SPEAK MORE NATURALLY: "Think" Phrases Every Learner Needs!

Hi there. This is Harry and welcome back  to advanced English Lessons with Harry,  

سلام. این هری است و به درس‌های پیشرفته انگلیسی با هری خوش آمدید،

where I try to help you to get a better  understanding of the English language. To  

که سعی می‌کنم به شما کمک کنم تا زبان انگلیسی را بهتر درک کنید. برای

improve your conversational skills, the chances  you have to improve your business English,  

بهبود مهارت‌های مکالمه‌تان، شانس‌هایی که برای بهبود انگلیسی تجاری‌تان دارید،

get that job that you've always wanted.  Whatever it is, we're here to help you.

شغلی را که همیشه می‌خواستید به دست آورید. هر چه که باشد، ما اینجا هستیم تا به شما کمک کنیم.

Okay. So getting back to the particular  lesson today, as I said, it's an advanced  

باشه. بنابراین، همانطور که گفتم، امروز به درس   خاص برمی گردیم، این یک

English lesson and today we're talking  about think, okay, T-H-I-N-K. think so.

درس انگلیسی پیشرفته است و امروز درباره فکر کردن، خوب، T-H-I-N-K صحبت می کنیم. اینطور فکر کن

It's an advanced English  lesson. Collocations with think.

این یک درس انگلیسی پیشرفته است . همنشینی با فکر.

I've got ten of them. Okay. I'm going to go  through them one by one. And as always, you know,  

من ده تا از آنها دارم. باشه. می‌خواهم آن‌ها را یکی یکی مرور کنم. و مثل همیشه، می‌دانید،

by now what I do. I'm going to go back, give you  some examples, show you how you can use them, and  

تا به حال چه کار می‌کنم. من به عقب برمی گردم، به شما چند مثال می زنم، به شما نشان می دهم که چگونه می توانید از آنها استفاده کنید، و

then I repeat them at the end. And let's hopefully  you'll be able to put some of them into practice.

سپس آنها را در پایان تکرار می کنم. و امیدواریم بتوانید برخی از آنها را عملی کنید.

Okay. So here we go. As I said, ten in total.

باشه. پس بزن که بریم. همانطور که گفتم در کل ده.

The first. Think hard. If you've forgotten  something and it's deep in your mind,  

اولین. خوب فکر کن. اگر چیزی را فراموش کرده‌اید و آن را در اعماق ذهنتان می‌دانید،

you know the situation. You're sitting there,  you're typing away, and then you suddenly you  

وضعیت را می‌دانید. شما آنجا نشسته‌اید، در حال تایپ کردن هستید، و ناگهان

just get a blank. So you have to really think  hard. What did I want to say? What was I trying  

یک جای خالی می‌گیرید. بنابراین باید واقعاً سخت فکر کنید . چی میخواستم بگم می خواستم چه

to say? What was said in the meeting? So you have  to really think hard and then a light goes off.

بگویم؟ در جلسه چه گفته شد؟ بنابراین باید واقعاً سخت فکر کنید و سپس چراغ خاموش می‌شود.

Yes, I remember now. So to think hard means  to think deep. Something you've forgotten.

بله الان یادم اومد بنابراین سخت اندیشیدن به معنای عمیق فکر کردن است. چیزی که شما فراموش کرده اید.

if Johnny comes home and Johnny's  upset and he's crying because there  

اگر جانی به خانه بیاید و جانی ناراحت باشد و گریه کند چون

was something happened in the school and his  mom sits him down and says, okay, come on,  

اتفاقی در مدرسه افتاده است و مادرش او را می‌نشیند و می‌گوید، باشه، بیا،

you can tell me what happened. I don't know.  I can't remember what happened so quick.

می‌توانی به من بگو چه اتفاقی افتاده است. من نمی دانم. من نمی توانم به یاد داشته باشم چه اتفاقی به این سرعت افتاد.

So he doesn't really know. And mum says, okay,  I understand, but just think hard. Where were  

بنابراین او واقعاً نمی داند. و مامان می‌گوید، باشه، می‌فهمم، اما خوب فکر کن. کجا

you? What happened? Who we are talking to? And  then we'd be able to work it out and we'd be  

بودید؟ چی شد؟ با چه کسی صحبت می کنیم؟ و سپس می‌توانیم آن را حل کنیم و می‌توانیم

able to see what happened. Okay, So eventually  Johnny is able to tell his mum where he was,  

ببینیم چه اتفاقی افتاده است. خوب، پس بالاخره جانی می‌تواند به مادرش بگوید کجا بود،

what he was doing doing. And yeah,  mum gets it all sorted out as mums do.

داشت انجام می‌داد. و بله، مامان همه چیز را مثل مادران حل می‌کند.

Yeah. So you have to think hard about something

آره بنابراین باید به سختی در مورد چیزی فکر کنید

To think badly of or think badly about  somebody. Don't think badly of him. He  

تا درباره کسی بد فکر کنید یا درباره آن بد فکر کنید . در موردش فکر بد نکن او

didn't really mean it. So we often use this  expression when somebody did something,  

واقعاً منظورش این نبود. بنابراین ما اغلب از این عبارت استفاده می‌کنیم وقتی کسی کاری را انجام می‌دهد،

perhaps a little bit insensitively. Okay,  But they're not really bad people. They  

شاید کمی بی‌حساس. بسیار خوب، اما آنها واقعاً افراد بدی نیستند. آنها

just didn't really think so. Perhaps  the boyfriend forgot your daughter's  

واقعاً اینطور فکر نمی کردند. شاید دوست پسر تولد دخترت را فراموش کرده باشد

birthday. I don't think badly of him.  You know, he's been studying hard lately.

. من در مورد او بد فکر نمی کنم. می دانید، او اخیراً به سختی درس می خواند.

He'll probably come around later and apologise or  

احتمالاً بعداً می آید و عذرخواهی می کند یا

his send something. And then a  minute later, the doorbell rings

چیزی می فرستد. و یک دقیقه بعد، زنگ در به صدا در می آید

And there's a big bunch of flowers sitting  on the doorstep. So don't think badly off  

و دسته بزرگی از گل روی آستان خانه نشسته اند. پس بد فکر نکنید

and don't think badly about him. Okay, So  we can often think badly of people because  

و درباره او بد فکر نکنید. بسیار خوب، بنابراین ما اغلب می‌توانیم درباره مردم فکر بدی داشته باشیم، زیرا

we just take a disliking to them, yet we see  something in the newspapers or on the internet,  

فقط نسبت به آنها بیزاری می‌کنیم، اما چیزی را در روزنامه‌ها یا اینترنت،

on social media, and immediately we jump to a  conclusion or we immediately form an opinion,  

در رسانه‌های اجتماعی می‌بینیم، و بلافاصله به نتیجه می‌رسیم یا بلافاصله نظر می‌دهیم،

or our impressions are that  really we don't like that person.

یا برداشت ما این است که واقعاً آن شخص را دوست نداریم.

We think badly of them. Okay, So  when you think badly of somebody,  

ما در مورد آنها بد فکر می کنیم. بسیار خوب، پس وقتی درباره کسی بد فکر می کنید،

you don't really like them. Others is something  about them or something they've done or said or  

واقعاً او را دوست ندارید. دیگران چیزی است درباره آنها یا کاری است که آنها انجام داده اند یا گفته اند یا

forgotten to do is said that you don't like or  to think badly of or about somebody or something

فراموش کرده اند انجام دهند، گفته می شود که شما دوست ندارید یا درباره آن فکر بدی دارید یا درباره کسی یا چیزی

to think out loud. You're sitting in a meeting  and you apparently start talking to yourself.

که باید با صدای بلند فکر کنید. شما در یک جلسه نشسته اید و ظاهراً شروع به صحبت با خودتان می کنید.

Well, actually, let me think that if I was doing  that, what would I do? What was that? Is that. Oh,  

خب، در واقع، اجازه دهید فکر کنم که اگر این کار را انجام می‌دادم، چه کار می‌کردم؟ آن چه بود؟ آیا آن است. اوه، به

don't mind me. I'm just thinking aloud. Yeah. So  when you're thinking aloud or thinking out loud,  

من اهمیت نده. من فقط با صدای بلند فکر می کنم. آره بنابراین، وقتی با صدای بلند فکر می‌کنید یا با صدای بلند فکر می‌کنید،

you mean to keep it to yourself, But the  words just come out so you think out loud  

منظورتان این است که آن را برای خود نگه دارید، اما کلمات فقط بیرون می‌آیند تا با صدای بلند فکر کنید

and the people around you are looking at  you thinking, Oh, I think Harry's lost it.

و اطرافیان شما به شما نگاه می‌کنند و فکر می‌کنم، اوه، من فکر می‌کنم هری آن را گم کرده است.

And so to think out loud or to think aloud  means to have some thoughts in your mind.  

و بنابراین بلند فکر کردن یا بلند فکر کردن به معنای داشتن افکاری در ذهن شماست.

But then you externalise them. They come out  and people are looking at you and you say, Oh,  

اما سپس آنها را بیرونی می کنید. آنها بیرون می آیند و مردم به شما نگاه می کنند و شما می گویید، اوه،

forget it. I was just thinking out loud. It's  just an idea I had. But on second thoughts,  

فراموشش کنید. من فقط با صدای بلند فکر می کردم. این فقط یک ایده است که من داشتم. اما در نگاه دوم،

it's not really going to  work. So to think out loud,

واقعاً کار نمی‌کند. پس با صدای بلند فکر کردن،

To think twice or think again.  You need to think twice before  

دو بار فکر کردن یا دوباره فکر کردن. قبل از خرید آن ماشین باید دو بار فکر کنید

you buy that car. I think it to me,  it looks really, really expensive. Oh,  

. فکر می کنم برای من، واقعاً، واقعاً گران به نظر می رسد. اوه،

you should think again before you actually  hand over the money, because why don't you  

قبل از اینکه واقعاً پول را تحویل دهید باید دوباره فکر کنید، زیرا چرا

get it checked by a mechanic? So this is some  advice that a friend or a father might give you.

آن را توسط مکانیک بررسی نمی‌کنید؟ بنابراین این توصیه‌هایی است که ممکن است یک دوست یا یک پدر به شما بدهد.

You're really, really anxious to get your  hands on your first car. You you don't really  

شما واقعاً خیلی مشتاق هستید که اولین ماشین خود را در دست بگیرید. شما واقعاً

take into account all the little issues. You're  perhaps not so familiar with cars. You're really  

همه مسائل کوچک را در نظر نمی گیرید. شاید شما آنقدرها با خودروها آشنا نباشید. شما واقعاً

only want to get behind that wheel and drive  it. We've all been there. I was there when I  

فقط می خواهید پشت آن فرمان بنشینید و آن را رانندگی کنید . ما همه آنجا بوده ایم. وقتی

bought my first car. One of my sons, when he  bought his first car, nothing but trouble.

اولین ماشینم را خریدم آنجا بودم. یکی از پسرانم، وقتی اولین ماشینش را خرید، چیزی جز دردسر نداشت.

We spent a lot of money trying to get  it repaired. So in situations like that,

ما برای تعمیر آن پول زیادی خرج کردیم . بنابراین در چنین موقعیت‌هایی،

The advice that you should have listened  to is think twice, think twice before you  

توصیه‌ای که باید به آن گوش می‌دادید این است که دو بار فکر کنید، قبل از انجام این کار دو بار فکر کنید

do this. Think again before you make such a  serious decision. You might get a job offer  

. قبل از اینکه چنین تصمیم جدی بگیرید، دوباره فکر کنید . ممکن است یک پیشنهاد کاری دریافت کنید

and you go home and think, yeah, it's it's  really, really good. But when you're talking  

و به خانه بروید و فکر کنید، بله، واقعاً خیلی خوب است. اما وقتی

to your friends and they're saying, well,  actually, do you really, really want that?

با دوستان خود صحبت می کنید و آنها می گویند، خوب، در واقع، آیا واقعاً، واقعاً این را می خواهید؟

You're going to have to move or  you're going to have to get up really,  

باید حرکت کنید یا باید خیلی ،

really early and you're going to be  traveling for long periods of time.

خیلی زود از خواب بیدار شوید و برای مدت طولانی در سفر باشید.

If I were you, I'd think twice  before accepting that job.

اگر من جای شما بودم، قبل از پذیرش آن شغل دو بار فکر می کردم.

perhaps you need to think again about  it. Why don't you take the weekend,  

شاید لازم باشد دوباره درباره آن فکر کنید. چرا آخر هفته نمی‌روید،   به

let them know, and you'll give them  the answer on Monday or Tuesday.

آن‌ها اطلاع دهید، و دوشنبه یا سه‌شنبه به آنها پاسخ خواهید داد.

So to think twice or to think again,

بنابراین برای دو بار فکر کردن یا دوباره فکر کردن،

Think positive or think positively. This  is always a great piece of advice to  

مثبت بیندیشید یا مثبت فکر کنید. این همیشه یک توصیه عالی برای

think positively about something  even in the worst of situations,  

فکر کردن مثبت در مورد چیزی است حتی در بدترین شرایط،

in the worst of times. We try to make good  out of bad, so we tried to think positively.

در بدترین زمان. سعی می‌کنیم از بدی‌ها خوب بسازیم، بنابراین سعی کردیم مثبت فکر کنیم.

Look, I know everything looks bad at the  moment. Everything is bleak. The cost of  

ببین، من می دانم که همه چیز در این لحظه بد به نظر می رسد . همه چیز تاریک است. هزینه

living is going up. The price of energy  and fuel is going up. But I'm trying to  

زندگی در حال افزایش است. قیمت انرژی و سوخت در حال افزایش است. اما من سعی می کنم

think positively. Well, what could be  positive about that? Well, you know,  

مثبت فکر کنم. خوب، چه چیزی می تواند مثبت باشد؟ خوب، می دانید،

it's probably going to end sooner or  later or the government are going to  

احتمالاً دیر یا زود به پایان می رسد یا دولت  وارد عمل می شود

step in. They're probably going to spend  more money on alternative sources of energy.

. آنها احتمالاً پول بیشتری را برای منابع جایگزین انرژی خرج خواهند کرد.

That has to be good. So let's think positively  about the bad things. Think positive. Yeah,  

این باید خوب باشد. پس بیایید درباره چیزهای بد مثبت فکر کنیم. مثبت فکر کن بله، چیزهای

there's good. There's bad. And that bad  situations good will always rise. Okay,  

خوبی وجود دارد. بد هست و موقعیت‌های بد، خوب همیشه بالا می‌روند. بسیار خوب،

so we're trying to think positive  or trying to think positively.

پس سعی می کنیم مثبت فکر کنیم یا مثبت فکر کنیم.

And you do need a really real  strong consternation to think  

و برای اینکه

positively about everything.  But you know what? It helps

درباره همه چیز مثبت فکر کنید، به یک حیرت واقعاً واقعی نیاز دارید. اما میدونی چیه؟ این کمک می کند

If you really like this particular lesson,  then please like the video and if you can,  

اگر واقعاً این درس خاص را دوست دارید، لطفاً ویدیو را لایک کنید و اگر می توانید،

please subscribe to the channel  because it really, really helps.

لطفاً در کانال مشترک شوید زیرا واقعاً کمک می کند.

think straight. Now, often you hear this in the  negative. Oh, I don't know. I just can't think  

درست فکر کن. اکنون، اغلب این را به صورت منفی می شنوید . اوه، من نمی دانم. امروز نمی توانم درست فکر کنم

straight today. I think it's I just didn't  sleep well last night. I've been trying to  

. فکر می کنم فقط دیشب خوب نخوابیدم. من سعی کرده‌ام

come up with some ideas for that marketing  plan, and I just can't think of anything.

ایده‌هایی برای آن طرح بازاریابی پیدا کنم ، و چیزی به ذهنم نمی‌رسد.

I think I'll go out for some fresh air  or a walk or might even close the door  

فکر می‌کنم برای هوای تازه یا پیاده‌روی بیرون می‌روم یا حتی ممکن است در را ببندم

and just put my feet up and have a doze  for a few minutes. That might help. So  

و فقط پاهایم را بالا بگذارم و چند دقیقه چرت بزنم. این ممکن است کمک کند. بنابراین

to think straight means to think logically.  To think clearly. Yeah. Now think straight.  

درست فکر کردن به معنای منطقی فکر کردن است. روشن فکر کردن. آره حالا درست فکر کن

Where were you when you put the car keys  down so you can't find the car keys?

وقتی کلید ماشین را پایین گذاشتید تا نتوانید کلید ماشین را پیدا کنید کجا بودید؟

You don't know where they are. You've  got the house keys on it. The car keys,  

شما نمی دانید کجا هستند. کلید خانه را روی آن دارید. کلید ماشین،

the office keys. Everything is on that little  bunch of keys. So you need to think straight.  

کلیدهای دفتر. همه چیز روی آن دسته کلید کوچک است. پس باید درست فکر کنید.

Where were you? So you retrace your steps. Where  were you when you left the office last night?

کجا بودید؟ بنابراین شما مراحل خود را دوباره دنبال می کنید. دیشب وقتی دفتر را ترک کردید کجا بودید؟

Where did you go? Did you get on the bus?  Did you get on the tube? Did you go to  

کجا رفتی؟ سوار اتوبوس شدی؟ سوار تیوب شدی؟ آیا به

the shops? Did you call in to the the bank?  Perhaps you went into one of these. That's  

مغازه ها رفتید؟ به بانک زنگ زدی؟ شاید شما وارد یکی از این موارد شده اید.

it. I put my keys down on the bench beside  the ATM machine. That's where they'll be.

خودشه. کلیدهایم را روی نیمکت کنار دستگاه خودپرداز گذاشتم. این جایی است که آنها خواهند بود.

Okay, So to think straight, think logically or as  I said, some people often say, Oh, I can't think  

بسیار خوب، بنابراین برای درست فکر کردن، منطقی فکر کنید یا همانطور که گفتم، برخی از مردم اغلب می گویند، اوه، من نمی توانم

straight because there's too much noise around me.  I need to get away from here. I need to close the  

درست فکر کنم زیرا سر و صدای زیادی در اطراف من وجود دارد. من باید از اینجا فرار کنم باید

door. I need some silence to enable me to think  straight so that I don't have any disturbance.

در را ببندم. من به کمی سکوت نیاز دارم تا بتوانم درست فکر کنم تا مزاحمتی نداشته باشم.

Think for yourself? Well, when we use  this expression to think for yourself,  

خودت فکر کن؟ خوب، وقتی از این عبارت برای فکر کردن خود استفاده می کنیم، به

it means to avoid doing things that other  people tell you to do. Why can't you think  

این معنی است که از انجام کارهایی که دیگران به شما می گویند اجتناب کنید. چرا نمی توانید

for yourself for once? Why do you have to do  everything that they do? I remember my mother  

برای یک بار هم که شده به خودتان فکر کنید؟ چرا باید هر کاری که آنها انجام می دهند را انجام دهید؟ یادم می‌آید که مادر

and father telling me that many, many occasions I  want to join the Boy Scouts or I want to go here.

و پدرم به من می‌گفتند که در بسیاری از مواقع می‌خواهم به پیشاهنگی‌ها بپیوندم یا می‌خواهم به اینجا بروم.

Oh, I want to go there. Do you really is  that or is that just your friends? Well,  

اوه من میخوام برم اونجا آیا شما واقعاً همین هستید یا فقط دوستان شما هستند؟ خب،

everybody's going. All the guys in the class  are going. Yeah, but why can't you just think  

همه می‌روند. همه بچه های کلاس می روند. بله، اما چرا نمی‌توانید

for yourself? Is it really what you want  to do? So when you think for yourself,  

به خودتان فکر کنید؟ آیا واقعاً همان کاری است که می‌خواهید انجام دهید؟ بنابراین وقتی خودتان فکر می‌کنید،

you make the decisions that suit you.  You make the decisions that are going  

تصمیم‌های مناسب خود را می‌گیرید. شما تصمیماتی می گیرید که به

to be in your best interests, and you make  decisions that would be to your advantage.

نفع شما باشد، و تصمیماتی می گیرید که به نفع شما باشد.

So learn to think for yourself. So it could be  a bit of advice you give the kids. You'll soon  

پس یاد بگیرید که خودتان فکر کنید. بنابراین می‌تواند نصیحتی باشد که به بچه‌ها می‌دهید. به زودی

learn how to think for yourself. When you get to  12 or 13 or 14. You'll make up your own mind. You  

یاد خواهید گرفت که چگونه برای خودتان فکر کنید. وقتی به 12 یا 13 یا 14 رسیدید. تصمیم خود را خواهید گرفت. شما

won't be guided or directed by or led or misled by  other people. You will think for yourself. Okay.

توسط  افراد دیگر هدایت یا هدایت نمی‌شوید یا هدایت یا گمراه نمی‌شوید . خودت فکر خواهی کرد باشه.

So it's good advice. Doesn't always  happen, but try and think for yourself.

پس توصیه خوبی است. همیشه این اتفاق نمی افتد، اما سعی کنید خودتان فکر کنید. با

Think carefully where we always get  this advice about everything. Now,  

دقت فکر کنید که همیشه این توصیه‌ها را در مورد همه چیز از کجا دریافت می‌کنیم. اکنون،

think carefully before you answer.  If you're sitting in front of an  

قبل از پاسخ دادن به دقت فکر کنید. اگر جلوی یک

examiner and they're telling you what they  want, what sort of questions, for example,  

ممتحن نشسته‌اید و او به شما می‌گوید چه می‌خواهد، چه نوع سؤالاتی، مثلاً

for IELTS or something like that. So think  carefully before you answer. Don't make mistakes.

برای آیلتس یا چیزی شبیه به آن. پس قبل از پاسخ دادن به دقت فکر کنید. اشتباه نکنید

Or if you want time to answer,  you might say to the examiner,  

یا اگر برای پاسخ دادن زمان می‌خواهید، ممکن است به ممتحن بگویید،

If I could just have 30 seconds or a minute.  Yes, of course. Just relax. Think carefully,  

اگر می‌توانستم فقط 30 ثانیه یا یک دقیقه وقت داشته باشم. بله حتما. فقط آرام باش. خوب فکر کن،

and then give me your answer. Okay. Or if you  watch detective programs and they're looking  

و سپس جوابت را به من بده. باشه. یا اگر برنامه‌های کارآگاهی را تماشا می‌کنید و آن‌ها به دنبال

for some evidence to support their investigation  about some crime, is that has been committed.

شواهدی برای حمایت از تحقیقات خود در مورد جرمی هستند، این امر مرتکب شده است.

They might be talking to some witness. Now,  we'd like you to think very, very carefully what  

آنها ممکن است با یک شاهد صحبت کنند. اکنون، می‌خواهیم خیلی، خیلی با دقت فکر کنید که

happened on the night in question. Where were you?  What did you see? Just tell us every little detail  

در شب مورد بحث چه اتفاقی   افتاده است. کجا بودید؟ چه چیزی دیدی؟ فقط هر جزییات کوچکی

that you can think of. Think very carefully. So  you want a clear message and clear information

که فکرش را می کنید به ما بگویید. خیلی با دقت فکر کنید. بنابراین، پیامی واضح و اطلاعات واضح می‌خواهید

To think big. Well, there's no harm in thinking  big. I'm going to be an astronaut. That's it,  

تا بزرگ فکر کنید. خوب، بزرگ فکر کردن ضرری ندارد . من قرار است فضانورد شوم. همین،

son. You think big. And if you keep thinking big,  you'll achieve that someday. Don't think so. Big.  

پسر. شما بزرگ فکر می کنید. و اگر به بزرگ فکر کردن ادامه دهید، روزی به آن خواهید رسید. اینطور فکر نکن بزرگ. اتفاق

It will not happen. You'll be disappointed  with everything in life, so you can be very  

نخواهد افتاد. شما از همه چیز در زندگی ناامید خواهید شد، بنابراین می توانید

positive about it. But also it can be a little  bit stupid in a little bit negative about it.

در مورد آن بسیار مثبت باشید. اما همچنین ممکن است کمی احمقانه باشد و کمی در مورد آن منفی باشد.

Not to think so big. Why do you think big  all the time? Why don't? Are you not just  

اینقدر بزرگ فکر نکنم چرا همیشه بزرگ فکر می‌کنید ؟ چرا اینطور نیست؟ آیا فقط

happy with what you have landed, just  happy with the house you have the car,  

از چیزی که فرود آورده اید خوشحال نیستید، فقط از خانه ای که ماشین دارید راضی هستید،

you drive the job you have. Well,  of course, people like to think big  

شغلی را که دارید رانندگی می کنید. خب، البته، مردم دوست دارند بزرگ فکر کنند،

because they want to improve and they like  to believe that to improve, you need certain

زیرا می‌خواهند پیشرفت کنند و دوست دارند باور کنند که برای پیشرفت، به دارایی‌های خاصی نیاز دارید

assets.

You need a bigger house, a better  job, a bigger car. And therefore,  

.

شما به یک خانه بزرگتر، یک شغل بهتر، یک ماشین بزرگتر نیاز دارید. و بنابراین،

you can think big. Mr. Big to think big.  I said, there's no harm in thinking big.  

می‌توانید بزرگ فکر کنید. آقای بزرگ به بزرگ فکر کردن. گفتم بزرگ فکر کردن ضرری ندارد.

It's it gives you some ambition and ambition as  long as this controlled is not such a bad thing.

این به شما مقداری جاه‌طلبی و جاه‌طلبی می‌دهد تا زمانی که این کنترل‌شده چیز بدی نباشد.

And if you or any of your family members  really would like 1 to 1 lessons, well,  

و اگر شما یا یکی از اعضای خانواده‌تان واقعاً 1 تا 1 درس را می‌خواهید، خوب،

you know what you can do?

می‌دانید چه کاری می‌توانید انجام دهید؟

You just contact us on  www.englishlessonviaskype.com,  

شما فقط با ما در www.englishlessonviaskype.com تماس بگیرید ،

and you'll be able to apply for a free try lesson.

و می‌توانید برای یک درس آزمایشی رایگان درخواست دهید.

And the last one, we have three options  I dread or I hate. Or words you might not  

و آخرین مورد، ما سه گزینه داریم که می‌ترسم یا متنفرم. یا کلماتی که شاید

have heard of. I shudder to think so. We  usually use this in the negative. I dread  

نشنیده باشید. من از این فکر می کنم. ما معمولاً از این به صورت منفی استفاده می‌کنیم.

to think what the boss is going to say  when I tell him that account is closed.

وقتی به او می‌گویم حساب بسته است، می‌ترسم به این فکر کنم که رئیس چه می‌گوید.

I hate to to think what he's likely to say when  I give him the news that I crashed the car.

وقتی خبر تصادف با ماشین را به او می‌دهم از این که فکر کنم چه می‌گوید متنفرم.

I shudder to think what people are  going to say when they get the next  

من از این فکر می کنم که مردم وقتی قبض

gas and electricity bill and they see that  it's gone up by 300%. So I dread I hate to  

گاز و برق بعدی را دریافت می کنند و می بینند که 300٪ افزایش یافته است، چه می گویند، می لرزم. بنابراین می ترسم از اینکه از آن

I shudder all the negative ways to say I  dread to think what? I hate to think what  

متنفرم   از همه راه های منفی می لرزم که می ترسم فکر کنم چه؟ من از فکر کردن به چه چیزی

I shudder to think what the reaction will  be that are all about negative situations.

می‌لرزم و فکر می‌کنم چه واکنشی نشان می‌دهد که همه چیز در مورد موقعیت‌های منفی است.

Okay. So

باشه. بنابراین می

I dread to think what the traffic is going to be  like tomorrow if it snows overnight. So you're  

ترسم فکر کنم که اگر یک شبه برف ببارد، ترافیک فردا چگونه خواهد بود. بنابراین شما

really not sure what it's going to be like. You'll  have to get up early. I hate to think of him  

واقعاً مطمئن نیستید که چگونه خواهد بود. باید زود بیدار شوید. از فکر کردن به او متنفرم

getting away with it. That's three or four times  he's done it. He always blames somebody else.

. این سه یا چهار بار است که او این کار را انجام داده است. او همیشه شخص دیگری را مقصر می داند.

I shudder to think where we'll be  in two or three years time if the  

من از این فکر می کنم که اگر

cost of living continues to rise  the way it's rising at the moment.

هزینه زندگی همچنان به همان صورتی که در حال حاضر افزایش می یابد، طی دو یا سه سال آینده به کجا خواهیم رسید.

So all negative thoughts.

پس تمام افکار منفی

Okay, So we've got collocations, collocations  connected with think. We've got ten of them.  

بسیار خوب، پس ما هم‌آهنگ‌هایی داریم، هم‌نقش‌هایی مرتبط با فکر. ما ده تا از آنها داریم.

Let me get them to you again. I'm giving  you the examples and you can practice

بگذارید دوباره آنها را به شما برسانم. من مثال‌ها را به شما می‌آورم و می‌توانید

using them and see how you get on.

استفاده از آنها را تمرین کنید و ببینید چطور پیش می‌روید.

So think hard. Think badly  of or think badly about.

پس خوب فکر کن بد فکر کنید یا درباره آن بد فکر کنید. با

Think out loud. Think twice. Or think again.

صدای بلند فکر کنید دوباره فکر کن. یا دوباره فکر کن

Think positive or positively. Think straight  or can't think straight. Think for yourself.

مثبت یا مثبت فکر کنید. درست فکر کنید یا نمی توانید درست فکر کنید. خودت فکر کن با

Think carefully. Think big. And then  finally. I dread to think. I hate to drink.

دقت فکر کن. بزرگ فکر کن و سپس در نهایت. من از فکر کردن می ترسم من از نوشیدن متنفرم

To think. Sorry about that. I dread to think.  I hate to think. And I shudder to think.

فکر کردن. از این بابت متاسفم. من از فکر کردن می ترسم از فکر کردن متنفرم و من از فکر کردن می لرزم.

Little fraudulent slip there. Okay,  so. Think. Drink. Drink. Think so?  

لغزش کوچک متقلبانه وجود دارد. خوب، پس. فکر. بنوشید. بنوشید. فکر می کنم؟

I dread to think. I hate to think. I  shudder to think what might happen.

من از فکر کردن می ترسم از فکر کردن متنفرم از اینکه فکر می کنم چه اتفاقی ممکن است بیفتد، می لرزم.

So you need to practice those. Make  sure you can understand them. They're  

بنابراین باید آنها را تمرین کنید. مطمئن شوید که می توانید آنها را درک کنید. آنها

good collocations. They're good ways to to  practice your English. As always, if you don't  

مجموعه‌های خوبی هستند. آنها راه های خوبی برای تمرین انگلیسی شما هستند. مثل همیشه، اگر

understand it, you know the drill. Come back to  me www.englishlessonviaskype.com and I'll give you  

آن را نمی فهمید، تمرین را می دانید. به من بازگردید www.englishlessonviaskype.com و من

some more examples. Okay. As always, I appreciate  you watching, listening and viewing everything.

چند نمونه دیگر را به شما می‌دهم. باشه. مثل همیشه، از شما قدردانی می‌کنم که همه چیز را تماشا می‌کنید، گوش می‌دهید و می‌بینید.

Join me again for the next lesson.  This is Harry saying goodbye.

برای درس بعدی دوباره به من بپیوندید. این هری است که خداحافظی می کند.