پیش بروم مواظب نباشید آیا شما بازی کردید Monopoly یک

great game I have have it four people is needed to  play this game but we can play together it will be

بازی عالی است من دارم آن را دارم که برای انجام این بازی به چهار نفر نیاز است اما می‌توانیم با هم بازی کنیم خنده‌دار خواهد بود

funny or we can play cards I have  cards too or maybe you want to play

یا می‌توانیم ورق بازی کنیم من هم کارت دارم یا شاید شما می‌خواهید

soccer no I don't maybe some other  time you're acting weird what happen

فوتبال بازی کنید، نه، نه، شاید گاهی اوقات عجیب رفتار می‌کنید، چه اتفاقی می‌افتد،

what no I am okay but there are many  things we can do here this house is  

نه من خوبم، اما کارهای زیادی وجود دارد که می‌توانیم اینجا انجام دهیم، این خانه

very big and we can play soccer or  baseball if you want what do you

بسیار بزرگ است و می‌توانیم بازی کنیم. فوتبال یا بیسبال اگر می‌خواهی چه می‌گویی

say I can't tonnie I have to go and  you must have a lot of things to do  

من نمی‌توانم باید بروم و باید کارهای زیادی انجام دهی

no I don't please stay  don't go we can do something

نه، لطفاً نمی‌مانم نرو، ما می‌توانیم

together all right something is happening  and you are going to tell me what is

با هم کاری انجام دهیم، خیلی خوب است که اتفاقی در حال رخ دادن است. و می خواهی به من بگویی

it what do you mean can't I ask my brother to  stay with me and do something together you know  

منظورت چیست، نمی توانم از برادرم بخواهم پیش من بماند و با هم کاری انجام دهیم، می

know what I mean you're never like this you  are a busy person you're always working every  

دانی منظورم چیست، تو هیچ وقت اینطوری نیستی، آدم شلوغی هستی، همیشه هر

time we told you to do something you  used to say that you were busy to do

وقتی بهت می‌گفتیم کاری انجام بده، قبلاً می‌گفتی که مشغول انجام

that and now you're practically begging me to  stay what's going on brother tell me well I just  

این کار هستی و الان عملاً از من التماس می‌کنی  بمانم چه خبر است برادر به من بگو خوب فقط

just want you to stay with me brother  nobody comes to visit me you know are  

فقط می‌خواهم پیش من بمانی برادر هیچ‌کس نمی‌آید به من سر بزن، می‌دانی که

you kidding you have this big house and  I am sure you have a lot of friends they  

شوخی می‌کنی که این خانه بزرگ را داری و مطمئنم دوستان زیادی داری که

could be really happy to come to  your house you can make a big party

می‌توانند از آمدن به خانه‌ات خوشحال شوند.

here I already did it no nobody came I lost many  friends while I was working hard I also stopped  

در حالی که سخت کار می‌کردم، دیگر

going to parties and to the family reunions  I missed many birthday parties well that's  

به مهمانی‌ها و جمع‌های خانوادگی نرفتم  جشن تولد زیادی را از دست دادم، درست است که

true you didn't go to my birthday party last year  you were busy all right I will be honest with you  

پارسال به جشن تولد من نرفتی خیلی شلوغ بودی من با تو صادق خواهم بود .

I feel alone brother no one comes here I worked  hard for this house and I finally got it but I am  

احساس تنهایی می‌کنم برادر هیچ کس به اینجا نمی آید من برای این خانه زحمت کشیدم و بالاخره به آن رسیدم اما من

alone here I feel alone I triy to invite Mom and  our brothers and sisters to my house but they told  

اینجا تنها هستم احساس تنهایی می کنم سعی می کنم مامان و خواهران و برادرانمان را به خانه خود دعوت کنم اما آنها به

me they are busy well that's normal you always  said that to them when they invited you to their

من گفتند که سرشان شلوغ است و این طبیعی است که شما همیشه این را می گفتید. وقتی شما را به

houses but you shouldn't feel depressed  look at what you have gotten this big  

خانه‌هایشان دعوت کردند، اما نباید افسرده شوید. ببینید چه چیزی به این خانه بزرگ رسیده‌اید.

house you have worked really hard for  this you finally got it you can make new

friends I don't want new friends I want  my family I understood many things things  

خانواده‌ام چیزهای زیادی را فهمیدم

brother family is important I miss those  old times when we used to watch movies  

برادر خانواده مهم است، دلم برای آن زمان‌های قدیمی تنگ می‌شود که وقتی بازی‌های ویدیویی بازی می‌کردیم،

in the living room together when we played  video games and when we played soccer in our

در اتاق نشیمن با هم فیلم تماشا می‌کردیم و وقتی در

backyard I always wanted a big house  because that was my dream now I know

حیاط خانه‌مان فوتبال بازی می‌کردیم، همیشه می‌خواستم یک خانه بزرگ داشته باشم. الان خواب ببینم میدونم

I never wanted the house I wanted the place  to stay with my family all together wow  

هیچوقت خونه رو نمیخواستم میخواستم جایی که با خانواده ام با هم بمونم وای .

I never imagined that you would say  something like that you surprise me  

هیچوقت تصور نمیکردم یه همچین چیزی بگی که منو غافلگیر کردی

brother I know I know I haven't been the  best brother or son but I want to change

برادر میدونم میدونم بهترین برادر یا پسر نبودم اما می‌خواهم تغییر کنم،

I want Mom to be here I want Samantha  to come here with her children Mato and

می‌خواهم مامان اینجا باشد، می‌خواهم سامانتا با بچه‌هایش ماتو و مارکوس به اینجا بیاید،

Marcus I want Bob to come here to  celebrate his engagement I want to meet my

می‌خواهم باب برای جشن نامزدی به اینجا بیاید.

sister-in-law I want my nephews to be here  and also my nieces I want to have lunch with  

همچنین خواهرزاده هایم می خواهم با

all of them this house is big enough  for all of them please don't go stay

همه آنها ناهار بخورم این خانه به اندازه کافی بزرگ است برای همه آنها لطفاً نروید

here at least for a couple of hours because  after you leave I feel alone in this big  

حداقل چند ساعت اینجا بمانید زیرا بعد از رفتن شما در این خانه بزرگ احساس تنهایی می کنم

house and it's not a good feeling believe  me it's a terrible feeling I don't like

و این یک خانه نیست. احساس خوب باور کن احساس وحشتناکی است من آن را دوست ندارم

it I think I understand don't worry I  will stay here with you but not only  

فکر می کنم درک می کنم نگران نباش من اینجا با شما می مانم اما نه تنها

that I will call the rest of the family  we will make a big party here what do you

که به بقیه اعضای خانواده زنگ می زنم ما اینجا یک مهمانی بزرگ ترتیب خواهیم داد.

think really I good love that thank you so much

فکر می کنم واقعاً من خیلی دوست دارم که خیلی از شما متشکرم

brother and I'm sorry for everything I  promise I will dedicate more time to our

برادر و متاسفم برای همه چیزهایی که قول می دهم زمان بیشتری را به خانواده خود اختصاص خواهم داد.

family I hope you liked this conversation  if you could improve your English a little  

امیدوارم این گفتگو را دوست داشته باشید.

more please subscribe to the channel  and share this video with a friend  

این ویدیو با یکی از دوستانتان

and if you want to support this  channel you can join us or click  

و اگر می‌خواهید از این کانال حمایت کنید، می‌توانید به ما بپیوندید یا

on the super thanks button thank you  very much for your support take care

روی دکمه تشکر فوق‌العاده کلیک کنید از حمایت شما بسیار متشکرم.