If You Know These 15 Everyday Words, Your English is EXCELLENT!

If you know these 15 words, your English is  excellent, but these are not advanced C1 words.

اگر این 15 کلمه را می دانید، انگلیسی شما عالی است، اما اینها کلمات پیشرفته C1 نیستند.

These are common everyday words and  having them in your vocabulary will  

اینها کلمات رایج روزمره هستند و داشتن آنها در دایره لغات به

help you sound fluent and natural in English.

شما کمک می کند در زبان انگلیسی روان و طبیعی به نظر برسید.

Welcome back to JForrest English.

به JForrest English خوش آمدید.

Of course, I'm Jennifer.

البته من جنیفر هستم.

Now let's get started.

حالا بیایید شروع کنیم.

Our first word, Rusty.

اولین کلمه ما، زنگ زده.

Rusty.

زنگ زده

Do you know this word?

آیا این کلمه را می شناسید؟

Rusty.

زنگ زده

Well, this pipe is rusty, which  means it's covered in rust.

خوب، این لوله زنگ زده است، به این معنی که زنگ زده است.

But what if I said my speaking  skills are a little rusty?

اما اگر بگویم مهارت‌های صحبت کردن من کمی زنگ زده است، چه؟

What does this mean?

این به چه معناست؟

Well, in this context, rusty is an adjective and  

خب، در این زمینه، زنگ زده یک صفت است و

it's a skill that isn't as good as it  once was because of lack of practice.

این مهارتی است که به دلیل عدم تمرین به خوبی سابق نیست.

So if your English is rusty, not as good as  it once was because you haven't practiced.

بنابراین، اگر انگلیسی شما زنگ زده است، به خوبی قبل نیست زیرا تمرین نکرده اید.

If your English is rusty, I'm here to help.

اگر انگلیسی شما زنگ زده است، من اینجا هستم تا کمک کنم.

So Are you ready?

پس آماده ای؟

Are you ready?

If you are put let's go, let's go,  put, let's go in the comments and  

آیا شما آماده اید؟

اگر قرار است برویم، بیایید برویم، بگذاریم، در نظرات برویم و

don't worry about taking these notes because  I summarize everything in a free lesson PDF.

نگران یادداشت برداری نباشید زیرا من همه چیز را در یک درس رایگان PDF خلاصه می‌کنم.

You can find the link in the description.

می توانید لینک را در توضیحات پیدا کنید.

Now let's listen to some real world  

اکنون بیایید به چند مثال در دنیای واقعی گوش دهیم

examples so you can improve your listening  skills and also shadow the pronunciation.

تا بتوانید مهارت‌های شنیداری خود را بهبود بخشید و همچنین تلفظ را تحت الشعاع قرار دهید.

I'm very rusty.

من خیلی زنگ زده ام

I'm.

I'm a little rusty, hope I'm not.

من هستم.

من کمی زنگ زده ام، امیدوارم نباشم.

Rusty.

زنگ زده

Our next word?

حرف بعدی ما؟

Tangled, tangled do.

درهم، درهم انجام.

You know this word.

شما این کلمه را می دانید.

Tangled.

درهم.

This is an adjective.

این یک صفت است. به این

It means twisted together  in a confused, untidy mass.

معنی است که در یک توده گیج و نامرتب به هم پیچیده شده اند.

These are some old earphones I have that I  haven't used in years, and they are tangled.

اینها چند هدفون قدیمی هستند که سال‌هاست از آن‌ها استفاده نمی‌کردم و درهم هستند.

They are twisted together in a mass, a  heap, and it's of course very untidy.

آنها در یک توده به هم پیچیده شده اند، یک کپه، و البته بسیار نامرتب است.

So these are tangled.

پس اینها در هم پیچیده اند.

I could ask you, can you help  me untangle my headphones?

می‌توانم از شما بپرسم، آیا می‌توانید کمک کنید تا هدفون‌هایم را باز کنم؟

Now here tangle is a verb and I used  it in the opposite meeting, untangle.

اکنون در اینجا tangle یک فعل است و من از آن در جلسه مقابل، untangle استفاده کردم.

So if you want to help me untangle these,  

بنابراین اگر می‌خواهید به من کمک کنید تا گره‌ها را باز کنم،

then you would try to separate them into  a tidy organized cord so I can use them.

سپس سعی کنید آن‌ها را در یک طناب مرتب و مرتب جدا کنید تا بتوانم از آنها استفاده کنم.

Now I also use this adjective every single day  because my hair gets so tangled when it's wet,  

اکنون من نیز هر روز از این صفت استفاده می‌کنم، زیرا موهایم وقتی خیس هستند به‌شدت در هم می‌پیچند،

it's in a mass and it's very  difficult to brush when it's wet.

در حالت توده‌ای قرار می‌گیرند و وقتی خیس هستند برس زدن بسیار سخت است.

So I'm sure you can relate to either  your cords or your hair or rope or  

بنابراین مطمئن هستم که می‌توانید با تارهایتان ارتباط برقرار کنید ، موهایتان یا طنابتان یا

something else getting tangled.

چیز دیگری که درهم می‌آید.

Let's listen to some real world examples.

بیایید به چند نمونه دنیای واقعی گوش دهیم.

He became tangled in the ropes.

او در طناب ها گیر کرد.

Tangled webs tangled in the sails.

تارهای درهم پیچیده در بادبان ها.

Our next word?

حرف بعدی ما؟

Crumpled.

مچاله شده.

Crumpled.

مچاله شده.

Do you know this one?

آیا این یکی را می شناسید؟

Crumpled.

مچاله شده.

This is an adjective.

این یک صفت است.

It means crushed into a compact mask  or folded up in an irregular way.

این به معنای له شدن به صورت یک ماسک فشرده یا تا شدن به صورت نامنظم است.

So here's a crumpled shirt.

بنابراین اینجا یک پیراهن مچاله شده است.

So this shirt is crumpled.

بنابراین این پیراهن مچاله شده است.

Here's a crumpled shirt I  found in my husbands closet.

اینم یک پیراهن مچاله که در کمد شوهرم پیدا کردم.

Now I could crumple this shirt.

حالا می توانستم این پیراهن را مچاله کنم.

So right now if I take it and I go  like this, that's the verb to crumple.

بنابراین در حال حاضر اگر آن را بگیرم و به این صورت بروم، این فعل مچاله کردن است.

And this is something that you  might do with a piece of paper.

و این کاری است که ممکن است با یک تکه کاغذ انجام دهید.

Let's listen to some real world examples.

بیایید به چند نمونه دنیای واقعی گوش دهیم.

In this case, it's just a simple  crumpled up piece of aluminum foil.

در این مورد، فقط یک تکه مچاله شده ساده از فویل آلومینیومی است.

So it's a little crumpled.

پس کمی مچاله شده است.

It got a little crumpled.

کمی مچاله شد. بعدی

Next.

Wrinkled.

چین خورده.

Wrinkled.

چین خورده.

Do you know this one?

آیا این یکی را می شناسید؟

Wrinkled.

چین خورده.

This means having small lines  or folds on the surface.

این به معنای داشتن خطوط یا چین‌های کوچک روی سطح است.

Remember this crumpled shirt?

این پیراهن مچاله شده را یادتان هست؟

Well, this shirt is also very  wrinkled and very stained and old.

خوب، این پیراهن نیز بسیار چروک و بسیار لکه دار و قدیمی است.

But wrinkled.

اما چروکیده.

That is the lines on the shirt.

این خطوط روی پیراهن است.

You can use this as a noun.

می توانید از این به عنوان اسم استفاده کنید.

Wrinkles.

چین و چروک.

I'm getting wrinkles lines on my face.

روی صورتم خطوط چین و چروک ایجاد می شود.

Or you can use this as a verb to wrinkle.

یا می توانید از این به عنوان فعل برای چروکیدن استفاده کنید.

We commonly use this with.

ما معمولا از این استفاده می کنیم.

Our nose to.

بینی ما به.

Wrinkle.

چین و چروک.

She wrinkled her nose at the smell.

از این بو بینی اش را چروک کرد.

Now let's listen to some real world examples.

حالا بیایید به چند نمونه دنیای واقعی گوش دهیم.

Let the laundry get wrinkled  and the dishes sit for a bit.

بگذارید لباس‌ها چروک شوند و ظرف‌ها کمی بنشینند.

You have a few more.

چند تا دیگه هم داری

Wrinkles.

چین و چروک.

I found a wrinkle.

یه چروک پیدا کردم

Our next word?

حرف بعدی ما؟

Flimsy, Flimsy.

شلوغ، شلخته.

Do you?

Know this one?

آیا شما؟

این یکی را می شناسید؟

Flimsy.

شلخته.

This is an adjective.

این یک صفت است.

It means light and thin or easily destroyed.

به معنای سبک و نازک یا به راحتی از بین می رود.

It can also mean weak or difficult to believe.

همچنین می تواند به معنای ضعیف یا دشوار باشد.

For example, the chair was too  flimsy to hold much weight,  

به عنوان مثال، صندلی خیلی سست بود و نمی‌توانست وزن زیادی را تحمل کند،

so the chair was very light or thin, so  it was easily destroyed with weight on it.

بنابراین صندلی بسیار سبک یا نازک بود، بنابراین به راحتی با وزنه روی آن از بین می‌رفت.

It was flimsy.

سست بود

You might say she gave a  flimsy excuse for being late.

ممکن است بگویید او بهانه‌ای ضعیف برای دیر آمدن آورده است.

Her excuse was weak.

بهانه اش ضعیف بود.

It wasn't easy to believe it was flimsy.

باورش ساده نبود.

Let's listen to some real world examples.

بیایید به چند نمونه دنیای واقعی گوش دهیم.

Pretty flimsy evidence.

شواهد بسیار ضعیف

Looks kind of flimsy.

یه جورایی سست به نظر میرسه

Some flimsy.

مقداری سست

Excuse how are you doing so far?

ببخشید تا الان چطوری؟

Our next?

بعدی ما؟

Word feisty, feisty.

کلمه پر شور، پر شور.

Do you know this one?

آیا این یکی را می شناسید؟

Feisty.

پر جنب و جوش.

This means lively, determined and courageous.

این به معنای سرزنده، مصمم و شجاع است.

My cat was very feisty as a kitten,  

گربه من به عنوان یک بچه گربه بسیار پر جنب و جوش بود،

like most kitten and young children  but also adults can be feisty.

مانند اکثر بچه گربه ها و بچه های خردسال، اما بزرگسالان نیز می توانند شوخ طبع باشند.

You could say he feistily  notice this is an adverb.

می‌توانید بگویید که او با هیجان متوجه شد که این یک قید است.

He feistily defended his opinion.

او با هیبت از عقیده خود دفاع کرد.

He did it with a lot of strength  and courage and determination.

او این کار را با قدرت و شجاعت و اراده بسیار انجام داد.

Now let's listen to some real world examples.

حالا بیایید به چند نمونه دنیای واقعی گوش دهیم.

She's super feisty super and I like it.

او فوق العاده شیطون است و من آن را دوست دارم.

Feisty, strong willed.

سرسخت، اراده قوی.

Feisty little barmaid.

ساقی کوچولوی شیک پوش. بعدی باهوش باهوش

Next.

Savvy.

Savvy.

Do you know this one?

آیا این یکی را می شناسید؟ باهوش

Savvy.

This is an adjective.

این یک صفت است.

It means practical knowledge and understanding.

یعنی دانش و درک عملی.

She's quite savvy about digital marketing.

او در مورد بازاریابی دیجیتال کاملاً آگاه است.

Or I could ask you, are you tech savvy?

یا می‌توانم از شما بپرسم، آیا در زمینه فناوری اطلاعات دارید؟

Do you have practical skills and  knowledge and abilities with technology?

آیا مهارت‌ها و دانش و توانایی‌های عملی با فناوری دارید؟

Are you tech savvy?

آیا شما در زمینه فناوری اطلاعات دارید؟

You can use this as a noun, his business savvy.

شما می توانید از این به عنوان یک اسم استفاده کنید.

So here it's a noun.

بنابراین اینجا یک اسم است.

It's something his practical knowledge of  business, his business savvy helped him succeed.

این چیزی است که دانش عملی او از کسب و کار، دانش تجاری او به موفقیت او کمک کرد.

Now let's listen to some real world examples.

حالا بیایید به چند نمونه دنیای واقعی گوش دهیم.

He's very savvy.

او خیلی باهوش است

She's the savvy one.

اون باهوشه

It's Internet savvy and function.

این اینترنت زرنگ و دانا و عملکرد است. بعدی

Next.

Dull, dull.

کسل کننده، کسل کننده

Do you know this one?

آیا این یکی را می شناسید؟

Dull.

کسل کننده

The knife on the left is dull,  which means it's not sharp.

چاقوی سمت چپ مات است، به این معنی که تیز نیست.

But what if I said this lesson is so dull?

اما اگر بگویم این درس خیلی کسل کننده است چه؟

What does that mean?

این به چه معناست؟

Well, here it's an adjective.

خب، اینجا یک صفت است.

It means lacking interest or excitement.

یعنی نداشتن علاقه یا هیجان.

Hopefully you don't think that.

امیدوارم اینطور فکر نکنی

Hopefully you think this lesson isn't dull.

امیدوارم فکر کنید این درس کسل کننده نیست.

It's exciting, it's engaging.

هیجان انگیز است، جذاب است.

Is that how you feel?

آیا شما این احساس را دارید؟

If so, put that's right, that's right,  put that's right in the comments.

اگر چنین است، درست است، درست است، آن را در نظرات قرار دهید.

And if you do think it's dull,  feel free to let me know so I  

و اگر فکر می‌کنید کسل‌کننده است، راحت به من اطلاع دهید تا

can improve and make them more exciting for you.

بتوانم آن‌ها را برای شما بهتر کنم و هیجان‌انگیزتر کنم.

Now let's listen to some  real world called examples.

اکنون بیایید به برخی از دنیای واقعی به نام مثال گوش دهیم.

Dull, Not dull.

کسل کننده، کسل کننده نیست.

You're dull.

تو کسل کننده ای

Sounds dull.

کسل کننده به نظر می رسد. بعدی

Next.

Vivid, vivid.

زنده، زنده.

Do you know this one?

آیا این یکی را می شناسید؟

Vivid.

زنده.

This is an adjective.

این یک صفت است.

It means brightly colored or producing powerful  feelings or strong, clear images in the mind.

این به معنای رنگی روشن یا ایجاد احساسات قدرتمند یا تصاویر قوی و واضح در ذهن است.

First, let's look at this example.

ابتدا به این مثال نگاه می کنیم.

I love the vivid colors in this painting.

من عاشق رنگ های زنده در این نقاشی هستم.

In this case, it means bright, bright colors.

در این مورد به معنای رنگ های روشن و روشن است.

I love the vivid colors, but you might  say I had a vivid dream last night.

من عاشق رنگ‌های زنده هستم، اما ممکن است بگویید دیشب یک رویای زنده دیدم.

O here a vivid dream means that you can  remember your dream very powerfully.

در اینجا یک رویای واضح به این معنی است که می‌توانید رویای خود را بسیار قدرتمند به خاطر بسپارید.

You remember all the details of your dream.

شما تمام جزئیات رویای خود را به خاطر می آورید.

You can use this as an adverb and say  he vividly remembers his wedding day.

می‌توانید از این به عنوان قید استفاده کنید و بگویید او روز عروسی‌اش را به وضوح به یاد می‌آورد.

He remembers every detail.

او همه جزئیات را به خاطر می آورد.

He has a very clear mental image.

او تصویر ذهنی بسیار واضحی دارد.

Let's listen to some real world examples.

بیایید به چند نمونه دنیای واقعی گوش دهیم.

We don't know how to tell this generative  story of us as vividly, really vivid.

ما نمی دانیم چگونه این داستان مولد خود را به وضوح، واقعاً واضح بیان کنیم.

Like, really?

مثل، واقعا؟

Vivid things.

چیزهای واضح

Our next word?

حرف بعدی ما؟

Hideous, Hideous.

افتضاح، افتضاح.

Do you know this one?

آیا این یکی را می شناسید؟

Hideous.

افتضاح

This is an adjective.

این یک صفت است.

It means extremely ugly or unpleasant.

به معنای بسیار زشت یا ناخوشایند است.

You might say.

That hideous statue gave me vivid nightmares.

ممکن است بگویید.

آن مجسمه وحشتناک کابوس های واضحی به من می داد.

So the nightmares were vivid.

بنابراین کابوس ها واضح بودند. به خاطر مجسمه وحشتناک،

There was a very clear image in your  mind because of the hideous statue.

تصویر بسیار واضحی در ذهن شما وجود داشت .

Or you might say the bathroom was pink.

یا ممکن است بگویید حمام صورتی بود.

When we moved in, it was hideous.

وقتی وارد شدیم، وحشتناک بود.

Of course not everyone would agree with that,  

البته همه با آن موافق نیستند،

but maybe to you the color  pink in a bathroom is hideous.

اما شاید برای شما رنگ صورتی در حمام زشت باشد.

Now let's listen to some real world examples.

حالا بیایید به چند نمونه دنیای واقعی گوش دهیم.

Is it hideous?

افتضاح است؟

That's hideous.

این افتضاح است. من

I'm hideous.

افتضاحم

Our next word?

حرف بعدی ما؟

Frugal, Frugal.

مقتصد، مقتصد.

Do you know this one?

آیا این یکی را می شناسید؟

Frugal.

مقتصد.

This is an adjective.

این یک صفت است.

It means careful to use only as much money or  other resources, but mainly money, as necessary.

این بدان معنی است که مراقب باشید فقط به اندازه پول یا سایر منابع، اما عمدتاً از پول، در صورت لزوم استفاده کنید.

For example, Warren Buffett is a  billionaire, but he's very frugal.

برای مثال، وارن بافت یک میلیاردر است، اما بسیار مقتصد است.

Did you know that he only  spends a small amount of money?

آیا می دانستید که او فقط مقدار کمی پول خرج می کند؟

You might say my parents live a frugal life.

ممکن است بگویید والدین من زندگی مقرون به صرفه ای دارند.

So here it describes the life of frugal life.

بنابراین در اینجا زندگی مقتصدانه را توصیف می کند.

Let's listen to some real world examples so.

بیایید به چند نمونه دنیای واقعی گوش کنیم.

I'm frugal.

من مقتصد هستم

So he's frugal.

پس او مقتصد است.

He was frugal.

او مقتصد بود.

You know he.

شما او را می شناسید.

Was born frugal.

مقتصد به دنیا آمد.

Maybe department?

شاید بخش؟

Our next word?

حرف بعدی ما؟

Lavish, lavish.

مجلل، مجلل.

Do you know this one?

آیا این یکی را می شناسید؟ مجلل

Lavish.

This is an adjective.

این یک صفت است.

It means more than enough, more than  necessary, more than reasonable.

این به معنای بیش از اندازه کافی، بیش از ضروری، بیش از حد معقول است.

They're usually frugal, but  their wedding was lavish.

آنها معمولاً مقتصد هستند، اما عروسی آنها مجلل بود.

So you can imagine a very expensive wedding.

بنابراین می توانید یک عروسی بسیار گران قیمت را تصور کنید.

Expensive clothes, expensive  food, expensive decorations.

لباس های گران قیمت، غذای گران قیمت ، تزئینات گران قیمت.

The wedding was lavish, or  perhaps our new office is lavish.

عروسی مجلل بود، یا شاید دفتر جدید ما مجلل باشد.

It even has an indoor swimming pool, something  you would rarely find in a corporate office.

حتی یک استخر سرپوشیده نیز دارد، چیزی که به ندرت در دفتر شرکتی پیدا می‌کنید.

Let's listen to some real world examples.

بیایید به چند نمونه دنیای واقعی گوش دهیم.

His rewards for loyalty are.

پاداش او برای وفاداری است. مجلل

Lavish.

This event has been somewhat.

این رویداد تا حدودی بوده است. مجلل

Lavish.

No big halls or lavish dinners.

بدون سالن بزرگ یا شام مجلل. بعدی

Next.

Vigorous, Vigorous.

نیرومند، نیرومند.

Do you know this one?

آیا این یکی را می شناسید؟

Vigorous.

پرشور

This is an adjective.

این یک صفت است.

It means strong, healthy, full of energy.

یعنی قوی، سالم، پر انرژی.

He's known for his vigorous workout routines.

او به خاطر تمرینات ورزشی شدیدش معروف است.

So his routines, his workout  routines are very energetic.

بنابراین روال‌های او، روال‌های تمرینی او بسیار پرانرژی هستند.

Or She vigorously defended the  company against allegations of fraud.

یا او به شدت از شرکت در برابر اتهامات کلاهبرداری دفاع کرد.

So here, notice it's an adverb  she vigorously defended.

بنابراین در اینجا، توجه کنید که این قیدی است که او به شدت از آن دفاع کرده است.

Now let's listen to some real world examples.

حالا بیایید به چند نمونه دنیای واقعی گوش دهیم.

I feel vigorous.

احساس سرحالی دارم

Strong, spirited, vigorous.

قوی، با روحیه، نیرومند. بعدی

Next.

Tenacious.

سرسخت

Tenacious.

سرسخت

Do you recognize this word tenacious?

آیا این کلمه را سرسخت تشخیص می دهید؟

This is an adjective.

این یک صفت است.

It means persistent, determined, and also  stubborn, but is generally a positive adjective.

این به معنای مداوم، مصمم، و همچنین سرسخت است، اما به طور کلی یک صفت مثبت است.

Her tenacious attitude helped her become  fluent or she tenaciously noticed the adverb.

نگرش سرسخت او به او کمک کرد که مسلط شود یا با سرسختی متوجه قید شد.

She tenaciously pursued her goals.

او با سرسختی اهداف خود را دنبال می کرد.

You could use this as a noun.

می توانید از این به عنوان اسم استفاده کنید.

Her tenacity.

سرسختی او

Repeat after me tenacity.

سرسختی بعد از من تکرار کن

Her tenacity is her greatest strength.

سرسختی او بزرگترین قدرت اوست.

Let's listen to some real world examples.

بیایید به چند نمونه دنیای واقعی گوش دهیم.

Brave, tenacious, spirited.

شجاع، سرسخت، با روحیه.

She's tenacious.

او سرسخت است.

He's tenacious.

او سرسخت است.

Our final word.

حرف آخر ما

Preposterous.

مسخره

Preposterous.

مسخره

Do you recognize this?

آیا شما این را تشخیص می دهید؟

Preposterous.

مسخره

This is an adjective.

این یک صفت است.

It means very silly or very stupid.

یعنی خیلی احمقانه یا خیلی احمقانه.

That idea is preposterous.

این ایده مضحک است.

Or maybe someone says, hey, you  should unsubscribe from J Force  

یا شاید کسی بگوید، هی، شما باید اشتراک J Force   انگلیسی را لغو کنید

English and you reply and say  I'm not going to unsubscribe.

و شما پاسخ می‌دهید و می‌گویید من قصد لغو اشتراک را ندارم.

That's preposterous.

این مسخره است

So that that represents unsubscribing.

به طوری که نشان دهنده لغو اشتراک است.

That's preposterous.

این مسخره است

That's very silly or very stupid.

این خیلی احمقانه یا خیلی احمقانه است.

Hopefully you agree with that  because these lessons are not dull.

امیدواریم با آن موافق باشید زیرا این درس ها کسل کننده نیستند.

If you agree, put that's right, that's right,  

اگر موافق هستید، درست است، درست است،

put that's right in the comments and  let's listen to some real world examples.

در نظرات قرار دهید و اجازه دهید به چند نمونه دنیای واقعی گوش دهیم.

That's.

Preposterous.

یعنی.

مسخره

It's preposterous.

مضحک است

It's.

این است.

Definitely preposterous.

قطعا مسخره است

So how many of these 15 words did you know?

پس چند کلمه از این 15 کلمه را می دانستید؟

Now, if you knew 0 words, that does  not mean your English is terrible.

حالا، اگر 0 کلمه می دانستید، به این معنی نیست که انگلیسی شما وحشتناک است.

That means you learned 15  new words, which is amazing.

این بدان معناست که شما 15 کلمه جدید یاد گرفتید که شگفت‌انگیز است.

You should celebrate that.

شما باید آن را جشن بگیرید.

So make sure you like this lesson, share  it with your friends and subscribe.

بنابراین مطمئن شوید که این درس را دوست دارید، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و مشترک شوید.

So you're notified every time I post a new lesson.

بنابراین هر بار که یک درس جدید ارسال می کنم به شما اطلاع داده می شود.

And you can get this free speaking  guide where I share 6 tips on how  

و می‌توانید این راهنمای مکالمه رایگان را دریافت کنید، جایی که من ۶ نکته را در مورد نحوه

to speak English fluently and confidently.

صحبت کردن روان و مطمئن انگلیسی به اشتراک می‌گذارم.

You can click here to download it or  look for the link in the description.

می‌توانید برای دانلود آن اینجا را کلیک کنید یا به دنبال پیوند در توضیحات بگردید.

And now you can find out how  many of these 15 words you know.

و اکنون می توانید دریابید که چند کلمه از این 15 کلمه را می شناسید.

Make sure you watch it right now.

حتما همین الان تماشاش کنید