20 Advanced Adjectives (C1/C2) to Build Your Vocabulary | Total English Fluency

Hi there, this is Harry and welcome back to  advanced English lessons with Harry where we try  

سلام، این هری است و به درس‌های پیشرفته انگلیسی با هری خوش آمدید، جایی که ما سعی می‌کنیم   به

to help you to get a better understanding of the  English language. We help you with phrasal verbs,  

شما کمک کنیم تا زبان انگلیسی را بهتر درک کنید . ما با افعال عبارتی،

expressions, idiomatic expressions,  everything that you could possibly  

عبارات، عبارات اصطلاحی، هر چیزی که احتمالاً

need to improve your English. To help  you with better conversational English.  

برای بهبود زبان انگلیسی خود نیاز دارید به شما کمک می کنیم. برای کمک به شما در مکالمه انگلیسی بهتر.

To help you with better business English. Or  indeed, if you're just practising for those  

برای کمک به شما در زبان انگلیسی تجاری بهتر. یا در واقع، اگر فقط برای آن

proficiency exams or preparing for a job  interview, you've come to the right place.

آزمون‌های مهارتی تمرین می‌کنید یا برای یک مصاحبه شغلی آماده می‌شوید، به جای درستی آمده‌اید.

As you know by now, I'm a great advocate of  one-to-one lessons as the best way in which  

همانطور که می‌دانید، من طرفدار عالی درس‌های یک به یک به‌عنوان بهترین روشی هستم که با آن

you can improve your language skills. So let me  tell you about Preply. Preply is the complete  

می‌توانید مهارت‌های زبانی خود را بهبود بخشید. بنابراین اجازه دهید درباره Preply به شما بگویم. Preply

solution for effective language learning. A  one-to-one tutor platform where you can learn  

راه حل کامل   برای یادگیری مؤثر زبان است. یک پلت‌فرم معلم خصوصی که می‌توانید

quickly to improve your speaking skills. Preply  has thousands of tutors that are native Spanish,  

به سرعت یاد بگیرید تا مهارت‌های گفتاری خود را بهبود بخشید. Preply هزاران معلم خصوصی دارد که بومی اسپانیایی،

French Portuguese English. In fact, over 50 other  languages. They have over 32,000 tutors that you  

انگلیسی پرتغالی فرانسوی هستند. در واقع، بیش از 50 زبان دیگر. آنها بیش از 32000 مربی دارند که

can choose from to make sure that you select the  perfect fit for you. And you can use their filters  

می‌توانید از بین آنها انتخاب کنید تا مطمئن شوید که مناسب شماست. و می‌توانید از فیلترهای آنها

to narrow down your choice. You can take lessons  anytime find the perfect time for your busy  

برای محدود کردن انتخاب خود استفاده کنید. می‌توانید هر زمان که خواستید درس بگیرید، زمان مناسبی را برای برنامه شلوغ خود پیدا کنید

schedule and book lessons in seconds using their  desktop or mobile app. Let's be honest, how many  

و با استفاده از برنامه دسک‌تاپ یا تلفن همراه آن‌ها، درس‌ها را در چند ثانیه رزرو کنید. بیایید صادق باشیم، چند

times have you paid for an app to learn something  new that you've never finished? With Preply,  

بار برای یک برنامه هزینه کرده اید تا چیز جدیدی را یاد بگیرید که هرگز آن را تمام نکرده اید؟ با Preply،

you can enjoy an individual approach and learn  a new language from real expert tutors based all  

می‌توانید از یک رویکرد فردی لذت ببرید و یک زبان جدید را از معلمان متخصص واقعی در

around the world. With Preply's 100% Satisfaction  guarantee, they will replace your tutor if your  

سراسر جهان بیاموزید. با ضمانت 100% رضایت مندی Preply ، اگر

first tutor for some reason doesn't meet up to  your expectations. Isn't it about time you tried  

معلم اول شما به دلایلی انتظارات شما را برآورده نکند، معلم شما را جایگزین خواهد کرد. آیا وقت آن نرسیده است که   Preply را امتحان کنید

Preply? And remember to click on the description  below to make sure that you get your 50% of the  

؟ و به یاد داشته باشید که روی توضیحات زیر کلیک کنید تا مطمئن شوید که 50٪ از

first lesson that you purchase with preply.com.  Thanks Preply for sponsoring this lesson.

اولین درسی را که با preply.com خریداری می‌کنید، دریافت می‌کنید. با تشکر Preply برای حمایت مالی از این درس.

Okay, so let's get on with this particular lesson.  As I said, this is an advanced English lesson. And  

خوب، پس بیایید با این درس خاص ادامه دهیم. همانطور که گفتم این یک درس انگلیسی پیشرفته است. و

in this lesson, we're looking at advanced  adjectives. So why do we use them? And why  

در این درس، صفت‌های پیشرفته را بررسی می‌کنیم . پس چرا از آنها استفاده می کنیم؟ و چرا

am I giving you these advanced adjectives? Well,  one, it will enhance and improve your vocabulary,  

این صفت های پیشرفته را به شما می دهم؟ خوب، یکی، دایره لغات شما را تقویت و بهبود می‌بخشد،

which is really, really important, particularly  if you're taking proficiency exams. Or indeed  

که واقعاً بسیار مهم است، مخصوصاً اگر در امتحانات مهارت شرکت می‌کنید. یا در واقع

if you are at that intermediate level  and you want to get on from B2 to C1,  

اگر در آن سطح متوسط ​​هستید و می‌خواهید از B2 به C1 برسید،

you're really going to need to improve  your vocabulary, broaden it as much as  

واقعاً باید دایره لغات خود را بهبود ببخشید، آن را تا آنجا که

possible. It gets a little bit boring to use  the same adjectives big, clever, tall, light,  

ممکن است گسترش دهید. استفاده از همان صفت‌های بزرگ، باهوش، بلند، سبک،

thin, fat, whatever. We want to look at other  ways in which we can use descriptive language.

لاغر، چاق، هر چه باشد، کمی خسته‌کننده می‌شود. ما می‌خواهیم راه‌های دیگری را بررسی کنیم که در آنها می‌توانیم از زبان توصیفی استفاده کنیم.

Okay, so what I've got for you are 20 adjectives  and I'm going to give you examples of when you  

بسیار خوب، پس آنچه من برای شما دارم 20 صفت است و می‌خواهم برای شما مثال‌هایی ارائه کنم که چه زمانی

can use them. So advanced adjectives, I accept  they can be a little bit difficult. But you know,  

می‌توانید از آنها استفاده کنید. بنابراین صفت‌های پیشرفته، قبول دارم که ممکن است کمی دشوار باشند. اما می دانید،

it's a great way for you to broaden your horizons  and improve your vocabulary and your expressions.

این یک راه عالی برای شما است که افق های خود را گسترش دهید و دایره لغات و عبارات خود را بهبود بخشید.

Number one biased. Okay, and just be  careful also with the pronunciation biased.  

شماره یک مغرضانه. بسیار خوب، و فقط در مورد تلفظ مغرضانه نیز مراقب باشید.

Here's an example. In 2018, a group of  scientists published results suggesting  

در اینجا یک مثال است. در سال 2018، گروهی از دانشمندان نتایجی را منتشر کردند که نشان می‌داد

face recognition is biassed. Is biased. Okay,  and we often use biased with the preposition  

تشخیص چهره مغرضانه است. مغرضانه است. بسیار خوب، و ما اغلب با حرف اضافه به کار می‌بریم،

towards For example, She was biased towards  her brother or in favour of her brother,  

برای مثال، او نسبت به برادرش یا به نفع برادرش تعصب داشت،

so she refused to believe that he could have  stolen anything from his classmate Okay,  

بنابراین او باور نمی‌کرد که او می‌توانست چیزی از همکلاسی‌اش دزدیده باشد،

so she was biased towards or indeed  in favour of her brother, so she  

بنابراین او نسبت به یا واقعاً تعصب داشت. به نفع برادرش، بنابراین او

refused to believe that he could have stolen  anything from his classmate. Okay, so biased.

نمی‌پذیرفت که او می‌توانست چیزی از همکلاسی‌اش دزدیده باشد. باشه خیلی مغرضانه

Next blunt, blunt. Now, sometimes people get  this confused with bland. The two very different  

بلاانت بعدی، بلانت. اکنون، گاهی اوقات مردم این را با بی‌حرمتی اشتباه می‌گیرند. دو صفت بسیار متفاوت

adjectives. Bland means plain and simple. Okay  bland, something that tastes bland. You're...  

. Bland به معنای ساده و ساده است. بسیار بی مزه، چیزی که مزه ملایمی دارد. شما...

like white bread, very bland. Or a picture with no  colour on it, very bland. Here we're talking about  

مثل نان سفید هستید، خیلی بی مزه. یا عکسی بدون رنگ، بسیار ملایم. در اینجا ما در مورد

blunt and it has a couple of ways in which we can  use it. Blunt. So if you're writing with a pencil  

بی‌پرده صحبت می‌کنیم و چند راه دارد که می‌توانیم از آن استفاده کنیم. بلانت بنابراین، اگر با مداد می‌نویسید

and there is no point on the end of the pencil,  then it will be blunt. You're not able to write  

و نقطه‌ای در انتهای مداد وجود ندارد، بی‌حرکت خواهد بود. شما نمی‌توانید

clearly or draw professionally with it because  the point is blunt and you have to sharpen the  

واضح بنویسید یا به طور حرفه‌ای با آن نقاشی بکشید زیرا نقطه واضح است و باید نقطه را تیز کنید

point. Or indeed, if you have a blunt knife in  your kitchen, which I have many of, they won't be  

. یا در واقع، اگر در آشپزخانه‌تان چاقوی بی‌رنگی داشته باشید ، که من بسیاری از آن‌ها را دارم، آن‌ها نمی‌توانند

able to cut meat. Okay, so you cannot cut or slice  meat with a blunt knife, you have to sharpen the  

گوشت را برش دهند. خوب، پس نمی توانید گوشت را با یک چاقوی کند برش دهید یا تکه تکه کنید، باید

knife. So sharpen the point on the pencil. Sharpen  the knife, so the knife will cut through the meat  

چاقو را تیز کنید. بنابراین نقطه روی مداد را تیز کنید. چاقو را تیز کنید ، تا چاقو گوشت را برش دهد

it will no longer be blunt. And the pencil allow  you to draw nicely, neatly, professionally because  

دیگر صاف نباشد. و مداد به شما امکان می‌دهد زیبا، منظم و حرفه‌ای نقاشی کنید زیرا

you've got a nice point and it's no longer blunt.  Now, the other meaning of blunt is how we talk to  

نکته خوبی دارید و دیگر واضح نیست. حال، معنای دیگر صریح این است که چگونه با

people. When we talk to people in a blunt way or  a blunt manner, it means we are very, very rigid,  

افراد صحبت می کنیم. وقتی با مردم به روشی صریح یا بی‌پرده صحبت می‌کنیم، به این معنی است که ما بسیار، بسیار سفت و سخت هستیم،

and we're very straight to the point and can sound  a little bit rude. Okay, so the manager made a  

و ما کاملاً سر اصل مطلب هستیم و می‌توانیم کمی بی‌ادب به نظر برسیم. بسیار خوب، پس مدیر

blunt remark about the future of the company. He  said, the company will not survive another three  

در مورد آینده شرکت اظهارنظر صریحی کرد. او گفت، این شرکت سه ماه دیگر دوام نخواهد آورد

months. That's very, very blunt, He didn't say  there's a possibility, or we might be successful,  

. این خیلی، خیلی صریح است، او نگفت احتمال وجود دارد، یا ممکن است موفق باشیم،

he was very blunt and said this company will  not survive another three months. So blunt,  

او خیلی رک بود و گفت این شرکت سه ماه دیگر دوام نخواهد آورد. آنقدر صریح،

can be exactly that it's straight to the point  without any colour about it. And people can get  

می تواند دقیقاً این باشد که بدون هیچ رنگی در مورد آن، مستقیماً سر اصل مطلب باشد. و مردم ممکن است

a little bit upset that we are so blunt. Okay.  So when we are blunt, we might say something  

کمی ناراحت شوند که ما خیلی رک هستیم. باشه. بنابراین وقتی صریح باشیم، ممکن است چیزی بگوییم

that could hurt other people's feelings. So we  have to sometimes soften the blow a little bit.

که به احساسات دیگران صدمه بزند. بنابراین گاهی اوقات باید ضربه را کمی ملایم کنیم.

And please remember to click on the link in  the description below to make sure that you  

و لطفاً به یاد داشته باشید که روی پیوند موجود در توضیحات زیر کلیک کنید تا مطمئن شوید                                                              که

get your 50% off on the first lesson  that you purchase with Preply.com.

در اولین درسی که با Preply.com خرید می‌کنید، به یاد داشته باشید که به یاد داشته باشید که روی پیوند زیر کلیک کنید.

Number three, compelling, okay compelling. When  something is compelling, it keeps your attention  

شماره سه، قانع کننده، خوب متقاعد کننده. وقتی چیزی قانع‌کننده است، توجه شما را حفظ می‌کند

or keeps your focus. So for example, this book was  well-written, and the story was compelling meaning  

یا تمرکز شما را حفظ می‌کند. برای مثال، این کتاب به خوبی نوشته شده بود، و داستان قانع‌کننده بود به این معنی که

it kept my attention on my focus. The lecture  that the professor gave was very compelling,  

توجه من را روی تمرکزم نگه داشت. سخنرانی‌ای که پروفسور انجام داد بسیار قانع‌کننده بود،

or he provided compelling evidence to  the police. Or the evidence he gave,  

یا او شواهد قانع‌کننده‌ای به پلیس ارائه کرد . یا شواهدی که او ارائه کرد،

really, really told the police or explained  to the police very easily what had happened.  

واقعاً، واقعاً به پلیس گفت یا خیلی راحت به پلیس توضیح داد که چه اتفاقی افتاده است.

So it was very compelling evidence. We can  give compelling reasons why we should get a  

بنابراین شواهد بسیار قانع کننده ای بود. می‌توانیم دلایل قانع‌کننده‌ای ارائه کنیم که چرا باید یک

day off. So we go to the boss and tell him I  want to take Thursday off. So the boss says,  

روز مرخصی بگیریم. بنابراین به سراغ رئیس می‌رویم و به او می‌گوییم که می‌خواهم پنجشنبه مرخصی بگیرم. بنابراین رئیس می گوید،

Why? And then you give him a compelling reason.  Well, I have to go to the funeral of my aunt,  

چرا؟ و سپس دلیل قانع کننده ای به او ارائه می کنید. خب من باید برم تشییع جنازه خاله ام،

my nearest and dearest aunt. She looked after  me for many years when my mother was sick. And  

نزدیکترین و عزیزترین خاله ام. وقتی مادرم مریض بود، سال‌ها از من مراقبت می‌کرد. و

that's a compelling reason why your boss will give  you a day off to go to the funeral. Compelling.

این دلیل قانع‌کننده‌ای است که چرا رئیستان به شما یک روز مرخصی می‌دهد تا به مراسم خاکسپاری بروید. متقاعد کننده.

Number four conceited. Well, people who are  conceited, often are people that have a better  

شماره چهار متکبر. خوب، افرادی که مغرور هستند، اغلب افرادی هستند که

opinion of themselves than most people have. And  maybe their opinion of themselves is a bit higher  

نسبت به اکثر مردم نظر بهتری نسبت به خود دارند. و شاید نظر آنها نسبت به خودشان کمی بالاتر

than what their their actual abilities are. The  student is very or was very conceited. He thought  

از توانایی‌های واقعی‌شان باشد. دانش‌آموز بسیار متکبر است یا بسیار متکبر است. او فکر می‌کرد

no one would get or should get a better grade  than he did. Okay, so he was very conceited, had  

هیچ‌کس نمره‌ای بهتر از او نمی‌گیرد یا نباید بگیرد . بسیار خوب، پس او بسیار متکبر بود،

a conceited opinion, a belief that he was better  than other people when in fact, he really wasn't.  

نظری متکبرانه داشت، این باور را داشت که از دیگران بهتر است، در حالی که واقعاً اینطور نبود.

He was conceited and arrogant. So those  words often go together to describe the  

متکبر و مغرور بود. بنابراین، این کلمات اغلب برای توصیف

actions or the characteristic of  a person. Conceited. That again,  

اعمال یا ویژگی‌های یک فرد با هم ترکیب می‌شوند. متکبر. که دوباره،

he believed that he didn't need these other  people around him. He was so conceited, he  

او معتقد بود که به این افراد دیگر در اطرافش نیازی ندارد. او آنقدر مغرور بود، او

believed that he was good enough to solve all of  the problems conceited and a little bit arrogant.

باور داشت که به اندازه کافی خوب است که بتواند همه مشکلات را با متکبر و کمی متکبر حل کند.

Daunting, well, daunting is a lovely word to  use. Daunting means that something is a little  

دلهره‌آور، خوب، دلهره‌آور واژه‌ای دوست‌داشتنی برای استفاده است. دلهره آور به این معنی است که چیزی

bit difficult, not impossible, but a little bit  difficult. So challenges are often very daunting.  

کمی سخت است، غیرممکن نیست، اما کمی دشوار است. بنابراین چالش ها اغلب بسیار دلهره آور هستند.

So what's the point of a challenge unless it  is daunting? You have to climb that mountain,  

بنابراین هدف از چالش چیست مگر اینکه دلهره آور باشد؟ شما باید از آن کوه بالا بروید،

to run that marathon, to win that race, to do  whatever you want to do as a challenge. To prove  

برای دویدن در آن ماراتن، برای برنده شدن در آن مسابقه، برای انجام هر کاری که می خواهید به عنوان یک چالش انجام دهید. برای اثبات

yourself then it has to be a daunting prospect,  a daunting task. The task that the boss set me,  

خود، باید یک چشم انداز دلهره آور باشد، یک کار دلهره آور. وظیفه ای که رئیس برایم تعیین کرد،

took many, many days and it was really daunting at  first, but I did achieve it and he was satisfied.  

روزهای بسیار زیادی طول کشید و در ابتدا واقعاً دلهره آور بود ، اما من به آن رسیدم و او راضی بود.

Europe is facing a daunting economic challenge  with rising inflation and costs out of control  

اروپا با یک چالش اقتصادی دلهره آور با افزایش تورم و هزینه های خارج از کنترل

and escalating fuel and energy costs. So  a daunting challenge for the ministers and  

و افزایش هزینه های سوخت و انرژی مواجه است. بنابراین، چالشی دلهره‌آور برای وزرا،

prime ministers and presidents of the various  members of the European Union, as they face  

نخست‌وزیرها و روسای جمهور اعضای مختلف اتحادیه اروپا، در حالی که آنها

into yet another year of economic uncertainty with  rising inflation, much heavier fuel costs and wage  

در یک سال دیگر از عدم اطمینان اقتصادی با افزایش تورم، هزینه‌های سوخت بسیار سنگین‌تر و

demands. So a very daunting challenge that they  have to face up to difficult, but not impossible.

تقاضای دستمزد مواجه هستند. بنابراین یک چالش بسیار دلهره آور است که آنها باید با سختی، اما نه غیرممکن روبرو شوند.

Number six defiant. Well, when somebody is  defiant, they stand up against all of the  

سرپیچی شماره شش. خوب، وقتی کسی سرکشی می‌کند، در برابر همه

odds they stand up against bullies, they refuse  to give in, they don't want to appear to be weak  

شانس‌هایی که در برابر قلدرها می‌ایستد می‌ایستد، از تسلیم شدن خودداری می‌کند، نمی‌خواهد ضعیف به نظر برسد

or they don't want to give up without a good  fight. So they are defiant. They wanted him  

یا نمی‌خواهد بدون یک مبارزه خوب تسلیم شود. . بنابراین آنها سرکشی می کنند. آنها می خواستند او   به

to resign because of poor performance, but he  was defiant. And he wanted to struggle on. Now,  

دلیل عملکرد ضعیف استعفا دهد، اما او سرکشی کرد. و او می خواست به مبارزه ادامه دهد. اکنون،

that could be the football manager when the team  is really struggling to get any good results.  

وقتی تیم واقعاً در تلاش است تا نتایج خوبی کسب کند، این می‌تواند مدیر فوتبال باشد.

They're not winning any games. And so all of  the press are talking about how long is he got  

آنها در هیچ بازی پیروز نمی شوند. و بنابراین، همه مطبوعات درباره مدت زمان

left in the job this the spectators and fans are  calling for him to quit, and you get the usual  

باقی ماندن او در این کار صحبت می کنند، تماشاگران و هواداران از او می خواهند استعفا دهد، و شما

song in the ground, you're getting sacked in  the morning. And so he's defined though that  

آهنگ معمولی را در زمین دریافت می کنید، صبح اخراج می شوید . و بنابراین او تعریف کرده است که اگرچه

he will not resign, he will fight on the team  will improve. And it's only a question of time,  

استعفا نخواهد داد، او در تیم خواهد جنگید و پیشرفت خواهد کرد. و این فقط یک مسئله زمان است،

they're just out of luck at the moment.  So very defiant. Or the demonstrators were  

آنها در حال حاضر شانسی ندارند. خیلی سرکش یا تظاهرکنندگان

determined to overthrow the government they  were defiant against all the odds. Defiant.

مصمم به سرنگونی حکومتی بودند که در برابر همه شانس ها سرپیچی کردند. متعصب.

Number seven here...Now be very careful with our  pronunciation here. So the word is excruciating,  

شماره هفت در اینجا...اکنون در تلفظ ما در اینجا بسیار مراقب باشید . بنابراین این کلمه آزاردهنده است،

excruciating. So something that's excruciating,  we usually refer to as something painful. The pain  

طاقت‌فرسا. بنابراین چیزی که آزاردهنده است، معمولاً از آن به عنوان چیزی دردناک یاد می‌کنیم. درد

was excruciating. When I broke my arm or when  I broke my leg or broke my hand. Or somebody  

آزاردهنده بود. وقتی دستم شکست یا وقتی پایم شکست یا دستم شکست. یا کسی

who has a fall in the ice or the snow when they  break their arm or their wrist. The pain will be  

که وقتی بازو یا مچ دستش می‌شکند، در یخ یا برف افتاده است . درد

excruciating for several hours until they get  to the emergency department of the hospital.  

برای چندین ساعت آزاردهنده خواهد بود تا زمانی که به بخش اورژانس بیمارستان برسند.

They get it strapped up indeed probably into a  plastic cast. Okay, so excruciating meaning very,  

آنها آن را احتمالاً در قالب یک قالب پلاستیکی می‌بندند. بسیار خوب، معنی بسیار طاقت فرسا، بسیار،

very painful. Listening to my wife sing is  excruciating. Literally there is she can't sing.  

بسیار دردناک است. گوش دادن به آواز همسرم آزاردهنده است. به معنای واقعی کلمه وجود دارد که او نمی تواند آواز بخواند.

But listening to my wife sing is excruciating.  It's painful on my ears, painful on my ears.  

اما گوش دادن به آواز همسرم آزاردهنده است. گوش هایم دردناک است، گوش هایم دردناک است.

I pulled the bathroom door on my toe and  the pain was excruciating. I did that many  

در حمام را روی انگشت پا کشیدم و درد طاقت‌فرسا بود. من این کار را سالها پیش انجام دادم

years ago and I pulled the nail of my big  toe. Not a pretty sight. So excruciating,  

و ناخن شست پام را کشیدم. منظره قشنگی نیست خیلی دردناک،

something really, really  painful. Ouch. Very painful.

چیزی واقعاً، واقعاً دردناک. آخ. خیلی دردناکه

Number eight. Again, be careful of the  pronunciation here. Exhilarating, exhilarating.  

شماره هشت. باز هم، در اینجا مراقب تلفظ باشید. نشاط آور، نشاط آور.

So this is something really, really exciting.  Now, okay, when something is exhilarating,  

بنابراین این چیزی است که واقعاً بسیار هیجان انگیز است. حالا، بسیار خوب، وقتی چیزی هیجان‌انگیز است،

it lifts your spirits. Watching a Formula One  race, not for me, but for other people find it  

روحیه شما را بالا می‌برد. تماشای یک مسابقه فرمول یک ، نه برای من، بلکه برای دیگران

very exhilarating. The noise, the acceleration  of the cars vroom, vroom, vroom. They find that  

بسیار هیجان‌انگیز است. سر و صدا، شتاب خودروهای vroom، vroom، vroom. آن‌ها این را

exhilarating, really exciting. We played a new  game at Christmas that we bought, a new board  

هیجان‌انگیز، واقعاً هیجان‌انگیز می‌دانند. ما یک بازی جدید در کریسمس بازی کردیم که خریدیم، یک بازی تخته‌ای جدید

game called Carcassonne. It was exhilarating. Have  you tried it? If you haven't, you should. It's a  

به نام Carcassonne. نشاط آور بود این را امتحان کرده ای؟ اگر ندارید، باید. این یک

really really good game. We really enjoyed it.  Exhilarating, really interesting and exciting.  

بازی واقعاً خوب است. ما واقعا لذت بردیم. هیجان انگیز، واقعا جالب و هیجان انگیز.

I climbed to the highest peak of  those mountains, at last I got  

به بلندترین قله آن کوهها صعود کردم، بالاخره به

there. I hadn't been able to succeed. It  was truly exhilarating. Really exciting.

آنجا رسیدم. من نتوانسته بودم موفق شوم واقعاً هیجان‌انگیز بود. خیلی هیجان انگیز.

Another word again, be careful with the  pronunciation here number nine. Exuberant,  

باز هم یک کلمه دیگر، مراقب تلفظ شماره نه در اینجا باشید. پرشور،

exuberant. So we've had three words now in a  row with the using -ex. Excruciating meaning  

پرشور. بنابراین ما اکنون سه کلمه پشت سر هم با استفاده از -ex داریم. معنای عذاب آور

painful. Exhilarating, really exciting  and now exuberant. Exuberant. Okay,  

دردناک. هیجان‌انگیز، واقعاً هیجان‌انگیز و اکنون پرشور. پرشور. بسیار خوب،

so this could describe about lots of different  things. Young kids when they are running around  

بنابراین این می‌تواند در مورد بسیاری از چیزهای  مختلف توضیح دهد . بچه‌های خردسال وقتی در حال دویدن هستند

and they are excited and they're waiting for  Christmas they are exuberant. Yeah. They are  

و هیجان‌زده هستند و منتظر کریسمس هستند، سرحال هستند. آره آنها

full of energy as so the grandparents can't keep  up with them. So my grandchildren are continuously  

پر از انرژی هستند، زیرا پدربزرگ و مادربزرگ نمی توانند با آنها همراهی کنند. بنابراین نوه‌های من پیوسته به

running around and chasing each other. They are  exuberant. Okay, so it's the sunshine makes you  

اطراف می‌دوند و یکدیگر را تعقیب می‌کنند. آنها پرشور هستند. خوب، پس آفتاب باعث می‌شود شما

feel exuberant, you wake up in the morning,  you get outside, you want to go for a jog,  

احساس شادابی کنید، صبح از خواب بیدار می‌شوید، بیرون می‌روید، می‌خواهید دویدن بروید،

a long walk, stretch your legs, feel that  warm sunshine on your back. Exuberant. Okay.

یک پیاده‌روی طولانی، پاهایتان را دراز کنید، آن آفتاب گرم را روی پشت خود احساس کنید. پرشور. باشه.

And then number ten, fierce. Okay, fierce. Now,  this is an adjective we use to describe lots of  

و سپس شماره ده، خشن. باشه، خشن اکنون، این صفتی است که ما برای توصیف بسیاری از

different things. For example, wild animals can  be described as fierce when they're dangerous,  

چیزهای مختلف استفاده می‌کنیم. برای مثال، می‌توان حیوانات وحشی را وقتی خطرناک توصیف کرد، خشن توصیف شد، می‌دانید، غرغر

you know, the fierce growl of the... of the  howling of the wolf in the the forest. Okay, so  

شدید زوزه‌ی گرگ در جنگل. بسیار خوب، پس

that could be fierce. Or if you met two or three  wild dogs in the park, they're not.... you know,  

این می تواند خشن باشد. یا اگر دو یا سه سگ وحشی را در پارک ملاقات کردید، آن‌ها نیستند

they're domesticated, but they're running around  free, and that could be a little bit frightening.  

.

And if they start growling at you, they can  sound fierce, okay? Or the wind or the cold can  

و اگر آنها شروع به غرغر کردن روی شما کنند، می توانند خشن به نظر برسند، خوب؟ یا وقتی بیرون می‌روید باد یا سرما می‌تواند

be fierce when you go out and it's minus three  or minus five degrees and as a really, really  

شدید باشد و منفی سه یا منفی پنج درجه باشد و واقعاً، واقعاً

cold wind blowing. The wind was fierce, it was  really, really cold. So weather conditions can be  

باد سردی می‌وزد. باد شدید بود، واقعاً خیلی سرد بود. بنابراین شرایط آب و هوایی را می‌توان

described as fierce. A fierce storm at sea and the  high waves that threatened to sink the ships and  

به عنوان خشن توصیف کرد. طوفان شدید در دریا و امواج بلندی که کشتی‌ها را غرق می‌کند و

cause flooding around the coastal areas. This can  also be described as fierce weather conditions.

باعث جاری شدن سیل در اطراف مناطق ساحلی می‌شود. این را می‌توان به عنوان شرایط آب و هوایی شدید نیز توصیف کرد.

Okay, well we've reached the halfway  mark we've got ten down tend to go now  

خوب، خوب، ما به نیمه راه رسیدیم که ده پایین آمدیم، اکنون به

on to number eleven. And the word is flimsy.  Flimsy means something really really light,  

سمت شماره یازده برویم. و کلمه سست است. شل و ول به معنای چیزی واقعاً سبک است که

very easy to tear. Like a flimsy dress or a flimsy  bit of paper so easy to blow away in the wind  

پاره کردن آن بسیار آسان است. مانند یک لباس شلخته یا یک تکه کاغذ شلخته که به راحتی در باد بافته می شود

and the dress that's flimsy, easy to tear you  have to be really really careful with it. Okay,  

و لباسی که شلخته و به راحتی پاره می شود، باید واقعاً مراقب آن باشید. خوب،

so the paper bag was very flimsy. It burst and all  my shopping fell onto the floor onto the ground.  

پس کیسه کاغذی بسیار سست بود. ترکید و همه خریدهایم روی زمین افتاد و روی زمین افتاد.

So when you have a flimsy bag and you put too much  in it and some couple of kilos of potatoes and  

بنابراین وقتی یک کیسه شل و ول دارید و مقدار زیادی داخل آن می‌گذارید و چند کیلو سیب زمینی و

something else and it rips, very flimsy bag,  they don't make bags like they used to Okay,  

چیز دیگری می‌ریزد و پاره می‌کند، کیسه‌های خیلی شل و ول می‌شوند، کیسه‌ها را مثل گذشته درست نمی‌کنند، خوب،

or the bed clothes were very flimsy and in  nighttime it was really chilly. So you need  

یا لباس‌های تخت خیلی زیاد بود. شل و ول و در شب واقعاً سرد بود. بنابراین باید

to get out that winter duvet. It's nice and snug.  Snug as a bug in a rug. So we get the bed clothes  

آن لحاف زمستانی را بیرون بیاورید. خوب و راحت است به عنوان یک حشره در یک فرش راحت است. بنابراین متوجه شدیم که لباس‌های تخت

were very flimsy. I froze during the night. Okay,  so flimsy, light, thin, not holding much heat.

بسیار شلخته بودند. در طول شب یخ ​​زدم. بسیار خوب، بسیار سست، سبک، نازک، که گرمای زیادی را در خود نگه نمی‌دارد.

Number twelve formidable. Now, be careful  again with the pronunciation here formidable.  

شماره دوازده مهیب اکنون، دوباره مراقب تلفظ در اینجا فوق‌العاده باشید.

It's not such a difficult word, but you  need to pronounce it clearly formidable.  

این کلمه چندان دشوار نیست، اما باید آن را به وضوح تلفظ کنید.

An opponent in a boxing match can be described as  formidable if he's very strotough.ng and off. If  

حریف در مسابقه بوکس را می‌توان به‌عنوان یک حریف فوق‌العاده توصیف کرد، اگر بسیار قوی باشد. اگر

you ever watched the Rocky movies, his opponents  in the boxing ring were always formidable,  

تا به حال فیلم‌های راکی ​​را تماشا می‌کردید، حریفان او در رینگ بوکس همیشه قدرتمند بودند،

and Rocky always stumbled and started but  eventually he won. Of course he did. He always  

و راکی ​​همیشه تلو تلو خورد و شروع کرد، اما در نهایت او پیروز شد. البته او این کار را کرد. او همیشه

won so yeah... But in the movies that the the  contestant or the opponent was formidable, strong,  

برنده می‌شد، بله... اما در فیلم‌هایی که شرکت‌کننده یا حریف آن‌ها قدرتمند، قوی،

tough, and somebody very difficult to beat. It  was a formidable challenge, but I finally finished  

سخت، و شکست دادن آنها بسیار سخت بود. چالش بزرگی بود، اما بالاخره

that marathon crossword puzzle. Usually at the  end of the year in some magazines or newspapers,  

آن جدول کلمات متقاطع ماراتن را تمام کردم. معمولاً در پایان سال در برخی مجلات یا روزنامه ها،

you get a crossword puzzle three, four times  the size of the normal ones. And they're quite  

جدول کلمات متقاطع سه، چهار برابر اندازه معمولی دریافت می کنید. و آنها کاملاً

a formidable challenge, quite difficult to  complete. But if you've got spent plenty  

یک چالش بزرگ هستند که تکمیل آنها بسیار دشوار است . اما اگر

of time of the holidays, when of course, then  you can really really enjoy it. So formidable.

زمان زیادی از تعطیلات را سپری کرده‌اید، البته، پس واقعاً می‌توانید از آن لذت ببرید. خیلی مهیب

Number thirteen foul. F-o-u-l. Foul, okay. So as  a verb, sorry, as an adjective, we're using this  

خطای شماره سیزده F-o-u-l. ناپاک، باشه بنابراین به عنوان یک فعل، متاسفم، به عنوان یک صفت، از این خطا استفاده می کنیم

foul. So a foul can be a bad smell. So many of the  time when you go into shopping centres or pubs in  

. بنابراین یک گند می تواند بوی بدی داشته باشد. خیلی از مواقعی که به‌خصوص به مراکز خرید یا میخانه‌ها می‌روید

particular, and you want to use the loo the smell  in the toilets, particularly the gents toilet is  

و می‌خواهید از سرویس بهداشتی استفاده کنید، بوی توالت‌ها، مخصوصاً توالت آقایان،

is a foul smell a bad smell. Or if you come home  from holidays and you forgot to empty the fridge  

بوی بد و بوی بدی دارد. یا اگر از تعطیلات به خانه می‌آیید و فراموش کرده‌اید وقتی یخچال را باز می‌کنید آن را خالی کنید

when you open it, or there's something in there  that smells bad. It's a foul smell rotten eggs,  

، یا چیزی در آن وجود دارد که بوی بدی می‌دهد. بوی بد تخم مرغ فاسد،

musty butter or stale bread, whatever  it might be that there is a foul smell.  

کره کپک زده یا نان کهنه، هر بویی که ممکن است وجود داشته باشد.

But we can also refer to foul as the mood  somebody might be in. She was in a foul mood  

اما ما همچنین می‌توانیم به عنوان حالتی که ممکن است یک نفر در آن باشد به فول نیز اشاره کنیم. او در تمام هفته حالت بدی داشت

all week. It doesn't mean she... she smelled  bad day. Hopefully not. But a foul mood means  

. این بدان معنا نیست که او بوی روز بدی را به مشام می‌داد. امیدوارم که نه. اما بد خلقی به معنای

a bad mood so that when somebody says something  to her, she snapped, What do you want? What do  

بد خلقی است به طوری که وقتی کسی چیزی به او می‌گوید، با صدای بلند گفت: چه می‌خواهی؟ چه چیزی می

you want? Or you just don't bother go near at  all because you got to face like thunder. Yeah,  

خواهید؟ یا اصلاً حوصله نمی‌کنید نزدیک شوید زیرا باید مانند رعد و برق با آن روبرو شوید. بله،

so somebody's not really so happy with  life at that at that time. So she's in  

پس در آن زمان کسی واقعاً از زندگی آنقدر راضی نیست . بنابراین او در خلق و

a foul mood. What has you in such a foul mood?  The sun is shining is a lovely day. Don't talk  

خوی بدی است. چه حالتی اینقدر بد است؟ خورشید می درخشد یک روز دوست داشتنی است.

to me. I'm really in a foul mood. I have  been all week. So to be in a foul mood.

با من حرف نزن. من واقعا حالم بد است. من تمام هفته بوده‌ام. بنابراین برای داشتن روحیه ناخوشایند.

Number fourteen hostile. Okay. So when we're  talking about hostile, it means something that  

شماره چهارده متخاصم. باشه. بنابراین وقتی در مورد خصومت صحبت می کنیم، به معنای چیزی است که

is the enemy. So hostile situation, okay, or  we can have hostile language. So let me give  

دشمن است. بنابراین وضعیت خصمانه، خوب است، یا می‌توانیم زبان خصمانه داشته باشیم. بنابراین اجازه دهید

you the examples. We didn't want our company  to be sold to the opposition. It was a hostile  

نمونه‌هایی را برای شما بیان کنم. ما نمی‌خواستیم شرکت ما به مخالفان فروخته شود. این یک تصرف خصمانه بود

takeover. So we weren't in favour of the takeover.  We would prefer to have the company separate and  

. بنابراین ما طرفدار تصاحب نبودیم. ما ترجیح می‌دهیم که شرکت مجزا و

independent. But the offer was too good to turn  down for the shareholders. So they accepted it,  

مستقل باشد. اما این پیشنهاد خیلی خوب بود که برای سهامداران رد شد. بنابراین آنها آن را پذیرفتند،

but it was a hostile takeover. So something  hostile is something that is against the other  

اما این یک تصرف خصمانه بود. بنابراین چیزی خصمانه چیزی است که علیه دیگران است

people. Yeah, hostile Indians all the great cowboy  and Indian movies that I used to watch when I was  

. آره، سرخپوستان متخاصم، همه فیلم‌های کابوی عالی و هندی که وقتی جوان بودم تماشا می‌کردم

a young guy. The Indians would be described as  hostile Indians and they were only defending  

. سرخپوستان به عنوان سرخپوستان متخاصم توصیف می شوند و آنها فقط از

their own land. The land that these Americans had  thrown them off. Yeah. So but they were described  

سرزمین خود دفاع می کردند. سرزمینی که این آمریکایی ها آنها را دور انداخته بودند. آره بنابراین، اما آنها

as hostile. Yeah. So a crowd demonstrating on  the streets outside the parliament buildings  

به عنوان خصمانه توصیف شدند. آره بنابراین جمعیتی که در خیابان‌های خارج از ساختمان‌های پارلمان تظاهرات می‌کنند

if they're demonstrating against high cost  of living inflation. The reporter might say  

اگر علیه تورم بالای هزینه زندگی تظاهرات می‌کنند. خبرنگار ممکن است بگوید

a hostile crowd gathered outside Parliament  buildings, waving placards and shouting abuse  

جمعیت متخاصم بیرون ساختمان پارلمان جمع شده بودند، پلاکاردها را تکان می دادند و فریاد می زدند که

at all of the government ministers, as the end  entered government buildings a hostile crowd.  

به همه وزرای دولت توهین می کنند، در حالی که پایان وارد ساختمان های دولتی می شد، جمعیتی متخاصم.

Her language is strong and aggressive.  She was hostile towards me from the  

زبان او قوی و تهاجمی است. او از همان ابتدا با من دشمنی داشت

very beginning. So perhaps somebody you  just didn't get on so well with hostile,

. پس شاید با کسی که با خصمانه، مبتکر، خیلی خوب برخورد نکردی

Ingenious. His invention was simple, but  wonderful and clever. It was ingenious.  

. اختراع او ساده، اما فوق العاده و هوشمندانه بود. مبتکرانه بود.

He had an ingenious solution to  the problem, something very simple,  

او یک راه حل مبتکرانه برای مشکل داشت، چیزی بسیار ساده،

something easy to understand, but nobody else  had thought about it. And yet ingenious some of  

چیزی که قابل درک است، اما هیچ کس دیگری به آن فکر نکرده بود. و در عین حال، برخی از

these apps that you see on our mobile phones these  days ingenious. All something that makes life far,  

این برنامه‌هایی که این روزها در تلفن‌های همراه ما می‌بینید، مبتکرانه هستند. همه چیزهایی که زندگی را دورتر می‌کند،

far easier how to find your lost keys,  how to find your car, in a car park,  

نحوه یافتن کلیدهای گمشده‌تان، نحوه یافتن اتومبیل، در پارکینگ،

how to find your luggage in the airport.  Ingenious. yeah, so really, really good ideas.

نحوه یافتن چمدان خود در فرودگاه بسیار آسان‌تر است. مبتکرانه آره، خیلی ایده های خیلی خوبیه

Number sixteen. Harsh. Again, we have a  couple of ways in which we can use this.  

شماره شانزده. خشن باز هم، ما چند راه داریم که می‌توانیم از آن استفاده کنیم.

We can talk about somebody's language being a  little bit harsh. Or the words they use to us  

می‌توانیم درباره زبان کسی صحبت کنیم که کمی خشن است. یا کلماتی که برای ما به کار می‌برند

as being a little bit harsh, or indeed, we  can talk about the weather. Also as harsh.  

کمی خشن هستند، یا در واقع، می‌توانیم درباره آب و هوا صحبت کنیم. همینطور خشن

He lives in Glasgow, nine months of the year, the  weather is really harsh, wet, cold and windy. So  

او در گلاسکو زندگی می کند، نه ماه از سال، هوا واقعاً خشن، مرطوب، سرد و بادی است. بنابراین

for those nine months, no matter whether it's,  it's June, or it's September, you have to wear  

برای آن نه ماه، مهم نیست که ژوئن باشد یا سپتامبر، شما باید

a coat and a scarf all of the time. It's the  weather conditions are harsh if you're not used  

همیشه یک کت و روسری بپوشید. اگر به سختی عادت ندارید، شرایط آب و هوایی

to very harsh. But sometimes the language we use  can be harsh when we insult somebody or we talk  

سخت است. اما گاهی اوقات وقتی به کسی توهین می‌کنیم یا

very strongly, strongly to somebody, so perhaps  we're a little bit annoyed or frustrated with  

با کسی خیلی شدید و شدید صحبت می‌کنیم، زبانی که استفاده می‌کنیم ممکن است خشن باشد، بنابراین شاید کمی از او دلخور یا ناامید شده باشیم

them. And when we finish talking to them, they get  go off really very, very upset. And your partner  

. و وقتی صحبت با آنها را تمام می کنیم، آنها واقعاً بسیار بسیار ناراحت می شوند. و همسرتان

might say to you, I think you were a little bit  harsh with the children. You didn't need to be  

ممکن است به شما بگوید، فکر می‌کنم کمی با بچه‌ها خشن رفتار کردید. لازم نبود

so strong with them, it would have been enough  just to tell him not to do it again. Okay, so  

با آنها آنقدر قوی باشی، کافی بود فقط به او بگوییم که دیگر این کار را نکند. خوب، پس

a harsh lesson. So we're, you know, when perhaps  our teachers take the mobile phone away from us,  

درس سختی است. بنابراین، می دانید، وقتی شاید معلمان ما تلفن همراه را از ما بگیرند،

it's a harsh lesson. We told you, you cannot use  the mobile phones in class. So when you do use it,  

درس سختی است. به شما گفتیم، نمی‌توانید از تلفن همراه در کلاس استفاده کنید. بنابراین وقتی از آن استفاده می‌کنید،

well, it's going to be taken from you, and you  won't get it for a week. So that's a harsh lesson,  

خوب، از شما گرفته می‌شود و تا یک هفته آن را دریافت نمی‌کنید. پس این درس سختی است،

one of life's. Harsh, harsh lesson. Be careful  with the pronunciation harsh or harsh lesson.

یکی از درس های زندگی. درس سخت، سخت. مراقب تلفظ خشن یا خشن باشید.

Number seventeen jinxed. When something is  jinxed, it means that it's not likely to work  

شماره هفده جینکس شد. هنگامی که چیزی جنگ می‌زند، به این معنی است که احتمالاً کار نمی‌کند

and it's something that even the whoever touches  it, it's going to break. Ah, that dishwasher. It's  

و چیزی است که حتی کسی که آن را لمس کند، می‌شکند. آه اون ماشین ظرفشویی این

jinxed. Every time you put some dishes into it  and you switch it on. It works one minute then two  

گیج شده است. هر بار که چند ظرف را داخل آن می‌گذارید و آن را روشن می‌کنید. یک دقیقه کار می‌کند، سپس دو

minutes later, it stops working. It's completely  jinxed. Okay, so there's something wrong with it,  

دقیقه بعد، دیگر کار نمی‌کند. کاملاً به هم ریخته است. بسیار خوب، پس مشکلی در آن وجود دارد،

but we don't know what it is. Or perhaps you are  jinxed. Every time you buy something new a mobile  

اما ما نمی دانیم آن چیست. یا شاید شما خجالت زده اید. هر بار که یک تلفن همراه جدید می‌خرید،

phone, you have you end up taking it back to the  shop the next day. So no matter what you buy,  

روز بعد آن را به فروشگاه برمی‌گردانید. بنابراین مهم نیست که چه چیزی می‌خرید،

the something breaks down your laptop. Remember  when you bought your laptop after two weeks, you  

چیزی لپ‌تاپ شما را خراب می‌کند. به یاد داشته باشید وقتی لپ‌تاپ خود را بعد از دو هفته خریدید،

have to get it replaced. Remember when you got the  new mobile phone there was no battery in the box.  

باید آن را تعویض کنید. به یاد داشته باشید وقتی تلفن همراه جدید را دریافت کردید، هیچ باتری در جعبه نبود.

So you had to wait to get the battery delivered.  Remember when we had the television and after two  

بنابراین باید منتظر می ماندید تا باتری تحویل داده شود. به یاد دارید زمانی که تلویزیون در اختیار داشتیم و بعد از دو

days, it just stopped working and nobody knew  why? I said I think I'm jinxed every time I buy  

روز دیگر کار نکرد و هیچ کس نمی دانست چرا؟ گفتم فکر می‌کنم هر بار که

some electrical equipment. It doesn't work I just  give up, you can buy it in future. So when you're  

تجهیزات برقی می‌خرم، عصبانی می‌شوم. کار نمی کند، من فقط تسلیم می شوم، می توانید در آینده آن را بخرید. بنابراین، وقتی شما

jinxed, it means that something always seems  to go wrong with something you buy or something  

خجالت زده می‌شوید، به این معنی است که به نظر می‌رسد همیشه با چیزی که می‌خرید یا کاری که

you do doesn't really mean that everything  but it just appears that way. To be jinxed.  

انجام می‌دهید، مشکلی پیش می‌آید، در واقع به این معنی نیست که همه چیز فقط همینطور به نظر می‌رسد. جنجال شدن.

The government was jinxed from the beginning.  There going to be another election in three  

دولت از همان ابتدا دچار جنون شد. قرار است سه ماه دیگر انتخابات دیگری برگزار شود

months. So nothing work. The negotiations  they had with the unions didn't work. The  

. پس هیچی کار نمیکنه مذاکراتی که آنها با اتحادیه‌ها داشتند نتیجه نداد.

coalition they had arranged the other  parties broke down. So the government  

ائتلافی که با احزاب دیگر ترتیب داده بودند، شکست. بنابراین

government was jinxed from the very start, and  there'll be another election in three months.

دولت    از همان ابتدا دچار سردرگمی شد و سه ماه دیگر انتخابات دیگری برگزار خواهد شد.

Okay, now we're on to number eighteen. We  got three to go. Number eighteen. Persuasive,  

خوب، حالا به شماره هجده رسیدیم. ما سه تا برای رفتن داریم. شماره هجده متقاعد کننده،

persuasive. Okay, so somebody who is persuasive  is somebody who can usually get other people to do  

متقاعد کننده. بسیار خوب، پس کسی که متقاعدکننده است، کسی است که معمولاً می‌تواند دیگران را وادار به انجام

something that he wants them to do, okay, or she  wants him to do he can be very persuasive when he  

کاری کند که او می‌خواهد، بسیار خوب، یا او می‌خواهد او انجام دهد، وقتی

wants to be a few good, well chosen words from  him and people usually do what he wants, okay.  

می‌خواهد چند کلمه خوب و خوب انتخاب شود، می‌تواند بسیار متقاعدکننده باشد. از طرف او و مردم معمولاً کاری را که او می خواهد انجام می دهند، بسیار خوب.

He could be very persuasive and get people to do  what he wanted them to do. So that's the example.  

او می‌توانست بسیار متقاعدکننده باشد و مردم را وادار به انجام کاری کند که او می‌خواست. پس این مثال است.

His arguments were very persuasive, when he was  finished everybody was in agreement. So you know,  

استدلال‌های او بسیار قانع‌کننده بود، وقتی کارش تمام شد، همه موافق بودند. بنابراین می‌دانید،

if you're having a debate or a discussion, let's  say about climate control. And everybody was  

اگر در حال مناظره یا بحث هستید، بیایید درباره کنترل آب و هوا بگوییم. و همه

in favour of the reasons why climate control  was... was needed and all the climate change.  

طرفدار دلایلی بودند که چرا کنترل آب و هوا ... مورد نیاز بود و همه تغییرات آب و هوایی.

But somebody with opposite and views and opinions  stood up. And his arguments were very persuasive.  

اما یک نفر با نظرات و عقاید مخالف ایستاد. و استدلال های او بسیار قانع کننده بود.

And at the end of it, you adapt, you have  to think that, yeah, perhaps it's not all  

و در پایان، شما سازگار می شوید، باید فکر کنید که، بله، شاید همه چیزهایی که

true what they say about the reasons for climate  change. So he could be very persuasive, or his  

در مورد دلایل تغییر آب و هوا می گویند درست نباشد . بنابراین او می‌تواند بسیار متقاعدکننده باشد، یا

arguments could be very persuasive. Or the words  he used could be very persuasive. So he could get  

استدلال‌های او می‌تواند بسیار متقاعدکننده باشد. یا کلماتی که او استفاده کرد می‌تواند بسیار متقاعدکننده باشد. بنابراین او می تواند

you to think the way he wanted you to think get  you to do the things that he wanted you to do.

شما را وادار کند که همانطور که او می خواهد فکر کنید، شما را وادار به انجام کارهایی کند که او می خواهد.

Now, we have tedious This is number nineteen.  Tedious. And tedious means something very small,  

در حال حاضر، ما خسته کننده این شماره نوزده است. خسته کننده و خسته کننده به معنای چیزی بسیار کوچک،

and difficult and complicated, and takes  a long, long time. So for example, doing a  

و دشوار و پیچیده است و زمان زیادی طول می کشد. به عنوان مثال، انجام یک

jigsaw puzzle with 500 or 600 Little pieces to  it extremely tedious. One of my grandchildren  

پازل با 500 یا 600 قطعه کوچک بسیار خسته کننده است. یکی از نوه‌های من حدود

got for Christmas a year or so ago, a jigsaw  puzzle with over 500 pieces, and he asked me,  

یک سال پیش برای کریسمس یک پازل با بیش از 500 قطعه گرفت و از من پرسید، آیا

could I help them? Oh my god, it took me forever.  Very, very tedious, very tiring, very difficult,  

می‌توانم به آنها کمک کنم؟ اوه خدای من، برای همیشه من را گرفت. خیلی، خیلی خسته کننده، خیلی خسته کننده، خیلی سخت،

not so complicated, but just all these tiny little  pieces that you have put together. So somebody's  

نه چندان پیچیده، اما فقط تمام این قطعات کوچک کوچکی که کنار هم گذاشته اید. بنابراین، کار یک نفر

work can be tedious, lots of small, boring little  details to be completed. So if you're updating a  

می‌تواند خسته‌کننده باشد، بسیاری از جزئیات کوچک و خسته‌کننده باید تکمیل شوند. بنابراین، اگر

computer system, if you're inputting data, it's  not difficult. It's not rocket science. But it  

سیستم رایانه‌ای را به‌روزرسانی می‌کنید، اگر داده‌ها را وارد می‌کنید، دشوار نیست. این علم موشک نیست. اما

is tedious because you've got to make sure you get  all the numbers, all the names, everything has to  

خسته‌کننده است زیرا باید مطمئن شوید که همه اعداد، همه نام‌ها را دریافت می‌کنید، همه چیز باید

be put in on the new system, so it can be recorded  and saved and backed up. The guest speaker gave a  

در سیستم جدید قرار داده شود، بنابراین می‌توان آن را ضبط کرد و ذخیره کرد و از آن نسخه پشتیبان تهیه کرد. سخنران مهمان یک

tedious lecture with lots of numbers and data and  very uninteresting facts. So you're sitting in a  

سخنرانی خسته کننده با اعداد و داده های فراوان و حقایق بسیار غیر جالب ارائه کرد. بنابراین شما در یک

lecture waiting for it to finish. Wow, this  is so tedious. It's like watching paint dry.

سخنرانی نشسته اید و منتظر پایان آن هستید. وای، این خیلی خسته کننده است. مثل تماشای خشک شدن رنگ است.

And then finally, number twenty. And again,  be careful with the pronunciation this word  

و در نهایت، شماره بیست. و باز هم، در تلفظ این کلمه دقت کنید

unscrupulous unscrupulous. So when somebody is  unscrupulous it means that they have no morals.  

. بنابراین وقتی کسی بی‌وجدان است، به این معنی است که او اخلاق ندارد.

They don't really care what they do what they  say they just really want to make another sale.  

آنها واقعاً اهمیتی نمی‌دهند که چه می‌کنند و می‌گویند که واقعاً می‌خواهند فروش دیگری انجام دهند.

So often, not always you have to be very careful  to get over generalising. But car dealers second  

بنابراین اغلب، همیشه لازم نیست خیلی مراقب باشید تا از تعمیم گذر کنید. اما فروشنده‌های خودرو

hand, car dealers are often described as being  unscrupulous. Yeah. An unscrupulous car dealer  

دست دوم، دلال‌های خودرو اغلب به‌عنوان بی‌وجدان توصیف می‌شوند. آره یک فروشنده بی‌وجدان خودرو به

didn't tell the purchaser that the car had been  in two previous accidents. So he bought the car,  

خریدار نگفت که خودرو در دو تصادف قبلی بوده است. بنابراین او ماشین را خرید،

but he wasn't told when he bought it that it  had been in two previous accidents and they only  

اما وقتی آن را خرید به او نگفتند که در دو تصادف قبلی بوده است و آنها فقط

discovered it when he sent it in to be repaired  some weeks later. Okay, so an unscrupulous car  

وقتی آن را برای تعمیر  چند هفته بعد فرستاد، آن را کشف کردند . بسیار خوب، پس یک فروشنده خودرو بی‌وجدان،

dealer sold him the car without telling them  about the history of the prior history of the car.  

بدون اینکه درباره تاریخچه قبلی خودرو به آنها بگوید، ماشین را به او فروخت.

An extremely unscrupulous sales manager sold  the product without providing any guarantee  

یک مدیر فروش بسیار ناجوانمرد، محصول را بدون ارائه هیچ تضمینی فروخت

whatsoever. There's supposed to be a minimum 12  month guarantee but no 12 month guarantee was  

. قرار است حداقل 12 ماه ضمانت وجود داشته باشد اما 12 ماه ضمانت

provided. So the unscrupulous sales managers sold  the product without offering or providing the 12  

ارائه نشده است. بنابراین، مدیران فروش بی‌وجدان، محصول را بدون ارائه یا ارائه

month guarantee that should have been provided.  Okay, so that's the adjective unscrupulous.

ضمانت ۱۲ ماهه که باید ارائه می‌شد، فروختند. خوب، پس این صفت unscrupulous است.

So there you have it, we've got 20 advanced  adjectives. And adjectives., as I said,  

بنابراین شما آن را دارید، ما 20 صفت پیشرفته داریم . و صفت ها، همانطور که گفتم،

are for describing nouns. I haven't used  any of the ordinary adjectives big, small,  

برای توصیف اسم ها هستند. من از هیچ یک از صفت های معمولی بزرگ، کوچک،

bad, little long, whatever. We've  given you 20 advanced adjectives.  

بد، کوچک طولانی، هر چه استفاده نکرده ام. ما به شما 20 صفت پیشرفته داده‌ایم.

And it would be really great if you could  try and practice some of them, take them,  

و واقعاً عالی خواهد بود اگر بتوانید برخی از آنها را امتحان کنید و تمرین کنید، آنها را بردارید،

take the examples that I've given, try to make  your own examples to practice them. There are 20,  

نمونه‌هایی را که من آورده‌ام را بردارید، سعی کنید نمونه‌های خودتان را برای تمرین آنها بسازید. 20 مورد وجود دارد،

so it's going to take a bit of time to get through  them. And don't worry if you forget some of them,  

بنابراین برای عبور از آنها کمی زمان می برد . و اگر برخی از آنها را فراموش کردید نگران نباشید،

just try to remember three or four and then  move on from that and drop them into your  

فقط سعی کنید سه یا چهار مورد را به خاطر بسپارید و سپس از آن ادامه دهید و هر

speech from time to time. And if you need any  more help, any other help you know where I am,  

از چند گاهی آنها را وارد سخنرانی خود کنید. و اگر به کمک بیشتری نیاز دارید، هر کمک دیگری که می دانید کجا هستم،

just come back to me. Okay, so this is  Harry, thanking you for listening. Thank  

فقط به من مراجعه کنید. بسیار خوب، پس این هری است، از اینکه گوش دادید متشکرم.

you for watching, and giving you just a gentle  reminder to join me again for the next lesson.

ممنون   که تماشا کردید، و فقط به شما یادآوری ملایمی دادید تا دوباره برای درس بعدی به من بپیوندید.