50 Common Sentences with "Go" | Basic English Conversation | Sentences Used in Everyday Life

Hi and welcome. In this video I will show you 50 sentences with the verb "Go" that

سلام و خوش آمدید. در این ویدیو 50 جمله با فعل "برو"

are commonly used in conversation. Now when you hear a sentence, practice saying

که معمولا در مکالمه استفاده می شود را به شما نشان می دهم. حالا وقتی جمله ای را می شنوید،

it after me. Try to copy my pronunciation exactly. Alright let's begin. Go home. It's

بعد از من گفتن آن را تمرین کنید. سعی کنید تلفظ من را دقیقاً کپی کنید . خوب بیایید شروع کنیم برو خونه

late. I need to go home. You should go home and get some sleep. Go back. It's

دیره. باید بروم خانه. باید بری خونه و کمی بخوابی برگرد.

starting to rain. Let's go back inside.

بارون شروع شد. برگردیم داخل

We'll be going back to Chicago next Friday. Go swimming/shopping/skating/

جمعه آینده به شیکاگو برمی گردیم . به شنا/خرید/اسکیت/

dancing etc. We love to go swimming in the summer. Would you like to go shopping

رقصیدن و غیره بروید. ما عاشق شنا کردن در تابستان هستیم. دوست داری با من بری خرید

with me? Go near. I'm not going near the water. I can't swim. She won't go near

؟ نزدیک شوید. نزدیک آب نمی روم من نمی توانم شنا کنم. او به گوشت نزدیک نمی شود

meat. She's a vegetarian. Go outside. I'm going to go outside and get some fresh

. او یک گیاهخوار است. برو بیرون. من می روم بیرون و

air.

هوای تازه بخورم.

It's nice and sunny today. Let's go outside. Go faster or slower. Go faster or

امروز خوب و آفتابی است. بریم بیرون. سریعتر یا آهسته تر بروید. سریع تر برو وگرنه پروازمون رو

we'll miss our flight. You're driving too fast. Go slower, please. Go to school or

از دست میدیم. شما خیلی سریع رانندگی می کنید . آهسته تر برو لطفا به مدرسه یا محل

work. I go to school by bus. He goes to work at 9:00 a.m. Go to bed or sleep

کار بروید. من با اتوبوس به مدرسه می روم. او ساعت 9 صبح سر کار می رود برو بخواب یا بخواب

What time do you go to bed? I like to read

چه ساعتی به رختخواب می روی؟ من دوست

before I go to sleep. Go abroad. Meaning to go to a foreign country. I'm going

دارم قبل از خواب بخوانم. برو خارج. به معنای رفتن به کشور خارجی.

abroad on business next month. We're planning to go abroad on vacation soon.

ماه آینده برای تجارت به خارج از کشور می روم. ما قصد داریم به زودی برای تعطیلات به خارج از کشور برویم.

Go along with. Meaning 1: to travel with someone

همراه باشید. معنی 1: مسافرت با کسی

Can I go along with you? Meaning 2: used to show agreement. I go along with that.

آیا می توانم با شما همراه باشم؟ معنی 2: برای نشان دادن توافق استفاده می شود. من با آن همراهی می کنم.

Go ahead. This phrase is used to give permission. Is it okay if I turn off the

برو جلو. از این عبارت برای اجازه دادن استفاده می شود . اگر کولر را خاموش کنم اشکالی

air conditioner? Yes, go ahead.

ندارد؟ بله مستقیم برو.

Can I take this chair? Sure, go ahead.

آیا می توانم این صندلی را بگیرم؟ بله بفرمائید.

Go online. Meaning: to use the internet. You can find anything if you go online.

انلاین شو. معنی: استفاده از اینترنت. اگر آنلاین شوید می توانید هر چیزی را پیدا کنید.

Can you go online and locate this address? Go away.

آیا می توانید آنلاین شوید و این آدرس را پیدا کنید؟ گمشو.

Meaning 1: Leave me alone. Go away. I'm trying to work. Meaning 2: to stop. I need

معنی 1: مرا تنها بگذارید. گمشو. دارم تلاش می کنم کار کنم. معنی 2: توقف کردن. من به چیزی نیاز دارم

something to make this headache go away.

که این سردرد از بین برود.

Go crazy. Meaning: to become mad. All this homework is making me go crazy. You'll go

دیوانه شو معنی: دیوانه شدن. این همه تکالیف مرا دیوانه می کند.

crazy if you keep working all the time.

اگر مدام به کار کردن ادامه دهید، دیوانه خواهید شد.

Go into detail. Meaning: to give a lot of information. I don't want to go into

وارد جزئیات شوید. معنی: دادن اطلاعات زیاد . من نمی خواهم در مورد آن وارد

detail about it. Can you go into detail about that? Go for. Meaning: to choose

جزئیات شوم. آیا می توانید در مورد آن به جزئیات بپردازید ؟ برو برای. معنی: انتخاب کردن

something. I think I'll go for the blue shirt. You should go for the chocolate

چیزی. فکر می کنم به سراغ پیراهن آبی بروم . باید بری سراغ

cake. It's really good. Go for it! This phrase is used to give encouragement. I'm

کیک شکلاتی. واقعا خوبه. به دنبال آن برو! این عبارت برای تشویق به کار می رود. من

planning to apply for the manager's job. Go for it! I want to be first in my class

قصد دارم برای شغل مدیر درخواست کنم. به دنبال آن برو! من می خواهم این بار اول کلاس خود باشم

this time. Go for it! Go wrong. Meaning 1: to make mistakes

. به دنبال آن برو! اشتباه کن معنی 1 : اشتباه کردن

If you prepare well you won't go wrong.

اگر خوب آماده شوید اشتباه نخواهید کرد.

Meaning 2: to have problems. What do we do if something goes wrong? Go together.

معنی 2: مشکل داشتن. اگر مشکلی پیش آمد چه کنیم؟ با هم برو

Meaning: to look good with each other. Your shirt and trousers go together very

معنی: خوب به نظر رسیدن با یکدیگر. پیراهن و شلوارت خیلی خوب با هم ست

well. I don't think those colors really go together. Give it a go. To try or

میشن. فکر نمی‌کنم این رنگ‌ها واقعاً با هم هماهنگ شوند. آن را راه اندازی کنید. تلاش یا

attempt to do something. Don't be afraid. Give it a go. Why not give it a go? Here

تلاش برای انجام کاری. نترس آن را راه اندازی کنید. چرا امتحان نمی کنی؟ در اینجا

we go! This expression is used when something is going to begin. The match is

ما می رویم! این عبارت زمانی استفاده می شود که قرار است چیزی شروع شود. مسابقه

about to start. Here we go!

در آستانه شروع است. در اینجا ما می رویم!

The plane is starting to take off. Here we go!

هواپیما شروع به بلند شدن می کند. در اینجا ما می رویم!

Let it go. Meaning: don't worry about it. It's okay

رهایش کن. معنی: در مورد آن نگران نباشید. اشکالی ندارد

that you failed the test. Let it go. I

که در آزمون مردود شدی. رهایش کن. من

know you didn't get the promotion but let it go. Way to go! Meaning:

می دانم که شما ارتقاء را دریافت نکردید، اما آن را رها کنید. موفق باشی! معنی:

congratulations. I heard you passed the exam. Way to go!

تبریک. شنیدم امتحان دادی موفق باشی!

I finally got the promotion. Way to go! I knew you'd get it. From the get-go.

بالاخره ترفیع گرفتم موفق باشی! میدونستم میگیری از همان ابتدا.

meaning: from the beginning. I've loved this job

معنی: از ابتدا من

from the get-go. This restaurant has been successful from the get-go. Going on.

از همان ابتدا این کار را دوست داشتم. این رستوران از همان ابتدا موفق بوده است. در جریان.

Meaning: to be happening. What's going on here? I have no idea what's going on.

معنی: اتفاق افتادن. اینجا چه خبره؟ من نمی دانم چه خبر است.

Alright if you want more lessons like this with common English sentences then

بسیار خوب، اگر می خواهید دروس بیشتری مانند این با جملات رایج انگلیسی داشته باشید،

let me know in the comments section below. If you like this video give it a

در بخش نظرات زیر به من اطلاع دهید . اگر این ویدیو را دوست

thumbs up by hitting the like button. Also if you're new to my channel

دارید، با زدن دکمه لایک به آن کمک کنید. همچنین اگر تازه وارد کانال من هستید، به

remember to subscribe by clicking the subscribe button. To get my latest

یاد داشته باشید که با کلیک روی دکمه اشتراک، مشترک شوید. برای دریافت آخرین

lessons right here on YouTube. Happy learning and I will see you in another

درس‌هایم همین‌جا در YouTube. یادگیری مبارک و به زودی شما را در یک درس دیگر خواهم دید

lesson soon.

.