40 MUST-KNOW Advanced Adjectives in 30 minutes | Unlock FLUENT English Instantly

Hi there, this is Harry, and welcome back to  Advanced English Lessons with Harry, where I  

سلام، این هری است، و به درس‌های پیشرفته انگلیسی با هری خوش آمدید، جایی که من

try to help you to get a better understanding of  the English language, helping you with vocabulary  

سعی می‌کنم به شما کمک کنم تا درک بهتری از زبان انگلیسی پیدا کنید و به شما در حل

problems with adjectives, verbs, expressions,  whatever they are, you've come to the right place.  

مشکلات مربوط به واژگان با صفت‌ها، افعال، عبارات، هر آنچه که هستند، کمک کنم. به جای درست آمده ام

So, in this particular advanced English lesson,  we're looking at advanced adjectives. Okay? So,  

بنابراین، در این درس پیشرفته انگلیسی خاص، به صفت‌های پیشرفته نگاه می‌کنیم. باشه؟ بنابراین،

these are adjectives that you can use in everyday  speech; you can use them in conversational  

اینها صفاتی هستند که می توانید در گفتار روزمره از آنها استفاده کنید. می‌توانید از آن‌ها در مکالمه

English, you can use them in Business English, and  they help you to replace the more normal or boring  

انگلیسی استفاده کنید، می‌توانید از آن‌ها در انگلیسی تجاری استفاده کنید، و به شما کمک می‌کنند تا صفت‌های معمولی یا خسته‌کننده‌تر

everyday adjectives that you find yourself using  repeatedly. As you know, I'm a real believer in  

روزمره‌ای را که می‌بینید به‌طور مکرر از آن‌ها استفاده می‌کنید، جایگزین کنید. همانطور که می‌دانید، من واقعاً به

online lessons as the best way in which you can  improve your language skills, and in my case,  

درس‌های آنلاین به‌عنوان بهترین روشی که می‌توانید مهارت‌های زبان خود را بهبود بخشید، و در مورد من، به

English. So, let me just take a few minutes  to talk to you about Preply. Preply.com is an  

زبان انگلیسی، اعتقاد دارم. بنابراین، اجازه دهید فقط چند دقیقه وقت بگذارم تا درباره Preply با شما صحبت کنم. Preply.com یک

online tutor platform. They have over 50 languages  available, and they have native tutors in Spanish,  

پلت فرم معلم آنلاین است. آنها بیش از 50 زبان در دسترس دارند، و معلمان بومی به زبان‌های اسپانیایی،

French, Portuguese, German, and many, many more.  They have over 32,000 tutors for you to pick from,  

فرانسوی، پرتغالی، آلمانی و بسیاری از موارد دیگر دارند. آنها بیش از 32000 مربی دارند که می‌توانید از بین آنها انتخاب کنید،

and you can use their filters so that you  can narrow down your search to make sure  

و می‌توانید از فیلترهای آنها استفاده کنید تا بتوانید جستجوی خود را محدود کنید تا مطمئن شوید

you get the tutor that fits you exactly right.  Preply is available on desktop and a mobile app.  

معلمی را که دقیقاً مناسب شماست دریافت می‌کنید. Preply روی دسکتاپ و یک برنامه تلفن همراه در دسترس است. حفظ

Self-guided language learning can be challenging  to maintain, and many language learning apps offer  

یادگیری زبان خودراهنما می‌تواند چالش‌برانگیز باشد ، و بسیاری از برنامه‌های یادگیری زبان

a one-size-fits-all approach that may not suit  or be effective for everyone. In-person learning,  

رویکردی یکسانی را ارائه می‌کنند که ممکن است برای همه مناسب نباشد یا برای همه مؤثر نباشد.

on the other hand, can be both expensive and  complicated. The key to success is commitment  

از سوی دیگر، یادگیری حضوری می‌تواند هم گران و هم پیچیده باشد. کلید موفقیت تعهد

and learning from real expert tutors, and Preply  offers you just that, and much, much more. With  

و یادگیری از معلمان متخصص واقعی است، و Preply همین را به شما ارائه می دهد و خیلی، خیلی بیشتر. با

Preply, there is a 100% satisfaction guarantee.  They will also replace the first teacher that you  

Preply، 100٪ ضمانت رضایت وجود دارد. آنها همچنین اولین معلمی را که

selected for any reason if it doesn't meet up  to your requirements. Isn't it about time you  

به هر دلیلی انتخاب کرده‌اید جایگزین می‌کنند، اگر مطابق با شرایط شما نباشد. آیا وقت آن نرسیده است که

tried Preply? Make sure you click on the link in  the description below and get your 50% reduction  

Preply را امتحان کنید؟ مطمئن شوید که روی پیوند در توضیحات زیر کلیک کرده‌اید و

for the first lesson that you purchase with  Preply.com. Thanks, Preply, for sponsoring this  

برای اولین درسی که با Preply.com خریداری می‌کنید، 50% تخفیف دریافت می‌کنید. با تشکر، Preply، برای حمایت مالی از این

lesson. Okay, so let's crack on with the lesson  today as we said, advanced English lesson all  

درس. بسیار خوب، پس بیایید همان‌طور که گفتیم امروز درس را ادامه دهیم، درس پیشرفته انگلیسی که همه

to do with advanced adjectives, and we have 20 in  total. Okay, let's go through them one by one. So,  

مربوط به صفت‌های پیشرفته است و در مجموع 20 مورد داریم . خوب، بیایید آنها را یکی یکی مرور کنیم. بنابراین،

the first one, 'good.' Okay, so this is, yeah,  'Oh, the weather is good. The food was good.' So,  

اولین مورد، «خوب است». خوب، پس این است، بله، «اوه، هوا خوب است. غذا خوب بود.' بنابراین،   از

what words can we use instead? Well, we can  use 'excellent' or 'superb,' or 'the weather is  

چه کلماتی می توانیم به جای آن استفاده کنیم؟ خوب، می‌توانیم از «عالی» یا «عالی» یا «آب و هوا

excellent, really hot. It's above 20 degrees every  day for the last week. And you really, really feel  

عالی است، واقعاً گرم» استفاده کنیم. در هفته گذشته هر روز بیش از 20 درجه است . و وقتی بیرون می روید واقعاً، واقعاً احساس

good when you step outside.' Or 'superb.' Yes.  Or 'yeah, the food was superb. You really should  

خوبی دارید. یا "عالی." آره. یا آره، غذا عالی بود. شما واقعاً باید

go to that restaurant. I've never tasted better.'  So, 'good,' 'excellent,' or 'superb.' For example,  

به آن رستوران بروید. من هرگز طعم بهتری نخورده ام. بنابراین، "خوب"، "عالی" یا "عالی". برای مثال،

'The concert was excellent, with the musicians  delivering a flawless performance. The concert  

«کنسرت عالی بود، با نوازندگان اجرای بی عیب و نقصی. کنسرت

was excellent, with the musicians delivering  a flawless performance. The Chef's cooking was  

عالی بود و نوازندگان اجرای بی عیب و نقصی را ارائه کردند. آشپزی سرآشپز

superb, with each dish perfectly seasoned and  beautifully presented.' So, the chef's cooking  

فوق‌العاده بود، با هر غذا کاملاً چاشنی‌شده و زیبا ارائه شد. بنابراین، آشپزی سرآشپز

was superb, with each dish perfectly seasoned and  beautifully presented. So, they've got examples  

فوق‌العاده بود و هر غذا کاملاً چاشنی‌شده و زیبا ارائه شد. بنابراین، آنها نمونه‌هایی

of 'good,' an ordinary adjective, and you can  replace it with 'excellent' or 'superb,' and  

از «خوب»، یک صفت معمولی دارند، و می‌توانید آن را با «عالی» یا «عالی» جایگزین کنید، و

you've got examples as to how you can use both of  those. So, let's take the second one. Number two,  

نمونه‌هایی برای استفاده از هر دوی اینها دارید. بنابراین، بیایید مورد دوم را در نظر بگیریم. شماره دو،

'bad,' and the two alternatives that I have  for you are 'terrible' and 'atrocious.' So,  

«بد» و دو جایگزینی که برای شما دارم، «وحشتناک» و «وحشیانه» هستند. بنابراین،

just be careful with the pronunciation of that.  'Terrible' is easy, but 'atrocious,' atrocious,  

فقط در تلفظ آن دقت کنید. «وحشتناک» آسان است، اما «وحشیانه»، بی‌رحمانه،

okay, just to make sure you get the right stress.  Atrocious. So, we often use 'bad' and 'terrible,'  

خوب است، فقط برای اینکه مطمئن شوید استرس درست را دریافت می‌کنید. بی رحمانه بنابراین، ما اغلب از «بد» و «وحشتناک» استفاده می‌کنیم،

and it's truly atrocious when we're talking about  the weather. So, let me give you an example. 'The  

و وقتی در مورد آب و هوا صحبت می‌کنیم واقعاً وحشتناک است . بنابراین، اجازه دهید برای شما مثالی بزنم. "

weather today is bad.' So, that's the basic use of  the adjective. 'The weather today is bad. The food  

هوای امروز بد است." بنابراین، این استفاده اساسی از صفت است. امروز هوا بد است. غذا

at the restaurant was terrible, and the service  was even worse.' So, he got to that restaurant,  

در رستوران وحشتناک بود، و خدمات حتی بدتر بود. بنابراین، او به آن رستوران رسید،

and it was a big mistake. 'The food at the  restaurant was terrible, and the service was  

و این یک اشتباه بزرگ بود. "غذا در رستوران وحشتناک بود، و خدمات

even worse.' Now, for us, 'atrocious' brings it  up a level, and it means shockingly bad or cruel,  

حتی بدتر." اکنون، برای ما، «وحشیانه» آن را به یک سطح بالا می‌برد، و به معنای بسیار بد یا بی‌رحمانه،

or really, really terrible. Okay, so, for example,  'the conditions in the prison were atrocious,  

یا واقعاً، واقعاً وحشتناک است. خوب، برای مثال، «شرایط زندان وحشیانه بود،

with inmates living in inhumane conditions.  The conditions in the prison were atrocious,  

با زندانیانی که در شرایط غیرانسانی زندگی می کردند. شرایط زندان وحشیانه بود و

with inmates living in inhumane  conditions.' So, 'atrocious' and 'terrible

زندانیان در شرایط غیرانسانی زندگی می کردند . بنابراین، "وحشیانه" و "وحشتناک"،

,' two alternatives to the adjective 'bad.'  Number three, 'happy,' so, an ordinary adjective,  

دو جایگزین برای صفت "بد". شماره سه، «شاد»، پس، یک صفت معمولی،

'Happy,' happy person, happy smile,  okay. And two alternative words,  

«شاد،» فرد شاد، لبخند شاد، باشه. و دو کلمه جایگزین،

'joyful' and 'ecstatic,' 'ecstatic,' 'joyful,'  'ecstatic.' 'I'm happy to see you.' Very basic,  

"شاد" و "شبه"، "شبه"، "شاد"، "خوشحال". 'از دیدنتان خوشحالم.' خیلی ابتدایی،

'I'm happy to see you.' Joyful means a feeling  of great happiness or delight. 'The children were  

'از دیدن شما خوشحالم.' شادی به معنای احساس شادی یا لذت زیاد است. بچه‌ها

joyful as they opened their Christmas presents.  The children were joyful as they opened their  

وقتی هدایای کریسمس خود را باز کردند، خوشحال شدند. بچه‌ها وقتی هدایای کریسمس خود را باز کردند، خوشحال شدند

Christmas presents.' And 'ecstatic,' the example  of this would be 'winning the championship for  

. و "شبه"، مثالی از این می تواند "برنده شدن قهرمانی برای

the team, left them feeling ecstatic with joy.'  Okay, so 'winning the championship for the team,  

تیم، باعث شد آنها احساس شادی کنند." بسیار خوب، پس «برنده شدن قهرمانی برای تیم،

left them feeling ecstatic with joy.' Okay,  so two words, 'ecstatic,' 'joyful,' to replace  

باعث شد که آنها از شادی احساس وجد کنند.» بسیار خوب، پس دو کلمه، «شادی»، «شاد» به جای

'happy.' Remember to click on the link in the  description below to make sure that you get the  

«شاد». به خاطر داشته باشید که روی پیوند موجود در توضیحات زیر کلیک کنید تا مطمئن شوید که

50% reduction in the first lesson that you  purchase with Preply.com. Now, number four,  

در اولین درسی که با Preply.com خرید می‌کنید، 50 درصد کاهش را دریافت می‌کنید. حالا، شماره چهار،

if we use the adjective 'sad,' and again, it's  just a very ordinary adjective. 'Sad,' 'she was  

اگر از صفت "غمگین" استفاده کنیم، و دوباره، این فقط یک صفت بسیار معمولی است. «غمگین»، «او

sad after the breakup of a marriage, she was sad  or felt sad at the death of her pet dog,' and two  

پس از شکست ازدواج غمگین بود، از مرگ سگ خانگی‌اش غمگین بود یا احساس غمگینی کرد» و دو

alternative adjectives could be 'melancholy' and  'sorrowful,' 'melancholy' and 'sorrowful.' And  

صفت جایگزین می‌توانند «مالیخولیایی» و « غمگین»، «مالیخولیایی» و «غمگین» باشند. . و

again, just be careful with the pronunciation,  particularly on that word, 'melancholy,'  

دوباره، فقط مراقب تلفظ باشید، مخصوصاً در مورد آن کلمه، «مالیخولیا»،

melancholy, and a feeling of sadness, or pensive  thoughtfulness, or something deep in thought.  

مالیخولیا، و احساس غم، یا تفکر متفکرانه، یا چیزی عمیق در فکر.

Let me give you an example. 'The Melancholy  song brought back memories of a lost love and  

بگذارید برای شما مثالی بزنم. " آهنگ مالیخولیایی خاطرات یک عشق از دست رفته را زنده کرد و

left her feeling blue,' so therefore, paints a  picture that somebody really had lost love many,  

احساس آبی را در او به وجود آورد" بنابراین تصویری را ترسیم می کند که کسی واقعاً

many years or decades ago, and when she heard the  song, it brought back all those unhappy memories.  

سال ها یا دهه ها قبل عشق خود را از دست داده است و وقتی این آهنگ را شنید، همه آن ها را بازگرداند. خاطرات ناخوشایند

'The Melancholy song brought back memories of a  lost love, and left her feeling blue.' And then  

"آهنگ مالیخولیایی خاطرات یک عشق از دست رفته را زنده کرد و احساس آبی را در او ایجاد کرد." و سپس

'sorrowful.' Sorrowful means a feeling of sadness  or distress. 'She looked at the old family photos  

«غمگین». غمگین به معنای احساس غم یا ناراحتی است. "او با حالتی غمگین به عکس های خانوادگی قدیمی نگاه کرد

with a sorrowful expression, missing the  days when they were all together.' Okay,  

، دلتنگ روزهایی که همه با هم بودند." خوب،

so a feeling of deep sorrow, sorrowful. 'So she  looked at the old family photos with a sorrowful  

پس یک احساس غم و اندوه عمیق، غم انگیز. «بنابراین او به عکس‌های خانوادگی قدیمی با

expression or really sad expression on her face.'  And indeed, if you liked this particular lesson,  

حالتی غمگین یا حالت واقعاً غمگین در صورتش نگاه کرد.» و در واقع، اگر این درس خاص را دوست داشتید،

then please like the video, and if you can,  subscribe to the channel, because it does. It  

لطفاً ویدیو را لایک کنید، و اگر می توانید، در کانال مشترک شوید، زیرا این کار را می کند.

really, really helps. Number five, so 'simple.'  Agita fear big, the big house, the big rock,  

واقعاً، واقعاً کمک می‌کند. شماره پنج، خیلی ساده است. آگیتا ترس از بزرگ، خانه بزرگ، صخره بزرگ،

the big tree, very, very ordinary, basic, but  two alternative adjectives could be 'enormous'  

درخت بزرگ، بسیار بسیار معمولی، اساسی است، اما دو صفت جایگزین می‌توانند «بزرگ»

and 'colossal,' 'enormous' and 'colossal.' And  again, just be careful on the pronunciation,  

و «بسیار عظیم»، «بسیار عظیم» و «بسیار عظیم» باشند. و دوباره، فقط در تلفظ دقت کنید،

particularly with that word, 'colossal.' Okay,  so let me give you some examples of that,  

مخصوصاً در مورد آن کلمه، "کلوسال". بسیار خوب، پس اجازه دهید چند نمونه از آن را برای شما بیاورم، بسیار «

so 'enormous,' what it means is extremely large  or something huge, 'enormous.' 'The elephant was  

بسیار عظیم»، معنای آن بسیار بزرگ است یا چیزی بزرگ، «بسیار عظیم». فیل

enormous, towering over the other animals in the  zoo. So the elephant was enormous, towering over  

بسیار بزرگ بود و بر روی حیوانات دیگر باغ وحش بالا می‌رفت. بنابراین فیل بسیار بزرگ بود و بر روی

all the other animals in the zoo.' And 'colossal'  means extremely large or massive. So very,  

همه حیوانات دیگر باغ وحش می‌چرخید. و «کلوسال» به معنای بسیار بزرگ یا عظیم است. خیلی،

very similar. 'The colossal statue was a testament  to the skill of the sculptor, the colossal statue  

بسیار شبیه. "تندیس عظیم گواهی بر مهارت مجسمه ساز بود، مجسمه عظیم"

was a testament to the skill of the sculptor.' So  'colossal' means something really big, 'enormous,'  

گواهی بر مهارت مجسمه ساز بود." بنابراین «کلوسال» به معنای چیزی واقعاً بزرگ، «بسیار عظیم»   «

'massive,' or 'extremely large.' So, here are  two really good adjectives to replace 'big,'  

عظیم» یا «بسیار بزرگ» است. بنابراین، در اینجا دو صفت واقعاً خوب برای جایگزینی «بزرگ» وجود دارد،

so you get fed up using 'the big tree,' 'the big  house,' 'the big news,' 'enormous,' 'colossal,'  

بنابراین از استفاده از «درخت بزرگ»، « خانه بزرگ»، «اخبار بزرگ»، «بزرگ»، «بزرگ»،

even 'massive.' Number six, we go to the  opposite, 'small,' and again, ordinary adjective,  

حتی «عظیم» خسته می‌شوید. ' شماره شش، به سمت مقابل می رویم، «کوچک» و دوباره، صفت معمولی، «

'small,' 'the puppy is small, the piece of cake is  small,' two alternatives will be 'tiny,' as some  

کوچک»، «توله سگ کوچک است، تکه کیک کوچک است»، دو گزینه «کوچک» خواهد بود، همانطور که برخی

people say, 'teeny, tiny,' or 'minuscule,' as a  really nice word, 'minuscule.' So, meaning really,  

افراد می گویند، «کوچولو، کوچک» یا «کوچک» به‌عنوان یک کلمه واقعاً خوب، «کوچک». بنابراین، به معنای واقعاً،

really small, so 'tiny' and 'minuscule' as  alternatives to the adjective 'small.' For  

واقعاً کوچک، بنابراین «کوچک» و «کوچک» به عنوان جایگزین‌های صفت «کوچک» هستند. به عنوان

example, 'that tiny kitten could fit in the palm  of my hand, that tiny kitten could fit in the palm  

مثال، «آن بچه گربه کوچک می‌تواند در کف دست من جا شود، آن بچه گربه کوچک می‌تواند در کف

of my hand.' And 'minuscule' means extremely  small. 'The minuscule font on the label made  

دست من جا شود». و «مینیسکول» به معنای بسیار کوچک است. "قلم کوچک روی برچسب،

it impossible to read the minuscule font on the  label made it impossible for me to read.' Okay,  

خواندن فونت کوچک روی برچسب را غیرممکن کرد، خواندن آن را برای من غیرممکن کرد." بسیار خوب،

so 'minuscule' and 'tiny' as alternatives to that  adjective, small, a very ordinary, additive small.  

بسیار «کوچک» و «کوچک» به عنوان جایگزینی برای آن صفت، کوچک، بسیار معمولی و کوچک افزودنی.

Number seven, 'fast.' So here, we're talking  about speed, 'fast,' and two alternatives would  

شماره هفت، "سریع". بنابراین در اینجا، ما درباره سرعت، «سریع» صحبت می‌کنیم و دو گزینه

be 'rapid,' and 'swift,' 'rapid' and 'swift.'  So the basic adjective, 'fast,' 'he's a fast

«سریع» و «سریع»، «سریع» و «سریع» هستند. بنابراین صفت اصلی، "سریع"، "او یک دونده سریع است"

runner. He drives a fast car now,' okay. And if  we look at 'rapid,' 'rapid' means something that  

. او الان یک ماشین سریع می‌راند، خوب. و اگر به «سریع» نگاه کنیم، «سریع» به معنای چیزی است که

happens or moves very quickly or at a fast pace.  'The train moves at a rapid speed. He's rushing  

خیلی سریع یا با سرعت سریع اتفاق می‌افتد یا حرکت می‌کند. قطار با سرعت بالایی حرکت می کند. او با عجله

through the countryside, the train moved at a  rapid speed, rushing through the countryside.' So,  

در حومه شهر می‌رود، قطار با سرعت بالایی در حومه شهر حرکت می‌کرد. بنابراین،   وقتی قطار در حومه شهر بمباران می‌کند،

you get this feeling of 'choo choo choo'  as the train bombs through the countryside,  

این احساس را به شما دست می‌دهد که «چو چو چو» می‌شود،

'toot toot toot toot,' flying along, okay. And  then when we talk about 'swift,' which is the  

«توت خیلی خیلی توت» در حال پرواز است، خوب. و سپس وقتی درباره «سریع» صحبت می‌کنیم، که

other word for 'fast,' this is something that is  moving or happening very quickly or promptly. 'The  

کلمه دیگری برای «سریع» است، این چیزی است که خیلی سریع یا بی‌درنگ در حال حرکت یا رخ دادن است. "

swift actions of the paramedics saved his  life, the swift actions of the paramedics  

اقدامات سریع امدادگران جان او را نجات داد ، اقدامات سریع امدادگران

saved his life.' Okay, so 'swift' and 'rapid,'  alternatives to 'fast.' And then the opposite  

جان او را نجات داد." بسیار خوب، بنابراین «سریع» و «سریع» جایگزین‌های «سریع» هستند. و سپس عکس

of 'fast' is 'slow.' So, this is number eight,  'slow,' and two alternatives that we have for  

«سریع» «آهسته» است. بنابراین، این عدد هشت است، «آهسته»، و دو گزینه‌ای که برای «

'slow' are 'sluggish' and 'lethargic.' Nice,  adjective, 'sluggish' and 'lethargic.' Now  

کند» داریم، «تنبل» و «بی‌حال» هستند. زیبا، صفت، «تنبل» و «بی حال». اکنون

we just take 'slow' because 'the traffic is slow,  the traffic is slow today, or very slow.' So it's  

ما فقط «آهسته» را انتخاب می کنیم زیرا «ترافیک کند است، ترافیک امروز کند است یا بسیار کند است». بنابراین این

a very ordinary or basic adjective. 'Sluggish'  means something lacking energy, or something slow  

یک صفت بسیار معمولی یا اساسی است. «آهسته» به معنای چیزی است که انرژی ندارد، یا چیزی کند

to respond, so you can be 'sluggish.' If you get  up in the morning, and you've been tired from the  

برای پاسخ دادن، بنابراین می‌توانید «تنبل» باشید. اگر صبح از خواب بیدار می‌شوید و از

day before, it's very warm, you might be feeling  a little bit 'sluggish,' a little bit slow. 'The  

روز قبل خسته شده‌اید، هوا بسیار گرم است، ممکن است کمی «کسلی» و کمی کند احساس کنید.

students were sluggish after lunch, struggling  to stay awake for the whole of the lesson. So  

دانش‌آموزان بعد از ناهار تنبل بودند و تلاش می‌کردند تا کل درس را بیدار بمانند. بنابراین

the students were sluggish after lunch, struggling  to stay awake for the rest or during the lesson or  

دانش‌آموزان بعد از ناهار تنبل بودند و تلاش می‌کردند که برای بقیه یا در طول درس یا سخنرانی بیدار بمانند

the lecture.' And when we are 'lethargic,' then  we are really struggling, lacking energy, very  

. و وقتی "بی حال" هستیم، واقعاً در حال تقلایم، کمبود انرژی، بسیار

lethargic. 'So the heat made her feel lethargic,  and she couldn't focus on her work. The heat,  

بی حال هستیم. «بنابراین گرما باعث شد او احساس بی‌حالی کند، و او نمی‌توانست روی کارش تمرکز کند. گرما،

the intensity of 35-40 degrees, made her feel  lethargic, and she was unable, or she couldn't  

شدت 35-40 درجه، باعث می‌شود که او احساس بی‌حالی کند، و ناتوان بود، یا نمی‌توانست

concentrate on her work.' So 'lethargic' and  'sluggish.' Really, really good alternatives  

روی کارش تمرکز کند. بنابراین "بی حال" و "تنبل". واقعاً، جایگزین‌های واقعاً خوب   به‌جای

instead of something that is 'slow,' but we often  use them regarding people. So, 'he was feeling  

چیزی که «آهسته» است، اما ما اغلب از آنها در مورد افراد استفاده می‌کنیم. بنابراین، او احساس

lethargic. She was very sluggish.' Yeah, okay, so  'the traffic was slow, but the person lethargic or  

بی‌حالی می‌کرد. او بسیار تنبل بود. بله، خوب، بنابراین «تردد کند بود، اما فرد بی حال یا

sluggish.' And number nine, when we're talking  about heat, we talked about feeling 'hot.' So,  

سست بود.» و شماره نه، وقتی درباره گرما صحبت می کنیم، درباره احساس "گرم" صحبت می کنیم. بنابراین،

what are alternatives to 'hot?' 'Scorching,'  and we can say 'scorching hot,' or 'sweltering,'  

جایگزین‌هایی برای «داغ» چیست؟ «سوزاننده»، و می‌توانیم بگوییم «سوخت‌کننده»، یا «سوخت‌کننده»، «

'scorching' or 'sweltering,' and these are really  great adjectives when we're describing the real  

سوزاننده» یا «سوخت‌کننده»، و این‌ها واقعاً صفت‌های عالی هستند وقتی که داریم

intense heat of a hot summer's day, a 'scorching  hot day' or 'sweltering day.' So, as a very basic  

گرمای شدید واقعی یک روز گرم تابستانی را توصیف می‌کنیم. روز گرم» یا «روز داغ». بنابراین، به‌عنوان یک صفت بسیار ابتدایی،

adjective, we could just say 'it's hot outside,'  but it doesn't really give any great description,  

می‌توانیم بگوییم «بیرون گرم است»، اما واقعاً توصیف خوبی ارائه نمی‌کند،

so we can say 'scorching,' something extremely  hot or burning. So, if you ever walk on really,  

بنابراین می‌توانیم بگوییم «سوزاننده»، چیزی بسیار گرم یا سوزان. بنابراین، اگر روزی روی

really hot sand next to the beach, 'off, the sand  is scorching, it's going to burn my feet.' Yeah,  

شن‌های واقعاً داغ کنار ساحل راه بروید، «خاموش، شن‌ها سوزان هستند، پاهایم را می‌سوزاند». بله،

so 'the scorching sun beat down on the desert,  making it unbearable to walk,' so in the sand is  

پس «خورشید سوزان بر صحرا می‌تابد و راه رفتن را غیرقابل تحمل می‌کند» بنابراین در شن‌ها

really hot. 'So the scorching sun beat down on  the desert, making it unbearable to walk,' and  

واقعاً گرم است. «بنابراین خورشید سوزان بر صحرا می‌تابد و راه رفتن را غیرقابل تحمل می‌کند» و «

'sweltering' is when it's really uncomfortable and  humid. Okay, so you can be sitting in a classroom  

نفوذ» زمانی است که واقعاً ناخوشایند و مرطوب است. خوب، بنابراین شما می توانید در یک کلاس درس

or in a university room or even in your office  without air conditioning, and it's a really hot  

یا در اتاق دانشگاه یا حتی در دفتر خود بدون تهویه مطبوع بنشینید، و این یک روز واقعاً گرم   است،

day, it's uncomfortable, and you feel it, or that  humidity, 'the sweltering heat of the summer made  

ناراحت کننده است، و شما آن را احساس می کنید، یا آن رطوبت، «گرمای طوفان تابستان»

it difficult to sleep at night,' so we've all  witnessed and experienced that and in the past,  

خوابیدن در شب را سخت کرده است، بنابراین همه ما شاهد و تجربه آن بوده‌ایم و در گذشته،

yeah, 'the sweltering heat of the summer made  it difficult to sleep at night.' Okay, so there  

بله، گرمای شدید تابستان خوابیدن در شب را دشوار می‌کرد. خوب، پس

again, two good alternatives to very simple, basic  adjective 'hot.' And then number 10, the opposite  

دوباره، دو جایگزین خوب برای صفت بسیار ساده و ابتدایی «داغ» وجود دارد. و سپس شماره 10، مخالف

of 'hot,' of course, 'cold,' and the alternative  adjectives we could use are 'frigid' and 'icy,'  

«گرم»، البته، «سرد»، و صفت‌های جایگزینی که می‌توانیم استفاده کنیم عبارتند از «سرد» و «یخی»،

'frigid' and 'icy.' So, it can be 'icy cold,'  okay, so that the water, particularly because  

«سرخ» و «یخی». بنابراین، می‌تواند «سرد یخی» باشد ، بنابراین آب، به‌ویژه به دلیل

swimming around the coast of Ireland, anytime  of the year, the waters 'icy cold.' So, if you  

شنا کردن در اطراف سواحل ایرلند، در هر زمان از سال، آب‌ها «سرد» است. بنابراین، اگر می‌خواهید از

want to use a basic sentence, just 'the weather is  cold today, the weather has been cold this winter  

یک جمله اساسی استفاده کنید، فقط « امروز هوا سرد است، زمستان امسال یا بهار هوا سرد بوده است

or the spring.' Yeah, so 'the weather is cold.'  But if we want to open a little bit and use more  

». بله، پس "هوا سرد است." اما اگر بخواهیم کمی باز کنیم و از

interesting adjectives, then we can say 'frigid,'  which means extremely cold. The frigid weather  

صفت‌های جالب‌تر استفاده کنیم، می‌توانیم بگوییم «سرد»، که به معنای بسیار سرد است. هوای سرد

forced the people to stay indoors and bundle up in  warm clothes. Yeah, so the frigid weather forced  

مردم را مجبور کرد در خانه بمانند و لباس گرم بپوشند. بله، بنابراین هوای سرد مردم را مجبور کرد

people to stay indoors for long periods of time.  And ice is when the streets, or the trees, or the  

برای مدت طولانی در خانه بمانند. و یخ زمانی است که خیابان‌ها، درختان، یا

fields are covered with frozen water or frost. So,  the car skidded on the icy road and crashed into  

مزارع با آب یخ زده یا یخ پوشیده می‌شوند. بنابراین، ماشین در جاده یخی سر خورد و به   دیوار برخورد کرد

the wall. All cars skidded on the icy road and  crashed into the wall. Okay, so icy and frigid,  

. همه خودروها در جاده یخ زده سر خوردند و به دیوار برخورد کردند. بسیار خوب، خیلی یخی و یخبندان،

two good, strong, advanced adjectives that you  can use instead of cold. Okay, now we're moving on  

دو صفت خوب، قوی و پیشرفته که می‌توانید به جای سرد از آنها استفاده کنید. خوب، اکنون به سمت

to number 11. And number 11 is beautiful. That's  not such a bad answer, beautiful, and just quite  

شماره 11 می رویم. و شماره 11 زیبا است. این پاسخ آنقدرها هم بد نیست، زیبا و کاملاً

basic. The view from the mountaintop, or the view  from my window, was beautiful. So, a very simple,  

ابتدایی است. منظره قله کوه یا منظره از پنجره من زیبا بود. بنابراین، یک جمله بسیار ساده و

basic sentence. The view from the mountaintop, or  from the top of the mountain, or from the window  

ابتدایی. منظره از بالای کوه، یا از بالای کوه، یا از پنجره

or the balcony, was beautiful. So, alternative  adjectives that we could use are exquisite and  

یا بالکن، زیبا بود. بنابراین، صفت‌های جایگزینی که می‌توانیم استفاده کنیم، نفیس و

stunning. Exquisite and stunning. Exquisite means  something extremely beautiful or delicate. Okay,  

خیره‌کننده هستند. نفیس و خیره کننده. نفیس به معنای چیزی بسیار زیبا یا ظریف است. بسیار خوب،

so the exquisite work of art can often be  described as exquisite. The artist's work  

بنابراین می‌توان کار هنری نفیس را اغلب به‌عنوان نفیس توصیف کرد. کار این هنرمند

was exquisite, with intricate details and stunning  colors. Okay, so here we've got both of them used  

نفیس بود، با جزئیات پیچیده و رنگ‌های خیره‌کننده. خوب، بنابراین در اینجا ما هر دوی آنها را

in one sentence: The artist's work was exquisite,  with intricate details and stunning colors. So,  

در یک جمله استفاده می کنیم: کار هنرمند نفیس بود، با جزئیات پیچیده و رنگ های خیره کننده. بنابراین،

exquisite and stunning, both words that we can use  to replace beautiful, and when we use stunning,  

نفیس و خیره‌کننده، هر دو واژه‌ای که می‌توانیم از آن‌ها برای جایگزینی زیبا استفاده کنیم، و هنگامی که از خیره‌کننده استفاده می‌کنیم،

it's something that's usually very attractive  or impressive. Okay, so we can talk about a  

این چیزی است که معمولاً بسیار جذاب یا تأثیرگذار است. خوب، پس می توانیم در مورد

person being stunning, okay, so the clothes that  they wear are stunning. Something that is very,  

خیره کننده بودن یک فرد صحبت کنیم، خوب، بنابراین لباس هایی که می پوشند خیره کننده است. چیزی که بسیار،

very attractive or very, very impressive. The  sunset over the ocean was stunning, with vibrant  

بسیار جذاب یا بسیار بسیار تأثیرگذار است. غروب خورشید بر روی اقیانوس خیره کننده بود، با

shades of orange and red, or orange and pink,  whichever way you describe the sunset. Okay. Now,  

سایه های پر جنب و جوش نارنجی و قرمز، یا نارنجی و صورتی، هر طور که غروب را توصیف کنید. باشه. حالا،

the opposite of beautiful, of course, is ugly.  So that's number 12: Ugly. So, ugly is the ugly  

برعکس زیبا، البته، زشت است. پس این عدد 12 است: زشت. پس زشت است

sweater or the ugly painting on the wall. Just a  very basic description. And two alternative words  

ژاکت یا نقاشی زشت روی دیوار. فقط یک توضیح بسیار ابتدایی. و دو کلمه جایگزین   که

we could use are unappealing, something that  doesn't appeal to us, or unsightly. Unsightly,  

می‌توانیم استفاده کنیم، جذاب نیستند، چیزی که برای ما جذاب نیست یا ناخوشایند هستند. ناخوشایند،

okay? Now, unappealing means something that lacks  definition or is lacking in attraction or charm.  

باشه؟ اکنون، غیرجذاب به معنای چیزی است که تعریفی ندارد یا فاقد جذابیت یا جذابیت است.

The dull, unappealing color of the dress made it  difficult for her to stand out at the party. Okay,  

رنگ کسل کننده و نامطبوع لباس، برجسته شدن در مهمانی را برای او دشوار می کرد. بسیار خوب،

so if somebody goes to a party, the dress they  picked wasn't quite the one that they really  

پس اگر کسی به مهمانی برود، لباسی که انتخاب کرده کاملاً همان لباسی نبوده که واقعاً می‌خواست

intended to wear. The dull, unappealing color of  the dress made it difficult for her to stand out  

بپوشد. رنگ کسل کننده و نامطلوب لباس، برجسته شدن   را برای او در مهمانی دشوار می کرد

at the party. And unsightly now means something  that's not so nice to look at. Yeah, so it could  

. و اکنون ناخوشایند به معنای چیزی است که دیدن آن چندان زیبا نیست. بله، بنابراین ممکن است

be there was a demonstration in the city and  lots of rubbish on the streets. And that could  

تظاهراتی در شهر برگزار شود و زباله های زیادی در خیابان ها وجود داشته باشد. و این می تواند

be unsightly, so unsightly, something unpleasant  to look at, or unattractive. The graffiti on the  

ناخوشایند، بسیار ناخوشایند، چیزی ناخوشایند یا غیرجذاب باشد. گرافیتی روی

wall was unsightly and ruined the appearance of  the neighborhood. So if you go through some city  

دیوار ناخوشایند بود و ظاهر محله را خراب کرد . بنابراین، اگر از شهری عبور کنید

and the walls have been sprayed with graffiti,  that can often be very colorful and very artistic,  

و دیوارها با گرافیتی پاشیده شده باشند، اغلب می‌تواند بسیار رنگارنگ و بسیار هنرمندانه باشد،

but some other people might regard it as a little  bit unsightly. Okay, if there are demonstrations  

اما برخی دیگر ممکن است آن را کمی ناخوشایند بدانند. بسیار خوب، اگر تظاهرات

in the streets or protests and people stop  collecting rubbish, well then that piled up on the  

در خیابان ها یا تظاهرات وجود داشته باشد و مردم از جمع آوری زباله دست بردارند، پس آن انباشته شدن زباله در

streets can also be very unsightly. So rather than  saying ugly, we can use unsightly or unappealing  

خیابان ها نیز می تواند بسیار ناخوشایند باشد. بنابراین به‌جای زشت گفتن، می‌توانیم از موارد ناخوشایند یا ناخوشایند

to the eye. Unappealing or unsightly. Number  13 is easy. Okay. Now, a simple basic sentence:  

برای چشم استفاده کنیم. غیر جذاب یا ناخوشایند. شماره 13 آسان است. باشه. حالا یک جمله ساده ساده:

That was an easy task. That was an easy exam.  That was an easy question. And two words as  

این کار آسانی بود. امتحان آسانی بود سوال آسانی بود و دو کلمه به عنوان

alternatives could be effortless or untroublesome.  So, effortless or untroublesome as replacements  

جایگزین ممکن است بدون دردسر یا مشکل ساز باشند. بنابراین، جایگزینی آسان یا بدون دردسر است

for easy. Effortless, something that you do  with ease or without exertion, so you don't  

. بدون زحمت، کاری که با سهولت یا بدون تلاش انجام می‌دهید، بنابراین

have to exert yourself; you do it with ease. This  is a good definition of effortless: She made the  

مجبور نیستید خودتان را متحمل شوید. شما آن را به راحتی انجام دهید این تعریف خوبی از بی زحمتی است: او

difficult task look effortless with her natural  talent. And untroublesome means something that  

با استعداد طبیعی‌اش، کار دشوار را بدون دردسر جلوه داد . و مزاحم به معنای چیزی است که برای

doesn't cause us any trouble. So when we describe  it, it's not causing difficulty or any problems,  

ما مشکلی ایجاد نمی کند. بنابراین، وقتی آن را توصیف می‌کنیم، مشکل یا مشکلی ایجاد نمی‌کند،

easy to manage, easy to deal with. So, as the  example, the new software was untroublesome and  

مدیریت آن آسان است، مقابله با آن آسان است. بنابراین، به عنوان مثال، نرم‌افزار جدید مشکل‌ساز نبود و

didn't require any technical knowledge to install  it. Okay, now, let's move on to number 14. So,  

برای نصب آن نیازی به دانش فنی نداشت . بسیار خوب، اکنون، بیایید به شماره 14 برویم. بنابراین،

the word, the opposite of easy, of course, is  difficult, and alternative words for difficult  

کلمه متضاد آسان، البته، دشوار است، و کلمات جایگزین برای دشوار، دشوار

would be arduous and challenging. Challenging  you probably know well; arduous is a little  

و چالش برانگیز خواهند بود. چالش برانگیز احتمالاً خوب می دانید؛ سختی

bit more difficult and again, difficult on  the tongue. So, a simple basic sentence:  

کمی سخت‌تر است و باز هم روی زبان مشکل است. بنابراین، یک جمله ساده ساده:

That was a difficult exam. That was a difficult  test. So, arduous means it involves great effort  

امتحان سختی بود. امتحان سختی بود . بنابراین، سخت به این معنی است که شامل تلاش زیاد

or difficulty. Climbing to the top of the mountain  was an arduous task, but the view from the

یا دشواری است. صعود به بالای کوه کار سختی بود، اما منظره

summit was well worth it. And then challenging,  as the alternative word for difficult,  

قله ارزشش را داشت. و سپس به چالش کشیدن، به عنوان کلمه جایگزین برای دشوار،

means something that tests your abilities or  skills. For example, the math problem on the  

به معنای چیزی است که توانایی ها یا مهارت های شما را آزمایش می کند . برای مثال، مسئله ریاضی در

test was challenging, but the students were  determined to solve them. Okay, so difficult,  

آزمون چالش‌برانگیز بود، اما دانش‌آموزان تصمیم داشتند آن‌ها را حل کنند. خوب، خیلی سخت،

challenging, arduous, and again, practice that  pronunciation: arduous. Number 15. Like me feeling  

چالش برانگیز، سخت، و دوباره، این تلفظ را تمرین کنید: سخت. شماره 15. مثل من که احساس می کنم

a little bit old, and the basic word here is  "old." That's an old car; that's an old man,  

کمی پیر می شوم، و کلمه اصلی اینجا «قدیمی» است. این یک ماشین قدیمی است. این یک پیرمرد است،

very basic, but if you want alternatives, you can  use ancient or antiquated. Ancient or antiquated,  

بسیار ابتدایی، اما اگر جایگزینی می‌خواهید، می‌توانید از قدیمی یا قدیمی استفاده کنید. باستانی یا باستانی،

and antique comes from antiquated. So, ancient  means belonging to the very distant past. Okay,  

و عتیقه از قدیمی می آید. بنابراین، باستان به معنای تعلق به گذشته های بسیار دور است. خوب،

so, ancient times, ancient history. The ancient  civilization of the Mayans left behind many  

پس، دوران باستان، تاریخ باستان. تمدن باستانی مایاها ویرانه‌های خیره‌کننده بسیاری را پشت سر گذاشت

impressive ruins. And when we use antiquated, it's  something that is very outdated or old-fashioned,  

. و وقتی از قدیمی‌ها استفاده می‌کنیم، این چیزی است که بسیار قدیمی یا قدیمی است،

so you can have antiquated equipment  or antiquated technology. Okay,  

بنابراین می‌توانید تجهیزات قدیمی یا فناوری قدیمی داشته باشید. بسیار خوب،

so the antiquated machinery of the factory was  no longer efficient and had to be replaced. So,  

پس ماشین‌های قدیمی کارخانه دیگر کارآمد نبودند و باید جایگزین می‌شدند. بنابراین،

if we want to replace old with ancient, something  from bygone years, ancient or antiquated,  

اگر بخواهیم کهنه را با باستان جایگزین کنیم، چیزی مربوط به سال‌های گذشته، باستانی یا قدیمی،

really old-fashioned and out of date. Number 16  is new. Okay, so the opposite of old is new. So  

واقعاً کهنه و قدیمی. شماره 16 جدید است. خوب، پس برعکس قدیمی جدید است. بنابراین   می‌خواهیم

we want to look at a very basic sentence for  new. That's a new gadget; that's a new dress;  

به یک جمله بسیار اساسی برای جدید نگاه کنیم. این یک ابزار جدید است. این یک لباس جدید است.

that's a new car, whatever it might be. And  if we're looking for two alternative words,  

این یک ماشین جدید است، هر چه که باشد. و اگر به دنبال دو کلمه جایگزین هستیم،

novel and innovative. Novel and innovative.  Novel means something new or original. Okay,  

بدیع و مبتکر. بدیع و بدیع. رمان به معنای چیزی جدید یا بدیع است. بسیار خوب،

her novel approach to problem-solving was greatly  appreciated by her bosses. Novel, meaning new, and  

رویکرد جدید او برای حل مسئله مورد استقبال روسایش قرار گرفت. رمان، به معنای جدید، و

then if we use innovative, it's about introducing  a new way of doing things or creative ideas,  

پس اگر از نوآوری استفاده کنیم، در مورد معرفی روشی جدید برای انجام کارها یا ایده های خلاقانه،

different ways to do something, something that  you hadn't tried before. Innovative. That company  

روش های مختلف برای انجام کاری است، چیزی که قبلاً آن را امتحان نکرده بودید. خلاقانه. آن شرکت

is known for its innovative products that have  revolutionized the industry. Number 17: Clean.  

به‌خاطر محصولات نوآورانه‌اش که صنعت را متحول کرده است، شناخته شده است. شماره 17: تمیز.

Okay, so simple: The house is clean; the shoes are  clean; the kids are clean. But for alternatives,  

خوب، خیلی ساده: خانه تمیز است. کفش‌ها تمیز هستند؛ بچه ها تمیز هستند اما برای جایگزین‌ها،

pristine and immaculate. Pristine and immaculate,  so really good adjectives that you can use instead  

بکر و بی‌نظیر. بکر و بی‌نقص، صفت‌های واقعاً خوبی که می‌توانید به جای

of clean. Pristine means usually in perfect  condition, or untouched, or unspoiled. So the car,  

پاک استفاده کنید. بکر یعنی معمولاً در شرایط  عالی، یا دست نخورده، یا دست نخورده. بنابراین،

when it was cleaned and polished, was in pristine  condition, even though it might have been 20 years  

وقتی ماشین تمیز و صیقلی شد، وضعیت بکری داشت ، حتی اگر 20 سال از

old. It was really, really clean and shiny and  pristine. The beach was pristine, with clear blue  

عمرش گذشته باشد. واقعاً، واقعاً تمیز و براق و بکر بود. ساحل بکر بود، با

water and white, golden sand. Immaculate, again,  something that is absolutely perfectly clean,  

آب آبی شفاف و ماسه های طلایی و سفید. باز هم بی عیب و نقص، چیزی که کاملاً تمیز است،

and you couldn't pick fault with it. There are no  flaws at all. Immaculate. The house is pristine  

و نمی توانید ایرادی از آن بگیرید. اصلاً هیچ نقصی وجود ندارد. معصوم. خانه بکر

and in immaculate condition. Anybody would be  delighted to live in it or even to buy it. Okay,  

و در شرایط عالی است. هرکسی خوشحال خواهد شد که در آن زندگی کند یا حتی آن را بخرد. بسیار خوب،

so the house was presented in pristine and  immaculate condition. You could eat off the floor,  

پس خانه در شرایط بکر و بی عیب و نقص ارائه شد. می‌توانید از روی زمین غذا بخورید،

pristine and immaculate, so really good words  to describe something clean but in a nice way  

بکر و بی‌نقص، کلمات بسیار خوبی برای توصیف چیزی تمیز، اما به روشی زیبا

to describe it. Now, the opposite of clean,  of course, is dirty. So this is number 18.  

برای توصیف آن. حالا، برعکس تمیز، البته، کثیف است. بنابراین این شماره 18 است.

And alternative words for dirty would be filthy,  and we often use those two together, filthy dirty,  

و واژه‌های جایگزین برای کثیف می‌تواند کثیف باشد، و ما اغلب از این دو با هم استفاده می‌کنیم، کثیف کثیف،

when you really want to describe something  really, really dirty. Oh, it's filthy dirty,  

وقتی واقعاً می‌خواهید چیزی را توصیف کنید، واقعاً بسیار کثیف. اوه، کثیف است،

and they wouldn't go in. They're filthy dirty. And  the other one, grimy. Yeah. So something grimy is  

و آنها نمی‌توانند داخل شوند. آنها کثیف هستند. و یکی دیگر، کثیف. آره بنابراین چیزی کثیف

dirty, yeah, like a really dirty oven that hasn't  been cleaned for many, many months. So we can just  

کثیف است، بله، مانند یک اجاق واقعا کثیف که برای چندین و چند ماه تمیز نشده است. بنابراین می‌توانیم به

simply say, in basic language, a dirty shirt. So  describe the shirt as unfresh, and it isn't clean;  

سادگی به زبان ساده بگوییم یک پیراهن کثیف. بنابراین پیراهن را ناتازه توصیف کنید، و تمیز نیست.

it's dirty. But if we use filthy, it's extremely  dirty, covered with filth, or in a state that you  

این کثیفه. اما اگر از کثیف استفاده کنیم، بسیار کثیف است، پوشیده از کثیفی است، یا در حالتی است که

just couldn't wear it, or it's unsanitary. Yeah.  Okay, so the kitchen was filthy after the party,  

نمی‌توانید آن را بپوشید، یا غیربهداشتی است. آره خوب، پس آشپزخانه بعد از مهمانی کثیف بود،

and it took him two days to clean it. So the  kitchen was filthy, or you could even say filthy  

و تمیز کردنش دو روز طول کشید. بنابراین آشپزخانه بعد از مهمانی کثیف بود، یا حتی می توان گفت

dirty, after the party, and it took him two days  to clean it. After working in the garage all day,  

کثیف است، و تمیز کردن آن دو روز طول کشید. بعد از تمام روز کار در گاراژ،

his clothes were grimy and covered in grease.  So after working in the garage all day,  

لباس‌هایش کثیف و آغشته به چربی بود. بنابراین پس از کار در گاراژ در تمام طول روز،

his clothes were grimy and covered in grease or  oil. Okay, so dirty, filthy, or filthy dirty,  

لباس‌های او کثیف و آغشته به چربی یا روغن بودند. خوب، خیلی کثیف، کثیف، یا کثیف کثیف،

how we use them together, and grimy, so something  grimy and something dirty or filthy dirty. Okay,  

نحوه استفاده از آنها با هم، و کثیف، بنابراین یک چیز کثیف و یک چیز کثیف یا کثیف کثیف. بسیار خوب،

number 19 is bright. Okay, so the sun is bright  today, a very simple expression, or the lights  

شماره 19 روشن است. خوب، پس خورشید امروز روشن است ، یک عبارت بسیار ساده، یا نورها

are bright. Yeah, so something that makes it  easy to see, bright, but if you want alternative  

روشن هستند. بله، بنابراین چیزی که دیدن آن را آسان می‌کند، روشن است، اما اگر

adjectives, we could use radiant. Okay, radiant  and gleaming. Okay, radiant and gleaming. So,  

صفت‌های جایگزین می‌خواهید، می‌توانیم از radiant استفاده کنیم. بسیار خوب، درخشان و درخشان. خوب، درخشان و درخشان. بنابراین،

those adjectives, sorry, give you a much better  description of how something looks. Radiant,  

آن صفت‌ها، متأسفم، توصیف بسیار بهتری از ظاهر یک چیز به شما می‌دهند. تابشی،

so radiant means shining brightly, okay, giving  off a very bright, glowing light. The sun was

بنابراین تابشی یعنی به شدت درخشید، خوب، نور بسیار درخشان و درخشانی از خود ساطع می‌کند. خورشید با

radiant as it rose over the horizon. The  sun was radiant as it rose over the horizon,  

طلوع از افق درخشنده بود. هنگام طلوع خورشید از افق تابش داشت و

filling the sky with a brilliant orange glow.  Okay, so a wonderful picture. So the sun was  

آسمان را با درخشش درخشان نارنجی پر می کرد. بسیار خوب، عکس فوق العاده ای است. بنابراین، خورشید با

radiant as it rose over the horizon, filling the  sky with a brilliant orange glow. So, radiant, oh,  

طلوع از افق، تابشی بود و آسمان را با درخشش درخشان نارنجی پر می کرد. بنابراین، درخشنده، اوه،

somebody could look radiant in a beautiful  dress. Beautiful coat, hair, perfect. Oh,  

کسی می تواند در یک لباس زیبا درخشان به نظر برسد . کت زیبا، مو، عالی. اوه،

she looks radiant, so really, really beautiful.  And then gleaming, gleaming means, again,  

او درخشنده به نظر می رسد، واقعاً، واقعاً زیبا. و سپس درخشش، درخشش به این معنی است که، دوباره،

shining brightly, reflecting the light. Okay, so  a polished car could be gleaming. So I want that  

به شدت می درخشد و نور را منعکس می کند. بسیار خوب، پس یک ماشین جلا می‌تواند درخشان باشد. بنابراین من می‌خواهم

car gleaming bright when I come back, so I want  you to wash and polish it because I'm going to  

وقتی برمی‌گردم آن ماشین درخشان باشد، بنابراین از شما می‌خواهم آن را بشویید و جلا دهید زیرا

sell it next week, and it really has to look its  best. Okay, now the last one, number 20, which,  

هفته آینده آن را می‌فروشم و واقعاً باید بهترین ظاهرش را داشته باشد. خوب، حالا آخرین شماره، شماره 20، که

of course, is the opposite of bright. You've got  the idea now, and that is dark. Okay, and the two  

البته برعکس روشن است. شما اکنون این ایده را دارید، و این تاریک است. بسیار خوب، و دو

words that we could use instead of dark are dim  and somber. Yeah, dim and somber. Okay, so just  

کلمه‌ای که می‌توانیم به‌جای تاریک استفاده کنیم، تاریک و تاریک هستند. آره، تاریک و غمگین بسیار خوب، پس فقط

be careful again with the pronunciation: somber.  As a simple sentence: The room was dark because  

دوباره مراقب تلفظ باشید: غمگین. به‌عنوان یک جمله ساده: اتاق تاریک بود زیرا

the lights were switched off. The room was dark  because the lights were switched off. So, a very,  

چراغ‌ها خاموش بودند. اتاق تاریک بود، زیرا چراغ‌ها خاموش بودند. بنابراین، یک جمله بسیار،

very simple statement. The peeling wallpaper and  broken windows gave the house a gloomy appearance.  

بسیار ساده. کاغذ دیواری های کنده شده و پنجره های شکسته ظاهری تاریک به خانه بخشیده است.

Okay, so we're looking at gloomy or dim. Okay, so  when something is dim, it's dark or gloomy. So we  

بسیار خوب، پس ما به تاریک یا تاریک نگاه می کنیم. بسیار خوب، پس وقتی چیزی تاریک است، تاریک یا تاریک است. بنابراین

can say the peeling wallpaper and broken windows  gave the house a dim and gloomy appearance. Dim  

می‌توان گفت که کاغذ دیواری‌های کنده‌شده و پنجره‌های شکسته ظاهری تاریک و تاریک به خانه بخشیده است. Dim   به

meaning dark and dull and not so interesting,  and gloomy meaning not something you could see  

معنای تیره و کسل کننده و نه چندان جالب، و غم انگیز به معنای چیزی نیست که بتوانی

so clearly but not something very pleasant. Okay,  so dim and gloomy. So there are lots of words like  

آنقدر واضح ببینی اما چیزی خیلی خوشایند نیست. خوب، خیلی تاریک و تاریک. بنابراین کلمات زیادی مانند

dark, dim, depressing, gloomy; all mean the same  thing, okay. And then when we talk about somber,  

تاریک، تاریک، افسرده‌کننده، غم‌انگیز وجود دارد. همه به یک معنا هستند، خوب. و سپس وقتی در مورد غمگین صحبت می‌کنیم،

somber is dark or dull in color, so you could  be dressed in a somber suit, perhaps because  

رنگ تیره یا کسل‌کننده است، بنابراین می‌توانید کت و شلوار تیره بپوشید، شاید به این دلیل که

you're going to a funeral, or perhaps because you  don't like bright colors. So it's not necessarily  

به مراسم تشییع جنازه می‌روید، یا شاید به این دلیل که رنگ‌های روشن را دوست ندارید. بنابراین لزوماً

gloomy, but they are dark and somber, so often  a somber appearance when somebody has gone to  

غم‌انگیز نیست، اما آنها تاریک و تاریک هستند، بنابراین اغلب ظاهری غم‌انگیز دارند وقتی کسی به

a funeral because it's a sad occasion. So the  somber sky indicated that a storm was coming.  

مراسم تشییع جنازه رفته است زیرا این یک موقعیت غم انگیز است. بنابراین آسمان تاریک نشان داد که طوفانی در راه است.

So perhaps the sky, when you look at it, is dull  and dark, and there's a storm on its way. So the  

پس شاید آسمان، وقتی به آن نگاه می‌کنید، کسل‌کننده و تاریک است و طوفانی در راه است. بنابراین

somber sky indicated that a storm was on its way.  So when we talk about dark, we can talk about dim,  

آسمان تاریک نشان داد که طوفانی در راه است. بنابراین وقتی در مورد تاریکی صحبت می کنیم، می توانیم در مورد تاریک،

gloomy, as I said, or somber. Okay, so somber can  often refer to clothes or the style of clothes  

تاریک، همانطور که گفتم، یا تاریک صحبت کنیم. بسیار خوب، بنابراین تاریک اغلب می‌تواند به لباس‌ها یا سبک لباس‌هایی اشاره کند

that somebody wears, whereas dim often refers to  the light or the lack of light in a particular  

که دیگران می‌پوشند، در حالی که کم‌نور اغلب به نور یا کمبود نور در یک

room or where the painting and decoration, as I  used in my example, the broken windows and the  

اتاق خاص یا جایی که نقاشی و دکوراسیون، همانطور که در مثالم از آن استفاده کردم، شکسته بودن اشاره دارد. پنجره‌ها و

wallpaper peeling off the walls, give the room a  gloomy, dim look, not so pleasant, not something  

کاغذ دیواری‌هایی که از دیوارها جدا می‌شوند، ظاهری تاریک و تاریک به اتاق می‌دهند، نه چندان دلپذیر، نه چیزی

that you'd like to rent. Okay? Okay, so there you  have 20 different, ordinary or basic adjectives,  

که بخواهید آن را اجاره کنید. باشه؟ خوب، پس شما 20 صفت مختلف، معمولی یا پایه دارید،

and in each of the examples, I've given you two  additional words, adjectives, that you can use to  

و در هر یک از مثال‌ها، دو کلمه اضافی، صفت، به شما داده‌ام که می‌توانید از

replace them. Okay, so you've got 20 basic ones,  and you've got 40 other or extreme adjectives that  

آنها برای جایگزینی آنها استفاده کنید. خوب، بنابراین شما 20 صفت اساسی دارید، و 40 صفت دیگر یا افراطی دارید که

you can use, more advanced adjectives that you can  use in lots of different descriptions. So what you  

می توانید از آنها استفاده کنید، صفت های پیشرفته تری که می توانید در بسیاری از توصیفات مختلف استفاده کنید. بنابراین، کاری که

need to do, you know the drill by now, you need  to practice those, okay? So take a few of them,  

باید انجام دهید، اکنون تمرین را می‌دانید، باید آن‌ها را تمرین کنید، خوب؟ بنابراین چند مورد از آنها را انتخاب کنید،

maybe one for each example, practice, write a few  sentences, try to think of some other situation  

شاید یکی برای هر مثال، تمرین کنید، چند جمله بنویسید، سعی کنید به موقعیت دیگری

other than the examples that I've given you  because you can use them in many, many different  

غیر از مثال‌هایی که برای شما آورده‌ام فکر کنید، زیرا می‌توانید از آن‌ها در موقعیت‌های بسیار بسیار مختلف استفاده کنید

situations. So take them, put them into sentences  to practice how you describe the room that you  

. بنابراین آنها را بگیرید، آنها را در جملاتی قرار دهید تا تمرین کنید چگونه اتاقی را که

live in, or the car that you drive, or the office  that you work in, or the restaurant that you go  

در آن زندگی می‌کنید، یا ماشینی که رانندگی می‌کنید، یا دفتری که در آن کار می‌کنید، یا رستورانی که

to visit. Try to use some of those adjectives, not  the good and the bad and the clean and the bright,  

برای بازدید از آن می‌روید، توصیف می‌کنید. سعی کنید از برخی از آن صفت ها استفاده کنید، نه از صفت های خوب و بد و پاک و روشن،

but the other adjectives. See how you get on  with them. If you have problems or you struggle,  

بلکه از صفت های دیگر. ببینید چگونه با آنها کنار می آیید . اگر مشکلی دارید یا مشکل دارید،

look it up in the dictionary, or better still,  come back to me. Okay, this is Harry thanking you  

آن را در فرهنگ لغت جستجو کنید، یا بهتر است، به من بازگردید. بسیار خوب، این هری است که از شما برای تماشا تشکر می کند

for watching. Thank you for listening. As always,  don't forget to join me for the next lesson.

. ممنون که گوش دادید مثل همیشه، فراموش نکنید که برای درس بعدی به من بپیوندید.