Learn English Vocabulary: 28 WORDS FOR CONVINCING PEOPLE

Hello.

سلام.

Welcome back to engVid.

به engVid خوش آمدید.

Today we are looking at building your vocabulary; really important for people at the beginning

امروز ما به دنبال ایجاد دایره لغات شما هستیم. برای افرادی که در

of their learning journey in English, and for native speakers, too, who are just wishing

ابتدای سفر یادگیری خود به زبان انگلیسی هستند، و همچنین برای افرادی که به زبان مادری

to develop a richer vocabulary.

می‌خواهند واژگان غنی‌تری توسعه دهند، بسیار مهم است.

I know that I can always improve my vocab, so hopefully you pick up some tips today.

من می دانم که همیشه می توانم لغاتم را بهبود ببخشم، بنابراین امیدوارم امروز نکاتی را انتخاب کنید.

We're looking, in today's lesson, at persuasive words.

ما در درس امروز به دنبال کلمات متقاعد کننده هستیم.

So, maybe these words would be useful to you if you're trying to persuade someone about

بنابراین، اگر می‌خواهید کسی را در

how good a project is, maybe you want to persuade someone to sponsor you or to support a business

مورد خوب بودن یک پروژه متقاعد کنید، شاید این کلمات برای شما مفید باشد، شاید می‌خواهید کسی را متقاعد کنید که از شما حمایت مالی کند یا از یک سرمایه‌گذاری تجاری حمایت کند

venture - something like this.

- چیزی شبیه به این.

Now, this first section of words, it's like dangling a carrot; we're saying: "This thing

اکنون، این بخش اول کلمات، مانند آویزان کردن هویج است. ما می گوییم: "این

is so amazing, so you should come along and get involved with this as well."

چیز بسیار شگفت انگیز است، بنابراین شما باید همراه باشید و با این موضوع نیز درگیر شوید."

Okay, first of all: A "bargain".

خوب، اول از همه: یک "معامله".

Everybody loves a bargain.

همه عاشق معامله هستند.

What's a "bargain"?

"معامله" چیست؟

Well, say I go down to the market...

خوب، بگو من به بازار می روم...

Now, in London, there're some fantastic markets; we've got Tooting Market, Camden, and some

اکنون، در لندن، بازارهای فوق العاده ای وجود دارد. ما Tooting Market، Camden، و برخی

other ones in East London.

دیگر در شرق لندن را داریم.

A bargain.

یک معامله.

If I get a bargain in the market, say I'm buying some flowers, I expect to pay 10 pounds

اگر در بازار معامله ای به دست بیاورم، بگویم که دارم چند گل می خرم، انتظار دارم 10 پوند بپردازم

- a bargain would seemly get them at five pounds.

- به نظر می رسد با یک معامله، آنها را با پنج پوند دریافت کنم .

Columbia Road Market is the good flower market in London.

بازار جاده کلمبیا بازار گل خوب در لندن است.

Okay?

باشه؟

So, a "bargain", I get something for less money than I expect.

بنابراین، یک "معامله"، من چیزی را با پول کمتر از آنچه انتظار دارم دریافت می کنم.

Okay?

باشه؟

It's a good price.

قیمتش خوبه

"Best".

"بهترین".

So, we're...

بنابراین، ما ...

We're saying that something is fantastic.

ما می گوییم که چیزی فوق العاده است.

If it's the best, you know, nothing is equal to it; it is the number one.

اگر بهترین باشد، می دانید، هیچ چیز با آن برابری نمی کند. آن شماره یک است.

If I am or if I'm "confident" about something, then I know it.

اگر من هستم یا در مورد چیزی "اطمینان" دارم، پس آن را می دانم.

I am confident that Columbia Road Market is the best flower market in London.

من مطمئن هستم که بازار جاده کلمبیا بهترین بازار گل در لندن است.

100%, I know this.

100% من این را می دانم.

"Confident" - no doubt.

"با اعتماد به نفس" - بدون شک.

"Convenient".

"راحت".

This means if something is easy, if it fits into your day.

این بدان معناست که اگر چیزی آسان است، اگر با روز شما مطابقت دارد.

It's convenient for me to pick up some food on the way to work, because it's just...

برای من راحت است که در راه سر کار مقداری غذا بردارم، زیرا فقط...

It's on that road, and I just go into the shop.

در آن جاده است و من تازه وارد مغازه می شوم .

Okay?

باشه؟

"Convenient".

"راحت".

And from this word, we have a "convenience store".

و از این کلمه "فروشگاه رفاه" داریم.

A convenience store is just a shop where you can get lots of different things for your

یک فروشگاه رفاه فقط فروشگاهی است که می توانید بسیاری از چیزهای مختلف را برای نیازهای روزمره خود تهیه کنید

everyday needs.

.

"Ecstatic".

"شبهره".

This is a word with a bit more sense of history in terms of the English language.

این کلمه ای است که از نظر زبان انگلیسی کمی دارای حس تاریخی است.

We get the word "ecstasy".

ما کلمه "اکستازی" را دریافت می کنیم.

So, "ecstasy" means very happy.

پس «خلسه» به معنای بسیار شاد است.

If I'm ecstatic, then I am over the moon.

اگر سرم به وجد آمده باشد، پس از ماه می روم.

Okay?

باشه؟

"I'm ecstatic about this product."

"من از این محصول خوشحالم."

"Effective".

"تاثیر گذار".

Can you see the shorter word in that longer word?

آیا می توانید کلمه کوتاه تر را در آن کلمه طولانی تر ببینید؟

Okay?

باشه؟

If I cover up those three words, there, we have the word "effect".

اگر آن سه کلمه را بپوشانم، آنجا کلمه «اثر» را داریم.

Okay?

باشه؟

If something is effective, it has an effect; it does what it's meant to do.

اگر چیزی مؤثر باشد، تأثیر دارد; آنچه را که قرار است انجام دهد.

"Freedom".

"آزادی".

Okay?

باشه؟

So, we like to buy things that give us good feelings.

بنابراین، ما دوست داریم چیزهایی بخریم که به ما احساس خوبی بدهد.

If we are saying that skydiving gives a sense of freedom, then more people will want to

اگر بگوییم که چتربازی حس آزادی می دهد، افراد بیشتری تمایل به

do it.

انجام آن خواهند داشت.

Okay?

باشه؟

I feel free, I have no worries; I have a sense of freedom.

من احساس آزادی می کنم، هیچ نگرانی ندارم. من حس آزادی دارم

"Guaranteed".

"تضمین".

Okay?

باشه؟

So, a "guarantee" is a promise.

پس «ضمانت» قول است.

"Guaranteed" means this is promised by the company that you will get this.

"تضمین شده" به این معنی است که این توسط شرکت قول داده شده است که شما این را دریافت خواهید کرد.

"Improvement".

"بهبود".

Again, we can see a shorter word.

باز هم می توانیم کلمه کوتاه تری را ببینیم.

"To improve" means to get better, so an improvement is something that is done to make something

"بهبود" به معنای بهتر شدن است، بنابراین بهبود چیزی است که برای بهتر شدن چیزی انجام می

better.

شود.

"Magnificent".

"باشکوه".

Okay?

باشه؟

So, again, there's another shorter word: "magnify".

بنابراین، دوباره، یک کلمه کوتاه دیگر وجود دارد: "بزرگنمایی".

Do you know what a magnifying glass is?

آیا می دانید ذره بین چیست؟

It makes something bigger; a bit like Sherlock Holmes.

چیزی بزرگتر می کند. کمی شبیه شرلوک هلمز

Okay?

باشه؟

He has a magnifying glass to look at his clues.

او یک ذره بین دارد تا به سرنخ هایش نگاه کند.

"Magnificent" is greater.

"با شکوه" بزرگتر است.

Okay?

باشه؟

A sense of everything being fantastic and wonderful.

حس خارق العاده و فوق العاده بودن همه چیز.

"Miracle".

"معجزه".

A miracle.

یک معجزه.

A "miracle" is...

"معجزه" این است که ...

What?

چیست؟

Obviously it's a noun.

معلوم است که یک اسم است.

We associate it with biblical stories.

ما آن را با داستان های کتاب مقدس مرتبط می کنیم.

"Miracle" is something out of the ordinary; something unbelievable happens.

«معجزه» چیزی غیرعادی است; اتفاق غیر قابل باوری می افتد

Okay?

باشه؟

It's a miracle.

این یک معجزه است.

Okay?

باشه؟

But we can use it to describe things now; they don't have to be...

اما اکنون می توانیم از آن برای توصیف چیزها استفاده کنیم. آنها مجبور نیستند ...

We can...

ما می توانیم ...

We can exaggerate.

می توانیم اغراق کنیم.

Okay?

باشه؟

"Profitable".

"سودآور".

So, let's divide this word into two; we've got "profit" and "able".

بنابراین، اجازه دهید این کلمه را به دو تقسیم کنیم. ما "سود" و "توان" داریم.

"Able" obviously means can; "profit" - when you make money.

«توان» آشکارا به معنای می تواند; "سود" - وقتی پول در می آورید.

"Profitable" - it can make money.

"سودآور" - می تواند درآمد داشته باشد.

A business that makes money.

کسب و کاری که پول در می آورد.

"Proven".

"ثابت شده".

So, we prove things with evidence.

بنابراین، ما چیزها را با مدرک ثابت می کنیم.

If something is proven, then there is evidence to show that it works.

اگر چیزی ثابت شود، شواهدی وجود دارد که نشان می دهد کار می کند.

Let's think of some dog food, it might say: "Proven to help your dog's teeth."

بیایید به برخی از غذای سگ فکر کنیم، ممکن است بگوید: "اثبات شده که به دندان های سگ شما کمک می کند."

That means that if we go and look at some dogs who have used this particular type of

این بدان معناست که اگر به سگ هایی که از این نوع

dog food, we see that they have really good teeth.

غذای مخصوص سگ استفاده کرده اند نگاهی بیندازیم، می بینیم که آنها واقعاً دندان های خوبی دارند.

Sorry about that example.

بابت اون مثال متاسفم

"Remarkable".

"قابل توجه".

Okay.

باشه.

Again, the suffix "able" meaning can; "remark" - a remark is something you say.

باز هم پسوند «توان» به معنای می تواند; "تذکر" - تذکر چیزی است که شما می گویید.

So, "remarkable", okay?

بنابراین، "قابل توجه"، خوب؟

Say: "This dog food is remarkable", it means: "Oo, wow.

بگو: "این غذای سگ قابل توجه است"، یعنی: "اوه، وای،

Yes, I can really say things...

بله، من واقعاً می توانم چیزهایی بگویم ...

Good things about this dog food.

چیزهای خوبی در مورد این غذای سگ است.

It's...

این ...

It's...

این ...

It's very tasty for the dogs.

برای سگ ها بسیار خوشمزه است.

They seem to really enjoy it."

به نظر می رسد آنها واقعاً از آن لذت می برند."

"Sensational".

"احساس انگیز".

This is a word that my Dad slightly overuses.

این کلمه ای است که پدرم کمی بیش از حد از آن استفاده می کند.

This is why I'm giving you all of these words, because you want to pick lots of different

به همین دلیل است که من همه این کلمات را به شما می‌دهم، زیرا می‌خواهید کلمات مختلف زیادی را

words to use.

برای استفاده انتخاب کنید.

If you get stuck on saying the same word again and again and again, it's very boring.

اگر در گفتن یک کلمه بارها و بارها و بارها گیر کردید، بسیار کسل کننده است.

Okay?

باشه؟

So really try and get the most from today's lesson.

پس واقعاً سعی کنید از درس امروز بیشترین بهره را ببرید .

"Sensational".

"احساس انگیز".

So, a "sensation" is a feeling.

بنابراین، "احساس" یک احساس است.

Okay?

باشه؟

You can see the word "sense", there, so a feeling.

شما می توانید کلمه "حس" را در آنجا ببینید، بنابراین یک احساس.

It really makes you feel quite alive, quite...

این واقعاً به شما احساس زنده بودن می دهد، کاملاً ...

It's...

این ...

It's...

این است ...

It's amazing.

شگفت انگیز است.

Okay?

باشه؟

Quite similar to "magnificent".

کاملاً شبیه "با شکوه" است.

It causes a big feeling.

احساس بزرگی ایجاد می کند.

Okay?

باشه؟

Sensational news is a news story that grabs your attention.

اخبار هیجان انگیز خبری است که توجه شما را به خود جلب می کند.

"Startling".

"تعجب کننده".

Startling news.

خبر تکان دهنده

Again, it's an idea of surprise.

باز هم، این یک ایده غافلگیر کننده است.

If I startle someone, I kind of shake them up and go: "Ah, wake up."

اگر کسی را غافلگیر کنم، به نوعی تکانش می دهم و می گویم : "آه، بیدار شو."

Okay?

باشه؟

"Superior".

"برتر".

"Superior" means better than.

«برتر» یعنی بهتر از.

You may spot the Latin root of the word: "super", meaning sort of better; superior; better than.

شما ممکن است ریشه لاتین کلمه را ببینید: "super"، به معنای بهتر است. برتر؛ بهتر از.

"Worthwhile".

"ارزشمند".

Okay?

باشه؟

So if something is worthwhile, it's...

بنابراین، اگر چیزی ارزشمند است،

It's worth you spending some time doing; it's worth you going and getting this dog food.

ارزش آن را دارد که مدتی را صرف انجام آن کنید. ارزش رفتن و گرفتن این غذای سگ را دارد.

Okay.

باشه.

Now let's look at some verbs.

حالا بیایید به چند افعال نگاه کنیم.

Now we're kind of really trying to encourage someone to buy the dog food.

اکنون ما واقعاً سعی می کنیم کسی را تشویق کنیم که غذای سگ را بخرد.

"Beseech".

" التماس ".

This is a formal word; it's quite old-fashioned.

این یک کلمه رسمی است; کاملا قدیمی است

It would probably be more of use in a formal letter to someone; it's not really a word

احتمالاً در یک نامه رسمی به کسی کاربرد بیشتری دارد. این واقعا کلمه ای نیست

that we would use in conversational English.

که ما در مکالمه انگلیسی از آن استفاده کنیم.

"I beseech you to try this fantastic dog food" would be an odd sentence, but it means: I

«از شما خواهش می‌کنم این غذای فوق‌العاده سگ را امتحان کنید » یک جمله عجیب و غریب خواهد بود، اما به این معنی است:

want you to do this.

می‌خواهم این کار را انجام دهید.

"Delighted".

"خوشحال".

So, this isn't actually a verb: "delighted"; I'm just going to point that out to you.

بنابراین، این در واقع یک فعل نیست: "delighted"; من فقط قصد دارم به شما اشاره کنم.

It's to take delight in something.

لذت بردن از چیزی است.

I would be delighted.

خوشحال میشم.

"I would be delighted" means I would be very happy.

"من خوشحال خواهم شد" به این معنی است که بسیار خوشحال خواهم شد.

Okay.

باشه.

"To emphasize", "to emphasize".

"تاکید کردن"، "تاکید کردن".

That means I make the point very clear; I say it again and again until you understand

این بدان معناست که من موضوع را کاملاً روشن می کنم. بارها و بارها می گویم تا بفهمی

that this dog food is numero uno.

این غذای سگ numero uno است.

"Entreat".

"التماس".

"Entreat", quite similar to "beseech".

«التماس»، کاملاً شبیه «التماس» است.

It means sort of to invite you to do something.

این به معنای دعوت از شما به انجام کاری است.

"I entreat you to open that can and give it a sniff.

من از شما التماس می کنم که آن قوطی را باز کنید و آن را

I entreat you."

بو کنید.

"Expect" means: "I think you will do this.

"انتظار" یعنی: "من فکر می کنم شما این کار را انجام خواهید داد.

I expect you to do this.

من از شما انتظار دارم که این کار را انجام دهید.

I'm counting on you to do this."

من روی شما حساب می کنم که این کار را انجام دهید."

"Implore" means kind of a sense of begging you to do something.

"التماس" به معنای نوعی حس التماس از شما برای انجام کاری است.

"I implore you to try this product."

"من از شما خواهش می کنم که این محصول را امتحان کنید."

"Recommend" - this is my advice; I suggest that; I think you should.

"توصیه" - این توصیه من است. من پیشنهاد می کنم که؛ من فکر می کنم شما باید.

Okay?

باشه؟

"Urge", this has more of a sense of urgency.

"اصرار"، این بیشتر حس فوریت دارد.

Okay?

باشه؟

So, an urge - we need to do this quickly; it has to happen.

بنابراین، یک اصرار - ما باید این کار را به سرعت انجام دهیم. باید اتفاق بیفتد

"I urge...

من اصرار می کنم ...

I really want you to do it."

من واقعاً می خواهم که شما این کار را انجام دهید.

Okay?

باشه؟

And then a couple of adverbs to throw into the mix.

و سپس چند قید برای پرتاب به ترکیب.

I would be "extremely" proud if...

من "بسیار" افتخار

I "definitely" think it's a good idea if...

خواهم کرد اگر... "قطعا" فکر می کنم ایده خوبی است اگر...

These just add a little bit of extra emphasis.

اینها فقط کمی تأکید بیشتری می کنند.

Okay?

باشه؟

I'm going to flip the board around, and you're going to see on the other side an example,

من تخته را ورق می زنم، و شما در طرف دیگر نمونه

and I want you to see if you can spot these words, here.

ای را می بینید، و از شما می خواهم که ببینید آیا می توانید این کلمات را اینجا ببینید.

Are you ready?

اماده ای؟

I'll read this out to you from top to bottom, and then we'll go through and try to spot

من این را از بالا تا پایین برای شما می خوانم، و سپس مرور می کنیم و سعی می

the words we've included.

کنیم کلماتی را که اضافه کرده ایم پیدا کنیم.

"Dear Parent", so it's a letter.

"پدر و مادر عزیز" پس یک نامه است.

"I would like to recommend to you the magnificent baby group, Jazzabyebabies."

"من می خواهم به شما گروه بچه های باشکوه Jazzabyebabies را توصیه کنم."

That's the name of the company.

اسم شرکت همینه

"They put on sensational jazz concerts for young parents and their babies.

"آنها کنسرت های جاز هیجان انگیزی را برای والدین جوان و نوزادانشان برگزار می کنند.

Their events definitely deliver an enjoyable experience.

رویدادهای آنها قطعا تجربه لذت بخشی را به ارمغان می آورد.

So I would urge you to try it out for your little one(s)."

بنابراین من از شما می خواهم که آن را برای کوچولوی خود امتحان کنید."

Okay. fifteen seconds - spot five words.

باشه. پانزده ثانیه - نقطه پنج کلمه.

Okay, good.

باشه خوبه

I haven't got a watch on today, but let's say that's fifteen.

من امروز ساعتی ندارم، اما بیایید بگوییم که پانزده است.

Right.

درست.

So, first of all, we got a suggestion, there: "recommend"; I think you should do this.

بنابراین، اول از همه، ما یک پیشنهاد دریافت کردیم، در آنجا: "توصیه"; من فکر می کنم شما باید این کار را انجام دهید.

Okay?

باشه؟

"Magnificent", saying that something is fantastic and wonderful.

"با شکوه"، گفتن اینکه چیزی خارق العاده و فوق العاده است.

Okay?

باشه؟

Can you spot my Dad's word?

آیا می توانید حرف پدرم را ببینید؟

There we are: "sensational".

ما آنجا هستیم: "احساس انگیز".

Okay?

باشه؟

Meaning catching people's attention; news-worthy.

به معنای جلب توجه مردم; خبرساز

"...jazz concerts for young parents and their babies.

"... کنسرت های جاز برای والدین جوان و نوزادانشان.

Their events are definitely", so we got an adverb to put emphasis, there.

رویدادهای آنها قطعا" است، بنابراین ما یک قید برای تاکید در آنجا دریافت کردیم.

"...deliver an enjoyable experience.

"...تجربه ای لذت بخش ارائه دهید.

So I would urge you".

بنابراین من از شما می خواهم".

How many have you got?

چند تا داری؟

One, two, three, four.

یک دو سه چهار.

Who can spot the fifth?

چه کسی می تواند پنجمی را تشخیص دهد؟

Have we got a fifth word in there?

آیا ما یک کلمه پنجم در آنجا داریم؟

"Deliver", I think that was in there.

"تحویل"، من فکر می کنم که در آنجا بود.

We'll have to check that.

ما باید آن را بررسی کنیم.

"Enjoyable", you've got another little adjective to emphasize the positive experience that

«لذت‌بخش»، یک صفت کوچک دیگر برای تأکید بر تجربه مثبتی که داشته‌اید،

it has been.

دارید.

So you're going to have a go at the quiz now, aren't you?

پس الان در مسابقه شرکت خواهید کرد ، اینطور نیست؟

I beseech you, I urge you, I recommend, I advise you.

التماس می کنم، استدعا می کنم، توصیه می کنم، نصیحت می کنم.

I think it will be a fantastically, marvellously, enriching experience for you to do so.

من فکر می کنم انجام این کار برای شما یک تجربه فوق العاده، شگفت انگیز و غنی خواهد بود.

Wouldn't it?

اینطور نیست؟

See you on the next one.

می بینمت بعدی

Bye.

خدا حافظ.

Okay, you are going to have a go, aren't you?

باشه، تو قراره بری، نه؟

I implore you to, I beseech you to try the quiz now because it's going to be fantastic,

من از شما خواهش می کنم، من از شما خواهش می کنم که اکنون مسابقه را امتحان کنید زیرا فوق العاده،

and wonderful, and marvellous, and spontaneously combustion...

فوق العاده، و شگفت انگیز و خود به خود احتراق خواهد شد...

Ah!

آه!

[Laughs].

[می خندد].