15 Most Common IELTS Speaking Questions (with Answers)

- In this video,

I will give you 15 of the most common IELTS

- در این ویدئو

15 مورد از رایج ترین

speaking questions with some awesome answers.

سوالات اسپیکینگ آیلتس را با چند پاسخ عالی به شما می دهم.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)

Hello, it's Keith from the Keith Speaking Academy

سلام، این کیث از آکادمی سخنرانی کیث

and the YouTube channel, English Speaking Success.

و کانال یوتیوب، انگلیسی Speaking Success است.

So in today's lesson, how exciting,

بنابراین، در درس امروز، چقدر هیجان انگیز است،

I'm gonna give you 15

من 15 مورد

of probably the most common questions

از احتمالاً رایج ترین سؤالاتی را که

we get in IELTS speaking,

در سخنرانی آیلتس دریافت می کنیم،

particularly part one.

به خصوص قسمت اول، به شما می دهم.

But these are also just very common questions

اما اینها فقط سوالات بسیار رایج

in everyday life.

در زندگی روزمره هستند.

So, great questions to know the answer for, right?

بنابراین، سوالات عالی برای دانستن پاسخ آنها، درست است؟

For each question,

برای هر سوال،

I'll give you my answer

من پاسخ خود را به شما می دهم

just to give you a flavour of a possible answer.

تا طعمی از پاسخ احتمالی را به شما بدهم.

And I'll also mark in bold

و همچنین

some of the key vocabulary

برخی از واژگان کلیدی

or grammar or pronunciation

یا دستور زبان یا تلفظ را به صورت پررنگ علامت می زنم

to help you learn and improve.

تا به شما در یادگیری و پیشرفت کمک کند.

Now, if you are preparing for IELTS,

حالا اگر برای آیلتس آماده می شوید

please do not learn and copy these answers.

لطفا این پاسخ ها را یاد نگیرید و کپی کنید.

That is not going to help you.

این به شما کمکی نمی کند. به

Trust me.

من اعتماد کن.

Learn the vocabulary,

واژگان را یاد بگیرید،

learn the phrases and the chunks

عبارات و تکه ها را یاد بگیرید

and then use those to make your own original answer.

و سپس از آنها برای ایجاد پاسخ اصلی خود استفاده کنید.

Right?

درست؟

Be flexible, be like a yoga teacher.

انعطاف پذیر باشید، مانند یک معلم یوگا باشید.

That's how to do it.

اینطوری میشه انجامش داد.

Alright, let's get going.

باشه بریم

So the first question,

"what do you do?"

بنابراین اولین سوال،

"چه کار می کنید؟"

And this is asking about your everyday activity, right?

و این سوال در مورد فعالیت روزمره شماست، درست است؟

Whether you work or you study

چه کار کنی چه درس بخوانی

or if you are a homemaker.

و چه خانه دار.

So let me give you an answer for each one of those, okay?

پس اجازه دهید برای هر یک از آنها پاسخی به شما بدهم، باشه؟

The first one about work,

اولین مورد در مورد کار،

what do you do?

چه کار می کنید؟

I work as a teacher

من به عنوان معلم

actually in a local secondary school.

در واقع در یک مدرسه متوسطه محلی کار می کنم.

I teach English

من انگلیسی تدریس می کنم

and I'm responsible for developing the new curriculum there.

و مسئول توسعه برنامه درسی جدید در آنجا هستم.

Okay, so notice whatever your job,

خوب، پس توجه کنید هر شغلی که دارید،

you can say I work as a teacher,

می توانید بگویید من به عنوان یک معلم یا

as a plumber.

یک لوله کش کار می کنم.

I work as a.

من به عنوان یک.

Think of it as a chunk, I work as a.

به آن به عنوان یک تکه فکر کنید، من به عنوان یک کار می کنم.

Sounds Portuguese, right?

پرتغالی به نظر می رسد، درست است؟

I work as a.

من به عنوان یک.

I work as a.

من به عنوان یک.

I work as a teacher.

من به عنوان معلم کار می کنم.

Great.

عالی.

Notice also when you're talking

همچنین هنگامی که

about your duties,

در مورد وظایف خود صحبت می کنید، توجه کنید که

what you have to do.

چه کاری باید انجام دهید.

I'm responsible for something,

من مسئول چیزی هستم،

but the four becomes fuh.

اما چهار تبدیل به فو.

I'm responsible for this, for that.

من مسئول این، برای آن هستم.

Fuh.

فوه

For this.

برای این.

I'm responsible for that.

من مسئول آن هستم.

Okay, next one.

باشه بعدی

Let's imagine I'm a student.

بیایید تصور کنیم من یک دانشجو هستم.

"What do you do?"

"چه کار میکنی؟"

Well, I'm a full-time student

خب، من دانشجوی تمام وقت

at university and I'm studying French and Japanese.

دانشگاه هستم و فرانسوی و ژاپنی می خوانم.

And after graduation,

و بعد از فارغ التحصیلی،

I really want to get into translating.

واقعاً می خواهم وارد کار ترجمه شوم.

I think it's a fascinating field.

من فکر می کنم این یک رشته جذاب است.

Okay, here, an interesting phrasal verb.

خوب، اینجا، یک فعل عبارتی جالب است. وارد

To get into something is...

شدن به چیزی است...

Means to get involved

یعنی درگیر شدن

in a field of work or an activity.

در زمینه ای از کار یا فعالیت.

So it's to get into,

بنابراین باید وارد شوید،

plus the noun.

به اضافه اسم.

So you can get into translating,

بنابراین می توانید وارد ترجمه شوید،

get into writing,

وارد نوشتن شوید، وارد

get into politics,

سیاست شوید،

get into law, any of those, right?

وارد قانون شوید، درست است؟

Get into.

وارد شوید

Yeah.

آره

I want to get into teaching

من می خواهم وارد تدریس شوم

or whatever you want to do.

یا هر کاری که شما می خواهید انجام دهید.

Next one for a homemaker.

مورد بعدی برای یک خانه دار.

Let's do it.

بیایید آن را انجام دهیم.

"What do you do?"

I'm a stay-at-home parent actually.

"چه کار میکنی؟"

من در واقع پدر و مادری هستم که در خانه می مانم.

So I look after the kids,

بنابراین من از بچه ها مراقبت می کنم،

get them ready for school and that.

آنها را برای مدرسه آماده می کنم و این.

And I also do some volunteering work

و من همچنین برخی از کارهای داوطلبانه را

in our local community.

در جامعه محلی خود انجام می دهم.

Okay, a useful phrase, right?

خوب، یک عبارت مفید، درست است؟

A stay at home parent.

پدر و مادر در خانه ماندن

You can have a stay at home dad,

شما می توانید در خانه بمانید پدر، در

stay at home parent, stay at home mum.

خانه بمانید والدین، در خانه بمانید مادر.

So this is somebody who basically

بنابراین این کسی است که اساساً به جای

looks after the home rather than going out to work.

بیرون رفتن برای کار از خانه مراقبت می کند.

So they're not paid to go out and work.

بنابراین آنها برای بیرون رفتن و کار کردن پول نمی گیرند.

I know being a homemaker,

من می دانم که خانه دار هستید،

you are working,

کار می کنید،

but it's a different kind of work, right?

اما این یک نوع کار متفاوت است، درست است؟

You're working in the home.

تو خونه کار میکنی یکی

The other one,

دیگر،

other kind of work was volunteering work.

نوع دیگر کار، کار داوطلبانه بود.

So volunteering work

بنابراین کار داوطلبانه

is like to work for a charity,

مانند کار کردن برای یک موسسه خیریه است که

to give your time for free

وقت خود را به صورت رایگان اختصاص دهید

so you can help out in the local community.

تا بتوانید در جامعه محلی کمک کنید.

Right?

درست؟

To do some volunteering work.

برای انجام چند کار داوطلبانه

Great, let's move on.

عالیه، ادامه بدیم

Question number two.

سوال شماره دو

"Do you like your job?"

"ایا شغلت را دوست داری؟"

Yes, I like it most of the time.

بله، بیشتر اوقات آن را دوست دارم.

I mean, I really enjoy seeing my students learn

منظورم این است که از دیدن یادگیری

and make progress,

و پیشرفت شاگردانم واقعا لذت می برم،

but I must admit the hours are long

اما باید اعتراف کنم که ساعت ها طولانی است

and work often eats into my personal time.

و کار اغلب وقت شخصی من را می خورد.

Okay, notice the word stress here.

خوب، به کلمه استرس در اینجا توجه کنید.

I said I like it most of the time.

گفتم بیشتر اوقات دوستش دارم.

When we stress a word like this,

وقتی روی کلمه ای مانند این تاکید می کنیم،

it's often as a contrast.

اغلب به عنوان یک تضاد است.

So here I'm contrasting

بنابراین در اینجا من

not all of the time,

نه در همه زمان ها،

but most of the time.

بلکه بیشتر اوقات در تضاد هستم.

So use the word stress

بنابراین از کلمه استرس استفاده کنید

to really convey your meaning.

تا واقعاً معنای خود را منتقل کنید.

And we also kind of slow down.

و ما همچنین به نوعی سرعت خود را کاهش می دهیم.

I like it most of the time.

بیشتر اوقات دوستش دارم.

Can you see that?

میتونی اونو ببینی؟ یک

Another expression, I must admit.

عبارت دیگر، باید اعتراف کنم.

So when you are giving an idea

بنابراین وقتی ایده ای ارائه می دهید

and then you want to make a contrast and say,

و سپس می خواهید تضاد ایجاد کنید و بگویید:

"yeah, but there's this."

"آره، اما این وجود دارد."

It's a bit like,

کمی شبیه است،

but to be honest,

اما صادقانه بگویم،

and then you give a negative side.

و بعد جنبه منفی می دهید.

So I like this,

بنابراین من این را دوست دارم،

but I must admit this is not so good.

اما باید اعتراف کنم که این خیلی خوب نیست.

The hours are long, right?

ساعت ها طولانی است، درست است؟

And the final phrasal verb

و آخرین فعل عبارتی

which is interesting to eat into.

که خوردن آن جالب است.

You know to eat but to eat into

شما می دانید که غذا بخورید، اما خوردن به آن

is to take up or to use up time

به معنای گرفتن یا مصرف کردن زمان

or resources or maybe money, profit.

یا منابع یا شاید پول، سود است.

So here, work eats into my free time, right?

بنابراین اینجا، کار به اوقات فراغت من می خورد، درست است؟

It's like it's eating away.

انگار داره میخوره

Sometimes I want to study,

گاهی اوقات من می خواهم درس بخوانم،

but my family eats into my study time, right?

اما خانواده ام وقت مطالعه من را می خورند، درست است؟ به

Eats into lovely.

دوست داشتنی می خورد.

Next question.

سوال بعدی

So question number three is

بنابراین سوال شماره سه این است که

"what job would you like to do in the future?"

"دوست دارید در آینده چه شغلی انجام دهید؟"

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

I haven't really thought about that very much.

من واقعاً زیاد به این موضوع فکر نکرده ام.

Maybe a pilot?

شاید یک خلبان؟

I think it'd be exciting to learn how to fly.

فکر می‌کنم یادگیری نحوه پرواز هیجان‌انگیز خواهد بود.

Not to mention,

ناگفته نماند که

to have a chance to travel around the world.

فرصتی برای سفر به دور دنیا داشته باشید.

Okay.

باشه.

Great acting, Keith. (chuckles)

بازی عالی، کیت. (می خندد)

"I haven't really thought about that."

"من واقعاً به این موضوع فکر نکرده ام."

This is one of those time fillers.

این یکی از آن پرکننده های زمانی است.

It's a bit like,

کمی شبیه است،

that's a tricky question.

این یک سوال پیچیده است.

Hmm, let me think.

هوم، بذار فکر کنم

I haven't really thought about that.

من واقعاً به آن فکر نکرده ام.

Now I said it would be exciting

حالا گفتم هیجان انگیز خواهد بود

because it's a conditional, right?

چون شرطی است، درست است؟

What would you like to do?

دوست دارید چه کار کنید؟

It would be exciting.

هیجان انگیز خواهد بود.

But notice the contraction.

اما به انقباض توجه کنید.

It would be, it'd be.

می شد، می شد.

It'd be.

این می شود.

It's a great chunk.

این یک تکه عالی است.

Think of the sound as a chunk, right?

به صدا به عنوان یک تکه فکر کنید، درست است؟

It'd be.

این می شود.

It'd be.

این می شود.

Try.

تلاش كردن.

It'd be.

این می شود.

It'd be exciting,

این می تواند هیجان انگیز باشد،

it'd be funny,

خنده دار باشد،

it'd be interesting and so on.

جالب باشد و غیره.

Right?

درست؟

Not to mention,

ناگفته نماند،

now we use this,

حالا ما از این استفاده می کنیم،

it's a bit like saying and also or,

کمی شبیه گفتن و همچنین یا،

and what's more?

و چه چیزی بیشتر است؟

And on top of that,

و علاوه بر آن،

when you you want to emphasise something you've said

زمانی که می خواهید بر چیزی که گفته اید تأکید کنید

and kind of give it more importance.

و به نوعی به آن اهمیت بیشتری بدهید.

So this is good.

پس این خوب است.

And also this would be great, right?

و همچنین این عالی خواهد بود، درست است؟

So learning to fly would be good.

بنابراین یادگیری پرواز خوب خواهد بود.

Not to mention,

ناگفته نماند که

to have a chance to travel around the world.

فرصتی برای سفر به دور دنیا داشته باشید.

Not to mention.

ناگفته نماند.

Perfect.

کامل.

Great, let's move on.

عالیه، ادامه بدیم

The next question is a study question.

سوال بعدی یک سوال مطالعاتی است.

And it could come in two ways.

و می تواند به دو صورت باشد.

It could either be,

می تواند این باشد که

"what do you study?"

"چه چیزی را مطالعه می کنید؟"

Or, "what are you studying at the moment?"

یا "در حال حاضر چه چیزی را مطالعه می کنید؟"

They both mean the same, right?

هر دو به یک معنی هستند، درست است؟

Really.

واقعا

Okay, let's go.

باشه، بزن بریم.

Right now I'm doing a master's degree in accounting.

الان دارم فوق لیسانس حسابداری میخونم.

It's a part-time degree

این مدرک پاره وقت است

as I'm working as well.

زیرا من نیز کار می کنم.

So it's always a balancing act

بنابراین همیشه یک اقدام متعادل کننده

between work and study.

بین کار و مطالعه است.

But I can just about manage it.

اما من فقط می توانم آن را مدیریت کنم.

Okay?

باشه؟

So this is a true case.

پس این یک مورد واقعی است.

I mean, for me,

studying and working at the same time,

منظورم این است که برای من،

همزمان با تحصیل و کار کردن،

doing a master's degree whilst you're working,

تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در حین کار،

it's a balancing act.

این یک عمل متعادل کننده است.

It's a lovely idiom to use.

این یک اصطلاح دوست داشتنی برای استفاده است.

It literally means you're balancing two activities, right?

این به معنای واقعی کلمه به این معنی است که شما دو فعالیت را متعادل می کنید، درست است؟

Or two requirements,

یا دو الزام

or two demands.

یا دو خواسته.

So it's a balancing act between work and study.

بنابراین این یک اقدام متعادل کننده بین کار و مطالعه است.

And at the end,

و در پایان،

the expression I can just about manage it.

عبارت I can just about management it.

So just about do something means

بنابراین فقط انجام کاری به این معنی است که

it's kind of almost or nearly,

تقریباً یا تقریباً انجام می شود،

but it's when you are successful.

اما زمانی است که شما موفق هستید.

It doesn't mean nearly, but I didn't.

این به معنای نزدیک نیست، اما من این کار را نکردم.

It means nearly and yes, I succeeded.

یعنی تقریبا و بله، موفق شدم.

But not very easily, just about.

اما نه خیلی راحت، فقط در مورد.

I just about manage to do it.

من فقط در آستانه انجام آن هستم.

Next question.

سوال بعدی

Question number five,

سوال شماره پنج،

"what kind of accommodation do you live in?"

"در چه نوع اقامتگاهی زندگی می کنید؟"

Accommodation, right?

اسکان، درست است؟

Asking about your house, your flat,

پرسیدن در مورد خانه شما، آپارتمان شما،

what kind of accommodation.

چه نوع مسکن.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Actually I live in a flat,

در واقع من در یک آپارتمان زندگی می کنم،

and it's slap bang in the centre of town.

و در مرکز شهر یک سیلی است.

It's a basic two bedroom apartment,

این یک آپارتمان دو خوابه،

with a nice kitchen, one bathroom.

با آشپزخانه زیبا، یک حمام است.

And yeah, it has all the main mod-cons.

و بله، تمام معایب اصلی مد را دارد.

Okay, so slap bang in the centre means

بسیار خوب، بنابراین Slap bang در مرکز یعنی

right, right in the centre of town.

درست، درست در مرکز شهر.

Slap bang in the centre.

ضربه سیلی در وسط

At the end, I talked about all the main mod-cons.

در پایان، من در مورد تمام مودهای منفی صحبت کردم.

It has all the mod-cons.

تمام معایب مد را دارد.

This actually stands for modern conveniences

این در واقع مخفف امکانات مدرنی است که

referring to heating, hot water, air condition,

به گرمایش، آب گرم، تهویه هوا،

television, things that make your life more comfortable.

تلویزیون، چیزهایی که زندگی شما را راحت‌تر می‌کنند اشاره دارد.

All the mod-cons.

همه مود منفی.

Okay, next question.

باشه سوال بعدی

Question number six.

سوال شماره شش.

"Which part of your home do you like most?"

"کدام قسمت از خانه خود را بیشتر دوست دارید؟"

I'd have to say the lounge.

باید بگم سالن.

There's a really comfy sofa there

یک مبل واقعاً راحت در آنجا وجود دارد

and that's where I chill out

و من در آنجا استراحت می کنم

and spend most of my downtime,

و بیشتر اوقات استراحت خود را می گذرانم و

as well as watch TV with my family.

همچنین با خانواده ام تلویزیون تماشا می کنم.

Okay, great.

باشه عالیه.

Comfy, by the way

راحت، اتفاقاً

just means comfortable.

فقط به معنای راحت است.

To chill out means to relax.

آرام شدن به معنای آرام شدن است.

That's where I chill out and spend my downtime.

آنجاست که آرام می‌گیرم و زمان استراحتم را می‌گذرانم.

Downtime can be for people or machines.

زمان خاموشی می تواند برای افراد یا ماشین ها باشد.

So when something's not working,

بنابراین وقتی چیزی کار نمی کند،

that's the downtime.

این زمان از کار افتادگی است.

So the time that you're not working,

بنابراین زمانی که شما کار نمی کنید،

basically your free time is your downtime.

اساسا اوقات فراغت شما زمان استراحت شماست.

Down time.

زمان پایین.

That's it.

خودشه.

Next question.

سوال بعدی

"What do you do in your free time?"

"شما در اوقات فراغتتان چه می کنید؟"

Well, actually I'm a bit of a film buff,

خب، در واقع من کمی اهل فیلم‌سازی هستم،

so I watch lots of movies,

بنابراین فیلم‌های زیادی می‌بینم،

but apart from that,

اما جدای از آن،

I also like to go down the gym

دوست دارم به باشگاه بروم

and work out on the treadmill

و روی تردمیل ورزش کنم

and to do some weights there whenever I have free time.

و هر زمان که وقت آزاد دارم، در آنجا وزنه بزنم. .

Okay, great.

باشه عالیه.

So here I'm a film buff.

بنابراین من یک عاشق فیلم هستم.

Now a buff is a fan or an expert in something.

حالا یک علاقه مند یک طرفدار یا متخصص در چیزی است.

We don't use this with everything,

ما از این در همه چیز استفاده نمی‌کنیم،

but I think more typically we can say a film buff,

اما من فکر می‌کنم معمولاً می‌توانیم بگوییم یک علاقه‌مند به فیلم، یک

a movie buff, a history buff, a computer buff,

علاقه‌مند به سینما، یک علاقه‌مند به تاریخ، یک علاقه‌مند به کامپیوتر،

maybe a car buff.

شاید یک علاقه‌مند به ماشین.

So you like something

بنابراین شما چیزی را دوست دارید

and you have a lot of knowledge about it.

و دانش زیادی در مورد آن دارید.

Interesting expression here to link my phrases,

عبارت جالب اینجا برای پیوند عبارات من است،

but apart from that.

اما جدا از آن.

Now this actually means

در حال حاضر این در واقع

in addition to as, well as.

به معنای علاوه بر به عنوان، و همچنین.

So I watch movies,

بنابراین من فیلم می بینم،

as well I go to the gym, but apart from that,

همچنین به باشگاه می روم، اما جدای از آن،

I also go to the gym.

به ورزشگاه هم می روم.

Talking about the gym.

صحبت در مورد ورزشگاه

You can say workout, to do some exercise,

می توانید بگویید تمرین، برای انجام تمرینات ورزشی،

on the treadmill.

روی تردمیل.

It's that thing that you run on

این همان چیزی است که روی آن می دوید

and fall on the ground 'cause it's automatic.

و روی زمین می افتید ، زیرا خودکار است.

Hopefully not.

امیدوارم که نه.

And do some weights, right?

و چند وزنه انجام دهید، درست است؟

You can do some weights.

می توانید چند وزنه انجام دهید.

Excellent, good.

عالی، خوب

Next.

بعد.

Right, it's time for some downtime.

درست است، وقت آن است که مدتی از کار افتادگی داشته باشیم.

To chill out on my comfy, comfy chair.

برای اینکه روی صندلی راحت و راحتم استراحت کنم.

Now you'll notice, right,

اکنون متوجه خواهید شد، درست است،

probably that all these questions

احتمالاً همه این سؤالات

are more IELTS speaking part one

بیشتر مربوط به بخش اول آیلتس هستند

and I'm presenting the language through model answers.

و من زبان را از طریق پاسخ های مدل ارائه می کنم.

Okay?

باشه؟

Now, if you are interested in more model answers

حال، اگر به پاسخ های مدل بیشتری علاقه دارید

and you want to develop your speaking skills

و می خواهید مهارت های گفتاری خود را

with tips about vocabulary, grammar, pronunciation,

با نکاتی در مورد واژگان، گرامر، تلفظ تقویت کنید، آیا

have you thought about taking an online course?

به شرکت در یک دوره آنلاین فکر کرده اید؟ آیا

Have you thought about taking my online course

به شرکت در دوره آنلاین من

for IELTS speaking?

برای اسپیکینگ آیلتس فکر کرده اید؟

It's called...

اسمش ...

It's called IELTS Speaking Success,

بهش میگن IELTS Speaking Success،

get a band 7+ GOLD.

باند 7+ GOLD بگیر.

And the gold course gives you over a 100 model answers.

و دوره طلایی بیش از 100 مدل پاسخ به شما می دهد.

Not just part one,

نه فقط قسمت اول

but part two and part three.

بلکه قسمت دوم و سوم.

And you also get a chance to practise

و همچنین فرصتی برای تمرین

with other students in small groups,

با دانش‌آموزان دیگر در گروه‌های کوچک،

online, face-to-face,

آنلاین، رو در رو،

practise speaking in our breakout rooms.

تمرین صحبت کردن در اتاق‌های برگزیده ما دارید.

Great opportunity.

فرصت عالی.

There are daily sessions.

جلسات روزانه وجود دارد.

So you can actually practise your answers,

بنابراین می‌توانید پاسخ‌های خود را تمرین کنید،

practise developing your speaking,

صحبت کردن خود را توسعه دهید،

practise being flexible,

انعطاف‌پذیر بودن را تمرین کنید،

as well as meeting people from around the world.

و همچنین با مردم سراسر جهان ملاقات کنید.

A great cultural experience.

یک تجربه فرهنگی عالی

You're basically becoming internationally mobile

شما اساساً

without leaving your home.

بدون ترک خانه خود در سطح بین المللی متحرک می شوید.

It's great.

عالیه.

In addition, there's a private group.

علاوه بر این، یک گروه خصوصی وجود دارد.

It's on Facebook at the moment

در حال حاضر در فیس بوک است

where you can chat and connect with other people

که می توانید با افراد دیگر

and with myself as well.

و همچنین با خودم چت و ارتباط برقرار کنید.

Apart from that,

جدای از آن،

in addition to that,

علاوه بر آن،

I've also noticed quite a few students

من همچنین متوجه شده ام که تعداد کمی از دانشجویان در حال

are not preparing IELTS.

آماده سازی آیلتس نیستند.

But I think they're loving the course

اما من فکر می کنم که آنها این دوره را دوست دارند

because it's developing their speaking skills.

زیرا این دوره مهارت های گفتاری آنها را توسعه می دهد.

So although there's lots of strategy for the exam,

بنابراین اگرچه استراتژی های زیادی برای امتحان وجود دارد، اما

for IELTS, the vast majority

برای آیلتس، اکثریت قریب به اتفاق

is developing your speaking skills.

مهارت های صحبت کردن شما را توسعه می دهند.

So you've got the confidence

بنابراین شما این اعتماد به نفس را دارید

to speak and to face the examiner with confidence.

که صحبت کنید و با اطمینان با ممتحن روبرو شوید.

And it does that

و این کار را انجام می دهد

because it's focused on

زیرا بر

developing your natural conversational English.

توسعه مکالمه طبیعی انگلیسی شما متمرکز است.

After all, that's what IELTS tests, right?

پس از همه، این همان چیزی است که آزمون آیلتس، درست است؟

Your ability to use natural, spoken English.

توانایی شما در استفاده از زبان انگلیسی طبیعی و گفتاری.

And that's what the course does.

و این کاری است که دوره انجام می دهد.

So if you're interested,

بنابراین اگر علاقه مند هستید،

want to find out more,

می خواهید اطلاعات بیشتری کسب کنید،

check out the link in the description below.

لینک موجود در توضیحات زیر را بررسی کنید.

Right now let's get back

در حال حاضر اجازه دهید

into those 15 most common questions.

به آن 15 سوال رایج بازگردیم.

And it's number...

و این شماره...

Number eight.

شماره هشت است.

Question number eight.

سوال شماره هشت

"Do you prefer to spend time with friends or family?"

"آیا ترجیح می دهید با دوستان یا خانواده وقت بگذرانید؟"

This is one of those either or questions

این یکی از آن یا یا سوالات است

and you are like, "both."

و شما مانند "هر دو" هستید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

That's hard to say.

گفتنش سخت است.

I enjoy spending time with both to tell you the truth.

من از گذراندن وقت با هر دو لذت می برم تا حقیقت را به شما بگویم.

I'd probably say, overall,

احتمالاً می‌توانم بگویم، در کل،

I strive to spend more time with my family,

من تلاش می‌کنم زمان بیشتری را با خانواده‌ام بگذرانم،

and I guess that means, yeah,

sometimes I do neglect my friends.

و حدس می‌زنم این بدان معناست که، بله،

گاهی اوقات از دوستانم غافل می‌شوم.

Okay, so here,

خوب، پس اینجا،

yeah, to tell you the truth is just...

بله، راستش را بگویم فقط...

It's a filler and it means to be honest

این یک پرکننده است و به معنای صادق بودن

or speaking frankly.

یا صحبت کردن رک است.

Here, of course, the answer's both.

در اینجا، البته، پاسخ هر دو است.

To strive means to try hard to do something.

تلاش به معنای تلاش زیاد برای انجام کاری است.

I strive to spend time with family.

سعی می کنم وقتم را با خانواده بگذرانم.

Neglect here means to ignore or not pay attention to.

غفلت در اینجا به معنای نادیده گرفتن یا عدم توجه است.

So I do neglect my friends.

بنابراین من از دوستانم غافل هستم.

I neglect my friends.

من از دوستانم غافل هستم.

Okay, great.

باشه عالیه.

Question number nine.

سوال شماره نه

"What's your morning routine?"

"روتین صبحگاهی شما چیست؟"

Well, I aim to get up at seven o'clock

خوب، من قصد دارم ساعت هفت از خواب بیدار شوم،

then I go for a brisk walk every morning without fail.

سپس هر روز صبح بدون شکست به پیاده روی سریع می روم .

Then I get back,

بعد برمیگردم،

I tend to have breakfast on my own

ترجیح می دهم خودم صبحانه بخورم

because everyone's asleep and after that I start work.

چون همه خوابند و بعد از آن کار را شروع می کنم.

Okay, so here, to go for a brisk walk,

خوب، پس اینجا، برای رفتن به یک پیاده روی سریع،

to go for a walk.

برای رفتن به پیاده روی.

Brisk just means fast or quick.

Brisk فقط به معنای سریع یا سریع است.

A brisk walk without fail.

پیاده روی سریع و بدون شکست.

It means every day like religiously.

یعنی هر روز مثل شرعی.

Come rain, come shine, without fail.

بیا باران، بیا بدرخش، بدون شکست.

And then when we're talking about routines,

و سپس وقتی در مورد روال‌ها صحبت می‌کنیم،

we often say I typically do this,

اغلب می‌گوییم که من معمولاً این کار را انجام می‌دهم،

I tend to do this, I usually do this.

من تمایل به انجام این کار دارم، من معمولاً این کار را انجام می‌دهم.

So I tend to have breakfast on my own.

بنابراین تمایل دارم صبحانه را به تنهایی بخورم.

That means without anybody else.

یعنی بدون هیچ کس دیگه

There are two ways to say this,

دو راه برای گفتن این موضوع وجود دارد،

on my own or by myself.

به تنهایی یا خودم.

Just remember on my own has a O and a O, on own.

فقط به یاد داشته باشید که من به تنهایی یک O و یک O دارد.

On my own.

به تنهایی.

That's the way to remember

این روشی است که باید به خاطر بسپارم،

'cause some people confuse by my own, no.

چرا که برخی از مردم به خاطر خود من گیج می شوند، نه.

By myself, on my own.

به تنهایی، به تنهایی.

Get it?

آن را دریافت کنید؟

Great.

عالی.

Next question.

سوال بعدی

The next one's all about health and fitness.

مورد بعدی همه چیز در مورد سلامت و تناسب اندام است.

"How do you stay fit and healthy?"

"چگونه تناسب اندام و سالم بمانید؟"

As I mentioned before,

همانطور که قبلا ذکر کردم،

I like to work out at the gym.

من دوست دارم در باشگاه ورزش کنم.

On top of that,

علاوه بر این،

I do take care with what I eat.

من به آنچه می‌خورم اهمیت می‌دهم.

So I like to cook healthy food at home,

بنابراین من دوست دارم در خانه غذای سالم بپزم،

plenty of vegetables,

سبزیجات فراوان

we eat meat in moderation

بخورم، گوشت را در حد اعتدال می خوریم

and I try to eat a piece of fruit every day.

و سعی می کنم هر روز یک تکه میوه بخورم.

Okay, good.

باشه خوبه

Notice you don't need lots of complicated vocabulary, right?

توجه داشته باشید که به تعداد زیادی واژگان پیچیده نیاز ندارید، درست است؟

I mean, this is quite a straightforward question to answer.

منظورم این است که پاسخ دادن به این سوال کاملاً ساده است.

If it's a question

اگر سؤالی است

that you've already answered before in the test,

که قبلاً در آزمون به آن پاسخ داده‌اید، همان‌طور که

then just say as I mentioned before,

قبلاً ذکر کردم بگویید،

but don't repeat the same answer,

اما همان پاسخ را تکرار نکنید،

develop the answer in more detail

پاسخ را با جزئیات بیشتر توسعه دهید

or take a different path.

یا مسیر دیگری را انتخاب کنید.

As I mentioned before,

همانطور که قبلاً اشاره کردم،

I like to work.

من دوست دارم کار کنم.

On top of that and then develop.

در بالای آن و سپس توسعه.

I said to take care with what I eat.

گفتم مراقب چیزی که می خورم باشم.

To take care of is to look after,

مراقبت از آن مراقبت است،

but to take care with something

اما مراقبت از چیزی،

is to pay attention to and be careful with.

توجه و احتیاط است.

Right?

درست؟

When you're saying goodbye to somebody,

وقتی با کسی خداحافظی می کنید،

we often say, "bye, take care."

اغلب می گوییم: "خداحافظ، مراقب خودت باش."

Right?

درست؟

Pay attention to yourself, look after yourself.

مراقب خودت باش، مراقب خودت باش

What else?

To eat meat in moderation.

چه چیز دیگری؟

برای خوردن گوشت در حد اعتدال.

To do something in moderation.

انجام کاری در حد اعتدال.

Not too much, not too little, just medium.

نه خیلی زیاد، نه خیلی کم، فقط متوسط.

So you should eat meat in moderation.

پس باید گوشت را در حد اعتدال مصرف کنید.

Drink alcohol in moderation.

الکل را در حد اعتدال بنوشید.

That's what the government tells us.

این چیزی است که دولت به ما می گوید.

So let's pay attention.

پس بیایید توجه کنیم.

Great.

عالی.

Let's move on.

بیایید ادامه دهیم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Question number 11.

سوال شماره 11.

"Did you do any sports as a child?"

از بچگی ورزش می کردید؟

Yes, we used to play football at school.

بله، ما در مدرسه فوتبال بازی می کردیم.

That was the main sport.

ورزش اصلی همین بود.

Although I also played cricket in the summer,

با اینکه تابستان کریکت هم بازی می کردم ،

but I wasn't very good at it at all.

اما اصلاً در آن مهارت نداشتم.

I never really got the hang of it.

من واقعاً هیچ وقت به آن دست نیافتم.

So question's in the past.

بنابراین سوال در گذشته است.

There are different ways you can talk about the past, right?

راه های مختلفی وجود دارد که می توانید در مورد گذشته صحبت کنید، درست است؟

"We used to play football."

ما قبلا فوتبال بازی می کردیم.

Notice it's used to, used to.

توجه کنید که عادت کرده است، عادت کرده است.

We used to play football, simple past.

ما قبلا فوتبال بازی می کردیم، گذشته ساده.

"I also played cricket," in this case.

در این مورد "من کریکت هم بازی کردم."

And the nice expression to get the hang of something,

و تعبیر خوب برای به دست آوردن چیزی، به

to get the hang of it

دست آوردن آن

is to learn how to do something.

این است که یاد بگیریم چگونه کاری را انجام دهیم.

Often something kind of technical

اغلب یک نوع تکنیک

or some kind of technique.

یا نوعی تکنیک.

So to get the hang of driving,

بنابراین، برای اینکه از رانندگی لذت ببرم،

I got the hang of skiing or of water skiing,

به اسکی یا اسکی روی آب، از

that kind of thing.

این جور چیزها دست زدم.

Next question.

سوال بعدی

"What kind of music do you like?"

"چه نوع موسیقی را دوست دارید؟"

Ooh, all sorts, to be honest.

اوه، همه جور، صادقانه بگویم.

I used to be really into jazz,

من قبلاً واقعاً به جاز علاقه داشتم،

but nowadays I tend to listen to more classical music.

اما امروزه بیشتر به موسیقی کلاسیک گوش می دهم.

I find it good for studying and relaxing

من آن را برای مطالعه و استراحت خوب می دانم

and I often put some on in the background

و اغلب هنگام کار، مقداری از آن را در پس زمینه قرار می دهم

when I'm working.

.

Okay, so kinds.

خوب، خیلی نوع.

What kind of something?

چه نوع چیزی؟

If you like different kinds of music or sport,

اگر به انواع مختلف موسیقی یا ورزش علاقه دارید، می

you can just say all sorts.

توانید همه نوع را بگویید.

All sorts means all kinds.

همه جور یعنی همه جور.

So there are two ways of answering.

بنابراین دو راه برای پاسخ وجود دارد.

I said that I used to be into jazz,

گفتم قبلاً به جاز علاقه داشتم،

but nowadays I tend to.

اما این روزها به آن علاقه دارم.

So you can contrast the past and the present.

بنابراین می توانید گذشته و حال را با هم مقایسه کنید.

Yep?

بله؟

What's interesting here

آنچه در اینجا جالب است

is this expression, I find it.

این عبارت است، من آن را پیدا می کنم.

It's nothing to do with finding your money or your keys.

این ربطی به پیدا کردن پول یا کلید شما ندارد.

It means, I think it is.

یعنی فکر کنم هست. به

I find it interesting.

نظر من جالب است. به

I think it's interesting.

نظرم جالبه به

I find it good for studying.

نظرم برای درس خوندن خوبه به

I think it's good for studying.

نظرم برای درس خوندن خوبه

It's a really nice natural conversational way

این یک روش مکالمه طبیعی بسیار خوب

of saying,

برای گفتن است،

I think or I think it is something.

من فکر می کنم یا فکر می کنم چیزی است. به

I find it good for studying.

نظرم برای درس خوندن خوبه

Next question.

سوال بعدی

Weather.

آب و هوا

A British conversation wouldn't be complete without weather.

گفتگوی بریتانیایی بدون آب و هوا کامل نمی شود.

"What's your favourite kind of weather?"

"آب و هوای مورد علاقه شما چیست؟"

Well, I actually like cold weather

خوب، من در واقع هوای سرد را دوست دارم

and I love it when it snows.

و وقتی برف می بارد آن را دوست دارم.

So long as I'm wrapped up warm,

تا زمانی که من گرم شده ام،

I love to go out in the snow

دوست دارم در برف بیرون بروم

and if my daughter's up for it,

و اگر دخترم آماده باشد،

we will go and make a snowman.

ما می رویم و یک آدم برفی درست می کنیم.

That's my answer, right?

این پاسخ من است، درست است؟

"I love it when it snows."

"من دوست دارم وقتی برف می بارد."

Do you remember?

یادت میاد؟

We just looked at, I find it.

ما فقط نگاه کردیم، پیداش کردم.

So this use of it

بنابراین این استفاده از آن

is very common in in conversational English.

در مکالمه انگلیسی بسیار رایج است .

I love it when something happens.

من دوست دارم وقتی اتفاقی می افتد.

Learn that chunk.

I love it when.

آن قسمت را یاد بگیرید

من آن را دوست دارم زمانی که.

I love it when.

من آن را دوست دارم زمانی که.

I love it when you say that.

وقتی اینو میگی دوست دارم

I love it when you do that.

وقتی این کار را می کنی دوست دارم.

I love it when it rains.

وقتی بارون میاد عاشقشم

Really useful expression, right?

واقعاً بیان مفیدی است، درست است؟

"I love it when it snows."

"من دوست دارم وقتی برف می بارد."

I talked about being wrapped up warm.

من در مورد گرم پوشیدن صحبت کردم.

Wrap up has many different meanings,

Wrap up معانی مختلفی دارد،

but wrap up warm means to put on some warm clothing, right?

اما wrap up گرم به معنای پوشیدن لباس گرم است، درست است؟

Maybe your jacket, hat, scarf, gloves, et cetera.

شاید ژاکت، کلاه، روسری، دستکش، و غیره شما.

Finally to be up for something.

بالاخره برای چیزی آماده شدن

It's a great phrasal verb.

این یک فعل عبارتی عالی است.

To be up for something

آماده بودن برای چیزی

means you are ready and willing to do something.

به این معنی است که شما آماده و مایل به انجام کاری هستید.

Are you up for dinner tonight?

امشب برای شام حاضری؟

Yes, I'm up for dinner.

بله، من برای شام حاضرم.

I'm ready and willing.

من آماده و مایل هستم.

If my daughter is up for it,

اگر دخترم دلش بخواهد،

we will make a snowman.

آدم برفی می سازیم.

So that it is making a snowman.

به طوری که دارد آدم برفی می سازد.

And hopefully she says,

"yes, I'm up for making a snowman.

و امیدوارم که او می گوید،

"بله، من برای ساختن یک آدم برفی آماده هستم.

I'm up for it."

من برای آن آماده هستم."

Up for it.

برای آن.

Great expression.

بیان عالی

Next question.

سوال بعدی

This one's all about travelling.

این یکی همه چیز در مورد سفر است.

"Which city would you like to visit in future?"

" دوست دارید در آینده از کدام شهر دیدن کنید؟"

Well, there are so many, right, booh.

خوب، خیلی زیاد هستند، درست است، بوو.

But if I had to choose one,

اما اگر مجبور بودم یکی را انتخاب کنم،

I'd say Lima in Peru,

می‌گفتم لیما در پرو،

and maybe one or two other neighbouring cities.

و شاید یکی دو شهر همسایه دیگر.

I've never been to South America,

من هرگز به آمریکای جنوبی نرفته ام،

but I've seen so many breathtaking pictures of Peru.

اما عکس های نفس گیر زیادی از پرو دیده ام.

I think that'd be my top choice.

فکر می کنم این بهترین انتخاب من باشد.

Okay, so this is a would question.

خوب، پس این یک سوال است.

So it's kind of conditional, hypothetical.

بنابراین به نوعی شرطی و فرضی است.

Which city would you like?

کدام شهر را دوست دارید؟

Do you like my acting?

آیا بازی من را دوست دارید؟

"Ooh, if I had to choose one."

"اوه، اگر مجبور بودم یکی را انتخاب کنم."

But even in natural conversation, right?

اما حتی در مکالمه طبیعی، درست است؟

We use this, right?

ما از این استفاده می کنیم، درست است؟

Somebody says, "well, you know,

یکی می گوید، "خوب، می دانید،

what's your favourite sport?"

ورزش مورد علاقه شما چیست؟"

Well, I don't know.

خوب، من نمی دانم.

I mean, if I had to choose one, I'd say football.

یعنی اگر بخواهم یکی را انتخاب کنم، می گویم فوتبال.

So it is very natural, conversational.

بنابراین بسیار طبیعی و محاوره ای است. وقتی جوابم را دادم

I just realised I was acting a bit

تازه متوجه شدم که دارم کمی بازی می کنم

when I gave my answer.

.

Neighbouring cities, neighbouring means nearby.

شهرهای همسایه، همسایه یعنی نزدیک.

So a neighbour, somebody who lives next door,

بنابراین یک همسایه، کسی که در همسایگی زندگی می کند،

but neighbouring as an adjective means nearby.

اما همسایه به عنوان صفت به معنای نزدیک است.

A neighbouring city.

یک شهر همسایه

And finally, again,

و در نهایت، دوباره،

notice that that would be my top choice,

توجه کنید که این انتخاب برتر من،

my number one choice.

انتخاب شماره یک من است.

That would be, you can naturally say that'd be.

این می شود، شما به طور طبیعی می توانید بگویید که می شود.

Get that chunk or that sound,

آن قطعه یا آن صدا را دریافت کنید،

that'd be.

این می شود.

That'd be.

می شود.

That'd be.

می شود.

That'd be my top choice.

این بهترین انتخاب من خواهد بود

Great.

عالی.

Next question.

سوال بعدی

"Are clothes important to you?"

"آیا لباس برای شما مهم است؟"

If I'm gonna be honest, not really.

اگر بخواهم صادق باشم، نه واقعا.

I don't think I'm fashion conscious at all.

فکر نمی‌کنم اصلاً اهل مد باشم.

I mean, for me, clothes are just, well, something practical.

منظورم این است که برای من لباس‌ها فقط یک چیز کاربردی هستند.

So long as I look neat and tidy,

تا زمانی که من مرتب و مرتب به نظر می رسم،

then that's fine.

خوب است. می

You know, I don't pay much attention

دانید، من زیاد

to coordinating colours or wearing the latest style.

به هماهنگی رنگ ها یا پوشیدن جدیدترین استایل اهمیت نمی دهم.

Okay?

باشه؟

Now, there's lots of vocabulary here, right?

حالا، اینجا واژگان زیادی وجود دارد ، درست است؟

Fashion conscious.

آگاه به مد

to be aware of fashion.

برای آگاهی از مد

Coordinating colours, matching colours.

هماهنگی رنگ ها، رنگ های هماهنگ.

Wearing the latest style, the latest fashion.

پوشیدن جدیدترین استایل، جدیدترین مد.

But what's more interesting

اما آنچه جالب تر است،

are the other little pieces of language.

تکه های کوچک دیگر زبان است.

If I'm going to be honest, right?

اگر بخواهم صادق باشم، درست است؟

Which basically, to be honest,

که اساسا، صادقانه بگویم،

but you can make it bigger.

اما شما می توانید آن را بزرگتر کنید.

If I'm going to be honest.

اگر بخواهم صادق باشم.

To tell you the truth, right?

راستش را بگویم، درست است؟

I don't think I'm fashion conscious.

من فکر نمی کنم که من آگاه به مد هستم.

I don't think I'm fashion conscious at all.

فکر نمی‌کنم اصلاً اهل مد باشم.

When we use at all,

وقتی اصلا استفاده می کنیم

it's after a negative and it emphasises the negative.

بعد از منفی است و روی منفی تاکید می کند.

Right?

I'm not happy at all, right?

درست؟

من اصلا خوشحال نیستم، درسته؟

Means I'm very, very sad.

یعنی خیلی خیلی ناراحتم

I don't like it at all.

من اصلا ازش خوشم نمیاد

At all, at all.

اصلاً، اصلاً.

It's really useful to emphasise the negative, right?

تاکید بر منفی واقعا مفید است، درست است؟

So I'm not fashion conscious at all.

بنابراین من اصلاً اهل مد نیستم.

Okay?

باشه؟

The other one is a nice binomial, neat and tidy.

یکی دیگر یک دو جمله ای خوب، مرتب و مرتب است.

Neat and tidy.

تمیز و مرتب.

It's a common...

مشترک است...

We put these words together.

این کلمات را کنار هم می گذاریم.

So it's a colocation, but it's called a binomial.

بنابراین یک کولوکیشن است، اما به آن دوجمله ای می گویند.

It's A and B, neat and tidy.

A و B، مرتب و مرتب است.

Can you say?

می توانید بگویید؟

Neat and tidy.

تمیز و مرتب.

Good, very nice.

خوبه خیلی قشنگه

Great.

عالی.

Okay, so I hope you got, you know,

بسیار خوب، پس امیدوارم که

some really interesting ideas there

ایده های واقعا جالبی

for 15 of the most common questions

برای 15 مورد از رایج ترین سوالاتی

that you may get in IELTS speaking

که ممکن است در مکالمه آیلتس

and probably in everyday life, right?

و احتمالاً در زندگی روزمره داشته باشید، داشته باشید، درست است؟

These are the kind of questions

اینها همان سوالاتی هستند که

we need to know how to answer.

باید بدانیم چگونه به آنها پاسخ دهیم.

I hope you've got some interesting vocabulary,

امیدوارم واژگان جالب و

some useful tips on pronunciation.

نکات مفیدی در مورد تلفظ داشته باشید.

Listen, if you want to carry on practising ,

گوش کن، اگر می‌خواهی به تمرین ادامه بدهی،

I do have a PDF for free

من یک پی‌دی‌اف بدون

of all of these questions and answers and language.

تمام این پرسش‌ها و پاسخ‌ها و زبان دارم.

You can just get it in the description,

شما فقط می توانید آن را در توضیحات دریافت کنید،

click on the link below

روی لینک زیر کلیک کنید

and you can get that and practise.

و می توانید آن را دریافت کرده و تمرین کنید.

And do remember,

و به یاد داشته باشید،

I was thinking about this,

من به این موضوع فکر می کردم،

especially in IELTS speaking part one,

به خصوص در بخش اول سخنرانی آیلتس،

when it comes to vocabulary,

وقتی صحبت از واژگان می شود،

think about conversational vocabulary.

به واژگان مکالمه فکر کنید.

It's often not about the complex fancy vocabulary

این اغلب در مورد واژگان فانتزی پیچیده

about a particular topic,

در مورد یک موضوع خاص نیست،

although if that comes to mind, use it.

اگرچه اگر به ذهنتان می رسد، از آن استفاده کنید.

But often it's about the simple things,

اما اغلب این در مورد چیزهای ساده است،

but the natural spoken English.

اما گفتار طبیعی انگلیسی.

Things like, you know,

چیزهایی مانند، می دانید،

"I love it when,"

"من آن را دوست دارم وقتی"

or "I find it interesting."

یا "من آن را جالب می دانم."

"I don't like it at all,"

"من اصلاً آن را دوست ندارم"

or "I'm up for it."

یا "من برای آن آماده هستم."

This kind of language is what makes you sound natural

این نوع زبان چیزی است که باعث می شود شما طبیعی به نظر برسید

and become a more, let's say, a confident speaker.

و به یک سخنران با اعتماد به نفس بیشتر تبدیل شوید.

But it takes time, right?

اما زمان می برد، درست است؟

Build up, take all of this language,

بسازید، تمام این زبان را بگیرید،

build it up over time, practise using it.

در طول زمان آن را بسازید، استفاده از آن را تمرین کنید. به

It does take time and practise.

زمان و تمرین نیاز دارد.

So be patient my friend,

پس دوست من صبور باش،

but also keep practising .

اما به تمرین هم ادامه بده.

Practise, get the right study method.

تمرین کنید، روش مطالعه درست را بدست آورید.

I mean, one that works for you

منظورم این است که برای شما کار می کند

and you know you're gonna get better and better

و می دانید که بهتر و بهتر خواهید شد

and become a confident speaker of English.

و به یک سخنران مطمئن انگلیسی تبدیل خواهید شد.

Great.

عالی.

That's it for today.

برای امروز همین است.

Thank you so much for watching.

از اینکه تماشا کردید خیلی متشکریم.

Have a fantastic rest of the day

استراحت فوق العاده ای در روز داشته باشید

and maybe I'll see you in the next video.

و شاید در ویدیوی بعدی شما را ببینم.

Oh, remember to subscribe by the way.

اوه، یادتان باشد که مشترک شوید.

Take care, my friend.

مراقب خودت باش دوست من.

All the best now.

همه بهترین ها در حال حاضر.

Bye-bye.

خداحافظ.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)