English Phrases, Expressions and Vocabulary

English speaking practice let's work  with some phrases some Expressions  

تمرین انگلیسی صحبت کردن بیایید با عباراتی کار کنیم برخی از عبارات   مقداری

some vocabulary all leading up to our next  purple lesson challenges that's the title  

واژگان همه منجر به چالش‌های درس بعدی ما می‌شوند

let's jump right into it regularly regularly  regularly regularly regularly do you practice  

بیایید مستقیماً به آن بپردازیم به طور منظم به طور منظم مرتب به طور منظم به طور منظم آیا شما

English regularly at uniform intervals  of time habitually I habitually practice  

انگلیسی را به طور منظم در فواصل زمانی یکسان تمرین می‌کنید.

English no one says that everyone says I regularly  I regularly I have I have trouble saying this word  

یکی می گوید که همه می گویند من مرتباً من مرتباً مشکل دارم در بیان این کلمه مشکل دارم

I'm going to be upfront and honest with you  this is not my specialty regularly yes I said  

من با شما روراست و روراست خواهم بود این تخصص من نیست مرتباً بله گفتم

it okay I'm going to say this example sentence  two times you can Shadow me or repeat after me  

باشه، این جمله مثال را دو بار می گویم شما می توانید به من سایه بزنید یا بعد از من تکرار کنید

after the two times okay he exercises regularly  to stay healthy he exercises regularly to stay

بعد از دو بار او به طور منظم ورزش می کند برای سالم ماندن او به طور منظم ورزش می کند تا

healthy to improve my skills  I practice regularly every day  

سالم بماند تا مهارت های من را بهبود بخشد من به طور منظم هر روز تمرین می کنم

to improve my skills I practice regularly every

برای بهبود مهارت هایم هر روز به طور منظم تمرین می کنم

day there you go significant significant  is sufficiently great or important to be  

عالی یا مهم است

worthy of attention if it's worthy of attention  

شایسته توجه بودن اگر ارزش توجه دارد

it is significant it has significance all  right let's look at the example sentences  

مهم است اهمیت دارد همه درست است بیایید به جملات مثال نگاه کنیم

sentences same thing I will say it twice you  can Shadow me and then repeat winning the award  

جملات همان چیزی است که دوبار می گویم شما می توانید به من سایه بزنید و سپس تکرار بردن جایزه

was a significant achievement for her winning  the award was a significant achievement for

دستاورد مهمی برای برنده شدن او جایزه موفقیت قابل توجهی برای

her good learn learning English  has been a significant part of my  

یادگیری خوب او برای یادگیری زبان انگلیسی بود. بخش قابل توجهی از

daily routine learning English has  been a significant part of my daily

یادگیری روزانه روتین من زبان انگلیسی بوده است.

routine instrumental instrumental instrumental  means that it's serving as a means of pursuing  

an aim or policy it just means that it's very  important it has been very important for me to  

این فقط به این معنی است که بسیار مهم است برای من بسیار مهم بوده است که

pursue as um as an instrument to pursue my  goal or something like that well let's look  

به عنوان ابزاری برای دنبال کردن هدفم یا چیزی شبیه به آن تلاش کنم، بیایید

at the example sentences I think that will  give you a better feel for What instrumental  

به جملات مثال نگاه کنیم که فکر می‌کنم به شما احساس بهتری نسبت به What instrumental

means his guidance was instrumental in My  Success his guidance was instrumental in My

به معنای او می‌دهد. راهنمایی در موفقیت من مؤثر بود. راهنمایی او در موفقیت من مؤثر بود.

Success very important a very important  part of a very important part of My Success

instrumental your lessons Have Been instrumental  

in my progress your lessons  Have Been instrumental in my

progress all right the more blank the  more blank so the more the more this  

خالی تر است، بنابراین هرچه بیشتر از این

is used to show that when an action or event  continues there will be a particular result  

استفاده شود تا نشان دهد وقتی یک عمل یا رویداد ادامه می‌یابد، نتیجه

there will be a particular result the  more the more let's take a look at an  

خاصی حاصل می‌شود   نتیجه خاصی به وجود می‌آید، هر چه بیشتر به یک مثال نگاهی بیندازیم، هر چه

example the more you practice the more you  improve the more you practice the more you

بیشتر تمرین کنید، بیشتر پیشرفت می‌کنید. هر چه بیشتر تمرین کنید بیشتر

improve right you know that the more you do it  the better you get the more you improve like that  

پیشرفت می کنید درست می دانید که هر چه بیشتر این کار را انجام دهید بهتر می شوید بیشتر پیشرفت می کنید.

okay let's look at this one the more I speak  in English the more fluent I become the more  

I speak in English the more fluent I become  the more I speak in English the more fluent I

هرچه مسلط تر می شوم، بیشتر به انگلیسی صحبت می کنم، آنجا مسلط تر می

become there you go getting fluent all right  next is overcome hurdles now if you overcome  

شوم، شما به راحتی مسلط می شوید بعداً بر موانع غلبه کنید،

hurdles then you successfully deal with or gain  control of obstacles or difficulties you over so  

اکنون با موفقیت بر موانع یا مشکلاتی که بر سرتان می آیند غلبه می کنید یا کنترل می کنید.

that hurdles is a difficulty an obstacle  so you overcome an obstacle you overcome  

یک مشکل یک مانع بنابراین شما بر مانعی که بر آن غلبه می‌کنید غلبه می‌کنید

a difficulty you successfully get over it  you get over that hurdle without hitting it  

مشکلی که با موفقیت از آن عبور می‌کنید  از آن مانع عبور می‌کنید بدون اینکه به آن ضربه بزنید

well maybe you do hit it but at least you  get over it she overcame these hurdles to  

خوب شاید به آن ضربه می‌زنید، اما حداقل از آن عبور می‌کنید، او بر این موانع غلبه کرد تا

become the best in her class she overcame  these hurdles to become the best in her

در کلاس خود بهترین شود او بر این موانع غلبه کرد تا در کلاس خود بهترین شود.

class it is important to overcome  the hurdles along the way in order  

غلبه بر موانع در طول راه

to succeed it is important to overcome  the hurdles along the way in order to

برای موفقیت مهم است.

succeed got it all right a game Cher and a game  changer is an event an idea or a procedure it's  

یک رویداد یک ایده یا یک رویه است

something that affects a significant shift  in the current way of doing or thinking about  

چیزی است که بر یک تغییر قابل توجه در روش فعلی انجام یا تفکر در مورد  تأثیر می گذارد

something it changes everything it it it it makes  things better usually it's a a game changer is a  

چیزی که همه چیز را تغییر می دهد آن را بهتر می کند  معمولاً تغییر بازی یک

positive thing so oh this is going to make things  better but not always now that I think about it  

چیز مثبت است، پس اوه همه چیز را بهتر کنید، اما نه همیشه حالا که به آن فکر می‌کنم،

it could be a negative thing maybe I always  use it in a positive way let's take a look the  

ممکن است یک چیز منفی باشد، شاید همیشه از آن به روشی مثبت استفاده می‌کنم، بیایید نگاهی بیندازیم

new software was a game Cher for the company  the new software was a game changer for the

نرم‌افزار جدید یک بازی Cher برای شرکت بود.

company okay so now this company has a new ad  Advantage it's going to change things for the

شرکت خوب است، بنابراین اکنون این شرکت یک تبلیغ جدید دارد مزیت این است که چیزها را برای بهتر شدن تغییر می‌دهد

better the interactive exercise exercises there's  an S there the interactive exercises were a  

تمرین‌های تمرینی تعاملی وجود دارد یک S وجود دارد تمرین‌های تعاملی یک

GameChanger in my learning process the interactive  exercises were a game Cher in my learning

GameChanger در فرآیند یادگیری من بود، تمرین‌های تعاملی  یک بازی بود Cher در فرآیند یادگیری من،

process okay interactive exercises Maybe like  uh like what we do here we're doing kind of an  

خوب تعاملی تمرین‌ها شاید مثل کاری که اینجا انجام می‌دهیم یک

interactive training exercise and that was a game  changer in my learning process in in my process of  

تمرین آموزشی تعاملی انجام می‌دهیم و این یک تغییر بازی در فرآیند یادگیری من در فرآیند

learning so the interactive exercises of practice  Paradise or a game changer in my learning in my  

یادگیری من بود، بنابراین تمرین‌های تعاملی تمرین Paradise یا یک تغییر بازی در یادگیری من در

learning in the process of learning English  I just made that up on the fly all right face  

یادگیری من در فرآیند یادگیری زبان انگلیسی من همین الان درست کردم که با چالش‌هایی مواجه شدید

challenges you know this right to com  to confront to confront or deal with  

شما این حق را می‌دانید که برای مقابله یا مقابله با

something difficult you face a challenge you  confront or deal with that challenge every  

چیزی که مشکل است با چالشی مواجه می‌شوید یا با آن چالش روبرو می‌شوید، هر

athlete faces challenges during their career  every athlete faces challenges during their

ورزشکاری با چالش‌هایی روبرو می‌شود. در طول دوران حرفه‌ای خود هر ورزشکاری در طول حرفه خود با چالش‌هایی مواجه می‌شود.

career facing challenges is a  normal part of language learning  

مواجهه با چالش‌ها بخشی عادی از یادگیری

facing challenges is a normal part of language

زبان است   مواجهه با چالش‌ها بخشی عادی از یادگیری زبان است.

learning you know that you know that very well  keep me motivated that's what we do here right  

to maintain a strong desire to continue doing  something keep me motivated setting small  

برای ادامه دادن کاری به من انگیزه بده تنظیم

goals keeps me motivated to learn more setting  small goals keeps me motivated to learn more

اهداف کوچک   انگیزه ام را برای یادگیری بیشتر حفظ می کند تنظیم اهداف کوچک انگیزه ام را برای یادگیری

good interesting materials keep me motivated to  study interesting materials keep me motivated to

مطالب جالب بیشتر حفظ می کند من را برای مطالعه مطالب جالب انگیزه نگه می دارد.

study yes all right good job  Ample Ample is enough or more  

بیشتر   بیش

than enough more than enough plentiful  plentiful ample many there was amp  

از اندازه کافی بیشتر از مقدار کافی فراوان  فراوان فراوان بسیاری وجود داشت تقویت

Le food at the party for everyone  there was ample food at the party for

غذا در مهمانی برای همه غذای کافی در مهمانی برای

everyone there is ample opportunity to  practice speaking in these lessons there  

همه وجود داشت فرصت کافی برای تمرین صحبت کردن در این درس‌ها وجود دارد

is ample opportunity to practice speaking in these

فرصت کافی برای تمرین صحبت کردن در این

lessons did you practice all right good  get better at to improve in a skill  

درس‌ها وجود دارد شما خیلی خوب تمرین می کنید خوب بهتر می شوید تا در یک فعالیت مهارتی پیشرفت کنید

activity he got better at playing the guitar  with daily practice he got better at playing  

او در نواختن گیتار بهتر شد با تمرین روزانه او در نواختن

the guitar with daily practice oops he got  better at playing the guitar with daily  

گیتار با تمرین روزانه بهتر شد اوه او در نواختن گیتار با تمرین روزانه بهتر شد .

practice try it there we go with time and  effort you will get better at understanding  

با صرف زمان و تلاش در درک

complex text with time and effort you will  get better at understanding complex texts  

متن پیچیده با صرف زمان و تلاش در درک متن های پیچیده بهتر خواهید شد

with time and effort you will get  better at understanding complex

با صرف زمان و تلاش در درک متن پیچیده بهتر خواهید شد.

text hopefully all right offer someone the  opportunity offer the opportunity to give  

someone a chance to do something is to offer  them the opportunity The Internship offered her  

فرصت انجام کاری این است که فرصتی را به آنها ارائه دهیم. کارآموزی به او

the opportunity to gain Real World Experience  The Internship offered her the opportunity  

فرصتی را برای کسب تجربه دنیای واقعی داد. کارآموزی به

to gain Real World Experience The Internship  offered her the opportunity to gain Real World

او فرصتی را داد تا تجربه دنیای واقعی را به دست آورد.

experience all right Chad's lessons offer  people the opportunity to practice speaking  

فرصتی برای تمرین صحبت کردن

regularly Chad's lessons offer people the  opportunity to practice speaking regularly  

به طور منظم درس‌های چاد به مردم این فرصت را می‌دهد که به طور منظم صحبت کنند

together Chad's lessons offer people the  opport opportunity to practice speaking  

با هم درس‌های چاد به افراد فرصتی برای تمرین صحبت کردن

regularly did we get it regularly I said  it I said it avoiding avoiding boredom to  

به طور منظم ارائه می‌دهد آیا مرتباً آن را دریافت کردیم، گفتم گفتم اجتناب از کسالت برای

stay away from becoming bored are  you bored don't be bored I try to  

دوری از خسته شدن خسته نباشید سعی می کنم

keep this so that it's not boring avoiding  boredom she reads different genres of books  

این را نگه دارم تا خسته کننده نباشد اجتناب از خستگی او ژانرهای مختلف کتاب می خواند

to avoid boredom she reads different  genres of books to avoid void boredom

برای جلوگیری از کسالت او ژانرهای مختلف کتاب می خواند برای جلوگیری از خستگی

genres trying new activities helps in avoiding  boredom trying new activities helps in avoiding

boredom and that's it boom good workout  you are now ready for the next lesson we  

بی حوصلگی و همین است رونق تمرین خوب شما اکنون برای درس بعدی آماده هستید ما

are going to do speaking exercise one step at a  time let's do it I'll see you in the next step

می خواهیم تمرین صحبت کردن را مرحله به مرحله انجام دهیم  بیایید انجامش دهیم، در مرحله بعد شما را می بینم