IELTS Speaking Vocabulary: Synonyms for Common Adjectives

Hi! It's Keith from “English Speaking Success”

سلام! این کیت از “English Speaking Success” است

and today, I’m going to be giving you some adjectives

و امروز، من قصد دارم چند صفت

and adjective phrases to really improve your IELTS speaking performance.

و عبارات صفت را به شما ارائه کنم تا واقعاً عملکرد صحبت کردن آیلتس شما را بهبود بخشد.

Are you ready?

اماده ای؟

Come with me.

با من بیا.

Let's do it.

بیایید آن را انجام دهیم.

So, a key part of IELTS speaking is using a wide range of vocabulary.

بنابراین، بخش مهمی از سخنرانی آیلتس استفاده از طیف وسیعی از واژگان است.

The trouble is many students try to cram lots of words a few days before the test.

مشکل این است که بسیاری از دانش آموزان سعی می کنند چند روز قبل از آزمون کلمات زیادی را جمع آوری کنند.

This is not the way to do it.

این راهش نیست.

In your daily practice, you need to start learning and using

در تمرین روزانه خود باید قدم به قدم شروع به یادگیری و استفاده از

different words step by step, right?

کلمات مختلف کنید، درست است؟

Experiment and play with new words.

آزمایش کنید و با کلمات جدید بازی کنید.

This is exactly what I’m going to do here today with you in this video.

این دقیقاً همان کاری است که من امروز اینجا با شما در این ویدیو انجام می دهم.

I will show you some synonyms of some common adjectives so you can start to use,

من مترادف برخی از صفت های رایج را به شما نشان خواهم داد تا بتوانید از امروز شروع به استفاده،

experiment and have fun with them today.

آزمایش و سرگرمی با آنها کنید.

We will look at less common ways of saying

ما به روش های کمتر رایج برای گفتن

easy, difficult, good, great, bad, important and beautiful.

آسان، دشوار، خوب، عالی، بد، مهم و زیبا نگاه خواهیم کرد.

Let's begin.

شروع کنیم.

So our first word is easy.

بنابراین اولین کلمه ما آسان است.

Meaning something that needs little effort.

به معنای چیزی که نیاز به تلاش کمی دارد.

And we're going to be looking at similar ways of saying easy,

و ما به دنبال روش‌های مشابهی برای گفتن آسان خواهیم بود،

which include a breeze, effortless, a pushover, a piece of cake.

که شامل نسیم، بدون زحمت، فشار دادن، یک تکه کیک است.

So first of all, we often talk about activities, right?

بنابراین اول از همه، ما اغلب در مورد فعالیت ها صحبت می کنیم ، درست است؟

Which can be easy.

که می تواند آسان باشد.

Maybe for example, a job, a school subject.

شاید مثلاً یک شغل، موضوع مدرسه.

Maybe maths, history, geography, science.

شاید ریاضیات، تاریخ، جغرافیا، علوم.

Maybe a hobby like, playing chess

شاید یک سرگرمی مانند بازی شطرنج

or collecting stamps or maybe a sport, right, as well.

یا جمع آوری تمبر یا شاید یک ورزش، درست است.

So here are some examples.

بنابراین در اینجا چند نمونه آورده شده است.

First of all, my job is a breeze.

اولاً کار من یک نسیم است.

Well, actually it's not always a breeze.

خوب، در واقع همیشه نسیم نیست.

Sometimes it's quite difficult.

گاهی اوقات بسیار دشوار است.

For me studying languages is effortless.

برای من مطالعه زبان بی دردسر است.

Notice the stress on the “f” effortless.

به استرس روی "f" بدون زحمت توجه کنید.

Effortless.

بدون دردسر.

Effortless.

بدون دردسر.

Good.

Studying languages is effortless for me.

خوب

مطالعه زبان برای من بی دردسر است.

Maths is a pushover.

ریاضیات یک فشار است.

That's not true actually, for me, I don't think maths is a pushover.

این در واقع درست نیست، برای من، من فکر نمی‌کنم ریاضیات یک کار غیرفعال باشد.

I think probably learning a foreign language is a pushover for me.

فکر می‌کنم احتمالاً یادگیری یک زبان خارجی برای من یک مشکل است.

And playing the piano is a piece of cake.

و نواختن پیانو یک تکه کیک است.

A piece of cake.

یک تکه کیک.

Try to get the connecting.

سعی کنید اتصال را بدست آورید.

A piece-of, a piece-of cake, the “f” almost disappears.

یک تکه، یک تکه کیک ، "f" تقریبا ناپدید می شود.

A piece-of cake.

یک تکه کیک.

Actually, I don't even play the piano.

در واقع، من حتی پیانو هم نمی‌زنم.

What a strange example.

چه مثال عجیبی.

Playing the guitar is a piece of cake.

نواختن گیتار یک تکه کیک است.

You know, as a kid, I also used to play the violin.

میدونی من از بچگی ویولن هم می زدم.

Now playing the violin is not a piece of cake.

حالا نواختن ویولن یک تکه کیک نیست.

It's actually quite difficult.

در واقع بسیار دشوار است.

Which is our next word difficult.

که کلمه بعدی ما سخت است.

So our number two word, our number two word? Come on!

پس کلمه شماره دو ما، کلمه شماره دو ما ؟ بیا دیگه!

So our second word is difficult, the opposite of easy.

پس کلمه دوم ما سخت است ، برعکس آسان.

So meaning something that needs a lot of effort.

بنابراین به معنای چیزی است که نیاز به تلاش زیادی دارد.

Similarly, we can talk about activities and here we're going to look at the following.

به طور مشابه، ما می توانیم در مورد فعالیت ها صحبت کنیم و در اینجا به موارد زیر می پردازیم.

Tough, a struggle, challenging, a tall order, a lot to ask, gruelling.

سخت، یک مبارزه، چالش برانگیز، یک نظم بلند، چیزهای زیادی برای پرسیدن، طاقت فرسا.

Let's do it.

بیایید آن را انجام دهیم.

So let's talk about some activities again.

پس بیایید دوباره در مورد برخی از فعالیت ها صحبت کنیم.

So here what I want you to do is first repeat with me.

بنابراین در اینجا کاری که می خواهم انجام دهید این است که ابتدا با من تکرار کنید.

But then also make some sentences which are true for you.

اما سپس جملاتی را نیز بنویسید که برای شما صادق است.

Because when you start thinking, right?

چون وقتی شروع به فکر کردن می کنید، درست است؟

Then you're really engaging your brain and it helps you learn the phrases better.

سپس شما واقعاً مغز خود را درگیر می کنید و به شما کمک می کند عبارات را بهتر یاد بگیرید.

Don't just go on automatic pilot, right?

فقط روی خلبان خودکار نروید، درست است؟

Don't just be driving and repeating my job is tough, my job is tough.

فقط رانندگی نکنید و تکرار کار من سخت است، کار من سخت است.

Is it really?

آیا واقعا؟

No, actually.

No, my job's a breeze.

در واقع نه.

نه، کار من یک نسیم است.

Well, actually, sometimes it's tough sometimes it's a breeze.

خوب، در واقع، گاهی اوقات سخت است گاهی اوقات یک نسیم است.

Now that's true for me and that is deeper learning.

اکنون این برای من صادق است و یادگیری عمیق تر است.

Let's look at some examples.

بیایید به چند نمونه نگاه کنیم.

My job is tough.

کار من سخته

It's a strange spelling, right?

املای عجیبی است، درست است؟

T-o-u-g-h but that's the “f” sound.

T-o-u-g-h اما این صدای "f" است.

My job is tough.

کار من سخته

What about you?

تو چطور؟

Whoa! This homework is a real struggle.

وای این تکلیف یک مبارزه واقعی است.

Nice.

خوب.

Put the stress on “real”, right?

استرس را روی "واقعی" بگذارید، درست است؟

This homework is a real struggle.

این تکلیف یک مبارزه واقعی است.

Lovely.

دوست داشتني.

What about an example that's true for you?

در مورد مثالی که برای شما صادق است چطور؟

Great.

عالی.

For me, maths is challenging.

برای من، ریاضیات چالش برانگیز است.

Repeat with me.

با من تکرار کن

Challenging.

چالش برانگیز.

/ˈtʃɑ/ /ˈtʃɑ/ challenging.

/ˈtʃɑ/ /ˈtʃɑ/ چالش برانگیز.

/ˈtʃ/ and /dʒ/

/ˈtʃ/ و /dʒ/

cha-llenging,

challenging.

چالش برانگیز، چالش برانگیز.

For me, maths is challenging.

برای من، ریاضیات چالش برانگیز است.

And is that true for you?

و آیا این برای شما صادق است؟

Ah! Now the truth comes out.

آه! اکنون حقیقت آشکار می شود.

Great.

عالی.

Next example, a tall order.

مثال بعدی، یک سفارش بلند.

Again, we link tall-order.

باز هم، ما قد بلند را پیوند می دهیم.

Tall-order, right?

بلند مرتبه، درست است؟

A tall order, this is something to describe something because it's often unreasonable

یک دستور بلند، این چیزی برای توصیف چیزی است زیرا اغلب غیرمنطقی

and difficult, right?

و دشوار است، درست است؟

So for example, finishing my assignment by tomorrow is a tall order.

بنابراین، برای مثال، تکمیل تکلیف من تا فردا کار سختی است.

It's a tall order.

این یک سفارش بلند است.

Great.

It's like l-or-der.

عالی.

مثل l-or-der است.

A tall-order.

یک مرتبه بلند.

Great.

And preparing for IELTS in one week is a lot to ask.

عالی.

و آماده شدن برای آیلتس در یک هفته جای سوال زیادی دارد.

Nice.

خوب.

In addition, if something is difficult and hard work,

علاوه بر این، اگر کاری سخت و سخت باشد،

often physical work, then we sometimes use the word gruelling.

اغلب کار فیزیکی، پس گاهی از کلمه طاقت فرسا استفاده می کنیم.

Ooh! Gruelling.

اوه طاقت فرسا.

Nice.

خوب.

For example, running around the park is gruelling for me.

مثلا دویدن در پارک برای من طاقت فرسا است.

It is.

این است.

I’m out of shape

من از فرم خارج شده

or I have a gruelling schedule tomorrow, I’m so busy.

ام یا فردا برنامه طاقت فرسایی دارم، خیلی سرم شلوغ است.

That's true.

درست است.

What about you?

تو چطور؟

Nice.

Let's move on.

خوب.

بیایید ادامه دهیم.

Okay, our next word is good, right?

خوب، کلمه بعدی ما خوب است، درست است؟

Meaning of high quality.

معنی کیفیت بالا

And we're going to be looking at spot-on, spot on, spot-on,

و ما قرار است به دنبال نقطه به نقطه، نقطه در نقطه، نقطه در،

sound and nice.

صدا و خوب است.

We're going to look at some examples to describe things such as a film,

ما قصد داریم به چند نمونه برای توصیف مواردی مانند یک فیلم،

a concert, a book, or even a meal.

یک کنسرت، یک کتاب یا حتی یک وعده غذایی نگاه کنیم.

First of all, that film was spot on.

اول از همه، آن فیلم درست بود.

Can you repeat?

میتونی تکرار کنی؟

That film was spot on.

آن فیلم درست بود.

Great.

عالی.

Tell me about a real film that was spot on for you?

در مورد یک فیلم واقعی برای شما بگویید؟

Great.

So here spot on means very good, almost perfect, if you like.

عالی.

بنابراین اینجا نقطه روی به معنای بسیار خوب، تقریباً کامل است، اگر دوست دارید.

We can also use this for food in a restaurant.

می توانیم از این برای غذا در رستوران هم استفاده کنیم .

I love the food here.

من عاشق غذای اینجا هستم.

It's spot on.

به جاست

An example about maybe a concert.

یک مثال در مورد شاید یک کنسرت.

That Beyonce concert was sound.

آن کنسرت بیانسه صدا بود.

Sound meaning good, right?

به نظر خوب است، درست است؟

That Beyonce concert was sound.

آن کنسرت بیانسه صدا بود.

Not only concerts, we can talk about books as well.

نه تنها کنسرت، بلکه می توانیم درباره کتاب هم صحبت کنیم.

The new book you recommended me, was sound.

کتاب جدیدی که به من توصیه کردید، بسیار خوب بود.

Next.

بعد.

That presentation you did in the meeting was nice, right?

ارائه‌ای که در جلسه انجام دادید خوب بود، درست است؟

Nice has lots of meanings.

نیس معانی زیادی دارد.

It can mean tasty but here, we can use it for things to mean good, right?

می تواند به معنای خوشمزه باشد، اما در اینجا، می توانیم از آن برای چیزهایی به معنای خوب استفاده کنیم، درست است؟

That presentation was nice.

آن ارائه خوب بود

Tell me about a book or a film that you think was nice.

در مورد کتاب یا فیلمی که فکر می کنید خوب بود به من بگویید.

Spot on.

نقطه در.

Let's move on.

بیایید ادامه دهیم.

Now very often in IELTS speaking, we don't only talk about things being good.

در حال حاضر اغلب در سخنرانی آیلتس، ما فقط در مورد خوب بودن چیزها صحبت نمی کنیم.

We often talk about them being great.

ما اغلب در مورد عالی بودن آنها صحبت می کنیم.

And here we're going to look at out of this world, outstanding, first-rate,

و در اینجا ما به خارج از این جهان نگاه خواهیم کرد، برجسته، درجه یک،

top-notch, superb.

درجه یک، عالی.

Great.

عالی.

What do we talk about that's great?

در مورد چه چیزی صحبت کنیم که عالی است؟

Well, actually lots of things people, right, can be great.

خوب، در واقع بسیاری از چیزها، درست است که مردم می توانند عالی باشند.

Things, maybe a film or a concert or a book or even a meal.

چیزهایی، شاید یک فیلم یا کنسرت یا کتاب یا حتی یک وعده غذایی.

Events. Weddings, meetings, mind you, I’ve not been to very many great meetings.

مناسبت ها. عروسی ها، جلسات، توجه داشته باشید، من در بسیاری از جلسات عالی نرفته ام.

But, any kind of event, right?

اما، هر نوع رویداد، درست است؟

Let's have a look at some examples.

بیایید به چند نمونه نگاهی بیندازیم.

Tom Cruise was out of this world in “Mission Impossible 4”

تام کروز در «ماموریت غیرممکن 4»

Out of this world.

خارج از این دنیا بود.

Try the linking.

پیوند را امتحان کنید.

Out-of this world.

خارج از این دنیا.

Good.

Notice the “of”

خوب

به "of" توجه

it's not a /f/ it's a /v/.

کنید این یک /f/ نیست بلکه یک /v/ است.

Out /əv/,

بیرون /əv/،

out /əv/ this world.

بیرون از /əv/ این دنیا. اگر تام کروز را دوست دارید،

He was out of this world in Mission Impossible 1, 2, 3 and 4,

او در ماموریت غیرممکن 1، 2، 3 و 4 خارج از این دنیا بود

if you like Tom Cruise.

.

Outstanding.

برجسته.

Obama was an outstanding leader.

اوباما یک رهبر برجسته بود.

Notice here, without the /t/,

در اینجا توجه کنید، بدون /t/،

we don't explode, it's out-standing.

ما منفجر نمی‌شویم، بی‌نظیر است.

Out-standing.

برجسته.

He was an outstanding leader.

او یک رهبر برجسته بود.

Great.

عالی.

Tell me something that's true for you.

چیزی به من بگو که برای تو صادق است.

Interesting.

جالب هست.

Good.

خوب

Next one that film, “La La Land" I love that.

فیلم بعدی، "لا لا لند" من آن را دوست دارم.

La La Land.

لا لا لند.

That film, La La Land, was first rate.

آن فیلم، لا لا لند، درجه

First-rate.

یک بود. درجه یک.

Again, it's not first rate.

باز هم، درجه یک نیست

The /t/ is cut.

. /t/ قطع شده است.

First-rate.

درجه یک

It's just easier, right?

این ساده تر است، درست است؟

First-rate.

درجه یک.

That film was first-rate.

آن فیلم درجه یک بود.

Great.

Tell me about a film you think was first rate?

عالی بود.

در مورد فیلمی که فکر می کنید درجه یک بود به من بگویید ؟

Nice.

خوب.

Nice.

خوب.

Next, top notch.

بعد، درجه یک.

Again, the “top” we don't explode.

باز هم، "برترین" که ما آن را نداریم منفجر شود.

It's a top-notch.

این یک درجه یک

Top-notch.

. درجه یک است. می

Can you see?

توانید ببینید؟

So it really is one word.

پس واقعاً یک کلمه است.

So instead of top notch, it's top-notch.

بنابراین به جای درجه یک، درجه

Top-notch.

یک است. درجه یک.

The salads in that restaurant are top-notch.

سالادهای آن رستوران درجه یک هستند.

And finally, superb.

و در نهایت , عالی

The stress on the “perb”

. استرس روی "عالی"

You don't have to go perb.

شما لازم نیست که

You can just say superb.

عالی باشید. فقط می توانید بگویید عالی.

You do have to go perb.

شما باید عالی باشید.

Superb.

عالی

The whole event was superb.

. کل رویداد عالی بود.

That wedding was superb.

آن عروسی عالی بود.

That meeting was superb. Really?

آن جلسه عالی بود. واقعا

Yes.

Tell me something true for you.

؟بله.به من یه چیز درست

Outstanding English.

Let's move on.

Now not everything is good.

Not everything is bright and rosy.

بگید.انگلیسی برجسته.بیایید ادامه بدیم.حالا همه چیز خوب نیست.همه چیز روشن و

The opposite of good or great obviously, is bad or really bad.

گلگون نیست.برعکس خوب یا عالی بدیهی است،بد یا واقعا بد

Meaning of very low quality, right?

است.معنای کیفیت بسیار پایین

So here, we're going to look at awful, shocking, terrible, a real let-down.

بنابراین در اینجا، ما به awf نگاه می کنیم اول، تکان دهنده، وحشتناک، یک ناامیدی واقعی.

Here are some examples.

در اینجا چند نمونه آورده شده است.

That film you recommended was awful.

اون فیلمی که پیشنهاد کردی افتضاح بود

Can you hear the intonation?

آیا می توانید لحن را بشنوید؟

That film you recommended was aw-ful.

اون فیلمی که پیشنهاد کردی افتضاح بود

Yeah, nice.

آره خوبه

Aw-ful.

خیلی بد و ناخوشایند.

I think, let me think of a film, Rocky.

من فکر می کنم، اجازه دهید به یک فیلم فکر کنم، راکی.

That film was awful.

اون فیلم افتضاح بود

Tell me something that's true for you.

چیزی به من بگو که برای تو صادق است.

Yeah, I think I agree actually.

بله، فکر می کنم در واقع موافقم.

Another example.

مثالی دیگر.

That dish you recommended in the restaurant was shocking.

آن غذایی که در رستوران توصیه کردید تکان دهنده بود.

Shocking.

تکان دهنده.

Awful.

خیلی بد و ناخوشایند.

Really bad.

واقعا بد.

That book you recommended was terrible.

کتابی که توصیه کردی وحشتناک بود.

Listen to the intonation again.

دوباره به آهنگ گوش کنید.

That book you recommended was terrible.

کتابی که توصیه کردی وحشتناک بود.

Tell me something that's true for you.

چیزی به من بگو که برای تو صادق است.

Right.

درست.

That crime novel you recommended, yeah, that was terrible.

آن رمان جنایی که توصیه کردی، آره، وحشتناک بود.

Really bad.

Listen, stop recommending things.

واقعا بد.

گوش کن، از توصیه چیزها دست بردار.

Everything's awful.

همه چیز افتضاح است

Really bad.

واقعا بد.

Final example.

مثال پایانی

Well, that party we went to was a real let-down.

خب، آن مهمانی که ما به آن رفتیم واقعاً ناامیدکننده بود.

A real let-down.

یک دلتنگی واقعی

Notice.

اطلاع.

Let down

the /t/, let the /t/ is not /p/ it's not /t/,

/t/ را کنار بگذارید، بگذارید /t/ /p/ نباشد، /t/ نیست

it's /ˈlet daʊn/.

، /ˈlet daʊn/ است.

/ˈlet daʊn/,

/ˈlet daʊn/،

can you see?

می توانی ببینی؟

/ˈlet daʊn/

/ˈlet daʊn/ ناامید

A let-down.

شدن.

a real let-down.

یک ناامیدی واقعی

That party was a real let-down.

آن مهمانی یک ناامیدی واقعی بود.

What was a real let-down for you?

یک ناامیدی واقعی برای شما چه بود؟

Really?

واقعا؟

It's awful, isn't it?

افتضاح است، اینطور نیست؟

Terrible.

وحشتناک.

Shocking.

تکان دهنده.

Oh! Dear,

اوه! عزیزم

what can we do?

چیکار کنیم

We can move on to the next word.

می توانیم به کلمه بعدی برویم.

Next, let's look at things that are important, right?

بعد، بیایید به چیزهایی که مهم هستند نگاه کنیم، درست است؟

Meaning of significant value, right?

معنی ارزش قابل توجه، درست است؟

Here of course we can be talking about things.

در اینجا البته ما می توانیم در مورد چیزهایی صحبت کنیم.

Maybe documents, books, emails.

شاید اسناد، کتاب ها، ایمیل ها.

We can be talking about events or activities.

ما می توانیم در مورد رویدادها یا فعالیت ها صحبت کنیم.

Maybe a meeting, a party, a wedding all sorts of stuff, right?

شاید یک جلسه، یک مهمانی، یک عروسی همه چیز، درست است؟

And we're going to be looking at other words that mean important including

و ما به دنبال کلمات دیگری خواهیم بود که به معنای مهم هستند، از جمله

key, crucial, vital, pivotal,

کلیدی، حیاتی، حیاتی، محوری

of paramount importance.

، با اهمیت.

Some examples then.

بعد چند نمونه

This meeting is key, you must attend, right?

این جلسه کلیدی است، شما باید شرکت کنید، درست است؟

Be careful key as an adjective.

مراقب باشید کلید به عنوان یک صفت.

Not as a noun, not a key, right?

نه به عنوان اسم، نه کلید، درست است؟

Not a key, but key.

کلید نیست، کلید.

This meeting is key.

این جلسه کلیدی است.

This video is key to your learning, maybe.

شاید این ویدیو کلید یادگیری شما باشد.

Next one.

This is a crucial email, we must send it now.

بعدی.

این یک ایمیل بسیار مهم است، ما باید آن را اکنون ارسال کنیم.

Say with me.

Crucial.

با من بگو

حیاتی.

A crucial email.

یک ایمیل حیاتی

Nice.

خوب.

Next example, vital.

مثال بعدی، حیاتی.

This book is vital for all language teachers.

این کتاب برای همه معلمان زبان حیاتی است .

Vital.

حیاتی.

Stress on the “vi”

روی "vi" تاکید کنید

and it's a /ˈv/

و این یک /ˈv/

vi, vital.

vi، حیاتی است.

This book is vital for all language teachers.

این کتاب برای همه معلمان زبان حیاتی است.

Really, it's true.

واقعاً درست است.

Brilliant book.

“How to teach grammar”

کتاب درخشان. اگر معلم هستید،

«چگونه گرامر را آموزش دهیم»

check it out, if you're a teacher.

آن را بررسی کنید.

Next, pivotal.

بعد، محوری.

Pivotal it has the /p/ and the /v/

Pivotal دارای /p/ و /v/ است

pivotal.

.

Nice.

خوب.

This film is a pivotal film in her career.

این فیلم یک فیلم محوری در کارنامه اوست.

A pivotal film, right?

یک فیلم محوری، درست است؟

This is a pivotal film in Emma Watson’s career.

این یک فیلم محوری در کارنامه اما واتسون است .

That was a pivotal song in Beyonce’s career.

این یک آهنگ مهم در حرفه بیانسه بود.

That book was a pivotal book in Stephen King's career, right?

آن کتاب یک کتاب محوری در کار استفن کینگ بود، درست است؟

Can use it to talk about a lot of different things.

می توانید از آن برای صحبت در مورد چیزهای مختلف استفاده کنید.

Can you give me an example?

میشه مثال بزنی؟

Top-notch.

درجه یک.

Outstanding examples.

نمونه های برجسته

Thank you!

متشکرم!

My next one of paramount importance,

مورد بعدی من از اهمیت بالایی برخوردار است،

just meaning very important of course.

البته به معنای بسیار مهم است.

My daughter's wedding is of paramount importance, so no expenses spared.

عروسی دخترم از اهمیت بالایی برخوردار است ، بنابراین هیچ هزینه ای دریغ نمی شود.

My daughter's not getting married she's only 14, but, as an example, right?

دختر من ازدواج نمی کند، او فقط 14 سال دارد، اما، به عنوان مثال، درست است؟

My daughter's wedding is of paramount importance.

عروسی دخترم از اهمیت بالایی برخوردار است.

What is of paramount importance to you?

چه چیزی برای شما از اهمیت بالایی برخوردار است ؟

Excellent.

عالی

Moving on.

در حال حرکت

And finally, we're going to look at beautiful

و در نهایت، ما قصد داریم به

meaning pleasing to the senses, right?

معنای زیبای دلپذیر برای حواس نگاه کنیم، درست است؟

So we can be talking about things, such as a photo, work of art.

بنابراین می توانیم در مورد چیزهایی مانند عکس، اثر هنری صحبت کنیم.

Maybe a view or even a performance and of course, people, right.

شاید یک دیدگاه یا حتی یک اجرا و البته مردم، درست است.

Okay.

باشه.

The words we're going to look at similarly meaning are stunning,

کلماتی که ما می خواهیم به آنها نگاه کنیم به همین معنی خیره کننده هستند

takes your breath away,

، نفس شما را می بندد،

gorgeous,

زرق و برق دار،

magnificent,

باشکوه،

catches your eye.

چشم شما را جلب می کند.

Some examples.

چند نمونه.

This view is stunning.

این منظره خیره کننده است.

This view takes your breath away.

این منظره نفس شما را بند می آورد.

Listen to the….

گوش کن به….

Takes your breath away.

نفست را می گیرد.

Say again,

بازم

takes your breath away.

بگو نفست بند میاد

Tell me about a view that takes your breath away.

از منظره ای بگو که نفست را بند می آورد.

Yeah, the view from my window takes my breath away.

آره، منظره پنجره ام نفسم را می بندد.

Next.

بعد.

She looks gorgeous in that dress.

او در آن لباس زیبا به نظر می رسد.

Gorgeous.

جذاب.

She looks gorgeous in that dress.

او در آن لباس زیبا به نظر می رسد.

She looks gorgeous in that hat.

او در آن کلاه زیبا به نظر می رسد.

She looks gorgeous in that outfit.

او در آن لباس زیبا به نظر می رسد.

Gorgeous, normally with women not with men.

زیبا، معمولا با زنان نه با مردان.

Actually beautiful also with women.

در واقع با زنان نیز زیباست.

For men we say handsome, that's right.

برای مردان می گوییم خوش تیپ، درست است.

Next.

This work of art is magnificent.

بعد.

این اثر هنری باشکوه است.

It's a difficult word magnificent.

این یک کلمه دشوار با شکوه است.

Magni-fi-cent.

باشکوه.

Magnificent.

باشکوه.

Magnificent.

باشکوه.

Yeah, this work of art is magnificent.

آره، این اثر هنری باشکوه است.

Tell me what you think?

بهم بگو به چی فکر می کنی؟

Right.

درست.

I think the “Guernica” by Pablo Picasso is a magnificent piece of art.

به نظر من "گرنیکا" اثر پابلو پیکاسو یک اثر هنری باشکوه است.

And this is a nice photo, it really catches your eye.

و این یک عکس خوب است، واقعاً نظر شما را جلب می کند.

Brilliant.

Catches your eye.

درخشان

چشم شما را جلب می کند.

It catches my eye.

چشمم را جلب می کند.

Very, very, very nice.

خیلی خیلی خیلی خوبه

So there you have lots of wonderful adjectives,

بنابراین شما تعداد زیادی صفت فوق العاده،

adjective phrases and synonyms

عبارات صفت و مترادف

to describe some very common situations, right?

برای توصیف موقعیت های بسیار رایج دارید ، درست است؟

Things, people, activities, events all of which you need in IELTS speaking.

چیزها، افراد، فعالیت ها، رویدادها که همه آنها در سخنرانی آیلتس به آنها نیاز دارید.

Remember, don't cram.

به یاد داشته باشید، شلوغ نکنید.

Learn these over time step by step in your daily practice.

اینها را به مرور زمان در تمرین روزانه خود به صورت گام به گام بیاموزید.

Experiment, have fun.

آزمایش کنید، لذت ببرید.

Remember to do what we've done.

به یاد داشته باشید که کاری را که انجام داده ایم انجام دهید.

Repeat and then make sentences which are true for you.

تکرار کنید و سپس جملاتی بسازید که برای شما صادق است.

So your brain is engaged.

بنابراین مغز شما درگیر است.

Don't let your brain fall asleep on you, right?

اجازه نده مغزت روی تو بخوابد، درست است؟

Excellent.

Thank you for watching today!

عالی

از اینکه امروز تماشا کردید متشکرم!

Do remember to subscribe, turn on the notifications on YouTube

فراموش نکنید که مشترک شوید، اعلان‌ها را در YouTube روشن

to find out about my future videos coming out and once again,

کنید تا از ویدیوهای آینده من مطلع شوید و یک بار دیگر،

thank you very much!

بسیار متشکرم!

I hope this helps.

امیدوارم کمک کند.

Take care my friends.

مواظب دوستان من باشید

Keep practicing.

به تمرین ادامه دهید.

See you soon.

به زودی میبینمت.

Bye-bye!

خداحافظ!